پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ عبدالله مستوفی، نویسنده کتاب «شرح زندگانی من»، فرزند حاج میرزا نصرالله مستوفی است. میرزا نصرالله سه همسر داشت و عبدالله از آخرین همسرش زیبنده خانم بود. وی در دوره ناصرالدینشاه و در سال 1255ش در محله سرچشمه تهران به دنیا آمد و در یکی از خانوادهای متدین دوره قاجاری تربیت شد. وی تحصیلات ابتدایی را در مکتب و نزد معلمان سرخانه پشت سر گذراند. وی، «فارسی و عربی و معانی و بیان و منطق و قدری اصول و فقه و تفسیر و حدیث آموخت و نزد استادنی نظیر میرزا رضای کلهر مشق خط کرد».[1]

میرزا نصرالله مستوفی
اسلاف میرزا نصرالله مستوفی در زمان آقامحمدخان قاجار مستوفی بودند[2] و بعد از ایشان، میرزا نصرالله به فرمان ناصرالدینشاه شغل پدر را ادامه داد[3] و بعد از درگذشت وی، فرزند بزرگش میرزا محمود فعالیتهای وی را به امر ناصرالدینشاه در امر مستوفیگری پی گرفت.[4] آغاز رسمی منصب گرفتن مستوفی در سال 1271ش بود؛ در این سال وی طبق سنت خانوادگی، در منصب استیفا قرار گرفت. عبدالله در ابتدای ورود به این شغل، در امور استیفا کاری انجام نمیداد، بلکه مشغول آموزش خوشنویسی و فنون نامهنگاری شد. استخدام رسمی وی در سال 1278ش انجام شد. در این زمان حسنخان مشیرالدوله (پیرنیا)، وزیر امورخاجه وقت، برای تأمین کادر وزارت خارجه، مدرسه علوم سیاسی را تأسیس کرد. عبدالله در کنکور ورودی آن شاگرد اول شد و توانست دوره چهارساله این مدرسه را با اخذ دیپلم نمره یک به پایان برساند و به استخدام وزارت امورخارجه درآید.[5]
مأموریتهای سیاسی ـ اداری
مستوفی در ضمن تحصیل در مدرسه سیاسی به زبان فرانسه نیز مسلط شد؛ ازهمینرو، مأموریتهای خارجی و دیپلماتیک به بخشی از کارهای وی تبدیل شد. وی در مجموع مدت پنج سال و نیم در سفارت ایران در سنپتررزبورگ روسیه مشغول کار بود. درباره مأموریتهای وی باید گفت: اولین مأموریت وی «تاشگی» سفارت ایران در سنپترزبورگ بود که پس از چندی نایب دوم سفارت شد و در سال 1325ق جزء هیئتی بود که برای اعلام سلطنت محمدعلیشاه راهی دربار فرانسه و انگلیس شد.[6] وی زمانی که نهضت مشروطه در ایران شکل گرفت در ایران نبود و از نزدیک قضایای مشروطه را ندید، اما ضمن ابراز خرسندی از برقراری نهضت مشروطیت در ایران، به مجرد آگاهی از صدور فرمان مشروطه تصمیم گرفت کتابی را که درباره انقلاب فرانسه خوانده بود برای بیداری مردم ایران از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کند و با انتشار آن، این کتاب را به مشروطه ایران هدیه دهد.[7]

عبدالله مستوفی
در زمینه پرونده کاری مستوفی باید گفت وی بعد از پنج سال و نیم مأموریت در روسیه، در زمان سلطنت احمدشاه، به تهران فراخوانده شد و به معاونت اول اداره روس در وزارت خارجه منصوب گردید. در این زمان جوانان فارغالتحصیل مدرسه سیاسی در وزارت خارجه عهدهدار کارهای مختلف شده بودند و مستوفی نیز نوعی سرکردگی نسبت به آنان داشت. اندکی بعد در تأسیس جامعه فارغالتحصیلان مدرسه سیاسی با همکاری دیگر دوستانش کوشید و به ریاست این جامعه انتخاب شد. در نوروز سال 1302ش در دوره سلطنت احمدشاه لقب مدیرالسلطنه به او داده شد.[8]
از سویی دیگر وی به دلیل شغل آبا و اجدادی به وزارت مالیه نیز راه یافته بود؛ بنابراین پس از استبداد صغیر به وزارت مالیه رفت و رئیس دفتر آن وزارتخانه شد. وقتی هم مورگان شوستر آمریکایی به ایران آمد و خزانه دار کل شد عبدالله مستوفی مترجم و رئیس دفتر او بود، چندی هم ریاست اداره مالیات مستقیم را در خزانهداری عهدهدار شد. در دوره جنگ جهانی اول، که در آن قحطی شیوع یافته بود، در چند نوبت ریاست ارزاق تهران را برعهده گرفت.[9] در کابینه وثوقالدوله، مستوفی به شغلی فراخوانده نشد و به ملکداری مشغول بود، اما زمانی که در کابینه دوم وثوقالدوله قرارداد سال 1919م منعقد و منتشر شد وی از مخالفان قرارداد بود و کتابی با عنوان «ابطالالباطل» نوشت. مستوفی در این کتاب بهشدت به وثوقالدوله حمله قلمی کرد که البته علت بیشتر این اختلاف رقابتهای خانوادگی بود.
عبدالله مستوفی پس از کودتای 1299ش رئیس اداره تشخیص عایدات شد و بعد به ریاست دیوان محاکمات مالیه منصوب گردید. بعد از استخدام میلسپو برای ریاست کل مالیه ایران (1301ش) مستوفی مدتی با او در همین سمت همکاری داشت، اما بعد بر اثر انتقادهایی که از میلسپو داشت، آمریکاییها او را کنار گذاشتند.[10] در دوره ریاست وزرایی سردار سپه، مستوفی نیز به دعوت سیدصادق طباطبائی به حزب سوسیالیست پیوست. از سال 1302ش تا پایان سال 1306ش مستوفی در مدرسه سیاسی، به ریاست علیاکبر دهخدا، قراردادهای بینالمللی و نیز تاریخ قرون وسطی و روم را تدریس میکرد.[11]
در سال 1306ش، داور او را به عدلیه برد و ریاست محکمه تجارت را به او سپرد؛ سپس به ترتیب، ریاست عدلیه فارس، خوزستان، کرمان، اصفهان و آذربایجان را به او سپردند. در سال 1313ش از طرف وزیر عدلیه به سمت مدیرکل ثبت اسناد و املاک منصوب شد. در سالهای 1316ش و 1318ش نیز به ترتیب به سمت استاندار آذربایجان غربی و آذربایجان شرقی منصوب گردید. از پاییز 1319ش تا فروردین 1320ش بازرس ویژه طرحهای آبادانی جنوب بود تا اینکه در آبان1320ش به واسطه آشفتگی کشور این برنامه متوقف و او بیکار شد و در سال 1324ش بازنشسته گشت.[12]

عبدالله مستوفی استاندار آذربایجان
شماره آرشیو: 3205-۱ع
فعالیتهای فرهنگی
مستوفی به لحاظ اندیشه و شخصیتی فردی مشروطهخواه میانهرو و با پشتوانه تحصیلی در علوم جدید و قدیم بود که در زمینه فرهنگی نیز فعالیتهای مؤثری داشت. در حقوق اساسی مطالعاتی کرده و کتابی دراینباره نوشته بود که قسمتی از آن در پاورقی روزنامه «سروش» چاپ استانبول به مدیریت علیاکبر دهخدا منتشر شده بود. دوستان مستوفی او را به عضویت در «شرکت فرهنگ» درآوردند. این شرکت توسط فارغالتحصیلان مدرسه سیاسی و با هدف تأسیس مدرسه و ارتقای فرهنگی مردم تشکیل شده بود.[13] مستوفی علاوه بر دیگر همکاریها زکات ملک خود را هرساله برای بنای این مدرسه میداد.[14] از جمله فعالیتهای این شرکت ترتیب دادن نمایشهایی به منظور ارشاد مردم و کسب عایدی در همین ایام بود. عبدالله مستوفی تئاتری تنظیم کرد در نمایش اوضاع نظام قدیم و طرزی که باید در نظام جدید اتخاذ شود؛ که این نمایش در تالار بزرگ مسعودیه عرضه و به نمایش گذاشته شد. مستوفی سابقه تدریس در مدرسه اقدسیه را نیز داشت. وی در این مدرسه شبها برای اکابر، که اعضای ادارات بودند، حقوق اداری را درس میداد و برای گروهی دیگر حقوق بینالملل را. در مدرسه دارالفنون هم شبها برای عدهای از اکابر کلیاتی راجع به حقوق اساسی و به خصوص طرز انتخابات را به صورت کنفرانس بیان مینمود.[15]
از دیگر فعالیتهای فرهنگی مستوفی میتوان به تألیف و ترجمه کتب متعدد اشاره کرد: ترجمه انقلاب کبیر فرانسه، ابطالالبطال (که در سطور بالا به آنها اشاره شد)، محکمه انسان و حیوان، تهیه طرحی برای قانون استخدام کشور به کمک محمد مظاهر و تصویب آن از طرف مجلس شورای ملی در سال 1301ش و اجرای آن به عنوان قانون استخدام کشور، و بالاخره مجموعه سه جلدی «شرح زندگانی من» که در نوع خود یک شاهکار ادبی است.
شرح زندگانی من مهمترین اثر وی در زمینه خاطرنویسی است که نگارش آن پنج سال زمان برد. این کتاب بیتردید یکی از منابع مهم تاریخ ایران در دوره قاجاریه و یکی از زیباترین و ماندهگارترین نمونههای حسب و شرححالنویسی در ادبیات فارسی بهشمار میآید. یکی از ظرایف عبدالله مستوفی در زمینه نگارش آثارش این بود که همه چیز را با جزئیات ذکر میکرد. وی به تمامی ظرایف و دقایق زندگی اجتماعی آن روز از جمله مراسم صف سلام شاهی تا نوع زندگی نوکر خانگیشان و همچنین در مورد نوع معماری ارباب و رعیتی تا چگونگی فرش کردن اتاقها، دکوراسیون، نوع پوشاک مردانه و زنانه و حتی نوع شوخیهای متداول بین خواص و عوام، نوع حرف زدن، نوع حکومت کردن، نوع زندگی کردن، در مورد هرآنچه مربوط به دوره زندگیاش بوده اشاره کرده و به سخن دیگر هیچ چیز را از نظر دور نداشته است.
همچنین، آشنایی عبدالله مستوفی به زبانهای فرانسه و تا حدی عربی بهقدری بود که برای الفاظ این زبانها معادلیابی میکرد و یکی از دلمشغولیهای او همین صحبت درباره تعابیر و لغات و اصطلاحات و امثال فارسی و ترکی و مغولی و فرنگی است که به ضرورت در پاورقیهای کتاب با وسواسی تمام به آنها پرداخته و بدون مراجعه به فرهنگ لغت ریشه خیلی از لغات را گفته است. او در نهایت سادهنویسی از لغاتی استفاده میکند که سالهاست از زبان فارسی رفتهاند و دیگر کسی از آنها استفاده نمیکرد؛ بنابراین، میتوان او را اولین کسی دانست که فکر فرهنگستان زبان و ادبیات را با وجود مؤثر خود بنیان گذاشت.
عبدالله مستوفی، سرانجام، در جمعه 24 آذر 1329ش در 74 سالگى در تهران درگذشت و در آرامگاه خانوادگی در صحن حضرت عبدالعظیم حسنی دفن شد. بیگمان کتاب شرح زندگانی من، نام او را محفوظ تواند داشت؛ زیرا کمتر کسی است که درباره تاریخ ایران در 150 سال اخیر چیزی نوشته و به این کتاب رجوع نکرده باشد.
پینوشتها:
[1]. غلامحسین یوسفی،
دیداری با اهل قلم، ج 2، مشهد، دانشگاه فردوسی مشهد، 1368، ص 367.
[5]. باقر عاقلی،
شرح حال رجال سیاسی و نظامی معاصر ایران، تهران، گفتار/ علم، 1380، صص 1418-1419.
[7]. غلامحسین یوسفی،
دیداری با اهل قلم یوسفی، همان، صص 368-369.
[9]. باقر عاقلی، همان، ص 1419.
[10]. غلامحسین یوسفی، همان، ص 372.
[11]. عبدالله مستوفی،
شرح زندگانی من یا تاریخ اجتماعی و اداری قاجاریه، ج 3، تهران، زوار، 1343، ص 589.
[12]. غلامحسین یوسفی، همان، ص 373.
[13]. عبدالله مستوفی، همان، ج 2، ص 315.
[15]. غلامحسین یوسفی، همان، صص 370-371.