رویکرد و رفتار او با رجال ایران بسیار خشن و متکبرانه بود و چنان رفتار میکرد که گویی آنان را به چشم یک مشت بنده و فرمانبردار مینگرد. دولتآبادی در کتابش آنچه به نقل از وی آورده است: «حالا که راضی شدهایم به ایران حکومتی بدهیم [یعنی پس از شکست دادن آلمان و روسیه توانستهایم استقلال شما را حفظ کنیم]، ایرانی باید هرچه ما میگوییم اطاعت نماید»
زندگینامه شخصی
سرلشکر سِر پرسی کاکس در 20 نوامبر 1864م، برابر با 30 آبانماه 1243ش، در «هاروودهال»، اسکس واقع در انگلستان متولد شد. وی یکی از هفت فرزند جولیان امیلی کاکس (مادر) و آرتور زکریا کاکس (پدر) بود. او ابتدا در مدرسه «هارو» تحصیل کرد و به تاریخ طبیعی، جغرافیا و سفر علاقهمند شد. در فوریه 1884م، بهعنوان پسر سوم پدرش و بدون ارثیه قابلتوجه، به کالج نظامی سلطنتی «سندهرست» پیوست و بهعنوان ستوان وارد تفنگداران اسکاتلندی (تحت نام کمرونیز)، شد و به گردان دوم آنها در هند پیوست. در عرض پنج سال بعدی در سه ایالت مختلف هندوستان خدمت کرد. زبان اردو را یاد گرفت و به دنبال آن شروع کرد به آموختن زبانهای عربی و فارسی. وی در همین زمان با لوئیزا بل ازدواج کرد. تنها پسر این زوج، درک پرسی کاکس، در سال 1917م در 21 سالگی در جنگ کشته شد و تنها دخترشان هنگام تولد درگذشت.[1]
در سال 1892 مأمور خدمت در سومالی شد و سه سال بعدی را در آنجا گذراند. سپس در اکتبر 1895 دوباره به هندوستان بازگشت و خدمات سابق خود را از سر گرفت، اما در سال 1899م، با آغاز مأموریت کاکس در «خلیج فارس»، استعداد نهفته وی شکوفا شد. لرد کرزن، نایبالسلطنه هند، وقتی فعالیت این افسر جوان را در بخش سیاسی حکومت هند تشخیص داد، سِمَت کنسول و کارگزار حکومت انگلستان در مسقط را برای او امضا کرد و این گونه بود که جدال استعماری کاکس با فرانسه آغاز شد.[2]
کاکس؛ جدال کنسولها و رقابت با دولتهای استعماری اروپایی
انتخاب کاکس به این سِمَت ناشی از رقابت شدیدی بود که در آن تاریخ، میان انگلستان و فرانسه در مسقط درگرفته بود. فرانسویها مأمور زبردستی به نام اوتاوی را بهعنوان کارگزار خود در مسقط انتخاب کرده بودند که زبان عربی را خوب میدانست و استعداد بینظیری در دسیسههای سیاسی داشت. کسب امتیاز برای تأسیس ایستگاه ذغالگیری و نفوذ در دربار سلطان مسقط، یکی از این دسیسهها بود، ولی با آمدن کاکس، نهتنها قدرت فرانسه درهم شکسته شد، بلکه او توانست تعهدنامه کتبی از سلطان فیصل بگیرد که در آتیه هیچگونه ایستگاه سوختگیری، انبار ذغال و... در اختیار هیچ دولت خارجی نگذارد، مگر قبلا رضایت نایبالسلطنه هند را جلب کرده باشد.[3]
اساسا یکی از اهداف پنهان مأموریت کاکس در خلیج فارس، جلوگیری از نفوذ فرانسویها و بهویژه آلمانها در این منطقه بود. کنسول سابق آلمان در جنوب ایران، ویلهلم واسموس، همواره اسباب هراس و نگرانی انگلیسیها را فراهم میکرد؛ چراکه علاوه بر آشنایی با رهبران قبیله ساکن در اطراف بوشهر، دوستان و آشنایان فراوانی داشت و زمانی که جنگ درگرفت به جنوب ایران مراجعت کرد و درصدد برآمد تا از این ارتباطات بهمنظور انجام فعالیتهای ضدِانگلیسی سود جوید. فعالیتهای او چنان دستگاه وزارت امور خارجه انگلستان را به ترس و وحشت انداخته بود که بهمنظور دستگیری وی بیطرفی ایران را نقض کردند. سِر پرسی کاکس حتی برای دستگیری واسموس، چه زنده و چه مُرده وی، پاداش معین کرد.[4]
واسموس در گزارشی که در تاریخ 19 سپتامبر 1913م، به برلین فرستاده، از تغییر سمت کاکس شادی کرده و گفته است: «هدف او در این سالها، ریشهکن کردن نفوذ آلمان از خلیج فارس بوده است...او از هرگونه نفوذ اقتصادی آلمان در خلیج فارس وحشت داشت و خود را موظف و مسئول میدانست که از آن جلوگیری کند».[5] سالها بعد، کرزن نامهای به کاکس نوشت و از خدماتی که طی هجده سال قبل برای حفظ منافع انگلستان انجام داده بود، سپاسگزاری کرد و گفت: «تو امروز در حُکم پادشاه خلیج فارس هستی و مطمئن باش که پس از پایان جنگ پایههای این قلمرو سلطنتی را که برای بریتانیای کبیر ایجاد کردهای مستحکم خواهیم ساخت».[6] او در ادامه اضافه میکند: «و به هیچ قدرتی دیگر اجازه نخواهیم داد تا این سیادتی را که ثمره سعی و همت تو در این منطقه است از دستمان برباید».[7]

کاکس و گرترود بل همراه عبدالعزیز بن سعود، در زمان شورش اعراب (بصره؛ ۱۹۱۶م)
فعالیت در خلیج فارس و روابط دوستی با امیران منطقه
در دوره مأموریت دهساله کاکس در خلیج فارس (از 1904 تا 1914م)، کشف نفت در مسجدسلیمان، انقلاب مشروطیت، عقد قرارداد 1907 بین روسیه و انگلستان و خلع محمدعلیشاه قاجار از قدرت، ناپایداری دولتها و خلأ قدرتی که وجود داشت، حضور و نفوذ انگلیسیها را دوچندان کرد؛ ازاینرو، کاکس بهعنوان «رزیدنت سیاسی بریتانیا» (یعنی فردی که فرماندار کل و تامالختیار خلیج فارس بود و بر تمام مستملکات ارضی و سرزمینهای تحتالحمایه انگلیس در داخل یا پیرامون خلیج فارس نظارت داشت)، با شیخ خزعل (حاکم محمره)، شیخ مبارک (امیر کویت) و امیر عبدالعزیز ابن سعود (امیر حجاز)، روابط دوستی برقرار کرد تا زمینه را برای جدا کردن احتمالی خوزستان از بقیه خاک ایران آماده کند؛ برای نمونه در ازای درخواست شیخ خزعل مبنی بر تداوم اقتدار موروثیاش بر خرمشهر، کاکس با دخالت صریح و بیشرمانه در امور داخلی ایران، این تضمین را به نام دولت خود صادر کرد. از اعمال دیگر کاکس در این تاریخ، مذاکره با شیخ خزعل برای خرید محل پالایشگاه آبادان و نادیده گرفتن حکومت ایران بود. این روابط تا آنجا پیش رفت که نشان و حمایل شوالیه امپراتوری هند را به خزعل دادند و از آن پس نام شیخ در مکاتبات سیاسی به «سِر خزعل خان» مبدل شد![8]

عبدالعزیز در کنار سر پرسی کاکس و شماری از مستشاران نظامی انگلستان در خاورمیانه
اما از طرف دیگر، رویکرد و رفتار کاکس با رجال ایران بسیار خشن و متکبرانه بود و چنان رفتار میکرد که گویی آنان را به چشم یک مشت بنده و فرمانبردار مینگرد. دولتآبادی در کتابش آنچه را کاکس به یکی از رجال ایران گفته چنین منعکس کرده است: «حالا که راضی شدهایم به ایران حکومتی بدهیم [یعنی پس از شکست دادن آلمان و روسیه توانستهایم استقلال شما را حفظ کنیم]، ایرانی باید هرچه ما میگوییم اطاعت نماید».[9] ازاینرو، زمینهچینی و فراهم کردن قرارداد 1919، ظاهرا یکی از همان حرفشنویهای ایرانیان است.
بازی وثوق و کاکس و چوب حراج به استقلال ملی؛ قرارداد 1919
شکست روسیه و وقوع انقلاب اکتبر 1917، تاحدودی یک فرصت تاریخی برای استعمار انگلیس فراهم کرد تا یکجا و یکطرفه ایران را در کام خود قرار دهد. وضع خراب مالی ایران که توان پرداخت حقوق کارکنان و نظامیان را نداشت و دل خود را به دریافتهای ماهیانه مالی انگلیس و خزانهداری هند خوش کرده بود، دستگاه سیاست خارجی انگلستان را بر آن داشت تا با طرح یک قرارداد پنهانی با اولیای امور ایران، بهویژه رئیس دولت (وثوقالدوله)، و موافقت احمدشاه قاجار، امور سیاسی و نظامی و نیز امور مالی ایران را به دست بگیرد. محمدعلی فروغی، درباره دورویی وثوقالدوله گفته است: «در جلسه هیئت دولت و شخص رئیسالوزرا صریحا امر دادند که در پاریس درصدد حصول این مقصود یعنی مستخدمین مالیه و صاحبمنصبان نظامی را که اهم مستخدمین هستند باید از فرانسه و آمریکا استخدام کنیم».[10] اما اطلاعاتی که از لندن دریافت میشد خبر از آن میداد که مذاکراتی در تهران مابین کاکس و هیئت دولت در حال انجام شدن است![11] از طرف دیگر، کرزن ایران را تهدید میکرد که در صورت سرباز زدن از پذیرش قرارداد، دیناری کمک مالی و مساعده به ایران نخواهد داد و حتی طلبهای گذشته نیز گرفته خواهد شد. کاکس هم بنا بر دستور لندن، مأمور چانهزنی با دولت برای پذیرش قرارداد 1919 شد. او نوشته است: «حد اعلای موفقیتی که در این کار نصیبم شد پایین آوردن مبلغ مورد مطالبه [رشوه] به چهارصد هزار تومان بود... باید محرمانه به اطلاعتان برسانم که در قضیه مطالبه پول، خود وثوقالدوله آنقدر پافشاری نداشت که آن دو وزیر دیگر (نصرتالدوله و صارمالدوله)، که حقیقتا جانم را به لب آوردند».[12] سرانجام این قرارداد، با عنوان «قراداد 1919»، توسط سِر پرسی کاکس و وثوقالدوله در تاریخ 9 اوت 1919م، برابر با 17 مردادماه 1298ش، از طرف دولتین ایران و انگلیس، در تهران به امضا رسید.[13] کاکس، بعد از این، در کنفرانس قاهره در سال 1921م، درصدد انتخاب یک حاکم برای عراق افتاد و سرانجام یکی از پسران «شریف» در مکه، به نام «فیصل» انتخاب شد.
بازنشستگی و مرگ
پس از عزیمت کاکس از بغداد، دولت انگلستان دیگر او را در هیچ سمت رسمی به کار نگرفت، اما کاکس بهعنوان نماینده در چندین کنفرانس شرکت کرد. او بخش عمده عمر خود را وقف انجمن جغرافیایی سلطنتی کرد و از سال 1933 تا 1936م ریاست این انجمن را برعهده داشت. کاکس به شکار علاقهمند بود و در تاریخ 20 فوریه 1937م برابر با 1 اسفندماه 1315ش، هنگامیکه از ناحیه قلب احساس ناراحتی کرد، در کنار اسبش غش نمود و بر اثر «ایست قلبی» در 72 سالگی درگذشت.

سرپرسی کاکس
پینوشتها:
[1]. محمدجواد شیخالاسلامی،
سیمای احمدشاه قاجار، کتاب یکم، تهران، نشر ماهی، 1392، صص 100-101.
[3]. فلیپ گریوز،
مأموریت سر پرسی کاکس در حوزه خلیج فارس و ایران، ترجمه حسن زنگنه، تهران، نشر بهدید، چ دوم، 1390، ص 34.
[4]. ویلیام جی اولسون،
روابط ایران و انگلیس در جنگ جهانی اول، ترجمه حسن زنگنه، تهران، شیرازه، 1398، ص 123.
[5]. محمدجواد شیخالاسلامی، همان، ص 108.
[9]. یحیی دولتآبادی،
حیات یحیی، ج 4، تهران، عطار و فردوس، چ ششم، 1371، ص 98.
[10]. محمدعلی ذکاءالملک،
مقالات فروغی، ج 1، تهران، توس با همکاری مجله یغما، چ دوم، 1354، ص 64.
[11]. عبدالحسین مسعود انصاری،
زندگانی من و نگاهی به تاریخ معاصر ایران، ج 1، تهران، آفتاب، بیتا، ص 271.
[12].
اسناد محرمانه وزارت امور خارجه بریتانیا درباره قرارداد 1919 ایران و انگلیس، ج 1، ترجمه جواد شیخالاسلامی، تهران، کیهان، چ دوم، 1368، صص 46-47.