پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ محمد ایوبخان در 14 ماه می 1907م در روستای ریحانه در ناحیه هریپور واقع در ایالت خیبرپختونخوا در سرزمین هند و پاکستان آینده به دنیا آمد. او به خانوادهای از قوم پشتون تعلق داشت. دوران کودکی او در محیطی روستایی و با ارزشهای فرهنگی قوم پشتون گذشت. خانواده او به لحاظ مالی وضعیت بدی نداشتند و به تحصیل فرزندان اهمیت زیادی میدادند؛ امری که در آن زمان برای بسیاری از خانوادههای پشتون غیرعادی تلقی میشد. این عوامل زمینهساز شخصیت سختکوش و نظمپذیر او را فراهم کرد. ایوبخان از سنین پایین علاقه خود به رهبری و نظم را نشان داد و به نوعی در مسیر نظامیگری پیش رفت. او مانند هر نوجوانی تحصیلات ابتدایی خود را در مدارس محلی انجام داد و به دلیل استعداد و علاقه بسیارش به تحصیل، به کالج علیگره رفت. در همین کالج بود که با ایدههای دنیای مدرن آشنا شد و این آشنایی تأثیر زیادی بر شکلگیری دیدگاههای او گذاشت؛ به خصوص او تحت تأثیر ملیگرایی قرار گرفت؛ موضوعی که بعدها به مسیر زندگی سیاسیاش جهت بخشید. در مجموع این دوره از زندگی ایوبخان به او کمک کرد تا افکار نوگرایانه را با ارزشهای سنتی ترکیب کند.[1]

محمد ایوبخان
ورود به عرصه نظامی
محمد ایوبخان بعد از تحصیل در کالج علیگره وارد آکادمی نظامی هند در دهرا دون شد و در سال 1928م به ارتش انگلستان پیوست. او در دوره جنگ جهانی دوم در ارتش انگلستان خدمت کرد. در واقع، ورود ایوبخان به ارتش انگلستان یکی از مراحل بسیار مهم زندگی او بود. جدای از مسائل استعماری، ارتش انگلستان در آن زمان یک نهاد حرفهای و او بهشدت تحت تأثیر آنها بود. پس از تقسیم هند به دو کشور و تشکیل کشور پاکستان در سال 1947م، ایوبخان به ارتش تازهتأسیس پاکستان پیوست و به دلیل تواناییهایش بهسرعت در سلسله مراتب ارتش ارتقا پیدا کرد. در حقیقت، تجربیات او در جنگ جهانی دوم مسیر قدرت را برای او بسیار کوتاه کرد. در سال 1951م، به عنوان اولین فرمانده ارتش پاکستان منصوب شد و این موقعیت و جایگاه به او اجازه داد تا نفوذ و قدرت خود را در کشور بسیار افزایش دهد.[2]
به قدرت رسیدن ایوبخان (1958-1969م)
بحرانهای سیاسی در دهه 1950م پاکستان را به سمت هرجومرج و بیثباتی سوق داد. دولتهای کوتاهمدت، فساد سیاسی و اختلافات قومی و زبانی، مشروعیت نهادهای مدنی و مردمی را بهشدت تضعیف کرد؛ بهویژه که فرایند شکلگیری ملت ـ دولت در پاکستان بهدرستی پیموده نشده بود و این امر میتوانست چالشهای متعددی را برای پاکستان ایجاد کند. ایوبخان، که شاهد این هرجومرج بود، اعتقاد داشت که فقط یک دولت مقتدر مرکزی میتواند آرامش و امنیت را به کشور بازگرداند. در این شرایط، او تصمیم گرفت در سیاست دخالت کند. در اکتبر 1958م، با همکاری رئیسجمهور اسکندرمیرزا، کودتای نظامی انجام شد و قانون اساسی لغو گردید. اسکندرمیرزا ابتدا به صورت رئیسجمهور موقت باقی ماند، اما خیلی زود میان ایوبخان و اسکندرمیرزا اختلاف بهوجود آمد و ایوبخان اسکندرمیرزا را به استعفا مجبور کرد. پس از این رویداد، ایوبخان رسما رئیسجمهور پاکستان شد و قدرت را به صورت کامل در دست گرفت. این رویداد به لحاظ تاریخی یک نقطه عطف بهشمار میآید؛ چرا که برای اولین بار یک نظامی به صورت مستقیم کنترل امور پاکستان را بهدست گرفت. جالب اینجاست که او در سال 1960م با برگزاری رفراندوم، بیش از 95 درصد آرا را کسب کرد و با اصلاح قانون اساسی، ریاستجمهوری را برای مدت پنج سال عهدهدار شد.[3]
برنامه اقتصادی دوران ریاستجمهوری
دوران ریاستجمهوری ایوبخان به دلیل تحولات اقتصادی، اصلاحات اجتماعی و رویکردش در مسائل سیاست خارجی، یکی از دورههای محوری در تاریخ پاکستان بهشمار میآید. ایوبخان معتقد بود که توسعه اقتصادی پایهای برای ایجاد ثبات سیاسی و اجتماعی است. در واقع او در دوگانه توسعه سیاسی و یا اقتصادی اولویت را به توسعه اقتصادی میداد و بر این باور بود که پاکستان برای پیشرفت و ترقی طرحهای اقتصادی را باید در اولویت قرار دهد. او برنامههای توسعه پنجساله را اجرا کرد که در آنها بر توسعه صنعتی، گسترش زیرساختها و نوسازی کشاورزی تأکید شد؛ برای مثال، او تلاش کرد تا میزان تولید محصولات کشاورزی را از طریق پروژههای آبیاری و بذرهای اصلاحشده افزایش دهد. ایوبخان و تیم اقتصادی او با احداث سد تربیلا و منگلا نقش کلیدی در افزایش تولیدات کشاورزی داشتند. این پروژهها توانستند بحرانهای کمبود آب و برق را تا حد زیادی کاهش دهند. همچنین در دوره ریاستجمهوری او شاهد توسعه صنایع سنگین و تقویت کارخانههای تولیدی مانند صنایع نساجی و مواد غذایی در شهرهایی مانند کراچی و لاهور هستیم.[4]
در نهایت، یکی از اقدامات اصلی ایوبخان، برنامه اصلاحات ارضی بود. او تلاش کرد تا از طریق اصلاحات ارضی نابرابریهای اجتماعی را کاهش دهد و مالکیت زمین را از دست زمینداران بزرگ خارج کند. حداکثر و حداقل مالکیت زمین به طور دقیق مشخص شد و زمینهای مازاد میان دهقانان توزیع گردید. ایوبخان معتقد بود که نظام فئودالی در پاکستان یکی از موانع اصلی توسعه است. او اصلاحات ارضی را با هدف کاهش قدرت زمینداران بزرگ و توزیع عادلانه زمینها آغاز کرد. بااینحال، این اصلاحات با مقاومت زمینداران بزرگ روبهرو شد و به دلیل فساد و عدم اجرای صحیح، به اهداف کامل خود نرسید. در دوران او، پاکستان شاهد رشد اقتصادی سالانه بیش از 6 درصد بود. این دستاورد، دوران ایوبخان را به یکی از دورههای طلایی اقتصاد پاکستان بدل کرد. بااینحال، این رشد سویه دیگری نیز داشت. بسیاری از مردم فقیر، بهویژه کشاورزان کوچک، از این توسعه بهرهای نبردند. تمرکز ثروت در دست یک اقلیت کوچک از سرمایهداران و زمینداران موجب شد شکاف طبقاتی بهشدت در جامعه افزایش یابد.[5]
نادیده گرفتن توسعه سیاسی
با وجود برخی دستاوردهای اقتصادی که در دوران ایوبخان نصیب پاکستان شد حکومت او به دلیل سیاستهای استبدادی و نبود مشارکت سیاسی مؤثر بهشدت آماج نقد مردم واقع شد. از نظر بسیاری ایوبخان نظامی متمرکز ایجاد کرد و بسیاری از اختیارات را در دست گرفت؛ به نحوی که سایر گروههای سیاسی از صحنه سیاست پاکستان خارج شدند. در دوران او بود که آزادی بیان و فعالیتهای سیاسی محدود شد و مخالفان سیاسی بهشدت سرکوب و روانه زندان شدند؛ به خصوص که در دوران او بهرغم برخی موفقیتهای اقتصادی شکاف و نابرابری در پاکستان افزایش پیدا کرد.[6]
سیاست خارجی ایوبخان
دوران ریاستجمهوری ایوبخان جنگ سرد بر نظام بینالملل حاکم بود. در این دوران بیشتر بازیگران بینالمللی به یکی از دو قطب میپیوستند. ایوبخان ایالات متحده را ترجیح داد و پاکستان را در منطقه به یکی از متحدین آمریکا بدل کرد. او پیمانهای نظامی مانند بغداد و سیتو را امضا و در ازای آن کمکهای چشمگیری دریافت کرد. او همچنین تلاش کرد در منازعه و رقابت با هندوستان به چین کمونیست نزدیک شود تا به نوعی موازنه میان هند و پاکستان برقرار گردد. او با این رویکرد خود پلی میان شرق و غرب نیز ایجاد کرده بود و به عنوان یک کانال واسط از آن تعبیر میشد. به نوعی او تلاش میکرد میان دو بلوک نوعی توازن قوا برقرار کند.[7]
در دوران ایوبخان تنش میان هند و پاکستان بر سر مسئله کشمیر بسیار حاد شد؛ به نحوی که در سال 1965م میان دو کشور جنگ در گرفت. پاکستان به رهبری ایوبخان بر این باور بود که ارتش هند توانایی دفاع از خود در برابر یک تهاجم سریع و برقآسا در منطقه مورد مناقشه کشمیر را نخواهد داشت؛ همانگونه که در سال 1962م ارتش هند مغلوب نیروهای چینی شده بود. مضاف بر این، پاکستانیها بر این اعتقاد بودند که مردم کشمیر از حکومت هند بر این منطقه ناراضی هستند و میتوان با تحریک مردم منطقه آنان را بر ضد هند شوراند؛ راهبردی که چندان موفقیتآمیز نبود. در پایان، این جنگ بدون پیروزی قاطع یک طرف به پایان رسید، اما باعث شد ایوبخان با انتقادهای شدید مردم و ارتش روبهرو شود. دلیل آن هم روشن بود: هزینه سیاسی و اقتصادی جنگ برای مردم پاکستان بسیار زیاد بود درحالیکه دستاورد چندانی نصیب این کشور نشد.[8]
مرگ و میراث ایوبخان
در اواخر دهه 1960م، نارضایتی مردمی از شیوه حکمرانی ایوبخان به اوج خود رسید. اعتراضات مردمی، بحران اقتصادی و انتقادهای شدید از مدیریت جنگ 1965م باعث شد ایوبخان در مارس 1969م استعفا دهد و قدرت را به طور کامل به یحییخان واگذار کند. در نهایت، محمد ایوبخان در 19 آوریل 1974م درگذشت. دوران حکومت او همچنان موضوع بحث محافل سیاسی در پاکستان است. برخی از مردم او را به خاطر اقدامات توسعهای و اصلاحات اقتصادی تحسین میکنند، درحالیکه دیگران او را به دلیل خودکامگی سیاسی و ناتوانی در ایجاد یک نظام دموکراتیک پایدار بهشدت مورد انتقاد قرار میدهند.[9]
پینوشتها:
[1]. https://www5.open.ac.uk/research-projects/making-britain/content/muhammad-ayub-khan
[2]. Mohammad Ayub-khan, https://www.britannica.com/biography/Mohammad-Ayub-Khan
[3]. ویلیام گوین،
پاکستان، ترجمه فاطمه شاداب، تهران، نشر قومس، 1383، ص
[4]. Lawrence Ziring,
The Ayub Khan Era:Plitics in Pakistan, Paramount Publishing Enterprise, 2010, 120-150
[7]. Mohammed Ayub-Khan, The Pakistan-American Alliance, Foreign Affairs, 1964, January, https://www.foreignaffairs.com/articles/asia/1964-01-01/pakistan-american-alliance
[8]. پایان جنگ دوم کشمیر،
شرق، ش 1350 (31 شهریور 1390).
[9]. Mohammad Ayub-khan, https://www.britannica.com/biography/Mohammad-Ayub-Khan