کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

«زنده‌یاد آیت‌الله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی، در قامت یک پدر-1 » در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمهدی علوی گرگانی

زندگی او در همه عرصه‌ها، مستند به قرآن و روایات بود

6 ارديبهشت 1401 ساعت 14:15

روزهایی که بر ما می‌گذرد، تداعی‌گر چهلمین روز رحلت مرجع والاقدر شیعه، زنده‌یاد آیت‌الله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی است. هم از این روی و در نکوداشت کارنامه علمی و عملی آن بزرگ، با فرزند ارجمندش حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمهدی علوی گرگانی، به گفت‌وگو نشسته‌ایم. نتیجه این مصاحبه، در پی می‌آید


پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
شاید مناسب باشد که در آغاز این گفت‌وشنود، قدری درباره نگاه زنده‌یاد آیت‌الله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی، به حضور خود و نزدیکانشان در سلک روحانیت، توضیح دهید.
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحیمِ. رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی، وَیسِّرْ لِی أَمْرِی، وَاحْلُلْ عُقْدَهً مِنْ لِسَانِی، یفْقَهُوا قَوْلِی. بنده ترجیح می‌دهم تا از این نکته آغاز کنم که مرحوم والد می‌فرمودند که ایشان عنایت آقا امیرالمؤمنین(ع)، به پدرشان مرحوم آیت‌الله حاج سیدسجاد علوی هستند. مادربزرگم چند فرزند به دنیا آوردند، که در همان مقطع تولد یا چندی بعد، از دنیا می‌رفتند! تا اینکه مرحوم حاج سیدسجاد و مادربزرگ ما، که در نجف اقامت داشتند، به حرم آقا امیرالمؤمنین(ع) می‌روند و از ایشان می‌خواهند: فرزندی که به دنیا می‌آید، باقی بماند و از دنیا نرود! نهایتا حضرت عنایت می‌فرمایند و حاج سیدسجاد صاحب یک فرزند دختر و سپس صاحب مرحوم والد می‌شوند و نام محمدعلی را برای ایشان انتخاب می‌کنند. بنابراین و بر حسب گفته ابوی، ایشان متولد نجف اشرف و هدیه آقا امیرالمؤمنین(ع) هستند.
 
آیت‌الله سیدمحمدعلی علوی گرگانی و سیدمهدی علوی گرگانی
 
مرحوم حاج سیدسجاد، بسیار به عبادات و مستحبات اهتمام داشتند و مرحوم ابوی نقل می‌کردند که ایشان در قنوت نمازششان در ماه‌های مبارک رمضان، فراوان دعای ابوحمزه ثمالی را می‌خواندند! ایشان شاگرد مرحوم آیت‌الله آسید ابوالحسن اصفهانی بودند و می‌فرمودند: «من به دو دلیل، به آقا محمدعلی بسیار اعتقاد دارم و مطمئن هستم که آینده روشنی در انتظار اوست! یکی اینکه عنایت امیرالمؤمنین(ع) است و دیگر اینکه در دوران رشد ایشان، من از شهریه آقا آسید ابوالحسن اصفهانی ارتزاق می‌کردم...». مرحوم والد، بسیار تحت‌تأثیر ابوی بزرگوارشان بودند و هنگامی که برای ما موعظه می‌فرمودند، در بسیاری از اوقات، به بیانات پدرشان اشاره می‌کردند؛ مثلا یکی از آنها این بود: بسیار دوست دارم که همه فرزندانم سر سفره آقا امام زمان(عج) باشند! مرحوم ابوی نهایتا هم، در این امر موفق شدند و همه پسرانشان، به کسوت روحانیت درآمدند. ایشان می‌فرمودند: «حتی اگر پسرانم به درجات عالی روحانیت هم برسند، ترجیح می‌دهم مبلغ قرآن باشند...». اینها برگرفته از نظرات پدر بزرگوارشان، آقای حاج سیدسجاد علوی بود.
یکی از ویژگی‌های حاج سیدسجاد، این بوده که در ایام نوروز، به موطن خود، یعنی روستای النگ، می‌رفتند و به تمام خانه‌های آنجا، سر می‌زدند و فرزندان خود را نیز، همراه می‌بردند. الان هم که به النگ می‌روم، پیرمردهای آنجا نقل می‌کنند که مرحوم حاج سیدسجاد به تک‌تک خانه‌ها می‌آمدند، چند دقیقه‌ای می‌نشستند و به خانه بعدی می‌رفتند! همین شیوه را هم، مرحوم والد دنبال می‌کردند و تا سال 1370، 1371 ــ که حاج آقا حدود 51، 52 سال سن داشتند ــ در ایام محرم و صفر، به روستای النگ می‌رفتند. در النگ هم رسم هست که روضه‌خوانی، خانه به خانه است؛ یعنی از اول صبح، روضه‌خوانی در تک‌تک خانه‌ها شروع می‌شد و گاهی تا بیست منبر، طول می‌کشید! حاج آقا همراه با یک روحانی دیگر، این مراسم را انجام می‌دادند و پس از آن هم، به ما می‌فرمودند: دوست ندارم این رسم را رها کنید و به من و برادرهایم تأکید می‌کردند که این رسم را ادامه بدهیم. اوایل اخوی بزرگ‌تر به آن روستا می‌رفتند و بعدها این کار، به عهده من گذاشته شد. تا این دو سال آخر که کرونا آمد، حاج آقا مراسم روز عاشورا و منبر آن را خودشان تشریف می‌آوردند و به ما هم همواره تأکید می‌کردند که مبادا محل اجدادی‌تان را رها کنید. بنده هم از سال 1370 به بعد، همواره در محرم‌ها در روستای النگ بوده و در مراسم آنجا منبر رفته‌ام.
 
به سلوک آیت‌الله علوی گرگانی در منزل و نحوه تربیت و تحصیل فرزندانشان و همچنین به منش عبادی و اخلاقی ایشان نیز، اشاراتی داشته باشید.
یکی از ویژگی‌های ایشان، اهتمام به نماز شب بود. من در طول زندگی، به یاد ندارم که حتی یک شب هم، نماز شب ایشان ترک شده باشد! حدود دوازده سال سن داشتم و قرار بود به اتفاق هم، به مشهد برویم. راننده ماشین، بسیار محتاط بود و آرام حرکت می‌کرد؛ لذا به جای اینکه غروب به مشهد برسیم، ساعت 2 و 3 نصف شب رسیدیم؛ طوری که مجبور شدیم در بلواری بمانیم تا صبح بشود و بتوانیم به هتل برویم! حاج آقا برای اینکه راننده خوابش نبرد، در طول راه بیدار مانده و البته به‌شدت هم خسته شده بودند، ولی حتی با آن خستگی هم، نماز شبشان را ایستاده بجا آوردند و تا آخر هم، که من در خدمتشان بودم، نماز شبشان ترک نشد و نه فقط نماز شب، که 51 رکعت نمازی که امام حسن عسکری(ع) فرموده بودند و نمازهای نافله ظهر و عصر را هم، ایستاده می‌خواندند! حاج آقا فقط در سال آخر عمرشان، که یک مقدار پایشان درد می‌کرد، نماز را نشسته می‌خواندند. علاوه بر این به دعای روز عرفه و دیگر ادعیه و مستحبات هم، بسیار اهتمام داشتند و طبیعتا این شیوه، روی فرزندانشان هم تأثیر می‌گذاشت و ما به طور طبیعی اگر این شیوه را انجام نمی‌دادیم، شرمنده می‌شدیم! یکی دیگر از تقیدات ایشان، اذان گفتن در صبح‌ها بود. ایشان نیم‌ساعت قبل از اذان صبح، بیدار می‌شدند و هنگام نماز، به ایوان یا حیاط منزل می‌رفتند و اذان می‌گفتند و چه در گرگان و چه در قم که بودیم، به این کار اهتمام می‌ورزیدند.
یکی دیگر از ویژگی‌های حاج آقا، نظم و ترتیب در برنامه‌های زندگی بود. ایشان نیم تا یک ساعت مانده به اذان صبح، بیدار می‌شدند و نماز شبشان را می‌خواندند. بعد از نماز صبح، ادعیه خاصی را می‌خواندند؛ مثلا حاج آقا دعای صباح امیرالمؤمنین(ع) را از حفظ بودند. هر شب موقع خواب، سوره یاسین، زیارت عاشورا و دعای توسل را می‌خواندند. بعد از نماز صبح مقداری استراحت می‌کردند، بعد قدری مطالعه داشتند و سپس به دفتر می‌رفتند، تا ظهر که برای نماز به منزل می‌آمدند. وقتی از ایشان می‌پرسیدیم: آیا نمی‌خواهید نماز ظهر و عصر را در دفتر بخوانید؟ می‌فرمودند: چون می‌خواهم تمام نوافل را بخوانم، مردم معطل می‌شوند! نماز ظهر و عصر را به جماعت و با اعضای خانواده، در منزل می‌خواندند. بعد به اتاقشان می‌رفتند و حدود نیم‌ساعت استراحت می‌کردند و تا موقع درسشان، مطالعه می‌فرمودند. بعد از درس، در دفترشان تشریف داشتند و بعد از نماز مغرب و عشاء، نیم‌ساعتی در دفتر می‌نشستند و بعد به منزل می‌آمدند. نیم‌ساعت چهل دقیقه‌ای، در جمع خانواده می‌نشستند و بعد از همه ما اجازه می‌گرفتند و برای مطالعه می‌رفتند. دو سه ساعتی مشغول مطالعه می‌شدند و والده، ایشان را برای شام صدا می‌زدند و بعد هم که تشریف می‌بردند و می‌خوابیدند.
جالب اینجاست که بسیاری از برنامه‌ها و گفته‌های مرحوم والد، به استناد روایات بود. در این مورد خاطره‌ای را نقل می‌کنم. انجام کارهای تعمیراتی منزل، به عهده من بود و همیشه برای انجام این کارها، کارگر می‌آوردم. یک‌بار بنده خدایی را برای کاری آوردیم و در کنار آن کار، کار دیگری را هم انجام داد. برای کار اصلی‌ای که انجام داده بود، مبلغ مشخص شده بود، ولی درباره کار اضافی، صحبتی در مورد پول نکرده بودیم. کار که تمام شد، مبلغ را گفت و من دیدم که از عرف بازار، خیلی بالاتر است! آمدم و به ابوی  گفتم که این بنده خدا می‌گوید که دستمزدش این‌قدر می‌شود، درحالی‌که من می‌دانم از عرف بازار خیلی بالاتر است. حاج آقا گفتند: «علی‌بن موسی‌الرضا(ع) می‌فرمایند: در هر کاری حتما مقاطعه داشته باشید، اگر با او طی کرده‌ای همان را بده، ولی اگر طی نکرده‌ای، همان مبلغی را که می‌گوید به او بده!...». هر چه من اصرار کردم که بگذارید مبلغ عرف بازار را به او بدهم، فرمودند: دستور آقا علی بن‌ موسی‌الرضا(ع) است، همین کار را بکن!... در کارهای دیگر هم، همین‌طور بودند؛ مثلا می‌فرمودند: در روایات آمده است که چندان خوب نیست که انسان تنها باشد و لذا ما سعی می‌کردیم همیشه یک نفرمان همراه حاج آقا باشیم. به‌هرحال اغلب کارهایشان، به استناد روایات بود.
نکته جالب دیگر این بود که حاج آقا تمام کارهایشان را خودشان انجام می‌دادند؛ مثلا موهای سرشان را غیر از این یکی دو سال آخر، که برادر کوچکمان آقا محسن برایشان کوتاه می‌کرد، خودشان می‌زدند. خودشان شاربشان را کوتاه می‌کردند و می‌فرمودند: روایت داریم که اگر در موقع غذا خوردن، شارب آلوده بشود، کراهت دارد! لذا سعی می‌کردند کارهایی را هم که کراهت داشت، انجام ندهند. حاج آقا هر چهارشنبه بعد از درس، به زیارت حضرت معصومه(س) می‌رفتند. همیشه و در این روز قبل از درس، یک‌ربع نیم‌ساعت درس اخلاق می‌گفتند و سپس به حرم می‌رفتند. یک‌ هفته در میان هم، برای زیارت اهل قبور به شیخان می‌رفتند؛ چون والده مکرمه و پدر و مادر خانمشان، در آنجا دفن شده بودند.
 
زیارت‌هایشان از مشهد، به چه شکل بود؟
ما در طول سال، حتما یک‌بار به پابوس آقا امام رضا(ع) مشرف می‌شدیم. یادم نمی‌آید که مرحوم والد، سالی یک‌بار به مشهد نرفته باشند. می‌فرمودند: در روایت داریم که در سفر، به خانواده سخت نگیرید و لذا در سفر، خیلی به ما خوش می‌گذشت! ابوی سعی می‌کردند که در طول سال، پول کافی کنار بگذارند، که در سفر به ما سخت نگذرد. معمولا هم قصد دوازده روز می‌کردند و در ایامی سفر می‌رفتیم که به درسشان در حوزه لطمه‌ای نخورد. ایشان در این سفرها، دفاتر مطالعه‌شان را به همراه می‌آوردند و در آنجا هم، مطالعات خودشان را انجام می‌دادند. هر یک یا دو ماه یک باره هم، به اتفاق به جمکران می‌رفتیم.
 
تواضع آیت‌الله علوی گرگانی در رفتار و تعامل با مردم، بس بارز و مشهود بود و درباره آن سخن‌ها می‌رود. دراین‌باره، چه خاطراتی دارید؟
حاج آقا برای مردم، بسیار احترام و ارزش قائل بودند و همواره به ما تأکید می‌‌کردند که مردم‌دار باشیم. از مصادیق آن هم این بود که همیشه خودشان برای تبلیغ می‌رفتند و ما چهار برادر را هم، تشویق می‌کردند که برای تبلیغ برویم. وقتی که برای تبلیغ می‌رفتیم، می‌فرمودند: مبادا یک وقت خدای نکرده به ذهنتان برسد که آن کشاورزی که پای منبرتان می‌آید، سواد ندارد و من که منبر رفته‌ام، سواد دارم، به هیچ‌وجه این فکر را نکنید!... به ما تأکید می‌کردند: در روز قیامت که یوم‌الحسرت است، چه بسا شمایی که حدیث را مطالعه کرده و منبر رفته و آن را برای مردم خوانده‌اید، به بهشت راه نیابید، اما کسی که پای منبر شما بوده، به بهشت برود! چون او شنید و رفت و به آن عمل کرد، اما تو خواندی و گفتی و به آن عمل نکردی و داری حسرت می‌خوری! مبادا چنین شرایطی برایت پیش بیاید، که حس برتری نسبت به مردم داشته باشی! می‌فرمودند: خودتان را در ردیف مردم و حتی پایین‌تر از آنها بدانید و واقعا هم، خودشان چنین تواضعی داشتند! خاطرم هست که من منزلی را تهیه کرده و بابتش بدهکار شده بودم و صاحب‌خانه به من اجازه داد که در مدتی طولانی بدهکاری‌ام را بپردازم. من یک‌بار خدمت مرحوم ابوی آمدم و عرض کردم: می‌خواهم برای زیارت به مشهد بروم. ایشان پرسیدند: پول فلانی را داده‌ای؟ گفتم: نه؛ هنوز بدهکارم. فرمودند: از کجا معلوم که زیارت تو مورد قبول واقع شود؟، برو و به او بگو و اگر راضی بود، برای زیارت برو! وقتی بدهکار هستی، در درجه اول باید بدهی‌ات را بپردازی... تا این اندازه، حقوق مردم را رعایت می‌کردند.
پیش‌تر از آن هم، از این دقت‌ها داشتند. کوچک که بودیم و به میهمانی می‌رفتیم، یک وقت که می‌خواستیم حرف نابجایی بزنیم، به زانوی ما می‌زدند و وقتی به خانه برمی‌گشتیم، تذکر می‌دادند که گفتن بعضی حرف‌ها در جمع مناسب نیست یا این ‌طور نشستن یا رفتارت درست نبود، باید مواظب باشی که با مردم چگونه برخورد می‌کنی، خوش‌اخلاق و خوش‌رفتار باش، بی‌مناسبت در میان صحبت مردم وارد نشو و به حرف‌هایشان دقیق گوش بده!
 
در حوزه مسائل اجتماعی و سیاسی، به شما چه توصیه‌هایی داشتند؟
همیشه می‌فرمودند: شما بزرگ‌شده سر سفره آقا امام زمان(عج) هستید!... ما را منع می‌کردند که تا جایی که می‌توانید، وارد کارهایی از قبیل نمایندگی مجلس و این نوع مناصب نشوید؛ چون دیگران به اندازه کافی هستند و ما که طلبه و روحانی هستیم، تا بتوانیم باید کار روحانیتمان را پیش ببریم؛ لذا اگر بتوانیم درس بخوانیم که چه بهتر، اگر بتوانیم منبر برویم، یا درس بدهیم، یا تألیفات داشته باشیم، یا امام جماعت باشیم، ترجیح دارد؛ لذا همواره به مسئولان هم، درباره مردم‌داری و رسیدگی به امور مردم، تذکر می‌دادند. چون خودشان اهل روستا بودند و کشاورزان زیاد به ایشان مراجعات داشتند، خیلی درباره کار آنها تذکر می‌دادند. حتی یک‌بار پول گندم‌کارها را دیر داده بودند و حاج آقا تلفن زدند و باعث شد که دولت، زودتر پول کشاورزها را بدهد! ایشان در چند مورد، نامه‌هایی خصوصی که در رسانه‌ها منتشر نشدند، برای رؤسای جمهور فرستادند و در مورد مسائلی تذکر دادند. اگر یادتان باشد، ابوی در مسئله افزایش قیمت بنزین، اطلاعیه دادند. همین‌طور در مورد ربای بانک‌ها، در سیزده یا پانزده مورد تذکر دادند، که در فضای مجازی هم پخش شد. مدیرعامل یکی از بانک‌های بزرگ کشور، همراه با معاونینشان به دیدن مرحوم والد آمدند. بیشتر تذکرات ابوی، در این زمینه بود که بعضی از پول‌هایی که از مردم می‌گیرید، باعث می‌شود که آنها در فشار باشند، برای ما نامه‌های مختلفی می‌آید، که شکایت دارند و بعضی از این پول‌ها، شائبه ربا هم دارد و گرفتن آنها حرام است!... آنها وقتی رفتند، مسئول روابط عمومی‌شان به ما زنگ زد، که این صحبت‌ها را روی سایت نگذارید؛ چون به ضرر ما بانکی‌ها تمام می‌شود! حاج آقا فرمودند: من آنچه را که حق بوده گفته‌ام و باید در سایت گذاشته شود تا مردم اطلاع داشته باشند که ما این حرف‌ها را به مسئولان می‌زنیم، ولی گاهی کسانی که به دیدار ایشان می‌آمدند، آنچه را که به نفع خودشان بود، در جامعه پخش می‌کردند و چیزهایی را که به نفعشان نبود، نمی‌گفتند.
 
آیت‌الله سیدمحمدعلی علوی گرگانی
 
ظاهرا این تذکرات، در موضوع کسب و کارهای کرونایی مردم نیز، مؤثر واقع شد. این‌طور نیست؟
بله؛ در اول کرونا گفتند: به خاطر اینکه کسب و کار مردم از بین رفته، به آنها وام می‌دهند و برای این وام، سودی را در نظر گرفتند، که مرحوم ابوی سریع بیانیه دادند، که باعث شد دولت بهره را حذف کند و عینا همان پولی را که وام داده بود، پس بگیرد.
بااین‌همه مرحوم والد در عرصه‌های حمایت از نظام اسلامی، حضور جدی داشتند و برای حضور مردم در راه‌پیمایی‌های 22 بهمن، روز قدس و مناسبت‌های دیگر، بیانیه می‌دادند. همان‌طور که مقام معظم رهبری در پیام تسلیتشان فرمودند، ایشان همواره وفادار به نظام و پشتیبان مردم بودند. ابوی در مقاطع مختلف، پشتیبانی از نظام و همراهی با مقام معظم رهبری را مد نظر داشتند و در فعالیت‌های سیاسی شرکت می‌کردند.
 


کد مطلب: 21837

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/21837/زندگی-او-همه-عرصه-ها-مستند-قرآن-روایات

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir