«گذری بر سیره تربیتی شهید آیتالله دکتر محمد مفتح» در گفتوشنود با مهندس محمدرضا مفتح؛
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
به عنوان نخستین سؤال، قدری درباره شیوههای تربیتی شهید آیتالله دکتر محمد مفتح بگویید.
بسم الله الرحمن الرحیم. شهید آیتالله دکتر مفتح، ازآنجاکه با عرصههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی دورانِ خود در پیوندِ نزدیک بودند، به مسائل تربیتی و خانوادگی نگاه و توجه ویژهای داشتند. چه اعتقادشان این بود که پایه رفتار صحیح در آن حوزهها، در خانواده گذارده میشود. روشهای تربیتی ایشان، غیرمستقیم بود و هیچگاه به شکل مستقیم ما را نصیحت نمیکردند. در واقع ما به خاطر رابطه عاطفیِ عمیقی که با پدر داشتیم، از رفتارشان سرمشق میگرفتیم. در تعالیم دینی ما هم آمده است که تربیت را به روشهای غیرمستقیم انجام بدهید: «کونُوا دُعَاهً لِلنَّاسِ بِغَيْرِ أَلْسِنَتِکمْ». ما هم در بچگی نگاه میکردیم تا ببینیم که پدر به چه کارهایی علاقهمند هستند و همان کارها را انجام میدادیم؛ امر و نهی خاصی از جانب ایشان در کار نبود. جالب بود که پدر، با وجود تمام مشغلههای فرهنگی، اجتماعی و سیاسی، برای تربیت فرزندانشان وقت فراوانی میگذاشتند و با آنان مصاحبتی شیرین داشتند.
شیوه ایشان در تشویق و تنبیه را توصیف کنید.
حدِّ نهایتِ تنبیهِ ایشان بیاعتنایی بود، که با توجه به روحیات هر یک از ما و در حداقلیترین شکلِ خود انجام میشد. کمتوجهی پدر هم، نهایتا یکی دو ساعت بیشتر طول نمیکشید، که البته آن هم برای ما بسیار سنگین بود. ایشان به طور ویژه نسبت به دخترها، توجه و محبت بسیار بیشتری ابراز میکردند و وقتی وارد منزل میشدند، اول به دخترها توجه نشان میدادند. تشویقهای زبانی زیادی داشتند و نهایت سعی خود را میکردند که مسافرت و امکانات تفریحی برای بچهها فراهم کنند. حد تعادل در تشویق را همواره مد نظر داشتند. همیشه با لبِ خندان به منزل میآمدند و وقتی نمره خوبی میگرفتیم، با تبسّمی ابراز رضایت میکردند، که همین برای ما از هر جایزهای بالاتر بود.
پدر بر دوستیابیهای فرزندان و شخصیت دوستانشان، تا چه میزان حساسیت نشان میدادند؟
به این مسئله دقتِ فراوانی داشتند و نسبت به دوستیهای ما، بسیار حساس بودند. دائما با معلمان و مربیانمان در ارتباط بودند و نظارت داشتند که شرایط تحصیلی ما چگونه است. البته ما دوستان زیادی نداشتیم و با همان چند نفر که دوست بودیم، ایشان ترجیح میدادند که آنها را به منزل دعوت کنیم و تا جایی که امکان دارد، خودمان به جایی نرویم.
نسبت به مدارسی که باید در آنها تحصیل میکردید، کدامین معیارها را درنظر میگرفتند؟
پدر برای دورهای طولانی، باید قسطِ منزل و لوازم آن را میدادند و به همین دلیل، وضعیت مالی خانواده چندان خوب نبود؛ بااینهمه اهتمام داشتند که ما حتما در مدارس خوبی درس بخوانیم. مدرسه نیکان، از بهترین مدارس بود و شهریه سنگینی هم داشت. دو برادر بزرگترم در مدرسه علوی، آقاهادی در مدرسه نیکان و خواهرهایم در مدرسه رفاه درس خواندند. ایشان بهقدری به محیط تحصیلی ما اهمیت میدادند که حاضر بودند فشارهای مالیِ زیادی را تحمل کنند، اما از این نظر کمبودی وجود نداشته باشد. همانطور که اشاره کردم، با مسئولین مدارس ما ارتباطِ دائمی و روی رفتار و تحصیلمان نیز، نظارت کامل و دقیقی داشتند.
درباره محتوای دروس شما، چه نگاهی داشتند و همچنین نسبت به افکاری که در آن دوره، در محیطهای آموزشی وجود داشت؟
مدرسه علوی و مدرسه نیکان، گرایشات کاملا مذهبی داشتند و محور آموزشهایشان، تعالیم اسلامی بود و به همین دلیل، از نظر اعتقادی بسیار امنتر از مدارسِ دیگر بهشمار میرفتند. فارغالتحصیلان این مدارس، عموما از بزرگان و مسئولین تراز اول جمهوری اسلامی بوده و هستند. پدر به این دلیل که به مربیان این مدارس اعتماد داشتند، ما را در آنها ثبتنام میکردند. فرزندان شهید مطهری و شهید بهشتی نیز، در همان مدارسی درس میخواندند که ما میخواندیم. پدر و شهید بهشتی، با مسئولان این مدارس جلسات منظمی داشتند و مربیان آنجا، که خود از فارغالتحصیلان مدارس علوی و نیکان بودند، با این دو بزرگوار مشورت میکردند. غرض اینکه ایشان به جنبههای تربیتی ما، بیش از جنبه آموزشی توجه داشتند و رفتار غیرمذهبی، بسیار بیشتر از گرفتن نمره پایین در دروس عادی، ایشان را آزار میداد.
.jpg)
شهید آیتالله دکتر محمد مفتح و نوادهاش (سال 1358)
با تلاطمها و سرکشیهای دوره نوجوانی فرزندانشان چگونه مواجه میشدند؟
قبل از انقلاب، خانوادههای مذهبی تقریبا به دور خود حصار کشیده بودند و مسائلی چون تماشای تلویزیون و رفتن به سینما و تئاتر، جزء خطوط قرمز آنها بهشمار میرفت. ما فقط در منزل رادیو داشتیم، که پدر از طریق آن به اخبار گوش میدادند؛ خاطرم هست که اخبار مربوط به جنگ اعراب و اسرائیل را به دقت دنبال میکردند. ما پدر را بهعنوان یک دوست پذیرفته بودیم. البته نوجوانیِ من به سالهای انقلاب بَرخورد و خیلی از برخوردهای پدر را در سن خود درک نکردهام؛ چون یک سال پس از انقلاب شهید شدند، اما از سوی ایشان، حساسیت خاصی نسبت به مسائلی چون انتخاب رشته را به یاد نمیآورم. اجازه میدادند که وفقِ علاقه و استعداد خودمان تصمیم بگیریم.
سبک زندگی خانواده شما چطور بود؟
ما یک زندگیِ کاملا معمولی داشتیم. ایشان بهشدت از تجملات پرهیز میکردند و رفتار خانواده، در سطح زندگیِ یک معلم بود. در میان پدر، مادر و فرزندان، احترام کامل برقرار بود. بهخصوص پدر، بسیار رعایت مادرم را میکردند و از ما هم توقع داشتند که نسبت به ایشان احترام فراوان داشته باشیم. در مجموع خصیصه بارز خانواده ما، آرامش و دوری از هر گونه تنش بود.
در پایان، از شما یک سؤال فراخانوادگی هم داشته باشیم. آیتالله مفتح در جذب دیگران و بهویژه جوانان، از چه شیوههایی استفاده میکردند؟
باید بر این نکته تأکید کنم که پدر توجه بسیاری به جوانان و نوجوانان داشتند؛ به همین دلیل در مساجد جاوید و قبا، برای آنها استخر زده بودند و با شیوههای تفریحی مورد نیاز و پسند آنان، جذبشان میکردند. رفتار بسیار دوستانه، محترمانه و محبتآمیز پدر با افراد مختلف، موجد دوستی و علاقه میشد؛ به همین دلیل هم دایره مراودان و مصاحبانِ ایشان، بسیار گسترده بود.