کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

«شهر شیراز در نیمه خرداد 1342، در آینه روایت یک شاهد عینی» در گفت‌وشنود با محمد نعمتی؛

دستگیری علمای بزرگ شهر، مانع از به نتیجه رسیدن قیام شد

19 آذر 1404 ساعت 11:08

وقایع شهر شیراز در نیمه خرداد 1342 و به‌ویژه نقش شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب در آن، از جمله موضوعاتی که کمتر مورد تحقیق و بازکاوی قرار گرفته است. در گفت‌وشنود پی‌آمده، محمد نعمتی، یکی از شاهدان عینی این رویدادها، به روایت یادمان‌های خویش پرداخته است



پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
موضوع گفت‌وشنود ما بررسی نسبت شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب با وقایع نیمه خرداد 1342 در شهر شیراز است. در آغاز سخن، به نحوه آشنایی خود با ایشان اشاره کنید.
بسم الله الرحمن الرحیم. در سال 1342، بنده نوزده سال داشتم و در چاپخانه احمدی شیراز کار می‌کردم. چند ماهی بود که مغازه‌ای را برای صحافی و کتاب‌فروشی اجاره کرده بودم و تدارکِ افتتاح آن را می‌دیدم. خانه ما، پشت بازارِ حاجی، یک کوچه مانده به مسجد جامع عتیق بود، که سنگر مبارزاتِ شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب محسوب می‌شد. مغازه‌ام هم در میدان مولا، نزدیک به منزل آیت‌الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی بود. مسیر رفت‌وآمدم، از جلوی مدرسه خان و خانه شهید دستغیب بود و عملا در مرکز وقایع حضور داشتم و همه چیز را می‌دیدم و می‌شنیدم و در برخی موارد، درگیرِ رویدادها هم می‌شدم.
 
مشاهدات شما از اعتراضات مردم شیراز در 15 خرداد 1342 چیست؟
در روز ۱۵ خرداد، شیراز نیز مانند بقیه شهرها، آبستن حوادث مهمی بود. چون رسانه‌ها در اختیار حکومت بود، مردم بیشتر از طریق مساجد و روحانیونِ محل از اخبار مطلع می‌شدند. مواضع حضرت امام از آغاز نهضت اسلامی، فضای فکری و سیاسی جامعه را تغییر داده بود. بعد از ماجرای انجمن‌های ایالتی و ولایتی، منبرهای مساجد به سنگر افشاگری علیه رژیم تبدیل شد. شاه که تا آن زمان و با تبلیغات فراوان، سعی کرده بود چهره‌ای مذهبی از خود بسازد، با روشنگری‌های انجام‌شده رسوا شد. پس از ماجرای لوایح شش‌گانه و سپس سخنرانی عاشورای امام، مردم دیگر آماده حرکت بودند. در شیراز نیز، مسجد جامع عتیق روزهای فوق‌العاده‌ای داشت. مردم از آیت‌الله دستغیب، مطالبه موضع و اقدام داشتند و منتظرِ حرکتِ ایشان بودند. صبح روز ۱۵ خرداد، حدود ساعت 8، وقتی از مقابل مدرسه خان رد شدم، شلوغی غیرعادی‌ای را دیدم. در برابر خانه شهید دستغیب، جمعیت زیادی جمع شده بود. از سخنان مردم دریافتم که برخی از شخصیت‌های روحانیِ شهر را دستگیر کرده‌اند، ولی هنوز موضوع کاملا برایم روشن نبود. کمی بعد معلوم شد که آیت‌الله محلاتی، برادرشان و فرزند آیت‌الله دستغیب را گرفته و به تهران برده‌اند، اما هنوز نتوانسته‌اند خودِ آیت‌الله دستغیب را دستگیر کنند. دیری نگذشت که مردم از طرف مدرسه آقاباباخان و دروازه سعدی، به سمت چهارراه زند حرکت کردند. من هم همراه جمعیت بودم تا فلکه شهرداری، خیابان انوری و چهارر‌اه شیر. البته ساواکی‌ها هم، در بین مردم بودند و گزارش می‌دادند. می‌دانید که در آن مقطع، امام در سخنرانی‌هایشان بر چند محور تأکید داشتند: اسرائیل، بهائیت، انحرافات سیاسی دربار و فساد اجتماعی. مردم نیز تحت تأثیرِ علما و روحانیون، نسبت به این مسائل حساس شده بودند؛ به همین دلیل و در مسیر حرکت، مراکز فساد و مشروب‌فروشی‌ها مورد هجومِ آنان قرار گرفت. تعدادِ این مراکز در شهر زیاد بود و پس از ۱۵ خرداد، نخستین کاری که دولتِ شاه کرد، بازسازی همین اماکن بود! جمعیت از چهارراه شیر، به سمت سه‌راه احمدی حرکت کرد. اوج درگیری‌ها، در آنجا بود. وقتی رسیدیم، مردم خودروی پلیس را آتش زده و یک سرهنگ را کتک زده بودند! برای مردم در آن مقطع جالب بود که زنان نیز در تظاهرات حضور داشتند. در مناطق دیگر نیز، درگیری‌های پراکنده رخ می‌داد و پلیس هم با خشونت برخورد می‌کرد. این جنگ و گریز تا حدود ظهر ادامه داشت، اما چون رهبرانِ حرکت را گرفته بودند، مردم بلاتکلیف مانده بودند! پلیس هم، مرتبا مردم را به متفرق شدن دعوت می‌کرد. سرانجام جمعیت پراکنده شد و قوای نظامی، تسلط بر شهر را بازیافتند.
 

شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب، آیت‌الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی و جمعی از علما و روحانیون شیراز (دهه 1340)
شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب، آیت‌الله حاج شیخ بهاءالدین محلاتی و جمعی از علما و روحانیون شیراز (دهه 1340)
 
پیامدهای قیام 15 خرداد، در شیراز چه بود؟
همان شب، ساواک دستور تعطیلیِ همه مساجدِ شیراز را صادر کرد! چون می‌دانست که آنها، بهترین محل برای تجمع مردم به‌شمار می‌آیند. شب هم، حکومت نظامی اعلام شد. می‌خواستند که بعد از حضور مردم در خیابان‌ها، قدری ابراز قدرت کنند؛ بااین‌همه مدتی بعد، فشار مردم و علما برای آزادی بازداشت‌شدگان مؤثر افتاد و آیت‌الله دستغیب، آیت‌الله محلاتی و دیگران آزاد شدند و به شیراز بازگشتند. مردم از آنان استقبال فوق‌العاده‌ای به عمل آوردند که معنی‌دار بود و به این ترتیب، مبارزات به اشکال گوناگون ادامه یافت.
 
اشاره کردید که در چاپخانه اشتغال داشتید. آیا در آن روزها، چاپ تصاویر، اعلامیه‌ها و رساله عملیه امام خمینی، در شیراز امکان‌پذیر بود؟
خیر؛ در آن زمان عکس و اعلامیه‌های حضرت امام، در شیراز منتشر نمی‌شد. این امر، دو علت اصلی داشت: نخست آنکه چاپخانه‌های شیراز، امکانات کافی نداشتند و دوم آنکه این شهر، سازماندهی شبکه‌ایِ تهران و قم را نداشت. در شیراز، نگهداری عکس یا اعلامیه امام، بازی با جان قلمداد می‌شد! برخی اعلامیه‌ها از قم و تهران می‌آمد و در شیراز تکثیر می‌شد، اما این موارد محدود بودند. اولین رساله‌ توضیح‌المسائلِ امام که به دستم رسید، توسط طلبه‌ای از قم آورده شده، که یک کیف را پر از رساله کرده بود! این کار شجاعتِ بسیاری می‌خواست؛ زیرا در آن ایام اتوبوس‌ها را بازرسی می‌کردند. اکثر عکس‌ها، اعلامیه‌ها و رساله‌هایی که مردم شیراز به‌دست می‌آوردند، در تهران یا قم چاپ می‌شدند. بازاری‌های تهران، جرئت زیادی داشتند و گاهی علنا عکس امام را در مغازه‌ها نصب می‌کردند. دولت هم می‌دانست که درگیری با بازار، یعنی ایجادِ خطر برای اقتصاد کشور؛ به همین دلیل در تهران کمتر می‌توانست با چنین مواردی برخورد کند. در شیراز، حروف چاپخانه‌ها شناخته‌شده بودند و ساواک هم فورا می‌فهمید که این چاپ از کدام چاپخانه آمده است. در تهران و قم، گستردگی چاپخانه‌ها زیاد بود و ردگیری دشوار. از دیگر دلایل محدودیت چاپ اعلامیه در شیراز، وابستگی چند چاپخانه به دستگاهِ حکومت بود. همان‌طور که عرض کردم، خودِ من در چاپخانه احمدی کار می‌کردم. حروف این چاپخانه، قدیمی و موسوم به «پابلند» بود و ساواک، بلافاصله آن را تشخیص می‌داد. چاپخانه نجابتی هم حروف شناخته‌شده‌ای داشت و به محض چاپ چیزی، ساواک به سراغش می‌رفت! چاپخانه‌هایی مثل نور، مصطفوی، فرهنگ و مهرگان نیز، به‌دلیل شناخته بودن تجهیزاتشان، امکان چاپ اعلامیه نداشتند. در مجموع اقلامی که به آن اشاره کردید، در آن دوره، از شهرهای دیگر به شیراز می‌رسیدند.
 


پرونده شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب
 


کد مطلب: 26304

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/interview/26304/دستگیری-علمای-بزرگ-شهر-مانع-نتیجه-رسیدن-قیام

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir