کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

«شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس و بسترهای شکل‌گیری نظریه موازنه عدمی» در گفت‌وشنود با دکتر عادل مقصودپور؛

شدت عمل و قاطعیّت، منافاتی با «موازنه عدمی» ندارد

5 آذر 1404 ساعت 8:45

بسترهای شکل گیری و تولّد نظریه «موازنه عملی» در ذهن و ضمیر شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس، از مدخل‌های مهم به شناخت اوست. در گفت‌وشنود پی‌آمده، دکتر عادل مقصودپور، مدرس‌پژوه، سعی دارد با استناد به شواهد و یافته‌های خویش، به این پرسش پاسخ گوید و موضوعات مرتبط را نیز شفاف نماید



پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
در آغاز مناسب است قدری به معنا و مفهوم «موازنه عدمی» از دیدگاه شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس بپردازید.
به نام خدا. نخست باید بدانیم که مرحوم مدرس، شاخص‌های مجازی حيات را قبول ندارد و زندگی را بر پایه شاخص‌های طبیعی آن تعریف می‌کند. وی بر اساس این ملاک‌ها، رابطه‌اش را با خدا، خود، دیگر انسان‌ها و محیط سامان می‌دهد. وقتی انسان خود را از طبیعت برتر می‌بیند، مثلا گونه‌های حیوانی و گیاهی را نابود می‌کند، یا مثلا رنگِ پوست را ملاک برتری می‌گیرد و در مجموع، به بسط سلطه خویش می‌پردازد. موازنه وجودی از جایی شکل می‌گیرد که فرد یا ملتی، خویش را قدرت مطلق و از تعامل بی‌نیاز می‌پندارد. در مقابل، موازنه عدمی به مفهومِ حذف سلطه است؛ جایی که هر فرد متناسب با استعدادش، در تعامل با دیگران رشد می‌کند.
 
مدرس چگونه به این اندیشه، آن هم با مختصاتی که بدان اشاره کردید، رسید؟ و باورمند شد؟
او با مطالعه تاریخ و شناخت سقراط، بودا و حافظ، دریافت که انسان‌های ماندگار، مشترکا به شاخص‌های حقیقی زندگی رسیده‌اند. سقراط از زندان گریختن را نپذیرفت، بودا سلطه ثروت را رد کرد و حافظ نیز، عشق را اصلِ زندگی دانست. مدرس با نگاهی عارفانه، مسیر آنان را پی گرفت و حقیقت را در عشق به کُلِّ هستی دید. بااین‌همه در فهم بهینه این اندیشه، باید ملاک تمایز حقیقت و مجاز را در عالم دریافت. بی‌تردید، این ملاک عقلی است و نه سلیقه‌ای. مولانا می‌گوید: کارِ حقیقی نشانه عنایت خداست، هرگاه کار انسان با طبیعت و عشق آمیخته شود، حقیقی است و بی‌عشق، البته مجازی. عشق آتشِ حقیقت است، که در وجود انسان زبانه می‌کشد. حافظ هم، عشق را شرط شناخت هستی می‌داند. از نگاه مدرس، هر قدر انسان از عشق دور شود، رفتارش مجازی‌تر می‌شود. همان‌گونه که پیامبر(ص) را «رحمهً‌للعالمین» خوانده‌اند، نه فقط «رحمهً ‌للمسلمین».
البته ممکن است این سؤال هم پیش بیاید که در سیاست، انسان به وسیله عقل، باید چه چیز را حقیقی و چه چیز را مجازی بداند؟ پاسخ این است که هرگاه انسان «چندخدایی» شود؛ یعنی برای هر گروه خدایی جدا فرض کند، به مجاز می‌رسد! اگر بپندارد خود ارزشمند است، ولی دیگری نه، برده‌داری را می‌پذیرد، اما اگر بداند همه آفریده یک خدا هستند، سلطه معنا ندارد و سخن از تعامل و نیک‌خواهی پیش می‌آید.
 
نخستین ملاک‌های داوری مدرس برای پذیرش موازنه عدمی چه بود؟
باور به یگانگی وجود. وقتی انسان همه را «یک» می‌بیند، سلطه معنا نمی‌یابد. مدرس مسئله ارتباط را بنیاد استقلال می‌دانست. می‌گفت: درهای مملکت باید باز باشد، اما اگر تیر زدند، ما دفاع می‌کنیم. در سیاست او، ارتباط شرط پایداری و تداوم است؛ چنان‌که در طبیعت، کُل زنده و پایدار است و نه جزء. اعضای بدن، فقط در ارتباطِ کلّی به حیات ادامه می‌دهند؛ به همین دلیل از دیدگاه مدرس، حفظ استقلال با گشایش ارتباطات و پرهیز از جدایی ملازمت دارد. در غیر این صورت، استقلال مفهوم اصیل و صحیح خویش را نخواهد داشت.
 
آیا عرفان، شرط فهم سیاست موازنه عدمیِ مدرس است؟
قطعا. اگر عرفان مدرس را حذف کنیم، جهان‌بینی‌اش نامفهوم می‌شود. موازنه عدمی فقط در روابط بین کشورها و حتی انسان‌ها نیست، بلکه در رابطه انسان با خود و خدا نیز هست. حتی این‌گونه ارتباطات نیز، آموزش، احترام و محبت می‌خواهد و نه سلطه. مانند مولا علی(ع)، که از سَر عشق و بینش با خدا ارتباط دارد و این رویکرد، در همه مناسباتِ زندگیِ او جاری است.
 

عادل مقصودپور
 
آیا تفاوت درجات انسانی، با موازنه عدمی منافات دارد؟
خیر؛ چون درجه‌ها بیانگر استعدادند، نه برتری ذاتی. موازنه وجودی از جایی آغاز می‌شود که انسان بدون ملاک عقلی، برای خود برتریِ ذاتی قائل شود. همانند فیزیک، که مثلا در آن «تاریکی» اندازه‌پذیر نیست و فقط شدّتِ نور سنجیده می‌شود. اگر بگوییم تاریکی وجود دارد، شاخص مجازی به کار گرفته‌ایم، ولی اگر بگوییم نور از درجه‌ای کم شده، در مسیر حقیقتیم. مدرس نیز در لحاظ تفاوت‌ها، به چنین چیزی نظر داشت.
 
چرا به‌رغم نگاه وحدت‌گرا و عشق‌محور مدرس، او در زمان خود موفق نشد اهدافش را عملی سازد؟
چون مخالفانش، نگاه وجودی داشتند و سلطه‌محور بودند. موازنه عدمی در کوتاه‌مدت شکست خورد، ولی در درازمدت اندیشه‌ای پوینده شد؛ زیرا بر قانونِ پایداری و پیوستگی استوار بود و این قانون، اساسا ماندگار است.
 
مواجهه قاطع مدرس با رضاخان، ورود به حیطه «موازنه وجودی» نیست؟
خیر؛ چون مدرس با حقیقت سروکار داشت، نه با شخص. شدت عمل زمانی لازم است که غده‌ای سرطانی مجموعه‌ای را تهدید می‌کند؛ چنان‌که خداوند در مورد قوم لوط، با رأفتی قاطعانه عمل کرد؛ پس قاطعیت، منافاتی با عدمی‌بودن ندارد. مولا علی(ع) نیز، با قاسطین و ناکثین و مارقین، با شدّتِ عملِ ناشی از آگاهی و خیرخواهی مواجه شد. این را هم نباید ناگفته گذاشت که ما بیشتر شخص مدرس را ستایش کرده‌ایم تا اندیشه‌اش را. او را از زاویه‌های جزئی دیدیم، نه با کُلیّت نظام فکری‌اش. باید بینش او را نسبت به هستی فهمید تا گفتار و رفتار سیاسی‌اش معنای واقعیِ خود را پیدا کند.
 
اثر بلندمدتِ این اندیشه بر سیاست و تاریخ چگونه بود؟
بسیاری از متفکران و سیاستمداران، از گاندی تا مصدق، خواستند که به این نظریه نزدیک شوند. گاندی تحت تأثیر اندیشه‌های عرفانی هند، مبارزه منفی را مطرح کرد. اصطلاحات «موازنه عدمی» و «موازنه وجودی»، از تعبیرهای «مبارزه منفی و مثبت» دقیق‌تر هستند. در موازنه عدمی، حذف سلطه مفاهیم مجازی هدف است، نه تغییر درجه آنها.
 
آیا در جهان امروز، می‌توان سیاست موازنه عدمی را پیاده کرد؟
بله؛ اگر نگاه سلطه‌پرهیز و تعامل‌گرا داشته باشیم. جامعه سالم مانند بدن است، سلول‌های مختلف دارد، اما در ارتباطی هماهنگ. کشورهای مسلمان با مبانی توحیدی خویش، می‌توانند به انسجام برسند، اما متأسفانه این کار را نکرده‌اند؛ درحالی‌که اتحادیه اروپا، با مبانی جعلی وحدت یافته است! وحدت در عین تفاوت، ترجمانی از موازنه عدمی است.
 
از منظر شما، آیا جهان به سوی موازنه عدمی پیش می‌رود؟
بله؛ قانونِ طبیعت، خود به خود این موازنه را ایجاد می‌کند. جهان امروز به نگاه سیستمی گرایش دارد؛ زیرا هیچ پدیده‌ای مستقل از دیگری نیست. بحران اقتصادی یا زیست‌محیطی در یک نقطه، کل دنیا را درگیر می‌کند. دوران زیست‌های جزیره‌های و جداگانه تمام شده است. مدرس پیش‌تر‌ این را فهمیده بود که موجود زنده، کُلِّ پرتوافکن و وحدت‌یافته‌ای است که اجزایش فقط در ارتباط پایدار می‌مانند.
 


پرونده شهید آیت‌الله سیدحسن مدرس

 


کد مطلب: 26271

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/interview/26271/شدت-عمل-قاطعی-ت-منافاتی-موازنه-عدمی-ندارد

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir