کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

«گامی در شخصیت‌شناسی شهید طیب حاج‌رضایی» در گفت‌وشنود با سینا میرزایی؛

او از صفِ «قدرت»، به صفِ «ایمان» آمد

28 آبان 1404 ساعت 10:09

سینا میرزایی نزدیک به ربع قرن پیش، اثر «طیب در گذر لوتی‌ها» را روانه بازار کتاب ساخت، که مورد اقبال علاقه‌مندان قرار گرفت و به چاپ‌های مکرر رسید. این اثر حاوی تحقیقات نویسنده درباره عیّار پرآوازه تهران بود. او اینک و پس از این همه، در گفت‌وشنودی به بازگویی پاره‌ای از دیدگاه‌های خود درباره شهید طیب حاج‌رضایی پرداخته است



پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
چه انگیزه‌ای موجب شد به تحقیق درباره شخصیت اجتماعی و اخلاقی شهید طیب حاج‌رضایی بپردازید؟
به نام خدا. فکر می‌کنم که خاطره جمعی و بین نسلیِ مردم تهران از مرحوم طیب حاج‌رضایی، انگیزه اصلی بود. از زمانی که نام او را شنیده‌ام، شخصیتش برایم در هاله‌ای از خاطرات عمومی قرار داشته؛ خاطراتی آغشته به غبار فراموشی، که البته باید از آنها زدوده می‌شد. طیب برای آنانی که او را دیده‌اند، چهره‌ای آشنا و ماندگار است. اهالی شوش، دروازه غار، چهارراه مولوی و باغ فردوس، هنوز به یاد او هستند و خاطرات وی را سینه به سینه انتقال داده‌اند. او در روزگاری با جمعی از دوستان همدل و هم‌لباس خویش، در همین کوچه‌ها قدم می‌زد!
 
درباره شخصیت و کارنامه او، برداشت‌های متفاوتی وجود دارد. شما در این فقره، به کدامین باور رسیدید؟
همان‌طور که اشاره کردید، درباره مرحوم طیب نگاه‌های گوناگونی هست. دوستان قدیمش، او را مردی اهل رفاقت و در عین حال زد‌و‌خورد می‌دانستند. روحانیونی که با وی برخورد داشتند، از نام‌برده به عنوان انسانی نادم و در عین حال بخشنده و مردم‌دار یاد می‌کردند. بدنه مردم هم، جوانمردی و فتوتش را برجسته می‌کنند. به باور من در سالیان ۱۳۴۱ و 1342، طیب دچار تحولی درونی شد. جمله‌ای از او مانده که «خدایا پاکم کن، خاکم کن!» و همین جمله،‌ روح تازه‌ای را در زندگی‌اش جریان داد. گاهی مرز نیکی و بدی، تنها به باریکی یک تار موست.
 
برخی وی را در ردیف شخصیت‌های اخلاقی ـ تاریخی قرار می‌دهند. آیا چنین شباهتی درست است؟
شاید نتوان طیب را با حر بن یزید ریاحی، پوریای ولی و غلامرضا تختی همسان دانست، اما خصلت‌های جوانمردانه‌اش از همان ریشه است. همان‌گونه که جهان‌پهلوان تختی با منشِ مردمیِ خویش ماندگار شد، طیب نیز از نام نیک و مرام لوتی‌منشانه‌اش جاودانه گشت. ارزش انسان به انتخاب‌ است، به «نه»یی که به ظلم می‌گوید. طیب هم در واپسین لحظاتش «نه» گفت و از صف قدرت، به صف ایمان آمد.
 
ارزیابی شما از این دگرگونی چیست؟
در اوایل دهه‌ 1340، طیب از چهره‌ای درباری و چراغانی‌کننده‌ به مناسبت تولد ولیعهد، به فردی معترض تبدیل شد! در دادگاه و در رد اتهام دریافت پول از امام خمینی، به‌صراحت گفت: «من این سید را نمی‌شناسم، اما دروغ هم به او نمی‌بندم، من اصلا به پول کسی نیاز ندارم!». همین جملات ساده نشان داد که دیگر آن مرد سابق نیست. عاقبت نیز، در کنار حاج اسماعیل رضایی تیرباران و نامش در حافظه مردم ماندگار گشت.
 
شما در کتابتان، از فرهنگ «لوتی‌گری» به‌عنوان بستری برای شناخت شهید طیب حاج‌رضایی سخن گفته‌اید. قدری درباره مختصات این فرهنگ توضیح دهید.
فرهنگ عیاری و لوتی‌گری در ایران، پیشینه‌ای طولانی دارد. از روزگار یعقوب لیث صفاری تا دوره تیموری و به‌ویژه صفوی، لوتی‌ها و عیاران، حامی ضعیفان و مردم بی‌پناه بودند. آنان صداقت، مردانگی و گذشت را ارج می‌نهادند و معمولا خود را در خدمت روحانیون قرار می‌دادند. پاتوق‌داران، نقش کدخدا و پناه مردم را داشتند و در امور خیر، مانند عروسی، سوگواری یا کمک به فقرا، پیش‌قدم می‌شدند.
 

 شهید طیب حاج‌رضایی در حال سخن گفتن در محکمه نظامی خویش (سال 1342)
شهید طیب حاج‌رضایی در حال سخن گفتن در محکمه نظامی خویش (سال 1342)
 
برخی گفته‌اند: طیب پاتوق‌دار نبود! قاعدتا شما نباید با این سخن موافق باشید؟
درست است. حتی اگر پاتوق‌داری را به معنی داشتن دسته و هیئت بدانیم، بی‌شک و بازهم طیب در زمره پاتوق‌داران بود. بگذریم که او در همه ماه‌های سال نیز، پاتوق‌های متعددی داشت؛ از محل کارش گرفته تا دیدارهای عصرانه و شبانه با دوستان. او هر محرم، دسته‌ عزاداری بزرگی به راه می‌انداخت و شور حسینی(ع) را در فضای جنوب شهر جاری می‌کرد. در دل مردم جای داشت، مردی بود با دست باز و دل پاک. وقتی به قهوه‌خانه می‌رفت، مردم با احترام برمی‌خاستند. گاهی هزینه شام همه را حساب می‌کرد. چنین رفتارهایی، ریشه‌ محبوبیتش بود.
 
شما در تحقیقتان، از دیگر همگنان طیب نیز یاد کرده‌اید. آنان در فضای اجتماعی دوره خود، چه نقشی داشتند؟
طیب تنها نبود. کسانی چون اصغر شاطر، مهدی قصاب، مصطفی دیوونه، مصطفی زاغی و دیگران نیز میراث‌داران فرهنگ لوتی‌گری بودند. آنان نیز همچون طیب، کاسب و بازاری بودند و از راه درست روزی می‌بردند. بیشترشان با زورخانه و هیئت‌های مذهبی پیوند داشتند و از همین مسیر، اخلاق عیاری را پاس می‌داشتند. من فکر می‌کنم که بسط این فرهنگ در ادواری از تاریخ ما، ریشه در پیوند دین و مردم داشت. از دوره صفوی، لوتی‌گری با فرهنگ شیعی یکی شد! لوتی‌ها، هم‌پیمان روحانیت بودند و خود را خادم مردم می‌دانستند. پاتوق‌داران با کمک به فقرا و یتیمان، در دل مردم جای گرفتند. در دوره‌ای که نظم و قانون سروری نمی‌کرد، همین اخلاق غیررسمیِ عیاری، جامعه را حفظ می‌نمود و متعادل نگاه می‌داشت.
 
به نظر شما، جایگاه فرهنگ لوتی‌گری در جامعه امروز چیست؟
متأسفانه نسل جوان امروز ما، از این فرهنگ فاصله گرفته است. جوانِ ما سلبریتی‌های خارجی می‌شناسند، اما از لوتی‌های بومی بی‌خبر است! این کمبود، حاصل غفلت نویسندگان و گسست فرهنگی است. فرهنگ لوتی‌گری، آمیزه‌ای از دین، عرفان و غیرت ایرانی است و باید برای نسل امروز بازنمایی شود.
 
و در پایان، شهید طیب حاج‌رضایی را در جمله‌ای توصیف کنید.
طیب حاج‌رضایی مردی بود که از دل خاکستری بازار و کوچه برخاست، اما در بزنگاه‌ انتخاب، سمت عشق و عقل را توأمان گرفت. از شقاوت تا شهادت فاصله‌ای نیست؛ طیب آن فاصله را پیمود و عاقبت به‌خیر شد.
 


پرونده طیب حاج‌رضایی
 


کد مطلب: 26260

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/interview/26260/او-صف-قدرت-ایمان-آمد

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir