کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

«شهید طیب حاج‌رضایی و دغدغه‌های وی در واپسین فصل حیات» در گفت‌وشنود با زنده‌یاد حبیب‌الله عسگراولادی؛

امام به طیب پیام داد: «مراقب باش که در آخرین صفحه زندگی‌ات، چه می‌نویسی!»

25 آبان 1404 ساعت 9:19

زنده‌یاد استاد حبیب‌الله عسگراولادی از پیشگامان نهضت اسلامی بود و در جریان بسیاری از جزئیات قیام 15 خرداد 1342 قرار داشت. وی در گفت‌وشنود پی‌آمده، علاوه بر ارائه تحلیل خود از پیشینه و کارنامه سیاسی شهید طیب حاج‌رضایی، به روایت پیام او به امام خمینی و نیز پاسخ آن پرداخته است



پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
شناخت جنابعالی از شهید طیب حاج‌رضایی، در کدامین دوره روی داد؟ در آغاز، چه خصالی در او برجسته می‌نمود؟
بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم. باید بگویم که مرحوم طیب حاج‌رضایی، شخصیت پیچیده‌ای داشت. از اواخر دوران رضاخان تا حکمرانی محمدرضا و نهایتا تا اواسط دهه 1330، از حامیانِ جدی سلطنت به‌شمار می‌رفت. او به‌مرور دچار صیرورت شد که نتیجه این روند، در سال‌های 1341 و 1342 خودش را نشان داد. آن دو نفری که در پی دادگاه ۱۵ خرداد شهید شدند، یعنی مرحومان طیب حاج‌رضایی و حاج اسماعیل رضایی، از نظر منش کاملا متفاوت بودند. طیب به هرچه بدها داشتند متهم بود و حاج‌اسماعیل نمونه‌ای بود از‌ هرچه خوبان داشتند.
نخستین بار که نام مرحوم طیب را شنیدم، حدودا ده سال داشتم. او در زندان قصر، به جرم جنایت حبس بود. در زندان، برای شاه طاق نصرتی بست و پهلویِ دوم را به آنجا دعوت کرد. به خاطر همین ابتکار هم، حکم آزادیِ خود را گرفت.! این در حدود سال‌های ۱۳۲۱ یا ۱۳۲۲ بود. تا کودتای ۲۸ مرداد، طیب به شرارت، آدم‌کشی و تشکیل باند متهم بود و در 28 مرداد هم، از فعال‌ترین عوامل این حرکت به‌شمار می‌رفت. بعد از بازگشت شاه، امتیازات متنوعی از حکومت گرفت، اما در اواسط دهه 1330 و بر اثر یک سلسله وقایع، از دربار فاصله گرفت و رفته‌رفته منتقد شد. نهایتا وقتی 15 خرداد پیش آمد، کاملا استعداد پیوستن به این قیام مردمی را داشت، هرچند که در زمره رهبران و تصمیم‌گیران آن نبود.
 
شخصیت او را چگونه شناختید؟
مرحوم طیب شخصیتی دوگانه داشت؛ از یک‌سو در سه ماه محرم، صفر و رمضان، لب به شراب نمی‌زد و از هر کار حرام دست می‌کشید. خاطرم هست که در دهه محرم و تکیه‌ خود، به سرش گِل می‌مالید و مقابل در می‌نشست، از عزاداران استقبال و آنان را بدرقه می‌کرد. هر سال نیز به مناسبت سومِ امام، دسته‌ بزرگی در تهران به راه می‌انداخت. در کارهای خیری که رنگ مذهبی ـ اجتماعی داشت، با علاقه مشارکت می‌کرد. از درآمدش، هر قدر که بود، به‌تنهایی استفاده نمی‌کرد و به نیازمندان و ضعفا مدد می‌رساند. اینها خصالِ خوب و احتمالا اسباب عاقبت‌به‌خیری‌اش بودند، اما در کنار این ویژگی‌های مثبت، ویژگی‌های منفی بسیاری هم داشت.
 
نگاه وی به علما و روحانیون چطور بود؟ آیا به آنان گرایش داشت؟
نسبت به علما، روحانیون و اهل منبر، گرایش نشان می‌داد، اما درعین‌حال فاصله‌اش را نیز با آنان حفظ می‌کرد! به مراجع تقلید، علمای تهران و مخصوصا آیت‌الله بهبهانی، تعلق خاطر داشت و اساسا در این اواخر، خود را تابع امام زمان(عج) می‌دانست؛ بااین‌همه ارتباطش با علما، به سبک متشرعین و مقدسین نبود. با سبک و شیوه مخصوص به خود، آنها را احترام می‌کرد!
 
طیب نقش خود در کودتای 28 مرداد را چگونه ایفا کرد؟
همان‌طور که عرض کردم، طیب از رهبران اصلی کودتا بود و پس از این نقش‌آفرینی، لقب «تاج‌بخش» گرفت. تأثیر او از شعبان جعفری و دیگران، به‌مراتب بیشتر بود. چون شعبان تا موفقیت این حرکت، در زندان به‌سر می‌برد و نوچه‌ها و مرتبطانش در بیرون بودند. به گفته برخی، گرایش مذهبی و نیز مخالفتش با توده‌ای‌ها در اقداماتش تأثیر داشت، ولی به‌هرحال پس از کودتا، منفورِ عام و خاص شد!
 

حبیب‌الله عسگراولادی
 
پیش از خرداد 1342، چه وقایعی موجب فاصله گرفتن وی از دربار و دولت شد؟
در فاصله 28 مرداد 1332 تا 15 خرداد 1342، یعنی طی ده سال، اتفاقاتی افتاد که موجب این فاصله شد؛ مثلا هنگام تولد ولیعهد در زایشگاهی در خیابان مولوی، برای شاه سه طاق نصرت بست و هنگام خوشامدگویی، منقل اسپند را به دست نصیری داد تا در برابر شاه بگیرد! نصیری این را توهین به خود دانست و از همان‌جا، با طیب کینه پیدا کرد. در سال 1342، ساواک از او خواست تا برای سرکوب طلاب و عزاداران امام صادق(ع) در مدرسه فیضیه به قم برود، ولی وی پاسخ داد: «من چاکر امام زمان(عج) هستم و با سربازان حضرت کاری ندارم!». در روز عاشورا هم از او خواستند که جلوی حرکت دسته‌های مذهبی را که با نام و تصویر حضرت امام حرکت می‌کردند بگیرد، اما پاسخ شنیدند: «من خودم هیئت‌دار امام حسین‌(ع) هستم و طبعا نمی‌توانم این کار را بکنم»؛ همچنین در تکیه‌اش در محرم 1342، مرحوم آشیخ محمدباقر نهاوندی علیه رژیم شاه سخن می‌گفت و طیب حاضر نشد به منبر او خاتمه دهد؛ ضمن اینکه بر تکیه و پرچم‌هایش نیز، تصویر حضرت امام را نصب کرده بود. مجموعه‌ای از اینها، عوامل انتقام ساواک از او را تشکیل دادند.
 
ارتباط شهید طیب حاج‌رضایی با نهضت امام خمینی، چگونه شکل گرفت؟
در اواخر ۱۳۴۱ و با اوج‌گیری نهضت، طیب با قم ارتباط یافت، احتمالا از طریق شهیدان حاج اسماعیل رضایی و حاج مهدی عراقی. حاج‌اسماعیل از شاگردان آیت‌الله حاج شیخ جواد فومنی بود؛ روحانی مبارزی که چندین‌ بار زندانی شد. برخی هم گفته‌اند که حاج‌اسماعیل، طیب را با روحانیون آشنا کرد. عرض کردم که او، شخصیتی بسیار متدین، خیّر و از مقلدین حضرت امام بود.
 
حدود دخالت شهید طیب حاج‌رضایی در قیام 15 خرداد 1342، چقدر بود؟ این سؤال به دلیل نظرات متفاوتی که دراین‌باره ابراز شده، پیش می‌آید؟
به روایت شهید حاج مهدی عراقی، صبح روز ۱۵ خرداد، او همراه چند تن از یارانش نزدِ طیب رفت. طیب پشت میز نشسته و در فکر بود. عراقی از او پرسید: «در ۲۸ مرداد و برای حمایت از شاه فکر نکردی؟ اما حالا فکر می‌کنی؟» طیب گفت: «چه کنم؟» عراقی پاسخ داد: «بلند شو و راه بیفت!» طیب بلند شد و خطاب به مردم گفت: «چرا اینجا شعار می‌دهید؟ بروید آنجا که باید!» سپس با جمعی از یارانش، از چهارراه مولوی به سوی میدان اعدام رفتند و کلانتری شماره ۶ را تصرف کردند! بنابراین او بی‌تفاوت نبود و صرفا در برابر قیام سکوتِ حمایت‌آمیز نداشت، بلکه اقدام عملی هم کرد.
 
از علل دستگیری او و شهید حاج اسماعیل رضایی، به فاصله چند روز پس از 15 خرداد، چه تحلیلی دارید؟
 به نظر بنده هر دو را محکوم کردند تا کاسه‌کوزه‌ها را بر سر آنان بشکنند! حاج اسماعیل را فقط به دلیل پرداخت وجوهات شرعیه به حضرت امام و طبعا رفت‌وآمدهایش به قم دستگیر کردند. در جلسات مؤتلفه اسلامی، ما هیچ‌گونه تماسی با طیب نداشتیم، ولی در میان ما، شهید عراقی مسئول ارتباط با وی بود و در دوران محاکمه‌اش نیز، بیانیه‌ اعتراض به دادگاه را نوشت.
 
و سرانجام، شما در جریان پیام شهید طیب حاج‌رضایی به امام خمینی و پاسخ ایشان به وی بودید. شنیدم ماجرا در بخش پایانی این گفت‌وشنود، برای ما مغتنم است؟
در روزهای اولیه دستگیری مرحوم طیب، گفته می‌شد که شاید شاه او را ببخشد، اما مقاومتش در زندان، فضا را عوض کرد. طبق نقلِ شهید عراقی، او برای حضرت امام پیام فرستاد: «هرچه فشار آوردند، من خیانت نکردم. شما و مردم بدانید که من خیانت نکردم، اما در قیامت دستم خالی است؛ برایم فکری بکنید!» حضرت امام پاسخ دادند: «در زندگی انسان، صفحه‌ آخر بسیار مهم است. مواظب باشید که در این آخرین صفحه، چه می‌نویسید. مردم به‌زودی خواهند فهمید که چه کسی خیانت کرده است. در قیامت دست همه خالی است، اما همان کسی که به دلت انداخته این پیام را به من بدهی، زودتر از من فهمیده که حالت چگونه است. به رحمت خدا امیدوار باش!». طیب وصیت کرد که او را در حرم ‌عبدالعظیم(ع) و در محوطه ورودی آستانه دفن کنند تا زیر پای زائران باشد و از این طریق، به او حسنه‌ای برسد. به‌هرحال مرحوم طیب در زمان خود «حُرّی» بود که از مسیر تاریک به روشنایی ایمان رسید. خداوند او را در جوار رحمت بی‌منتهای خویش جای دهد.
 
 

پرونده طیب حاج‌رضایی
 


کد مطلب: 26247

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/interview/26247/امام-طیب-پیام-مراقب-باش-آخرین-صفحه-زندگی-ات-می-نویسی

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir