«شهید سیدعبدالکریم هاشمینژاد، نمادی از یک تجربه تبلیغی موفق» در گفتوشنود با محمود لولاچیان؛
شهید حجتالاسلام والمسلمین سیدعبدالکریم هاشمینژاد در جامعه مذهبی و سیاسی ایران، به عنوان سخنوری پرتوان و آگاه به زمان شناخته میشد؛ هم از این روی جریان تبلیغی وی، با استقبال پرشور همگان و از جمله جوانان مواجه گشت. در گفتوشنود پیآمده، محمود لولاچیان، از دوستان و مصاحبان دیرین آن بزرگ، به بسط این موضوع پرداخته است
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
آشنایی و ارتباط جنابعالی با شهید حجتالاسلام والمسلمین سیدعبدالکریم هاشمینژاد، به چه تاریخی بازمی گردد؟
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. آشنایی بنده با آن شهید بزرگوار، از سال ۱۳۳۸ آغاز شد. سبب این آشنایی هم، آقای سیدحسن ابطحی بود. خاطرم هست که روزی در مدرسه علمیه برهان در جوار حضرت عبدالعظیم(ع) مستقر بودم. نوروز هم فرا رسیده بود و در آن دوره، وضع حجاب در تهران بسیار ناهنجار بود! در همان مدرسه، به آقای ابطحی برخوردم و پیش از آن با وی آشنایی نداشتم. به همین طریق و برای نخستین بار، شهید سیدعبدالکریم هاشمینژاد را هم زیارت کردم. سیمای ایشان و نحوه رفتارشان، مرا جذب کرد. بههرحال باب آشنایی ما، از همان جا مفتوح شد. بعدها ایشان در قم بودند و البته کار ما هم به قم کشید! در آن شهر، منزلی در اختیار داشتم که برای سکونت در اختیار ایشان گذاشتم و البته از آقای ابطحی هم دعوت کردم که از آن استفاده کند. این دو دوست صمیمی، هنوز ازدواج نکرده بودند. خانه، پشت منزل حضرت امام خمینی(اعلی الله مقامه) بود و از این نظر امتیازی هم داشت.
روابط شما با شهید هاشمینژاد، چگونه و در چه بسترهایی تداوم یافت؟
دوستی ما سالها ادامه داشت و در عرصههای مختلف، با یکدیگر همراه بودیم. ایشان به منزل ما رفتوآمد داشت و شماره تلفن بسیاری از شخصیتها، ازجمله شماره تلفن آن بزرگوار هم نزد ما بود. کسانی که با ایشان کار داشتند، برای هماهنگی با ما تماس میگرفتند. کتاب «مناظره دکتر و پیر» را هم که منتشر کرد، نخستینبار از محل کار ما توزیع شد. این آشنایی در قم، مشهد و تهران تداوم یافت و ما از دانش و تقوای ایشان، بهره زیادی بردیم.
طبیعی است که شما با این حجم از مراوده با شهید، از ایشان شناخت خوبی یافته بودید. قدری درباره ویژگیهای شخصی و شخصیتی او بگویید.
شهید هاشمینژاد ویژگیهای خاصی داشت که بیان دقیق آنها برای بنده دشوار است. قبل از هر چیز، یک خلوت روحی ویژه و مخصوص به خود ایجاد کرده بود. به طور مشخص آنچه در ذهنم نقش بسته، حال توسلِ ایشان است که مدتی متمادی میایستادند و با حالتی عجیب، به خدمت حضرت علیبنموسیالرضا(ع) سلام عرض میکردند، گویا حضرت را میدیدند! دیدن این حالت، تأثیر عمیقی بر ضمیر من میگذاشت. ایشان از شاگردان خاصِ استادی اهل مراقبه بودند، که نقل میکردند به ملاقات امام زمان(عج) نائل شده بود! نمازهای شهید، با توجه و حضور قلب کامل برگزار میشد و حالتی ناشی از تهذیب و معنویت داشت، که کمیاب مینمود. در مجموع مقام عبادی و عرفانی ایشان، بیش از هر چیز در ذهن من نقش بسته است. همین امر نیز سبب شد ارادت من به آن بزرگوار، تا پایان زندگی ایشان و البته تا هماینک باقی بماند.
توان علمی ایشان را در مواجهه با پرسشها و شبهات مطروحه در آن دوران، چگونه دیدید؟
توصیف و ترسیم جایگاه علمی ایشان، فراتر از توان بنده و دراینباره بهتر است تا علمای معاصر و هم دوره های ایشان سخن بگویند. در عین حال، همین بس که بزرگانی چون شهید آیتالله مطهری، شهید آیتالله بهشتی و در کل دانشوران حوزوی و دانشگاهی، برای ایشان احترام خاصی قائل بودند. جایگاه علمی ایشان چنان بود که برایشان جایگاه و ارج ویژهای قائل میشدند و همین برای بدنه مذهبی جامعه، به مثابه یک نشانه بهشمار میرفت.
.jpg)
شهید در ایجاد ارتباط با جوانان، از چه شیوههایی بهره میبُرد و چقدر موفق بود؟
بیان آتشین و تألیفات ایشان، در جوانانِ آن دوره بسیار مؤثر بود. جلساتی به نام «مجمع هفتگی جوانان» در تهران شکل دادیم، که برخلاف جلسات قرآنیِ متعارف که بیشتر از افراد مسن تشکیل میشد، مختص به جوانان بود. در ماه مبارک رمضان، این جلسات هر شب برگزار میشد و جوانانی حتی با وضع ظاهریِ متفاوت، جذبِ این جلسه و سخنان ایشان میشدند. البته قیام حضرت امام در سال 13۴۲ و فعالیتهای انقلابی و افشاگرانه شهید هاشمینژاد، باعث دستگیری ایشان و تعطیلی آن جلسات شد.
اما درباره علل جذب جوانان آن روزگار به ایشان باید عرض کنم که ایشان بر اساس تحقیقات روزآمد و مبتنی بر وقایع جاری صحبت میکردند و در تفسیر قرآن و روایات معصومین(ع)، با لحاظ شرایط دنیای اسلام و مخصوصا مسئله فلسطین، به گونهای عمیق و مسلط سخن میگفتند. به مباحثی میپرداختند که در مجالس دیگر کمتر دیده یا شنیده میشد. اصالتِ مباحث ایشان، به دلیل وفاداری کامل به اصول اسلامی بود، اما در عین حال روشنفکر و زمانآگاه بودند و بر اساس مبانی دینی و البته با سمت و سوی ترسیمشده از سوی حضرت امام، سخنرانیهای خود را تنظیم میکردند.
در جلساتی که به آن اشاره کردید، چه نکات و موضوعاتی توسط شهید هاشمینژاد مورد بحث و بررسی قرار میگرفت؟
جلسات پیرامون مسائل اعتقادی، اجتماعی، سیاسی و در یک کلام دغدغههایِ روزِ جوانان بود. پیشتر در دوشنبهها، جلساتی با محوریت قرائت و تفسیر قرآن و بیان احکام داشتیم، اما با حضور شهید، سبک جلسه تغییر کرد و عدهای از جوانان جذبِ آن شدند. نام جلسه، به «مجمع هفتگی جوانان» تغییر یافت. مدتی شهید آیتالله مطهری، سپس شهید هاشمینژاد و بعد مرحوم آیتالله ضیاءآبادی، در آن سخنرانی میکردند و مباحث عقیدتی و سیاسی ارائه میشد.
شهید برای سخنرانی در این جلسات، از مشهد به تهران میآمدند؟
بله. در کُل وقتی برای سخنرانی به شهرهای مختلف دعوت میشدند و در سرِ راه به تهران میآمدند، در منزل ما مستقر میشدند و از آنجا به نقاط دیگر سفر میکردند. برای جلساتی هم که به آن اشاره کردم، از مشهد به تهران تشریف میآوردند.
خبر شهادت ایشان را چگونه دریافت کردید و در آن لحظات چه احساسی داشتید؟
در سال ۱۳۶۰، مسئول سازمان حج و زیارت بودم. در روزهای پایانی حج، در فرودگاه مهرآباد و در آستانه سفر به مکه، خبر شهادت آن بزرگوار را شنیدم و بسیار متأثر شدم. سفر را لغو و خود را به مشهد رساندم و در مراسم تشییع پیکرشان شرکت کردم. منافقین با نارنجک، به بدن ایشان جراحتی شدید وارد کردند وحتی یکی از دستانشان هم قطع شده بود! از شهادت چنین شخصیتی، که بههیچوجه نظری به مادیات نداشت، برای بسط معارف دینی در جامعه تلاش میکرد و مورد احترام عام و خاص بود، میتوان به سقوط اخلاقی گروهک منافقین پی برد. با چشمانی اشکبار، در همه مراسماتِ بزرگداشت ایشان شرکت کردم و سپس به تهران و حج رفتم. شخصیت، اندیشهها و کردار مؤثر ایشان را هرگز فراموش نخواهم کرد.