«جلوههایی از منش علمی و تبلیغی شهید سیدعبدالکریم هاشمینژاد» در گفتوشنود با زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر الهی خراسانی؛
ما را این گمان نبود که موسم انتشار این گفتوشنود، با سوگِ مصاحبهشونده فرهیخته و دانشمند آن همزمان گردد! زندهیاد حجتالاسلام والمسلمین علیاکبر الهی خراسانی، در زمره شاگردان و موانسان دیرین شهید حجتالاسلام والمسلمین سیدعبدالکریم هاشمینژاد بود و در گفتوگویی که پیش روی شماست، به شمهای از منش علمی و تبلیغی استاد پرداخته است. روح هر دو بزرگ شاد و بر خوان رحمت الهی میهمان باد
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
آشنایی شما با شهید حجتالاسلام والمسلمین سیدعبدالکریم هاشمینژاد، در کدامین مقطع و چگونه روی داد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. آشنایی بنده با مرحوم آقای هاشمینژاد، به حدود سال ۱۳۴۱ برمیگردد. در آن دوره باخبر شدم آن بزرگوار، که از فضلای برجسته و مدرسین توانمند حوزه علمیه قم بودند، به مشهد آمدهاند. من در آن زمان، تازه میخواستم درس رسائل را شروع کنم. از ایشان خواهش کردم که تدریس رسائل را برای ما شروع کنند تا از محضرشان استفاده کنیم. همراه با دوستان، به شکل خصوصی شاگرد ایشان شدیم و از همان ابتدا، شیوه تدریسشان بسیار جالب، عمیق و ممتاز به نظر آمد. در مقایسه با دروس متداول حوزه، درس ایشان امتیازاتی داشت، از قبیل: طرح مطالب بهصورت موضوعی، توضیح کافی، بیان رسا، اجتناب از طرح مطالب خارج از درس، عدم تکرار و در عین حال تلخیص مطالب زائد.
بهرهگیری شما از شهید هاشمینژاد، فقط در حوزه علمی بود یا جنبههای دیگری نیز داشت؟
علاوه بر استفاده درسی، ما از مباحث و روشنگریهای کلامی و تاریخی ایشان نیز بهرهمند میشدیم. ارائه اینگونه مطالب، آن هم در آن دوره، برای ما بسیار جالب بود و در افکار و دیدگاههایمان اثر میگذاشت. من در «کانون بحث و انتقاد دینی» عضو بودم و در جلسات پرسش و پاسخ آن شرکت میکردم. سخنان علمی و برجسته ایشان، بهویژه در حوزه مسائل روزِ اسلامی، بسیار آموزنده و قابل استفاده بود. آثار قلمیشان نیز، مثل کتابهای «مناظره دکتر و پیر» و «درسی که حسین(ع) به انسانها آموخت»، برایم جاذبه خاصی داشت و در اثر همین تجربیات، به تفکر منحصربهفرد ایشان پی بردم.
رابطه شما با ایشان، چگونه به عمق و صمیمیّت بیشتری رسید؟
بهرهگیری از درسشان، شرکت در جلسات کانون و بهرهبردن از مناظرات و منابرشان، باعث نزدیکی شدیدِ رابطه ما شد. رفتوآمدِ زیادی داشتیم و گاهی، میهمانِ ایشان هم میشدیم. همراهشان به سفر رفتیم، مثل سفر به شمال و پیشوای ورامین. در این همراهیها، با خلقوخویشان آشنا شدم. شخصیتی بودند متشرع، متعبّد، متعهد و مقیّد، اما هیچگونه تظاهر و خودنمایی نداشتند. ایمانشان، واقعی و پایدار بود. فردی بسیار جواندل و گرمرفتار بودند. خاطرم هست که روزی مستمندی به ایشان مراجعه کرد. ایشان به او پنج تومان کمک کردند و نه بیشتر، تا این کار بهعنوان یک نمایش تلقی نشود. در معنویت هر چه تحصیل کرده بودند، بیشتر در درون خود نگاه میداشتند و هرگز در پی بروز بیرونیِ آن نبودند.
در مراودات شخصی و سفرها، از شهید هاشمینژاد چه ویژگیهایی مشاهده کردید؟
ایشان در سفر، بسیار عاطفی و برادرانه رفتار میکردند. با وجود رابطه استاد و شاگردی، مصاحبتشان مثل یک دوست صمیمی بود. در واقع خصوصیات اساتیدشان را ــ که از مراجع و علمای نامدارِ وقت بودند ــ در خود جمع کرده بودند: وارستگی، خُلقِ ملایم، منطقی، پرتلاش و منظم بودن. به احترامِ متعادل اعتقاد داشتند؛ یعنی به هرکس به اندازه شایستگیاش احترام میکردند، نه بیش از حد که موجب غرور شود و نه آنقدر کم، که بتوان آن را تحقیر قلمداد کرد.

«شهید» به شاگردان و مراودان خویش، معمولا چه توصیههایی داشتند؟
بر نماز اول وقت، بسیار اصرار و به رعایت تقوای الهی، به طور جدی تأکید میکردند. بر پرهیز از محرمات و رعایت حقوق مردم نیز، پافشاری زیادی داشتند. نصیحت میکردند که طلبه باید منطقی باشد و مطالب را بفهمد، نه اینکه طوطیوار آنها را تکرار کند. به مطالعه تاریخ، مسائل اجتماعی و اقتصادی توصیه میکردند تا منابر طلاب پرمحتوا و آموزنده باشد. اعتقاد داشتند که طلبه باید در متن مسائل اجتماعی باشد تا بتواند تبلیغی مؤثر و ماندگار انجام دهد.
ایشان در خطابه و منبر، بسیار چیرهدست بودند. به نظر شما در سخن گفتن، چه اصولی را مراعات میکردند؟
ایشان در منزل نیز، آموزش و تربیت دینی را جدی میگرفتند. همین امر باعث شده بود خصلت مربی بودن، در منابرشان نیز دیده و احساس شود. منبرشان، از تکرار و مطالب کمفایده خالی بود. شنونده پس از منبر حس میکرد که چیزهای تازهای آموخته و آگاهیهایش در حوزه مسائل فردی و اجتماعیِ دین، بیشتر شده است. مسائل مبتلابه و مطالبِ روزِ جامعه را با جذابیت بیان میکردند. مسجد علما در پایین خیابان، محل منبرشان بود. در آنجا جمعیت فراوانی گِرد میآمد، حتی در خیابان هم میایستادند؛ چون در داخل مسجد به اندازه کافی فضا نبود. این محبوبیت، نتیجه عظمت روحی، راستگویی و روشناندیشی ایشان بود.
از سخنرانیهای مهمشان، چه مواردی را به خاطر دارید؟
یکی از سخنرانیهای برجسته ایشان، در مدرسه میرزا جعفر و با عنوان «راه سوم بین کمونیسم و سرمایهداری» ایراد شد. این سخنرانی آنقدر پربار بود که نوار آن پیاده و چاپ شد؛ امری که در آن زمان سابقه نداشت! این نشان میداد که محتوای سخنان ایشان، ظرفیت کتاب شدن دارد؛ امری که در سالهای پس از شهادت ایشان، چندان جدی گرفته نشد!
از نقش شهید هاشمینژاد در تأسیس صندوق قرضالحسنه تعاونِ مشهد در سال ۱۳۴۲ بگویید.
ما صندوق را با حساسیت خاصی تأسیس کردیم و ایشان عضو هیئتمدیره آن بودند. هنگام طرح مسائل در جلسات، رفتارشان بسیار منطقی، سنجیده، پخته و به دور از احساسات بود. معمولا حرف آخر را ایشان میزدند و همه هم میپذیرفتند؛ چون کاملا حسابشده بود. دراینباره خاطرهای دارم. وقتی ایشان زندانی شدند، از داخل زندان یادداشتی فرستادند که ممکن است نامشان باعث بروز مشکلاتی برای صندوق شود. خواستند که اسمشان را حذف کنیم تا اگر ساواک دفتر صندوق را بررسی کرد، ما گرفتار نشویم. این دقتشان، حتی در کوچکترین مسائل مشهود بود و به پیشبرد امور کمک میکرد.
ارزیابی شما درباره نقش ایشان در نهضت اسلامی چیست؟
نسبت به انقلاب، کاملا متعهد و در تحقق آن جدی بودند. ما را نیز به تلاش در طریق انجام وظایف اسلامی، توصیه و تشویق میکردند. مسائل انقلاب را بسیار خوب میفهمیدند و پیگیرِ آنها بودند و همین موضوع باعث شد ما نیز در این حوزه وارد شویم و به وظیفه دینی خود عمل کنیم.