«شهید سیدحسن نصرالله و توانِ اجماعسازی ملی و فراملی» در گفتوشنود با زندهیاد حسین شیخالاسلام؛
زندهیاد حسین شیخالاسلام، از فعالان تشکیل حزبالله لبنان و مصاحبانِ نزدیکِ پایهگذاران آن بود. عهدهداری مسئولیت سفارت جمهوری اسلامی در سوریه نیز، به صمیمیت او با مجاهد کبیر شهید سیدحسن نصرالله، عمق فراوان بخشید. وی در گفتوشنود پیآمده، به توانایی اجماعسازی ملی و فراملی از سوی آن بزرگ پرداخته است. شایان ذکر است که این مصاحبه، سالها پیش از شهادت دبیرکل فقید حزبالله لبنان انجام شده است
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
برای نخستین بار، در چه مقطعی با آقای سیدحسن نصرالله دیدار کردید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. در سالهای ۱۳۶۰ یا ۱۳۶۱ و همزمان با شکلگیری حزبالله در لبنان، این آشنایی دست داد. حزبالله و شخص جناب آقای سیدحسن نصرالله، آنچنان تأثیرگذار بودند که توانستند افراد کمانگیزه یا نامطلوب را به مجاهدان واقعی تبدیل کنند! مشابه کاری که امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی، با بسیاری از جوانان در ایران انجام دادند؛ به طوری که بخشی از رزمندگان جنگ تحمیلی، از همین سنخ از افراد بودند. جواب دادن این تجربه در لبنان و بهویژه در باره حزبالله، نشان داد که رویکرد و محاسبات امام خمینی در دوران مبارزات، کاملا مبتنی بر فطرت و شناختی دقیق از ویژگیهای طبیعی انسانها بوده است.
در شخصیت جناب نصرالله، چه ویژگیهایی را برجسته و بارز دیدید؟
بعد از اخلاص و توکل به خدا، مهمترین ویژگی خردمندی و حسن تدبیر اوست. در شورای مرکزی حزبالله، شور و مشورت به معنای واقعیِ آن انجام میگیرد و تصمیمات، با خرد و اراده جمعی اتخاذ میشود. «سید»، قدرت جذب همه مردم لبنان را دارد و نه تنها شیعیان را. با لطافت اخلاقی و همچنین تیزهوشیاش، با دیگران ارتباطی بسیار صمیمی و مؤثر برقرار میکند. در تحلیلهای سیاسی، توانایی و آیندهنگری او کاملا آشکار است. نصرالله از نتایج تصمیمات و اقدامات خود، به خوبی آگاه است و حرکتها را چه در زمان جنگ و چه در زمان صلح، با دقت و آرامش خاطر رصد و مدیریت میکند. وی در گردهم آوردن افراد، آن هم کسانی با سلایق و حتی گرایشات سیاسی متفاوت، از توان بسیار بالایی برخوردار است، که این نیز به تدبیر و هوش سرشارش برمیگردد. نصرالله توانست با همین ویژگیها، از جنبش امل، که روزگاری در مقابل او ایستاده بود، یک متحد قوی بسازد و حزبالله را از نتایجِ تعامل با آن، برخوردار کند.
به نمونههایی از تدابیر ایشان، در تنظیم روابط حزبالله با دیگر احزاب و جریانات داخلی لبنان اشاره کنید.
در سفرم به لبنان پس از جنگ 33 روزه سال 2006، دیداری با نبیه بری، رهبر جنبش امل، داشتم. بری که زمانی با حزبالله جنگیده بود، امروزه از نصرالله قدردانی میکند! در اوج همین جنگ، نصرالله به او پیام داده بود که جنگ را در حوزه نظامی اداره میکند، اما فرماندهی میدان سیاسی را به او میسپارد! این اقدام باعث شد وحدت شیعیان حفظ شود و توطئه آمریکا و اسرائیل برای اختلافافکنی، شکست بخورد. ایشان توانست گروههایی مانند «جنبش اهل اسلام» و «مقاومت مؤمنه» را جذب کند و چهرههایی چون مصطفی درانی و سیدحسین موسوی را در جایگاههای مناسبِ خود قرار دهد. علاوه بر این دبیرکل حزبالله با درایت خود، با شخصیتهای برجسته شیعه، سنی، مسیحی و دروزیِ لبنان به تعامل رسید. حتی ولید جنبلاط، فؤاد سینیوره و سمیر جعجع نیز نتوانستند در برابر او کارشکنی مؤثری داشته باشند. امروز وی در کلیت جامعه لبنان و با تمامی مذاهب و اقوامش، به یک قهرمان تبدیل شده است.
اخلاق مدیریتی و فرماندهیِ دبیرکل حزبالله لبنان، در عرصه بینالمللی چه بازتابی داشته است؟
نوع رفتار او در جنگ 33 روزه، بسیاری از کشورهای غربی را ــ که متحد اسرائیل بودند ــ با حزبالله همراه کرد. این جنگ را اسرائیل و آمریکا برای نابودی حزبالله آغاز کرده بودند، تا به قول خودشان خاورمیانه جدید را بنا کنند، اما نتیجه برعکس شد! در پایتختهای دنیا، مردم پرچمهای اسرائیل و آمریکا را آتش زدند و پرچم حزبالله و تصاویر نصرالله، در دستان مردم تظاهرکننده قرار گرفت. عامل دیگری که موجب شد این پیروزی برای حزبالله رقم بخورد، افزایش کشتار غیرنظامیان بود که فشار زیادی را به اسرائیل و آمریکا وارد کرد. آنها به رغم همه رویاهای پیش از جنگ، مجبور شدند تا به آتشبس و در واقع یک شکست تاریخی تن دردهند.

در پی جنگ 33 روزه، موقعیت جناب نصرالله در جهان اسلام و عرب را چگونه میبینید؟
واقعیت این است که جهان عرب، از سالها پیش با کمبود رهبران محبوب روبهرو بود. بعد از جمال عبدالناصر، کسی نتوانست چنین محبوبیتی کسب کند؛ چون اغلب آنان در دهههای اخیر، سرسپردگی خود را به اسرائیل و آمریکا نشان داده و از چشم مردم کشورهای خود افتاده بودند. در عین حال، نصرالله مشکلات ناصر را ندارد. ایشان روحانیای متصل به سلاله مطهر پیامبر اکرم(ص) است، که توانسته همه جناحهای اسلامگرا و ملیگرا را متحد کند. در واقع او، سرمایهای غیرقابل جایگزین است. اسرائیل در سال ۱۹۹۲م، شهید سیدعباس موسوی را ترور کرد، اما امروز حزبالله به رشد و بلوغی رسیده که به یک فرد وابسته نیست. حتی مطبوعات اسرائیل نوشتهاند که اسرائیلیها نصرالله را بیش از رهبران خود قبول دارند؛ چون دروغ نمیگوید و وعدههایش را عملی میکند. این برای اسرائیل، یک شکست و حتی افتضاح بزرگ تاریخی است.
عملکرد او در سالهای اخیر، چه نکات مغفولی را پیش روی افکار عمومی جهانیان گذاشت ؟
به نظر بنده آقای نصرالله به افکار عمومی دنیا نشان داد که مقاومت تنها یک روش نیست، بلکه یک راهکار الهی است که در ایران و لبنان نتیجه داده و در فلسطین هم در حال جواب دادن است. مشروط بر اینکه ملتها از درون تغییر کنند و سعی داشته باشند تا از زیر چتر سلطه خارج و مستقل شوند. این رویکرد نوین، در صورت همکاری همه به نتیجه نهایی خود خواهد رسید.
در پایان مناسب است که به شمهای از عملکرد حزبالله، پس از پایان جنگ 33 روزه اشاره داشته باشید.
بلافاصله پس از پایان جنگ، حزبالله به بازسازی مناطق آسیبدیده پرداخت. به خانوادههای بیسرپناه پول داد و امکان اجاره خانه و خرید وسایلِ آنان را فراهم کرد، پیش از آنکه دولت لبنان دراینباره کاری انجام دهد. منطقه ضاحیه، پاکسازی و آماده ساخت شد. این روند تا جایی پیش رفت که دشمنان هشدار دادند: اگر دیگران کمک نکنند، حزبالله با بازسازی دل مردم را بهدست میآورد! آنها از این امر غافل بودند که حزبالله از سالها پیش این کار را کرده است. چه اینکه مردم با حمایت خود از این گروه در دوران حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی، پیروزی در جنگ را رقم زدند.