«تأملی درباره برخی روایتها از آیتالله ابوالقاسم خزعلی» در گفتوشنود با دکتر محسن خزعلی؛
در روزهایی که بر ما گذشت، از زندهیاد آیتالله ابوالقاسم خزعلی روایتهایی نشر یافت که برای برخی اعضای خانواده و مراودان آن عالم مجاهد، محل تردید و حتی انکار بود. گفتوشنود پیآمده با دکتر محسن خزعلی، فرزند آیتالله خزعلی، قصد دارد تا به بازکاوی و بررسی این موضوع بپردازد. امید آنکه علاقهمندان را مفید و مقبول آید
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
در روزهایی که بر ما گذشت، از سالگرد رحلت مرحوم آیتالله ابوالقاسم خزعلی عبور کردیم. از قضا در چنین مناسبتی، نکتهای از ایشان نقل شد به این مضمون که: آیتالله خزعلی در گفتوگو با یکی از مراجع تقلید وقت و در مقام تأیید نظر خود، به اراده ناحیه مقدسه ارجاع دادهاند! دیدگاه شما دراینباره چیست؟
بسم الله الرحمن الرحیم. واقعیت این است که مرحوم آیتالله خزعلی، درباره آیندهای که بر انتخابات دوم خرداد مترتب و عطف میشد، تأملاتی داشت و از پیامدهای فرهنگی و سیاسیِ آن بسیار نگران بود؛ به همین دلیل هم هنگامی که درباره صلاحیت آقای خاتمی در شورای نگهبان رأیگیری شد، ایشان رأی منفی داد و همواره هم با تأکید میگفت: من به این فرد رأی ندادم. وقتی هم که نتیجه انتخابات اعلام شد، بهشدت گریست و بهصراحت گفت: «از این به بعد شاهد تغییر فرهنگ جامعه و دور شدن آن از فضایی خواهیم بود که انقلاب اسلامی به بهای خون شهیدانش ایجاد کرده است...». خُب در حال حاضر، همه بهوضوح شاهد تحقق پیشبینیهای ایشان هستند. بیبندوباریِ لجامگسیخته و بیحجابی و شُرب خمر گسترده و مسائلی از این قبیل، داوری را برای همه آسان کرده است. ایشان میگفت: «امام جوانان این کشور را از لب دریاها و مراکز فساد و دلمشغولی به روابط آزاد، به مساجد و حسینیهها و جبههها سوق داد، اما در حال حاضر مسئولان اجرایی در حال معکوس کردن این روند هستند...». بههرحال ایشان به دلیل همین پیشبینی و نگرانی از تحقق آن، دغدغههای خود را با بسیاری نخبگان از جمله مراجع تقلید در میان میگذاشت. موضوع دیدار با مرحوم آیتالله فاضل لنکرانی را هم، خودشان برای ما تعریف کردند. فرمودند: «من دغدغهها و راه حلهایی را که به نظرم میآمد، با ایشان در میان گذاشتم، اما ایشان محذورات و دلایلی داشتند و آنها را نپذیرفتند». تا اینجای ماجرا مشکلی نیست، پیشنهادی بوده و مورد توافق قرار نگرفته است، اما اینکه ایشان موضوع را به ناحیه مقدسه و ارتباط با آن ارجاع داده باشند، من آن را بسیار بعید میدانم، اگر نخواهم بگویم که آن را تکذیب میکنم؛ چون اگر چنین چیزی بود، اول به ما که نزدیکترین افراد به ایشان بودیم، مسئله را میگفتند. از این گذشته، ایشان همواره نسبت به کسانی که ادعای ارتباط و دیدار با حضرت ولی عصر(عج) و نقل قول از آن بزرگوار را داشتند، علنا موضع منفی میگرفتند.

دراینباره مواردی را به خاطر دارید؟
بله؛ خاطرم هست که ایشان در منبری در مشهد و در حضور مرحوم آیتالله بهجت، نویسندهای را که درباره ملاقات با امام زمان کتاب نوشته بود به باد انتقاد گرفت و کسانی را که با این موضوع دکان باز کردهاند تخطئه کرد. شاهد مسئله هم، حجتالاسلام والمسلمین حاج علی آقا بهجت است. اساسا از کسانی بود که موضوع رویت و دیدار و اخذ دستورالعمل را نفی میکرد و معتقد بود که کسانی هم که مشمول این موهبت میشوند، آن را پنهان میکنند و نه اینکه آشکارا به اعلام آن بپردازند. ما هم در طول عمر خود، هرگز ندیدیم و نشنیدیم که ایشان نظرات دینی، سیاسی و اجتماعی خود را به تأییدِ ناحیه ضمیمه کند! من سؤالم از مدعیان روایت از پدرم یا تخطئهگران روایات ایشان این است که چرا تا وقتی که ایشان زنده بود، این ادعاها را مطرح نمیکردند؟ آیا به خاطر آن نیست که از تکذیب و واکنش ایشان نگران بودند؟! همه باخبرند که آیتالله خزعلی از مرحوم آیتالله خاتمی نقل میکردند که پسر من غربزده است! پدرم نیز در دوران حیات خود، بارها این را در مجالس و محافل مختلف نَقل میکردند و شاهد میآوردند، اما آقای خاتمی سکوت کرد تا ایشان از دنیا رفت و پس از این واقعه، به تکذیب آن پرداخت! یا این آیتالله زاده محترمی که چنین داستانی را روایت کرده، چرا ده سال پس از رحلت ایشان آن را اظهار کرده است؟ خُب این سخنان را در دوره حیات آیتالله خزعلی میگفتید، تا ایشان هم پاسخ شما را بدهد یا دست کم، واقعیت ماجرا را برای قضاوت مردم بازگو کند. اینگونه رفتارها، منطقی نیست و کسی را متقاعد نمیکند؛ هرچند ممکن است برای برخی رسانههای بدخواه، خوراک تبلیغاتی فراهم نماید.