کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

«ایمان و آرمان زنده‌یاد شیخ محمد خیابانی، در آینه یک بازخوانی» در گفت‌وشنود با قاسم تبریزی؛

وابستگان به قدرت‌های استعماری، وجود او را مانع از تحرکات خود می‌دانستند

22 شهريور 1404 ساعت 11:53

بیست‌ودوم شهریورماه هرسال، تداعی‌گر سالروز شهادت زنده‌یاد شیخ محمد خیابانی، از مبارزان طریق استقلال و آزادی ایران، است. او در دوره‌‎ای خطیر از تاریخ این مرز و بوم، پرچم عدالت‌خواهی برافراشت و جان بر سر این آرمان نهاد. در گفت‌وشنود پی‌آمده، قاسم تبریزی از پژوهندگان تاریخ معاصر ایران، شاخص‌ترین مختصات حیات سیاسی وی را به بازخوانی نشسته است


پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
ابتدا درباره کیستی شادروان شیخ محمد خیابانی بگویید و اینکه او چه جایگاهی در تاریخ معاصر ایران دارد؟
بسم الله الرحمن الرحیم. مرحوم شیخ محمد خیابانی، شخصیتی چندوجهی داشت که در دوران پرتلاطم انقلاب مشروطه و پس از آن، نقش به‌سزا و درخور توجهی ایفا کرد. او صرفا یک روحانی نبود، بلکه یک مبارز نستوه، سیاستمدار زیرک، نماینده مجلس شورای ملی و روزنامه‌نگار فعال بود. او سال‌ها در تبریز، پایتخت سابق ایران و مرکز فعالیت‌های مربوط به مشروطه‌خواهی، زندگی کرد و با حضور مداوم در صحنه مبارزه، به یکی از نمادهای مقاومت در برابر استبداد و استعمار تبدیل شد.
هدف اصلی خیابانی، آن‌ گونه که از نامه‌ها، نوشته‌ها و سخنرانی‌های او برمی‌آید، اصلاحات بنیادین در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران و بیداری مردم در برابر ظلم و فسادِ آن دوره بود. او از مخالفان سرسخت استبدادِ سلطنتی و هرگونه نظام حکومتی بود که حقوق مردم را نادیده بگیرد و بدون قرار و مدار با آنان، در رأس کشور قرار گیرد. دیدگاه‌های او درباره آزادی، عدالت، استقلال و تمامیت ارضی ایران، بسیار روشن و متکی بر اصول مترقی آن دوران بود. او به‌حق، یکی از پیشگامان تفکر ملی‌گرایی و دفاع از منافع ایران، در برابر قدرت‌های خارجی تلقی می‌شود. جایگاه او در تاریخ ایران، بیش از هر چیز، به دلیل رهبری جنبش بزرگی است که در آذربایجان شکل گرفت و تأثیر عمیقی بر تحولات سیاسی آن زمان گذاشت. او به دلیل ایفای همین نقش، از چهره‌های خوشنام در تاریخ معاصر قلمداد می‌شود.
 

قاسم تبریزی
 
یکی از اتهامات یا تفاسیری که همواره در مورد شیخ محمد خیابانی مطرح بوده این است که او تجزیه‌طلبی و جدایی آذربایجان از ایران را پِی گرفته است. شما به عنوان یک مورخ، دراینباره چگونه می‌اندیشید؟
این موضوع یکی از نقاط اختلاف و بلکه محل سوءتفاهم‌ها و گاهی مغالطه‌های عمدی در تاریخ‌نگاری معاصر ایران بوده است. بنده به‌صراحت عرض می‌کنم که این یک برداشت نادرست و در بسیاری موارد، کاملا مغرضانه است. اسناد و شواهد تاریخی، به‌ویژه اسناد منتشرشده در سال‌های اخیر، به‌روشنی نشان می‌دهد که خیابانی نه تنها به دنبال تجزیه ایران نبود، بلکه یکی از مدافعان سرسخت استقلال و تمامیت ارضی ایران بوده است. تلاش‌های او در آذربایجان، در واقع واکنشی بود به دخالت‌های فزاینده بیگانگان، به‌ویژه قدرت‌های بزرگ آن دوران مانند امپراتوری روسیه و انگلستان. این دو قدرت، همواره منافع خود را در ایران دنبال و در دوران مشروطه و پس از آن، هر کدام به نحوی در امور داخلی ایران دخالت می‌کردند. خیابانی با درک عمیقی از این واقعیت، مبارزات خود را برای دفع این مداخلات سازماندهی کرد و بر این مهم، حساسیت‌های فراوانی نشان داد.
اصطلاح «حکومت آذربایجان»، که در ادبیات مربوط به جنبش او به کار رفته است، نباید به معنای جدایی‌طلبی یا تجزیه‌طلبی تفسیر شود. این اصطلاح، بیشتر جنبه اداری، اصلاحی و خودگردانی موقت را در شرایطی داشت که دولت مرکزی ضعیف بود و توانایی تأمین امنیت و رفاه مردم را نداشت. هدف او از این «حکومت»، ایجاد یک نظام کارآمدتر، مقابله با فساد و تأمین منافع مردم آذربایجان بود، که آن را بخشی جدایی‌ناپذیر از ایران و منافع ملی آن می‌دانست. در واقع او دفاع از آذربایجان را بخشی از دفاع از کل ایران محسوب می‌کرد. این همان منطق ملی‌گرایانه‌ای است که در همان بُرهه در سایر نقاط جهان نیز شاهد آن بودیم؛ یعنی تلاش برای سازماندهی امور داخلی در شرایط ضعف دولت مرکزی، بدون قصد تجزیه کشور. این منطق در فهم برخی دیگر از نهضت‌های معاصر نیز کاربُرد دارد.
 
اگر چنین است، چرا حکومت مرکزی و نیروهای وقت، به‌ویژه عوامل نظامی و امنیتی، با قیام و اقدامات او مخالفت شدیدی نشان دادند و در نهایت آن را سرکوب کردند؟
پاسخ به این پرسش، در گرو درک چرایی قدرت گرفتن دولت مرکزی و نیروهای متصلب آن و منافعی است که آنها موظف به حفظشان بودند. همان‌طور که اشاره کردم، قیام خیابانی در شرایطی شکل گرفت که ایران از استبداد قاجار رها شده و وارد دوران پرچالش مشروطه شده بود، اما این گذار، بدون مبارزه نبود.
قیام خیابانی، به‌شدت با منافع برخی نیروهای داخلی، که وابسته به بیگانگان بودند، و همچنین با منافع مستقیم قدرت‌های خارجی به‌ویژه بریتانیا، تعارض جدی داشت. دولت مرکزی در آن دوران، چه در مقطع حاکمیت قاجار و چه در اوایل دوران قدرت‌یابی پهلوی، همواره تحت نفوذ و فشار قدرت‌های خارجی، به‌خصوص دولت استعماری انگلستان بود. این قدرت‌ها، از جنبش‌های مردمی که خواهان استقلال واقعی و قطع دخالت خارجی بودند، هراس داشتند. نیروهای وابسته‌ای هم که در دولت مرکزی حضور داشتند، منافع خود را در قالب ادامه وضع موجود می‌دیدند و هرگونه تلاش برای خودگردانی یا اصلاحات ریشه‌ای را تهدیدی برای موقعیت خود تلقی می‌کردند؛ به همین دلیل، جنبش خیابانی، که ریشه در اراده مردمی و آرمان استقلال ملی داشت، از سوی این نیروها به عنوان یک تهدید امنیتی و سیاسی دیده می‌شد. آنان خیابانی را فردی خطرناک می‌دانستند که با شعارهای مردمی و مقابله با استعمار، می‌تواند پایه‌های قدرت آنان را سست کند؛ بنابراین مخالفت حکومت مرکزی و همکاری با نیروهای خارجی (مانند انگلیسی‌ها که در آن زمان در شمال ایران حضور نظامی داشتند) برای سرکوب این جنبش، امری پیش‌بینی‌پذیر بود و هرگز از آن نباید تعجب کرد.
 


آیا نهضت آزادیستان با هدف تجزیه ایران انجام شد؟

 


تلاش برای احیای خواسته‌های ملی-مذهبی مشروطه

 


بررسی شاخصه‌های فکری و اجرایی دو رهبر انقلابی

 
 
 
 
 


کد مطلب: 26075

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/interview/26075/وابستگان-قدرت-های-استعماری-وجود-او-مانع-تحرکات-خود-می-دانستند

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir