کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

«جستارهایی در خصال مدیریتی میرزا کوچک‌خان جنگلی» در گفت‌وشنود با زنده‌یاد جعفر خمامی‌زاده

میرزا پُل‌های پشت سر کسی را خراب نمی‌کرد!

12 آذر 1401 ساعت 16:08

آنچه موضوع گفت‌وشنود پی‌آمده است، از مدخل‌های مهم به شخصیت مدیریتی میرزا کوچک‌خان جنگلی به‌شمار می‌آید؛ چه اینکه این مقوله، هماره در صدر مسائل مربوط به نهضت جنگل جای داشته است. در این مصاحبه زنده‌یاد استاد جعفر خمامی‌زاده، با اتکا به مطالعات گسترده خویش در باب کارنامه این نهضت، سعی در ترسیم چهره‌ای واقعی از میرزا دارد



پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
طبعا در شناخت شخصیت میرزا کوچک‌خان جنگلی، نخست شناخت خاستگاه فکری او موضوعیت می‌یابد و سپس افکار مخالفانش. دیدگاه شما دراین‌باره چیست؟
به طور خلاصه هدف مرحوم میرزا کوچک‌خان این بود که گیلان و حتی ایران را از چنگ سیاست‌های بیگانگان نجات بدهد و کنسول‌های انگلیس و روس، نتوانند برای سرنوشت ایران تصمیم بگیرند و آزادانه هر کاری که دلشان می‌خواهد، انجام دهند. آرزوی او این بود که ایران زیر نظر یک حکومت ملی اداره شود. این را به راحتی از آنچه از وی به‌جامانده، قابل استنباط است. دیگران می‌خواستند به اهداف خود برسند و برایشان فرقی نمی‌کرد که تابع چه دولتی باشند. حتی بعضی از آنها با اینکه در نهضت جنگل بودند، از روس‌ها هم حمایت می‌کردند. طبعا این طیف از افراد بودند که به میرزا و نهضتش لطمه اساسی زدند.
 
شناخت میرزا کوچک‌خان جنگلی از مخالفان خود چقدر بود؟ آیا عالمانه با آنها مماشات می‌کرد یا ایشان را نمی‌شناخت؟
میرزا یک مسلمانِ پایبند، اهل عطوفت و مهربانی بود و تصور می‌کرد اگر با آنها مماشات کند، چه بسا بهتر به نتیجه برسد. او پُل‌های پشت سر کسی را خراب نمی‌کرد؛ لذا حتی کسانی که به او خیانت کردند و آنها را از نهضت بیرون کرد، موقعی که برگشتند و اظهار پشیمانی کردند، آنها را بخشید و دوباره قبولشان کرد. میرزا که دستگاه امنیتی عریض و طویل نداشت، که پیشاپیش درباره تک‌تک این افراد تحقیق کند؛ به همین دلیل نفوذی‌هایی که وارد نهضت جنگل می‌شدند، از اسرار سردرمی‌آوردند و می‌رفتند و آنها را به نظامی‌ها و دولتی‌ها می‌گفتند و باز برمی‌گشتند و کسی هم متوجه خبرچینی آنها نمی‌شد!
 
جعفر خمامی‌زاده

اما کسانی چون احسان‌الله‌خان، در سطوح بالای رهبری حضور داشتند. دست‌کم در مورد این افراد که می‌شد با حساسیت و دقت بیشتری عمل کرد. این‌طور نیست؟
میرزا از مقطعی به بعد، امثال احسان‌الله‌خان و خالو قربان را می‌شناخت؛ به همین دلیل هم از بعضی از آنها برید و آنها هم متقابلا در تضعیف نهضت جنگل، از هیچ کاری فروگذار نکردند. از جمله اینکه به هر وسیله‌ای، میرزا و یارانش را در تنگنا قرار می‌دادند؛ مثلا خالو قربان عده‌ای را دور خود جمع کرد و میرزا تا مدت‌ها فقط با یاران اصلی‌اش باقی ماند، که با او همکاری کردند. اکثرشان هم آدم‌های تحصیل‌کرده و خوبی بودند، تا وقتی میرزا گرفتار شد و رضاخان رسما پیغام فرستاد که هدف هر دوی ما نجات ایران است، اما در پی اختلافی که قزاق‌ها با یاران میرزا در ماسوله پیدا کردند، رضاخان پیمانش را با میرزا شکست!
 
آیا این یک درگیری ساختگی نبود، تا رضاخان برای از بین بردن میرزا کوچک‌خان جنگلی بهانه کافی داشته باشد؟
در ابتدای امر، رضاخان نیازی به از بین بردن میرزا نداشت و شاید می‌خواست خدماتی هم به او یا نهضتش بکند، اما وقتی سردار سپه شد، تصمیم گرفت مخالفانش را یکی‌یکی از میدان به در کند. اوایل وانمود می‌کرد می‌خواهد ایران را نجات بدهد و لذا صلاح می‌دید که با میرزا کنار بیاید. البته اگر نهضت جنگل ادامه پیدا می‌کرد، اسباب زحمتش می‌شد و قطعا تصمیم می‌گرفت آن را سرکوب کند که کرد، اما در زمانی که این پیشنهاد را به میرزا داد، هنوز در موضعی نبود که بتواند چنین اقدامی کند. مسائل را باید در دوره خودش تحلیل کرد.
 
از دیدگاه شما، انگیزه خائنان به نهضت جنگل چه بود؟
بعضی از آنها نادانسته خیانت کردند! مثلا طرف مأمور تأمینات بود و به مسائل آگاهی نداشت و به خاطر زندگی خودش ناگزیر از خیانت می‌شد، اما کسانی مثل احسان‌الله‌خان و خالو قربان می‌دانستند چه می‌کنند و کاملا آگاهانه به تبلیغ کمونیسم، مصادره املاک و اموال مردم و آزار و اذیت آنها پرداختند و ساکنان را به‌شدت ناراضی کردند. میرزا از این‌گونه رفتارها نفرت داشت و از جمهوری من درآوردی آنها فاصله گرفت و به نشانه اعتراض به رفتارهای زشت ایشان، به جنگل رفت و زمام امور شهر را به آنان سپرد! احسان‌الله‌خان و خالو قربان، آدم‌هایی لاابالی و متمایل به بلشویک‌ها بودند و همواره دست به کارهای ضد دینی می‌زدند! میرزا همواره به آنها مشکوک بود و می‌دانست آدم‌های اصیلی نیستند. بااین‌همه چون امکانات و افراد کافی در اختیار نداشت، آشکارا در برابر آنها موضع نمی‌گرفت. موقعی که دکتر حشمت دستگیر و اعدام شد و مسیر نهضت جنگل ناگهان تغییر کرد، میرزا ناچار شد از عده‌ای معلوم‌الحال کمک بگیرد و دقیقا از همان دوره، افول نهضت آغاز شد.
 
آیا عدم طرد چهره‌هایی چون احسان‌الله‌خان توسط میرزا کوچک‌خان، صرفا از روی خصال عطوفانه او بود، یا ملاحظات دیگری نیز وجود داشت؟
میرزا درباره اعتقاداتش محکم بود و هیچ چیز را با آن تعویض نمی‌کرد، اما او در شرایطی در مقابل احسان‌الله‌خان قرار گرفت که کار دیگری از دستش برنمی‌آمد! اگر طردش می‌کرد، تفرقه و چنددستگی پیش می‌آمد. در نهضت کسانی بودند که با میرزا همکاری می‌کردند، ولی ایمان محکمی نداشتند و بعضی‌هایشان بسیار ساده‌لوح بودند و حتی ممکن بود به‌راحتی بگذارند و بروند! میرزا نیروی حامی پربینش و اساسا پشتوانه‌ای قوی نداشت.
 
یعنی در واقع در تنگنا قرار داشت؟
بله؛. در قضیه کودتای سرخ و غارت مردم و کمبود خواروبار و حریق بازار رشت و فجایعی که همه آنها به سرکردگی احسان‌الله‌خان بر سر مردم آمد، جماعت در یکی از مساجد رشت جمع شدند و میرزا را قسم دادند که تکلیف آنها را با خودشان روشن کند. میرزا همراه با مردم به گریه افتاد و به قرآن قسم خورد که با این کارها مخالف است و جز کوشش در راه اسلام، هدفی ندارد. این نشان می‌دهد که میرزا چگونه گاهی در تنگنا قرار می‌گرفت و به‌رغم اعتقادات درونی‌اش، چاره‌ای جز صبر نداشت!
 
برخی چهره‌ها را، از نظر شدت آسیب‌هایی که افراد به نهضت جنگل وارد کردند، چگونه اولویت‌بندی می‌کنید؟
تکلیف امثال احسان‌الله‌خان، که آسیب‌های شدید و فراوانی به نهضت جنگل زد، معلوم است. پس از او حیدر عمو اوغلی است، که در قفقاز مهندس بود و در ایران هم فعالیت‌های زیادی می‌کرد. او هر جا می‌رفت، کارگران را علیه مالکان می‌شوراند و روحیه انقلابی خاصی داشت. شاید ابتدا با قصد کمک آمده بود، اما کسانی ذهن میرزا را نسبت به او خراب کردند و سرانجام قضیه ملاسرا پیش آمد. قاعدتا می‌دانید که ملاسرا، روستایی بود که میرزا و یارانش و همچنین حیدر عمو اوغلی، در آنجا بودند. افراد مخالف میرزا و عمو اوغلی، ساختمانی را که حیدرخان در آن بود، آتش زدند. او فرار کرد، اما دستگیرش کردند. میرزا اصرار داشت که باید او را محاکمه کنند، اما او را بدون اطلاع میرزا کشتند! قاعدتا چون از نظر بعضی‌ها، عنصر مزاحمی به شمار می‌‎رفت. همین اقدام عجولانه هم، عمق نافرمانی نسبت به میرزا در میان جنگلی‌ها را نشان می‌دهد.
 
سرانجام خائنین به نهضت جنگل چه شد؟
احسان‌الله‌خان که از رضاخان پول گرفت و به روسیه رفت. مدتی هم در آنجا بود، اما چون اساسا آدم بی‌قراری بود، قوانین بلشویک‌ها را هم رعایت نکرد و سرانجام محاکمه و اعدامش کردند! خالو قربان هم از رضاخان درجه سرهنگی گرفت و مدتی بعد توسط یکی همکارانش کشته شد. عاقبت آدم‌های ناجوانمرد و ضد مردم، بهتر از این نمی‌شود! 
 
برخی بر این باورند که میرزا کوچک‌خان جنگلی، در تصمیمات خود احساسی عمل می‌کرد. دراین‌باره چه ارزیابی‌ای دارید؟
نه، به نظر من میرزا کاملا سیاستمدارانه به کسی میدان می‌داد، یا او را کنار می‌گذاشت. میرزا معتقد بود باید به کسی که اشتباه کرده است، کمک کرد که اشتباهش را رفع کند و با طرد و حذف آدم‌ها، امکان اصلاح از افراد گرفته می‌شود. ضمن اینکه افراد زیادی هم در اطرافش نبودند که بخواهد سخاوتمندانه آنها را طرد کند.
 
میرزا در قضاوت‌هایش، تا چه حد تحت تأثیر اطرافیان بود؟
اطرافیان میرزا، تأثیر چندانی بر او نداشتند. نمونه‌اش همین حیدر عمو اوغلی، که عده زیادی می‌گفتند باید او را کشت، اما میرزا اصرار داشت که محاکمه‌اش کنند. او نهایتا خودش تصمیم می‌گرفت و این از خصلت‌های اوست.
 
جعفر خمامی‌زاده

از نظر میرزا کوچک‌خان جنگلی، دشمنان قطعی چه کسانی قلمداد می‌شدند؟
دشمن قطعی از نظر میرزا، انگلیس‌ها و روس‌ها بودند. میرزا از انداختن حتی یک گلوله هم، به طرف هم‌وطن خود ابا داشت و در این کار به‌قدری وسواس به خرج داد که بالاخره صدای دوستانش درآمد که: قرار است بجنگیم یا ساکت بنشینیم؟ همین هم باعث شد که اشتباه و دشمن را وادار به تحریک کند!
 
علت محبوبیت داخلی و خارجی میرزا کوچک‌خان جنگلی را در چه می‌بینید؟
هر کسی که برای وطنش بجنگد، انسان صادقی باشد و از همه مهم‌تر دست از اعتقادات اصیل خود برندارد، مورد علاقه آزادی‌خواهان همه دنیا خواهد بود. هنوز کسی نمی‌داند گائوک که تا آخرین لحظه با میرزا ماند و در برف و بوران کوه‌های تالش از پا درآمد، واقعا اهل کجا بود! غیر از خائنین به میرزا، بررسی چهره‌هایی مثل گائوک هم ــ که جان خود را پای آرمان میرزا گذاشتند ــ به شناخت شخصیت میرزا کمک می‌کند.


کد مطلب: 24330

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/interview/24330/میرزا-پ-ل-های-پشت-سر-کسی-خراب-نمی-کرد

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir