کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

«آیت‌الله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی و مراوده دیرین با آیت‌الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی، در آیینه نکته‌ها و خاطره‌ها» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسن صافی گلپایگانی

کردار او، به‌سان درس اخلاق بود

25 مرداد 1401 ساعت 16:14

مرجعیت زنده‌یاد آیت‌الله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی، از نیمه مرداد 1371 آغاز گشت و امسال ــ که چند ماه از رحلت آن بزرگ می‌گذرد ــ سی‌ساله شد. این مناسبت، موسمی مغتنم است که کارنامه علمی و عملی آن فقیه فقید، مورد بازخوانی و درس‌اندوزی قرار گیرد. در گفت‌وشنود پی‌آمده، حجت‌الاسلام والمسلمین محمدحسن صافی گلپایگانی، فرزند زنده‌یاد آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی، به بازگویی پاره‌ای از یادمان‌های خویش، از سیره آیت‌الله علوی پرداخته است. از تاریخ‌پژوه گرامی، حجت‌الاسلام والمسلمین ناصرالدین انصاری قمی، به لحاظ حضور در این مصاحبه سپاس‌گزاریم


مصاحبه‌کننده: سیدحسین کشفی

پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ 
جنابعالی از چه مقطعی و چگونه با زنده‌یاد آیت‌الله العظمی سیدمحمدعلی علوی گرگانی آشنا شدید؟ علاوه بر این از روابط ایشان با زنده‌یادان آیت‌الله العظمی سیدمحمدرضا گلپایگانی و آیت‌الله العظمی لطف‌الله صافی گلپایگانی، چه نکاتی را در خور ذکر می‌بینید؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم. درباره مرحوم آیت‌الله العظمی آقای علوی گرگانی (رضوان‌الله علیه)، مطالب مهمی را بزرگان حوزه بیان فرموده‌اند و بنده کوچک‌تر از آن هستم که بخواهم درباره مقامات علمی، معنوی، سجایای اخلاقی و به‌ویژه تواضع ایشان، عرضی داشته باشم، اما با توجه به اینکه آن بزرگوار دِین بزرگی به گردن ما و حوزه علمیه قم دارند، در حدی که در توان و مقدورِ زبان الکنم هست، عرایضی را تقدیم می‌کنم.
آیت‌الله علوی گرگانی، نمونه مکارم اخلاقی، خصال برجسته رفتاری و خصوصا تواضع بودند. خُلقیاتی که جد بزرگوارشان حضرت رسول(ص)، درباره آن فرموده‌اند: «اِنَّمَا بُعِثتُ لاُتَمِّمَ مَکَارِمَ الاَخلاقِ»، ایشان حقیقتا از این ویژگی‌های اخلاقی و مرام پسندیده‌ای که حضرات معصومین(ع) از شیعیانشان توقع دارند، برخوردار بودند و از امثال ایشان، جز این هم انتظاری نیست. شخصیت‌هایی که همه عمر خود را در راه خدا و برای ترویج معارف دین و ارشاد مردم صرف کرده‌اند، اول خودشان باید نمونه اخلاق باشند. همان‌‌طور که امام صادق(ع) فرمودند: «کونوا دَعاهَ النّاس بِغَیر اَلسِنَتِکُم». این خیلی مهم است که اگر می‌خواهید مردم را به راه راست دعوت و آنها را هدایت و با مکتب نورانی اهل‌بیت(ع) آشنا کنید، با اخلاق خودتان دعوتشان کنید. این وظیفه همه روحانیان و کسانی است که می‌گویند ما شیعه اهل بیت و امیرالمؤمنین(ع) هستیم. بی‌شک این بزرگوار، دارای چنین سیره اخلاقی‌ای بودند که موجب شده بود که محبوب مردم باشند، اعم از حوزویان، اهالی شهر مقدس قم و نیز اهالی شهرهای دیگر.
یکی از خصوصیاتی که ایشان داشتند این بود که با وجود بهره‌مندی از مقامات بالای علمی، تبلیغ را فراموش نکرده بودند و در ایام ماه‌های مبارک رمضان و نیز محرم و صفر، به منبر می‌رفتند و مردم را وعظ می‌کردند. این خیلی مهم است. مرحوم آیت‌الله العظمی گلپایگانی (رضوان الله علیه)، موقعی که در مسجد حسین‌آبادِ بازار قم اقامه جماعت می‌کردند، بعضی وقت‌ها بعد از نماز، برای مردم صحبت می‌کردند، از روی کتاب حدیث می‌خواندند و حتی برخی مطلب تاریخی را برای مردم بیان می‌فرمودند. با اینکه مرجعیت عامه داشتند، اما تبلیغ را فراموش نکرده بودند و این به خودی خود، اثر خاصی داشت. مرحوم آیت‌الله العظمی علوی هم، این چنین بودند. تواضع ایشان با طلبه‌ها و حتی کسانی که تازه به حوزه علمیه قم وارد شده بودند، بسیار جالب بود. ایشان بین محصلان تازه‌وارد و کسانی که سالیان سال در حوزه بودند، در رفتار متواضعانه فرقی نمی‌گذاشتند. البته همواره به بزرگان و اساتید خود، احترام خاصی می‌گذاشتند که به طور طبیعی عادت اعلام و یکی از عوامل مهم موفقیت آنان است. بحمدلله تعالی ایشان هم، صاحب این خصلت بزرگ بودند. هم به اساتید و بزرگان حوزه احترام می‌گذاشتند و هم به کسانی که تازه وارد حوزه شده بودند و این خیلی برای یک عالم مهم است، یک عالم ربانی باید دارای چنین صفات ارزنده‌ای باشد.
من موقعی که شرح لمعه می‌خواندم، مقدار زیادی از جلد اول شرح لمعه را نزد ایشان و در مسجد اعظم (بخش زیر گنبد) خواندم. طلاب زیادی در درس ایشان شرکت می‌کردند. بیان بسیار رسا، زیبا و دلنشینی داشتند و لذا درس ایشان، خستگی نمی‌آورد. بعضی از اساتید، از نظر علمی مراتب بالایی دارند، ولی بیانشان چندان قوی نیست و به‌خصوص برای کسانی که تازه وارد حوزه می‌شوند، خسته‌کننده است، ولی ایشان بیان بسیار روان و همه‌فهمی داشتند و محصلینی که در درسشان شرکت می‌کردند، احساس تکلف و خستگی نداشتند. خاطرم هست موقعی که معمم شدم، مرحوم آیت‌الله العظمی گلپایگانی را به منزلمان در خیابان باجک، روبه‌روی مسجد رضوی دعوت کردم. جشن مختصری گرفتیم. شب عید غدیر بود و خوشحال بودم که دارم معمم می‌شوم. آیت‌الله گلپایگانی تشریف آوردند و من آیت‌الله علوی گرگانی را هم دعوت و خدمت آیت‌الله گلپایگانی عرض کردم: ایشان استاد من هستند و مرحوم آقای گلپایگانی، بسیار از ایشان تقدیر و تشکر کردند. مجلس خصوصی بود و شاید بیست تن از فضلا و علما شرکت داشتند و آیت‌الله گلپایگانی عمامه مرا گذاشتند. پس از آن من خدمت مرحوم آقای علوی عرض کردم: اگر وقت دارید،‌ من در درس نهج‌البلاغه شما شرکت و از بیانات شما استفاده کنم. ایشان با کمال میل و انبساط خاطر، بزرگوارانه قبول کردند و نه نگفتند، که مثلا: برایم مشکل است و درس‌های دیگری دارم! در تواضع و فروتنی، بسیار عجیب بودند!
 
آیت‌الله سیدمحمدعلی علوی گرگانی و محمدحسن صافی گلپایگانی

محل این درس، درکجا بود؟
در مدرسه خان که وارد می‌شدیم، دست چپ، حجره اول. حجره‌ای بود که مرحوم آقای آقا سیدمحمدحسن بروجردی، آقازاده مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی، در اختیار چند تن از طلاب گذاشته بودند و ما به آنجا می‌رفتیم و مباحثه می‌کردیم. اغلب در آن حجره درس می‌خواندیم و با دوستان گعده علمی داشتیم. ایشان شب‌های پنجشنبه و بعد از نماز مغرب و عشاء، به آنجا تشریف می‌آوردند و برای ما، کلمات قصار نهج‌البلاغه را شرح و تبیین می‌فرمودند. این حدودا مربوط است به سال‌های 1354 یا 1355. بله، بعد از معمم شدن من بود. در درس نهج‌البلاغه ایشان، بنده تنها نبودم و چند تن از دوستان هم بودند که می‌آمدند و استفاده می‌کردند.
 
می‌توانید به نام برخی از آنها اشاره کنید؟
نام تمامی شرکت‌کنندگان را به خاطر ندارم. بعضی‌هایشان شهید شدند. از آنها که هستند آقایی بود به نام آقاسیدمحمد رضوی، که الان مسجد دارند و مشغول به خدمت‌اند. آقایی بود به نام آقای حاج شیخ حسین احمدی، که تهرانی بودند و شرکت می‌کردند. به نظرم آقاسیدمحمدعلی فقیه نیریزی هم بودند، که تصادف کرد و مرحوم شدند. ایشان در آنجا و روبه‌روی این حجره، حجره داشتند و می‌آمدند و در درس شرکت می‌کردند. آن موقع واقعا برای ما خیلی مهم بود که شخصیتی مثل ایشان تشریف بیاورند و ما نهج‌البلاغه را از محضرشان استفاده کنیم. رحمت خدا بر آن بزرگوار باد. ایشان در تحصیل، تلاش زیادی کرده بودند و همچنین در تدریس نیز جدیت داشتند و همیشه هم به آقایان طلاب، دراین‌باره سفارش می‌کردند. اصلا یک قسمتی از درسشان را به توصیه به طلاب اختصاص می‌دادند. در این توصیه‌ها، هم مطالب اخلاقی را بیان می‌کردند و گاهی اوقات به مناسبت‌هایی که پیش می‌آمد، مطالب تاریخی را هم مورد توجه قرار می‌دادند. در ایام شهادت معصومین(ع)، صحبت می‌کردند و مثلا در ایام شهادت امام صادق(ع)، نکات روایی و تاریخی‌ای را بیان می‌کردند که برای کسانی که شرکت می‌کردند و اکثرا طلاب مبتدی بودند، بسیار مفید بود. توصیه‌های اخلاقی هم داشتند. خودشان هم از لحاظ اخلاقی، چهره برجسته‌ای بودند و تنها درس ایشان تأثیرگذار نبود و طلبه‌ها، نوعا ایشان را دوست داشتند. آن چهره منبسط و فضایل اخلاقی ایشان و لبخندی که بر لب داشتند، جذابیت بسیاری داشت.
 
اشاره کردید به اهتمام آیت‌الله علوی گرگانی به امر تبلیغ و وقتی که برای آن می‌گذاشتند. آیا دراین‌باره خاطره‌ای هم دارید؟
مسلما ایشان به مراتب بالای علمی و اجتهاد و در پی آن مرجعیت رسیده بودند و حوزه علمیه هم، بسیار از مراتب علمی و معنوی ایشان بهره برد، بااین‌همه به امر تبلیغ، علاقه زیادی نشان می‌دادند. در اوایل انقلاب و سال 1358 که به حج مشرف شدم، ایشان به عنوان روحانی کاروان، با حجاجِ شمال آمده بودند و در شب‌هایی که در منا اقامت داشتند، برای آنها موعظه می‌کردند. حاضر بودند تمام مشکلات را به دوش بکشند و اموری از این قبیل را قبول کنند، تا برای تبلیغ معارف دینی و هدایت مردم قدمی بردارند. ایشان می‌توانستند بگویند: چرا من بروم و این کار را انجام بدهم، دیگران هستند، ولی خوشبختانه این احساس مسئولیت را داشتند و به تربیت مردم اهمیت می‌دادند. هم عالم، هم مدرس، هم واعظ و مبلّغ و هم معلم اخلاق بودند. اینها خصال بسیار بزرگ و باارزشی هستند و طلاب محترم حوزه‌های علمیه، باید از این وضعیتی که این بزرگان داشتند، درس بگیرند و این خصوصیات چون خاصیت آموزندگی دارند، باید مکررا گفته شوند. بعضی‌ها می‌آیند و می‌گویند: آقا! درس اخلاق بگویید. مگر درس اخلاق را باید گفت؟ همین رفتار و کردار علما و بزرگان، به خودی خود درس اخلاق و تربیت‌کننده است. اینها مهم و در خور توجه هستند. آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی (رضوان‌الله علیه)، یک عکس تاریخی و جالب دارند. ایشان وقتی از کنار در منزل آیت‌الله العظمی بروجردی عبور می‌کردند، ایستاده‌اند و دارند در را می‌بوسند! یکی هم آمده و به‌طور اتفاقی، از ایشان عکسی گرفته و پخش شده است. این رفتار دلیل بر چیست؟ دلیل بر این است که اینها تا آخر عمر، به اساتید خود احترام می‌گذاشتند. درس اخلاق اینهاست، احترام به بزرگان و اساتید. ما ندیدیم که در محضر این بزرگواران، غیبتی بشود یا کسی جرئت داشته باشد، تا حرف نامناسبی بزند! هر چه که بود، بیان آیات و روایات الهی و مراعات نکات اخلاقی بود. مجلس آیت‌الله علوی هم، مجلس ذکر، صحبت از تقوا و علم و روایات اهل بیت(ع)، عبرت‌های تاریخی و مطالب علمی مرسوم در حوزه‌های علمیه بود.
نکته مهمی که طلاب محترم باید توجه داشته باشند این است که باید از آنات و دقایق عمر خودشان استفاده کنند. من می‌توانم شهادت بدهم که این بزرگواران، نمی‌گذاشتند عمرشان به بطالت بگذرد، یا مثلا بنشینند و درباره مطالب بیهوده‌ای که فایده‌ای نداشته باشد، با هم صحبت کنند. سرمایه بزرگی که خداوند متعال به انسان داده، عمر است. شاید بزرگ‌ترین سرمایه‌ای است که می‌توانیم از آن استفاده کنیم. نمی‌گذاشتند که عمرشان، در راهی غیر از راه خدا صرف بشود. همیشه به یاد خدا بودند و مردم را به یاد خدا می‌انداختند. مطالعه می‌کردند. همان‌گونه که فرموده‌اند یا عالم باش یا متعلمِ بر سبیل نجات. بحمدلله تعالی، این شخصیت‌ها چنین حالتی داشتند و مردم را ارشاد می‌کردند. این وظیفه بزرگی است که روحانیت برعهده دارد و ما باید از اخلاق این بزرگان استفاده کنیم و سرمشق بگیریم و اینها برای ما الگو باشند.
به‌هرحال و بالاخره باید تسلیم امر خدا بود و هر کسی اجلی دارد. این ‌طور نیست که ما همیشه زنده و در این دنیا باشیم. خداوند به پیامبر اکرم(ص) می‌فرماید: «إِنَّک مَیت وَإِنَّهُم مَّیتُونَ» (زمر/ 30) چند سالی که این بزرگواران در قید حیات هستند، باید سعی کنیم تا از آنان علم و معرفت و اخلاق بیاموزیم. اینکه دریابیم که نهایتا، باید عمر را چگونه بگذرانیم و رهسپار عالم دیگر بشویم. همه ما رفتنی هستیم، مهم این است که بدانیم، تا از این فرصت عمر چگونه باید استفاده کنیم. مرحوم آیت‌الله العظمی صافی گلپایگانی می‌فرمودند: «طوری زندگی کنید که در آینده وقتی به سوابق خودتان نگاه می‌کنید، خوشحال باشید و از آن سوابق پشیمان نشوید. الان از این فرصتی که خداوند به شما داده، در راه خدا استفاده کنید...». ایشان هر کسی را هم، به فراخور حال خودش نصیحت می‌کردند. فی‌المثل یک کسی مسئول بود و با مردم سروکار داشت. می‌فرمودند: با مردم این‌گونه رفتار کنید، اخلاق خوب داشته باشید، به محرومین کمک کنید و مواظب آنها باشید و از این فرصتی که خداوند متعال به شما داده، درست استفاده کنید. عمر که می‌گذرد و ان‌شاءالله ما  باید بتوانیم، تا آن را در راه خدا مصرف و خلق خدا، یعنی عبادالله را از خودمان راضی کنیم.
 
در دوره‌ای محل اقامت آیت‌الله علوی گرگانی، در برابر منزل آیت‌الله گلپایگانی بود. خود ایشان هم، به آقای گلپایگانی ارادت زیادی داشتند از جنبه فتوا و مهم‌تر از آن احتیاط در فتوا نیز، به ایشان بسیار شبیه بودند. گذشته از این همه، به آیت‌الله صافی گلپایگانی هم، ارادت فراوانی داشتند. از شباهت‌های آیت‌الله علوی به این بزرگان، به مواردی اشاره کنید.
خدا رحمت کند مرحوم آیت‌الله العظمی گلپایگانی را، در مسائل فقهی و فتوا خیلی احتیاط می‌کردند. یادم هست که آیت‌الله العظمی صافی در کنگره آیت‌الله گلپایگانی که صحبت کردند، فرمودند: ما نتوانستیم یک فتوای خلاف مشهور از ایشان پیدا کنیم!...ایشان این صفت احتیاط را به طور طبیعی به اطرافیان منتقل می‌کردند.
 
آیت‌الله علوی هم، در این زمینه محتاط بودند و فتاوی غیرمشهور نداشتند...
بله؛ من یادم هست که منزل شما و منزل جدمان مرحوم آیت‌الله گلپایگانی (رحمه‌الله علیه)، روبه‌روی هم بود. البته در آن موقع، من خیلی کوچک بودم و جزئیات رفت‌وآمدهای این دو بزرگوار یادم نیست، ولی مسلما چون همسایه بودند، رفت‌وآمد و مراوده داشتند. خودشان می‌فرمودند: در درس مرحوم آیت‌الله گلپایگانی شرکت می‌کردند...
 
آیت‌الله سیدمحمدعلی علوی گرگانی

خودشان می‌‌گفتند: پس از درگذشت پدرم مرحوم آقای حاج سیدسجاد علوی، که برای تشکر خدمت آیت‌الله گلپایگانی رسیدم، فرمودند: مبادا به گرگان برگردید، شما در حوزه قم بمانید و به کار خودتان ادامه دهید...
مرحوم آیت‌الله العظمی صافی از مرحوم آیت‌الله سجاد علوی، پدر بزرگوار آقای علوی خیلی تعریف و خیلی زیاد از ایشان یاد می‌کردند. احتمالا ارتباط خاصی با ایشان داشتند و همیشه ذکر خیرشان وجود داشت.
 
یکی از نکات دیگری که آیت‌الله علوی می‌گفتند، این بود که قبل از آغاز مرجعیت که رساله خود را تدوین و آمده کرده بودند، آن را خدمت آیت‌الله گلپایگانی می‌دهند و نظر مساعد ایشان را نیز دریافت می‌کنند. از سوی دیگر برخی تحلیلگران سیره آقای علوی، گفته و نوشته‌اند که رفتار ایشان در دوره مرجعیت، به لحاظ پایبندی به سنّت‌ها و آداب دیرین، ادامه سیره و منش آیت‌الله گلپایگانی بود. مجموعه قرائن نشان می‌دهد که ایشان به مرحوم گلپایگانی علاقه و ارادت خاصی داشتند...
البته نسبت به آیت‌الله العظمی گلپایگانی، تقریبا کلیت حوزه این ‌طور بود و همه بزرگان آن، به ایشان ارادت داشتند. ایشان برای حفظ و شکوفایی حوزه قم، خیلی زحمت کشیدند. بعد از رحلت مرحوم آیت‌الله العظمی بروجردی که نهضت اسلامی پیش آمد و بعد تبعید مرحوم امام خمینی، وضعیت حوزه شکل خاصی به خود گرفته بود. در آن موقع کسی که تمام تلاش خود را به حفظ حوزه معطوف کرد، ایشان بود. موقعی بود که حکومت می‌خواست از طلبه‌ها امتحان بگیرد و آنها را به سربازی بفرستد، خب کسی که در برابر این‌گونه رفتارها به طور جدی ایستادگی کرد، آقای گلپایگانی بود، یا قضایایی مثل دست گذاشتن رژیم گذشته روی اوقاف و این برنامه‌ها، ایشان شدیدا با این برنامه‌ها مخالفت کردند، یا تحریم کردن اجناس و کالاهایی که زیر نظر بهائی‌ها وارد یا تولید می‌شد. از قضا در آن موقع، این کار بسیار مشکل هم بود. یا مثلا در همان سال‌ها، در قم سینما ساختند که حرمت و قداست شهر را از بین ببرند و ایشان در اعتراض به آن، سخنرانی بسیار تندی کردند. یا مثلا در یکی از شهرها، به قرآن جسارت کرده بودند و ایشان سخنرانی بسیار مهمی را ایراد کردند. وقتی که مناهی اتفاق می‌افتاد، خیلی ناراحت می‌شدند و درباره آن حساسیت داشتند. البته باید گفت که مرحوم آیت‌الله گلپایگانی، مشاور بسیار دانا و توانایی مثل مرحوم آیت‌الله صافی داشتند، که یکی از نعمت‌های الهی‌ای بود که خداوند به ایشان داده بود. ایشان در همه مسائل به آقای گلپایگانی مشاوره می‌دادند و اکثر قریب به اتفاق بیانیه‌ها و اطلاعیه‌های ایشان را آقای صافی نوشته بودند. به‌هرحال وجود این خصائل در آیت‌الله گلپایگانی و آیت‌الله صافی، موجب شده بود که نوع علما و مدرسین حوزه قم، از جمله مرحوم آقای علوی، به ایشان علاقه‌مند باشند.

 


کد مطلب: 24044

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/interview/24044/کردار-او-به-سان-درس-اخلاق

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir