پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ مجمع آدمیت، بهعنوان یکی از انجمنهای شبهفراماسونری در ایران دوره قاجار، در بستری از تحولات فکری و سیاسی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شکل گرفت. این مجمع، که ابتدا توسط میرزا ملکمخان ناظمالدوله و سپس با تشکیل جامع آدمیت توسط میرزا عباسقلیخان قزوینی تأسیس شد، با هدف ترویج اندیشههای بهاصطلاح تجددخواهانه و اصلاحات سیاسی و اجتماعی فعالیت میکرد. تأثیرات سیاسی این مجمع بر روند فکری و راهبرد اجتماعی ایران، بهویژه در دوران پیش از مشروطه، موضوعی پیچیده و چندوجهی است که نیازمند تحلیلی انتقادی است. این مقاله اثرگذاری مجمع آدمیت در شکلگیری گفتمان سیاسی مشروطه، تأثیر آن بر نخبگان و تودهها، و تناقضات و محدودیتهای آن را با رویکردی انتقادی بررسی کرده است؛ همچنین این موضوع واکاوی شده است که چگونه این مجمع، با وجود اهداف اصلاحی، در برخی موارد به انحرافات سیاسی و اجتماعی منجر شد.

میرزا ملکمخان ناظمالدوله
شماره آرشیو: 4821-۴ع
زمینه تاریخی و شکلگیری مجمع آدمیت
مجمع آدمیت ریشه در فراموشخانه ملکمخان دارد که در دوره ناصرالدینشاه با هدف آشنایی ایرانیان با اندیشههای مدرن اروپایی بهصورت کاملا سری تأسیس شد.[1] ملکمخان، که خود تحت تأثیر فلسفههای پوزیتیویستی و لیبرال غربی بود، تلاش کرد از طریق این تشکل، مفاهیمی چون آزادی فردی و پیشرفت غربی را در ایران ترویج کند، اما مخالفت جریانهای بومیگرا که این ایدهها را تهدیدی برای باورهای عمیق فرهنگ ایرانی ـ اسلامی میدیدند، به انحلال فراموشخانه منجر شد. ملکم با شناختی که از جامعه ایران و سنتهای فرهنگی آن حاصل کرده بود بهزودی از ایدههای اصلی خود که همانا «اروپایی کردن ایران» بود منصرف شد و به عرصه فراماسونری در لفافه مذهب روی آورد،[2] اما پرسش اصلی این است که آیا مجمع آدمیت توانست به اهداف اصلاحی خود دست یابد یا اینکه به دلیل محدودیتها و تناقضات درونی، به عاملی برای انحراف مشروطه تبدیل شد؟
تأثیرات سیاسی مجمع آدمیت
الف) ترویج اندیشههای تجددخواهانه و عاریتی:
یکی از تأثیرات سیاسی بسیار مهم مجمع آدمیت، ترویج اندیشههای تجددخواهانه در جامعه بود. این مجمع با الهام از فلسفههای پوزیتیویستی آگوست کُنت و ایدههای لیبرال غربی، به دنبال ایجاد گفتمانی بود که بر آزادی فردی، سنتهای غربی، برابری اجتماعی و کاهش قدرت استبدادی تأکید داشت.[3] این گفتمان بهویژه در میان نخبگان تحصیلکرده و روشنفکران، که از فساد و ناکارآمدی نظام قاجار به ستوه آمده بودند، تأثیرگذار بود. بااینحال، از منظر انتقادی، این ترویج اندیشههای مدرن با چالشهای جدی مواجه بود: نخست، این ایدهها عمدتا در میان نخبگان شهری و تحصیلکرده نفوذ داشت و به تودههای روستایی و سنتی، که بخش بزرگ جامعه از این قشر بودند، راه نیافت. این شکاف طبقاتی و فرهنگی باعث شد مجمع آدمیت نتواند پایگاه اجتماعی گستردهای داشته باشد؛ دوم، رویکرد شبهفراماسونری مجمع، که با نوعی مخفیکاری و ساختار سلسلهمراتبی همراه بود، به جای ایجاد شفافیت سیاسی، به بیاعتمادی در میان دیگر گروههای غربگرا منجر شد.[4] ملکم اساس ساختار مجمع را که تقلیدی از تشکیلات فراماسونری سری اروپایی ازجمله «گراند اوریان» بود،[5] به سه دسته عضو تقسیم کرد که به ترتیب عبارت بودند از: «هادی»، «امین» و «آدم». هریک از آدمها وقتی بهوسیله امین وارد یکی از جوامع آدمیت میشدند میبایستی سه شرط «ارتباط»، «اقرار» و تعهد» را رعایت میکردند، اما آنچه مهم است نگرش مجمع آدمیت نسبت به «علم و آدمیت» و برآوردن نقشه شوم استعمار و دستیابی به امتیازات سیاسی و اقتصادی است. سکولاریسم و اومانیسم نهفته در «اصول آدمیت» (بند 4، فصل دهم در بیان جامع)،[6] در کنار مبارزه منفی و حتی طراحی کودتای نظامی جهت سرنگونی سلطنت قاجار،[7] جایگاه سیاسی و تأثیر آن را بر روند شکلگیری ائتلافهای سیاسی در دوران مشروطیت نشان میدهد.
ب) شکلگیری ائتلافهای سیاسی:
مجمع آدمیت میکوشید همچون یک حزب سیاسی مخالف دولت عمل کند، اما تکلیف خود را میان آیین شریعت و ایجاد بستر مناسب برای حکمرانی به شیوه غربی نمیدانست. بدین خاطر، این مجمع با جذب افراد صاحبنام و گمنام دولتی، سعی در ایجاد شبکهای از روشنفکران و فعالان سیاسی داشت که بتوانند در برابر استبداد قاجار مقاومت کنند. این تشکیلات مخفی در ساحت سه سازمان فراموشخانه، مجمع آدمیت و در نهایت جامع آدمیت ــ که پیرو مشی ملکمخان بود و یک هیئت دوازدهنفری به ریاست میرزا عباسقلیخان قزوینی آن را هدایت میکرد ــ سه مفهوم «ترقی»، «قانون» و «اختیار» را دستمایه ائتلافهای خود قرار داد؛ بااینحال، این ائتلافها شکننده بودند. مجمع آدمیت، به دلیل ماهیت پنهانِ سکولار و غربگرایانهاش، با روحانیون متشرع، دچار تعارض شد. این تعارض بهویژه به علت مقاومت در برابر تسلیم مسلمانان به کفار و جلوگیری از فروش تجارت، معدن، بانک، جاده و دخانیات به اروپاییان شدیدتر از پیش شد.[8]
ناتوانی مجمع آدمیت در ایجاد گفتوگویی سازنده با روحانیون و تودههای مذهبی، به تضعیف جنبش مشروطه و ایجاد شکاف در میان مشروطهخواهان منجر شد. از طرف دیگر، به گفته حامد الگار، ملکم میکوشید با پوشش مذهب، اصلاحات مادی خود را در اخذ آیین حُکمرانی و ساختارهای سیاسی غربی به اجرا درآورد.[9] نکته مهم این است که بعضی اوقات ملکم مجمع آدمیت خود را همسان «حزبالله»، که اشاره به آیات قرآن (مائده/ 56؛ مجادله/ 22) دارد، بازنمایی میکرد.[10] این ریاکاری، بیاصالتی و نیّت نادرست ملکمخان را آشکار میسازد و مطامع استعمارگران را مد نظر خود قرار میدهد.
ج) همسویی با استعمارگران انگلیس:
ملکمخان هنگامی که از سفارت لندن معزول شد، بلافاصله روزنامه «قانون» را منتشر کرد. سالهایی که در آن «قانون» پا به عرصه وجود گذاشت همان زمانی است که «مجمع آدمیت» نیز تأسیس شد و رابطه نزدیکی میان نشریه و سازمان یادشده برقرار گردید. عزل او از سفارت و دشمنی امینالسلطان با وی، راه را برای مداخله بیگانگان در نشر افکار «جمهوری» یا «شورا» در روزنامه ملکم باز کرد. افزون بر این، وابستگی ملکمخان به انگلیس بر کسی پوشیده نیست؛ چراکه چاپ «روزنامه قانون» برعهده شرکت انطباعات شرقی، یکی از مؤسسات وزارت مستعمرات انگلستان و وابسته به شرکت هند شرقی، بود. همچنین انگلیسیها چون با امینالسلطان، صدراعظم ناصرالدینشاه، که شدیدا به سیاست روس تمایل نشان میداد، میانه خوبی نداشتند، میخواستند به دست ملکم و با «روزنامه قانون» از شاه و دربار انتقام بگیرند.[11]

مظفرالدینشاه و عدهای از درباریان ــ از جمله امینالسلطان، حکیمالملک، میرزا ملکمخان ــ در سفر به اروپا
شماره آرشیو: 2494-1ع
اگرچه ملکم در اعلامیه و مقالات خود از تشکیل مجلس شورای کبرای ملی، تفکیک قوا و اجرای قانون سخن میگفت، همه از سرِ فرصتطلبیهای کاسبکارانه سیاسی و عدول از «اصول آدمیت» اوست. او بهیکباره ضرورتِ اخذ شیوه حکومت غربی را «جهالت» نامید و راه نجات را در «اسلام» خلاصه کرد و مدعی شد که اصول جمیع تنظیمات را میتوان از اسلام استخراج کرد.[12] همچنان که گفته شد، ملکم بر آن بود که اصول مدنیت غربی را با اسلام یکسان جلوه دهد و با یکسان دانستن ارزشهای اسلامی و غربی، پروژه «غربی شدن» ایران را پیش برد. بدین خاطر، تأسیس «مجمع آدمیت» هدفی جز تربیت و جمعآوری افرادی که بتوانند برنامه ترقی غربی ایران را راه بیندازند و بر راهبردهای فکری و اجتماعی ایران تأثیرگذار باشد، نداشت.
تأثیرات فکری و اجتماعی
از نظر راهبرد اجتماعی، مجمع آدمیت میکوشید با سازماندهی انجمنهای محلی و جلسات مخفی، به «بسیج سیاسی» کمک کند. این جلسات، که گاه در خانههای مخفی برپا میشد، به محلی برای بحث درباره نظامهای مشروطه اروپایی تبدیل شده بود. به همین خاطر است که بندهای یک تا شش اصول آدمیت (اجتناب از بدی، اقدام به نیکی، در رفع ظلم، اتفاق، طلب علم و ترویج آدمیت)، حدود حکومت مطلقه و نفی استبداد را مفصلبندی میکرد، اما ملکم بنا بر مصلحتهای سیاسی و دستیابی به قدرت و برانداختن حکومت ناصرالدینشاه، مبلغ اندیشه «رئیس روحانی ملت» و «امام شرعی امت» میشد؛ ملکمی که پس از تصاحب سفارت در رم، هم مجمع آدمیت را رها کرد و هم از پیگیری «قانون» و اصول حکمرانی دست کشید.
نتیجه
مجمع آدمیت، با وجود سهم مهمش در ترویج اندیشههای تجددخواهانه و کمک به شکلگیری گفتمان مشروطه، با چالشها و تناقضات متعددی مواجه بود که تأثیرات سیاسی و اجتماعی آن را محدود کرد. این مجمع، اگرچه در میان نخبگان تأثیرگذار بود، به دلیل نخبهگرایی، مخفیکاری و ناتوانی در جلب حمایت تودههای مذهبی، نتوانست به یک نیروی اجتماعی فراگیر تبدیل شود. از منظر انتقادی، نقش مجمع در انحراف مشروطه به سمت سکولاریسم افراطی و وابستگی به قدرتهای خارجی و ناکامی در ایجاد انسجام سیاسی، به تضعیف جایگاه آن در جنبش مشروطه منجر شد.
پینوشتها:
[1]. اسماعیل رائین،
میرزا ملکمخان؛ زندگی و کوششهای او، تهران، بنگاه مطبوعاتی صفیعلیشاه، چ دوم، 1353، ص 15.
[2].
اسناد فراماسونری در ایران، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1380، ص 32.
[3]. اسماعیل رائین،
فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج 1، تهران، امیرکبیر، چ چهارم، 1357، ص 577.
[5]. فریدون آدمیت،
اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار، تهران، خوارزمی، چ چهارم، 1392، ص 63.
[6]. اسماعیل رائین، همان، ص 594.
[8]. فریدون آدمیت،
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، تهران، گستره، 1387، ص 28.
[9]. حامد الگار،
میرزا ملکمخان، ترجمه جهانگیر عظما، ترجمه و حواشی مجید تفرشی، تهران، مدرس، 1369، ص 238.
[10]. میرزا ملکمخان،
روزنامه قانون، به کوشش هما ناطق، تهران، امیرکبیر، 1355، ش 21، ص 4؛ ش 23، ص 4.
[11]. اسماعیل رائین، همان، ص 615.
[12].
رسالههای میرزا ملکمخان ناظمالدوله، گردآوری حجتالله اصیل، تهران، نی، چ سوم، 1394، ص 30.