کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

رویکرد رضاخان و شعرای بزرگ؛

سکوتی که از شعر شروع شد

29 مهر 1404 ساعت 14:31

مولف : سیدهاشم منیری

در دهه‌ای که حکومت از نوسازی می‌گفت، سه شاعر از آزادی نوشتند، اما در دفتر تاریخ، نامشان کنار واژه «سرکوب» ثبت شد


 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ برای بررسی موضوع سرکوب شعرایی چون میرزاده عشقی، فرخی یزدی و محمدتقی بهار در دوره رضاخان، باید ابتدا به زمینه‌های تاریخی، سیاسی و فرهنگی این دوره نگاهی بیندازیم. رضاخان، که ابتدا، در چهره فردی نظامی، با کودتای ۱۲۹۹ قدرت را به‌دست گرفت و سپس در سال ۱۳۰۴ به پادشاهی رسید، در تلاش بود ایران را به‌سوی مدرنیزاسیون و تمرکزگرایی سوق دهد. این هدف، نیازمند حذف مخالفان و صداهایی بود که با سیاست‌های او همسو نبودند. شعرا و روشنفکران، به دلیل نفوذ فرهنگی و توانایی‌شان در بسیج افکار عمومی، از جمله اهداف اصلی این سرکوب‌ها به‌شمار می‌آمدند. در این پژوهش، ابتدا از دلایل سرکوبی این سه شاعر بنام سخن به میان آمده، سپس چگونگی سرکوب و قتل یا تحدید شاعران بررسی شده است.
 
الف) میرزاده عشقی
میرزاده عشقی، یکی از قربانیان سرشناس سیاست‌های سرکوب‌گرایانه رضاخان، شاعر و روزنامه‌نگار انقلابی و مدیر روزنامه «قرن بیستم» بود. او با اشعار و مقالات تند خود از استبداد و وابستگی رضاخان به قدرت‌های خارجی، به‌ویژه انگلستان، سخن می‌گفت. عشقی ابتدا از کودتای ۱۲۹۹ استقبال کرده بود، اما پس از مشاهده سرکوب آزادی و تلاش رضاخان برای تحمیل جمهوری ساختگی، یکی از مخالفان سرسخت او شد. شعر معروف او، «جمهوری سوار»، که به طنز از طرح جمهوری‌خواهی رضاخان انتقاد کرده بود، نمونه‌ای از جسارت او در به زیر سؤال بردن قدرت بود. این شعر، که در سال ۱۳۰۳ منتشر شد، به‌شدت توجه مردم را به خود جلب کرد و خشم دولت را برانگیخت. در این شعر، کدخدایی به نام «کاکا عابدین» خمره‌ای پر از شیره داشت و برای خود ذخیره کرده بود، اما همسایه‌ای دزد و ناقلا به نام «یاسی» بارها به خانه و شیره او دستبرد می‌زد. عشقی در این شعر می‌گوید هر یک از ما آدمیان در همسایه خود یک یاسی داریم و یاسی ما انگلیس است که پای «جمهوری» و «جمهوری‌خواهی» را به میان آورده تا شیره ایران را به وسیله رضاخان در دهان قرار دهد. عشقی می‌سُراید: «گفت جمهوری، بیارم در میان؛ هم از آن بر دست خود گیرم عنان؛ خلق جمهوری‌طلب را، خر کنم؛ زانچه کردم، بعد از این بدتر کنم».[1]
 


جمهوری‌خواهی رضاخان در شعر میرزاده‌ عشقی و خاطرات عین‌السلطنه

 


تیر غیب رضاشاه بر سر مطبوعات

 


عاقبت برهم‌زننده زمین بازی رضاخانی

 
 

 
 
عشقی در تصنیف «جمهوری» نیز از نظام جمهوری و تأثیرات منفی آن بر کشور انتقاد کرده و اظهار کرده است: جمهوری  تنها ظاهری زیبا دارد، اما در باطن همراه مشکلات است: «جمهوری نقل پشکل است این؛ بسیار قشنگ و خوشگل است این».[2] مخالفت عشقی با جمهوری و رضاخان و نقد او بر اینها دوباره در روزنامه «قرن بیستم» منتشر شد و همین امر باعث شد روزنامه‌اش توقیف شود و سرانجام، عشقی در ۱۲ تیر ۱۳۰۳ به دست عوامل شهربانی (نظمیه) در منزلش جنب دروازه دولت، سه‌راه سپهسالار، کوچه قطب‌الدوله هدف گلوله قرار گیرد.[3] این ترور، پیامی روشن به روشنفکران و شعرا بود که هرگونه مخالفت با رضاخان می‌تواند به قیمت جانشان تمام شود.
 
مراسم تشییع جنازه محمدرضا میرزاده عشقی از خیابان لاله‌زار تهران
مراسم تشییع جنازه محمدرضا میرزاده عشقی از خیابان لاله‌زار تهران
شماره آرشیو: 4124-1ع
 
ب) محمد فرخی یزدی
محمد فرخی یزدی فرزند انقلاب مشروطه و پرورده فضای فرهنگی و ذهنی آن است. اگر درون‌مایه اساسی شاعران مشروطه آزادی و وطن است، فرخی از این زمینه کلی به مفهوم خاص «عدالت» توجه کرده است: «خوش آنکه در طریق عدالت قدم زنیم؛ با این مرام در همه عالم علم زنیم».[4] این شاعر بلندآوازه عصر مشروطه در سال‌های پس از کودتای 1299 روزنامه «طوفان» را منتشر می‌کرد. نخستین شماره این روزنامه در 9 شهریور 1300ش انتشار یافت و ماهیت بیشتر مقالات آن مخالفت با سیاست‌های رضاخان در سرکوب آزادی و تمرکز قدرت در دستان خود بود. به دلیل انتشار همین مطالب انتقادی روزنامه یادشده در دوره انتشار بیش از پانزده مرتبه توقیف و باز منتشر شد؛ البته قلم «انتقادی» فرخی یزدی به طوفان محدود نمی‌شد و این رویکرد در روزنامه‌های «پیکار»، «قیام»، «طلیعه»، «آیینه افکار» و «ستاره شرق» نیز بازتاب یافت تا اینکه بالاخره خود وی خاموش گردید.[5]
 
انتشار مقاله «حکومت فشار» و انتقاد از سردار سپه در آن، موجبات حبس فرخی یزدی در کرمان را فراهم ساخت.[6] این دوره حبس تقریبا دو ماه طول کشید تا اینکه والی کرمان (سردار معظم خراسانی) طی تلگرافی خواستار عفو و استخلاص او از زندان شد و سرانجام با موافقت سردار سپه فرخی از بند رهایی یافت. هم‌زمان با رفع توقیف از روزنامه طوفان، این شاعر بنام در انتخابات دوره هفتم مجلس شورای ملی نامزد شد و با رأی مردم به مجلس راه یافت. فرخی در مجلس همواره آماج دشنام‌ها و ناسزای گروه اکثریت طرفدار رضاخان بود؛ تا جایی که در این نهاد به‌ظاهر مردمی، وی را به‌قدری کتک زدند که خون از دهان و بینی‌اش سرازیر شد. پس از پایان ماجرا، فرخی با دهان خون‌آلود گفت: «وقتی در پایتخت یک مملکت، در مجلس، نماینده‌ای را این طور کتک می‌زنند ببینید در بیرون مجلس چه خبر است و چه به روزگار مردم می‌آورند».[7]
 
از راست نفر دوم فرخی یزدی، نفر چهارم علی دشتی، اعضای ایرانی شرکت‌کننده در جشن دهمین سال انقلاب کمونیستی شوروی در مسکو
از راست نفر دوم فرخی یزدی، نفر چهارم علی دشتی، اعضای ایرانی شرکت‌کننده در جشن دهمین سال انقلاب کمونیستی شوروی در مسکو
شماره آرشیو: 1491-1ع
 
محمد فرخی یزدی پس از چندی، بر اثر فشار و تهدید به بازداشت، به روسیه و سپس به آلمان رفت.[8] در اروپا تیمورتاش او را فریفت و از او خواست به ایران بازگردد. در این زمان، رضاشاه به شهربانی دستور داد به بهانه‌ای فرخی را مورد تعقیب قرار دهند؛ ازاین‌رو، آنها با طرح شکایت آقای رضا کاغذفروش مبنی بر اینکه سیصد تومان از فرخی طلبکار است، توانستند این شاعر مبارز را در زندان ثبت اسناد زندانی کنند. در زندان انواع محدودیت‌ها و فشارها را بر فرخی اعمال کردند تا جایی که وی در 14 فروردین 1316 مقداری تریاک به‌قصد خودکشی مصرف کرد و در حال هذیان مطالبی بر ضد رضاشاه و دیکتاتوری به زبان آورد که صورت‌جلسه شد و به دلیل همین جرم این بار او را به سی ماه زندان محکوم کردند. فرخی یزدی سرانجام دو سال و چند ماه بعد، یعنی در تاریخ 25 مهر 1318، در زندان شهربانی به دست پزشک احمدی با آمپول هوا به قتل رسید.
 


جاى سردار سـپه جـز به سر دار نبود!

 
 
 
 
ج) محمدتقی بهار (ملک‌الشعرا)
محمدتقی بهار، به دلیل فعالیت‌های سیاسی و ادبی‌اش در تضاد با سیاست‌های رضاخان قرار داشت. او، که ابتدا از کودتای ۱۲۹۹ حمایت کرده بود، با قدرت‌گیری رضاخان و سرکوب آزادی‌های مشروطه، به گروه مخالفان او پیوست. بهار در ماجرای «جمهوری‌خواهی» رضاخان در سال ۱۳۰۲-۱۳۰۳، با این طرح مخالفت کرد و آن را فریبی برای تحکیم قدرت این کودتاچی خواند؛ برای نمونه در روزنامه «ناهید» در نکوهش جمهوری قلابی این شیوه رندانه را چنین رسوا کرد: «جمهوری سردار سپه مایه ننگ است؛ کاین صحبت اصلاح وطن نیست که جنگ است؛ از کار قشون حال خوش از ما چه توقع؛ کاین فرقه برین گله شبان نیست پلنگست».[9]
 
محمدتقی بهار و برخی از نمایندگان پنجمین دوره از مجلس شورای ملی در گفت‌‎وگو با رضاخان
محمدتقی بهار و برخی از نمایندگان پنجمین دوره از مجلس شورای ملی در گفت‌‎وگو با رضاخان
 
بهار، که در مجلس پنجم در فراکسیون «اقلیت» حضور داشت، مبارزه جانانه‌ای علیه سردار سپه ترتیب داد و برنامه جمهوریت وی را ناکام گذاشت؛ ازاین‌رو دسته سردار سپه پیشنهاد جمهوری را کنار گذاشتند و به فکر تغییر سلطنت افتادند. با طرح تغییر سلطنت به نام سخنگوی اقلیت پشت تریبون قرار گرفت و با افسون کلام رشته‌های اکثریت را پنبه کرد. موضوع مخالفت به نظمیه اطلاع داده شد و مزدوران پلیس اشتباها فردی شبیه به بهار را در خیابان کشتند. با آمدن محمدخان درگاهی (رئیس نظمیه)، خطر پرونده‌سازی قوت گرفت. اساسا رژیم هرچه بیشتر قدرت می‌گرفت وسعت دستگیری‌ها بیشتر می‌شد و بهار نیز از این داستان برکنار نبود. سرانجام شجاعت بهار در کلام و فتنه‌انگیزی نظمیه، وی را در تابستان 1308 برای نخستین بار پس از سلطنت رضاخان، به زندان روانه کرد. او وضعیت و شیوه حکمرانی رضاشاه را این‌گونه توصیف کرده است: «شب نه‌بینم همی از آن روزن؛ جز سر تیر و جز دُم عقرب؛... دزد آزاد و اهل خانه به بند؛ داوری‌کردنی است سخت عجب».[10]
 
پس از آزادی، مدایح دوپهلوی او، که رضاشاه را به زنجیر و زندان و مَستِ بی‌کله تشبیه می‌کرد، به توقیف دیوانش و یک سال بعد (یعنی در سال 1311)، به دومین دوره محکومیت و زندان وی منتهی شد. دستاویز این زندان قطعه شعر «مرغ شباهنگ» است که وضعیت سیاه و تاریک زمانه رضاشاه و امید به روشنایی را توصیف می‌کند.[11]حبس سوم در 1 فروردین 1312، در زمان ریاست محمدحسین آیرم بر شهربانی اتفاق افتاد. در این دوره بهار پنج ماه در زندان نظمیه محبوس شد و هفت ماه در اصفهان به حال تبعید به سر برد تا سربه‌راهی خود را نشان دهد؛ بنابراین، سرکوب بهار نشان‌دهنده تلاش رضاخان برای خاموش کردن صداهای روشنفکری بود که می‌توانستند مشروعیت او را به چالش بکشند.
 
 
 
 
نتیجه‌
سرکوب محمدتقی بهار، میرزاده عشقی و فرخی یزدی در دوره رضاخان نتیجه ترکیبی از عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بود. این شعرا به دلیل نفوذ کلامشان و توانایی در به چالش کشیدن مشروعیت رضاخان، تهدیدی جدی برای او به‌شمار می‌آمدند. پایگاه اجتماعی رضاخان، که بر نظم و اقتدار استوار بود، نمی‌توانست حضور صداهای منتقد را تحمل کند؛ به‌ویژه زمانی که این صداها، مانند مخالفت با طرح جمهوری‌خواهی، توانایی متزلزل کردن حمایت عمومی از او را داشتند. مقالات و اشعار انتقادی این شعرا، به‌ویژه در ماجرای جمهوری‌خواهی، نشان داد که روشنفکران می‌توانند مانعی جدی در برابر برنامه‌های دیکتاتوری او باشند؛ در نتیجه، رضاخان با ترور، زندان و تبعید، تلاش کرد این تهدید را از میان بردارد و قدرت خود را تثبیت کند. این سرکوب‌ها، اگرچه در کوتاه‌مدت به نتیجه دلخواه رسید، در درازمدت نشان‌دهنده شکنندگی حکومتی بود که به جای گفت‌وگو، به خشونت متوسل می‌شد.
 

پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. عبدالرحیم ذاکرحسین، ادبیات سیاسی ایران در عصر مشروطیت؛ از استقرار مشروطیت تا خلع قاجار (1285-1304)، ج 1، تهران، نشر علم، 1377، ص 660.
[2]. سیدمحمدرضا میزاده عشقی، کلیات مصور میرزاده عشقی، تهران، امیرکبیر، چ هشتم، 1357، ص 298.
[3]. مرتضی سیفی فمی تفرشی، پلیس خفیه ایران؛ مروری بر رخدادهای سیاسی و تاریخچه شهربانی 1299-1320، تهران، ققنوس، چ دوم، 1368، ص 77.
[4]. دیوان فرخی یزدی؛ غزلیات و قصاید و قطعات و رباعیات، با تصحیح و مقدمه حسین مکی، تهران، نشر کتاب، چ هفتم، 1357، ص 162.
[5]. همان، ص77.
[6]. همان، ص 101.
[7]. عبدالکریم ذاکرحسین، همان، ص 217.
[8]. جعفر پیشه‌وری، یادداشت‌های زندان، تهران، پسیان، بی‌تا، صص 133-138.
[9]. محمدتقی بهار، دیوان اشعار ملک‌الشعرا بهار، تهران، مؤسسه انتشارات نگاه، 1387، صص 307-308.
[10]. همان، ص 382.
[11]. همان، صص 440-444.
 


کد مطلب: 26182

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/article/26182/سکوتی-شعر-شروع

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir