کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

رویکرد رضاشاه و آتاتورک نسبت به احزاب سیاسی، تمایز یا تشابه؟

مقایسه‌ای میان دیکتاتوری فردی و دیکتاتوری حزبی

16 مهر 1404 ساعت 18:23

مولف : سمیه زمانی

دو رهبر، دو مسیر، یک هدف: نوسازی، اما آنچه در ترکیه به دولت مدرن و رقابت حزبی انجامید، در ایران به سلطنت فردی و حذف نخبگان ختم شد. چرا رضاشاه، برخلاف آتاتورک، هیچ‌گاه به مشارکت سیاسی و حزب مجال نداد؟


 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ رضاشاه و مصطفی کمال آتاتورک، دو شخصیت غرب‌گرا در تاریخ مدرن ایران و ترکیه هستند که هر دو در پی نوسازی به سبک غربی کشورهای خود برآمدند. رضاشاه و آتاتورک هر دو در دوره‌ای از فروپاشی امپراتوری‌های سنتی (قاجار در ایران و عثمانی در ترکیه) به قدرت رسیدند. رضاشاه پس از کودتای ۱۲۹۹ و با تکیه بر حمایت دول خارجی، ارتش و حمایت نخبگان سیاسی در سال ۱۳۰۴ سلسله پهلوی را در ایران تأسیس کرد. آتاتورک نیز پس از جنگ استقلال ترکیه (1919-۱۹۲۳م) و انحلال امپراتوری عثمانی، جمهوری ترکیه را در سال ۱۹۲۳م بنیان نهاد. با وجود شباهت‌هایی میان این دو شخصیت، تفاوت‌های ساختاری در جوامع ایران و ترکیه و همچنین دیدگاه‌های شخصی این دو رهبر، بر نحوه تعامل آنها با احزاب سیاسی تأثیر گذاشت؛ چنان‌که رضاشاه حتی به تیمورتاش نیز اجازه تأسیس حزب را نداد. این نوشتار مروری دارد بر رویکرد آتاتورک و رضاشاه به احزاب و تفاوت‌هایشان دراین‌باره.
 
رویکرد آتاتورک به احزاب سیاسی
آتاتورک از همان آغاز تأسیس جمهوری ترکیه به اهمیت نهادهای سیاسی در فرایند مدرنیزاسیون پی برد. او حزب جمهوری‌خواه خلق را در سال ۱۹۲۳م تأسیس کرد تا همچون بازوی سیاسی اصلاحاتش عمل کند. این حزب، که خود آتاتورک نیز عضو آن بود، بر اصول جمهوری‌خواهی، ناسیونالیسم، پوپولیسم، اتاتیسم و سکولاریسم استوار بود.[1] آتاتورک از این حزب برای سازمان‌دهی نخبگان جدید و جذب طبقات مدرن استفاده کرد و حتی در سال ۱۹۳۰م به تأسیس حزب لیبرال دست زد تا رقابت سیاسی کنترل‌شده‌ای ایجاد کند، هرچند این حزب به دلیل ناکامی در تحقق اهداف مورد نظر منحل شد. او با تأسیس حزب جمهوری‌خواه، هرچند با ایجاد فضای محدود برای احزاب دیگر، به نهادسازی سیاسی اهمیت داد. آتاتورک احزاب را ابزاری برای نهادینه‌سازی اصلاحات و تقویت ساختار سیاسی می‌دانست. در واقع او با ایجاد فضای محدود برای فعالیت احزاب دیگر، مانند حزب کمونیست و سوسیالیست، تلاش کرد وجهه‌ای دموکراتیک به رژیم خود ببخشد، هرچند این فعالیت‌ها با نظارت شدید دولت انجام می‌شدند.[2] او نهادهای سیاسی مانند مجلس و حزب را تا حدی مستقل گذاشت تا بتوانند پس از مرگ او نیز به حیات خود ادامه دهند. این رویکرد به ترکیه اجازه داد تا نظامی سکولار و باثبات ایجاد کند که حتی پس از مرگ آتاتورک در ۱۹۳۸م پابرجا ماند.
 

 رضاشاه در سفر به ترکیه به اتفاق مصطفی کمال‌پاشا سوار بر اتومبیل هنگام عبوراز خیابان‌های شهر استامبول
رضاشاه در سفر به ترکیه به اتفاق مصطفی کمال‌پاشا سوار بر اتومبیل هنگام عبوراز خیابان‌های شهر استامبول
شماره آرشیو: 2016-1ع
 
رویکرد رضاشاه به احزاب سیاسی
هرچند احزاب برای نخستین بار در زمان مـشروطيت پا گرفتند، همچنان که نهاد مشروطيت نتوانست در ايران بنیان گذاشته شود و فرجامی تلخ یافت، احـزاب نيـز سرنوشـت مشابهي یافتند. رضاشاه پهلوی مانند مصطفی کمال مجموعه گسترده‌ای از اصلاحات را با مشاوره برخی از نخبگان انجام داد، اما این اصلاحات بر مبنای یک چهارچوب منظم و آگاهانه مبتنی بر شرایط خاص ایران نبود. او برای اصلاحات خود نه تنها حامی پایداری به‌وجود نیاورد، بلکه نزدیکان همراهش را حذف کرد.[3] رضاشاه با حذف حزب ایران نو رویکرد منفی خود را نسبت به احزاب به رخ کشید؛ چنان‌که در دوره حكومت او احزاب سياسي در خفقان به‌سر مـي‌بردنـد و فعـاليتي در سـطح جامعـه نداشتند. رضاخان در بازگشت از تركيه كليه مظاهر مدرنيسم دولتـي و آمرانـه را وارد ايـران كرد، اما نه تنها حزبي نساخت، بلكه احزاب برآمده از مشروطه را نيز از عرصه عمومي و سياسي حذف كرد. او احزاب را تهدیدی برای اقتدار خود می‌دید و معتقد بود فعالیت‌های حزبی می‌تواند به بی‌ثباتی سیاسی منجر شود.[4] رضاخان احزاب را در عرصه سیاسی تحمل نکرد؛ نهادی که به واسطه آن می‌توانست بستری برای پشتیبانی از برنامه‌ها فراهم کند. او نه‌تنها جلوی تأسیس احزاب جدید را گرفت، بلکه فعالیت‌های سیاسی مستقل را نیز سرکوب کرد. این رویکرد به دلیل ترس رضاشاه از تقسیم قدرت و نفوذ گروه‌های سیاسی رقیب بود. او به‌جای ایجاد ساختارهای سیاسی پایدار  بر تمرکز قدرت در دست خود و ارتش تکیه کرد. رضاشاه مرکز سیاست و قدرت را در ارتش وفادار مستقر کرده بود. ارتش به مثابه نهادی قدرتمند در دست شاه، سلطه او را بر تمامی نهادها و تأسیسات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی میسر می‌‌کرد.[5]
 
رضاشاه تنها با هدف تضعیف طبقات سنتی، به ایجاد و تقویت طبقات مدرن دست زد بی‌آنکه فکری به حال مطالبات سیاسی طبقات مدرن و جذب آنها در ساختار قدرت سیاسی بکند. در اینکه هر دو حکومت رضاشاه و آتاتورک استبدادی بودند شکی نیست، اما آتاتورک مجلس ملی تشکیل داد و برای اداره کشور، حزب جمهوری‌خواه خلق را سازماندهی و رهبری کرد، اما رضاشاه  برخلاف آتاتورک از حمایت نهادی یک حزب برخودار نبود. پس از عزل احمدشاه، برخی امید بسته بودند رضاشاه در کنار مجلس به اصلاحات دست زند، اما او سعی کرد قدرت را شخصی سازد و از تعرض نهادها و افراد دیگر در امان نگه دارد و آن را منحصر به پادشاه نماید. در واقع اگر آتاتورک در پی نهادسازی بود، رضاشاه مجلس مشروطه را از ذات خود تهی ساخته بود و هر گونه مطبوعات و به‌ویژه احزاب و تشکل سیاسی را از بین برده بود. آتاتورک حزبی را به‌وجود آورد که از طریق آن در مجلس، همیشه اکثریت داشت و برنامه‌هایش را پیش می‌برد؛ یعنی دیکتاتوری حزبی ایجاد کرده بود که محل جذب نخبگان سیاسی و روشنفکری بود، اما حکومت رضاشاه دیکتاتوری فردی بود که هر چه پیش رفت نخبگان و حتی کسانی که او را برای رسیدن به قدرت یاری کرده بودند کشت و تارومار ساخت. به قول مخبرالسطنه هدایت، او چنان ضد هر گونه حزب بود که نام حزب را پیش او نمی‌شد برد؛ او می‌گوید هر مملکتی نظامی دارد؛ نظام ما یک نفره است.[6]
 
هر چند شباهت‌های ظاهری میان اقدامات مصطفی کمال و رضا پهلوی در فرایند نوسازی دیده می‌شود، اقدامات آنها نتایج و پیامدهای متفاوتی در ترکیه و ایران داشتند. اصلاحات آتاتورک دولت مطلقه مدرن و نه استبدادی را ایجاد کرد که انتخابات آزاد و رقابت حزبی را می‌پذیرفت. پس از او نیز با وجود مداخله ارتش، قواعد دموکراتیک و رقابت در قالب حزب به رسمیت شناخته شد، اما رضاشاه بدون یک برنامه منسجم متناسب با وضعیت ایران، پایه نوپاتریمونیالیسم را بنا نهاد که قواعد دموکراتیک مثل مجلس و انتخابات تنها ظاهری بود و در اصل، مسائل به صورت شخصی و وابسته به شاه درآمده بود تا جایی که رضاشاه به صورت غیرمستقیم با دخالت در انتخابات مجلس، این نهاد به‌جامانده از انقلاب مشروطه را در عمل از بین برده و کارکرد آن را از معنا تهی کرده بود.[7]  
 
دلایل عدم اجازه رضاشاه به تیمورتاش برای تأسیس حزب
عبدالحسین تیمورتاش، یکی از سیاستمداران بسیار مشهور دوره رضاشاه، عامل کلیدی در تأسیس حزب تجدد و پیشبرد اصلاحات اولیه رضاخان بود. او در مقام وزیر دربار و یکی از نزدیکان رضاشاه، نفوذ سیاسی چشمگیری داشت؛ بااین‌حال، رضاشاه در اواخر دهه ۱۳۰۰ به تیمورتاش اجازه تأسیس حزب جدید یا گسترش فعالیت‌های حزبی را نداد و حتی او را در سال ۱۳۱۱ از قدرت کنار گذاشت و در نهایت در سال ۱۳۱۲ به قتل رساند. با پایان گرفتن دوره مجلس پنجم در 22 بهمن‌‌ماه 1304ش، پنج روز بعد فرمان انتخابات دوره ششم صادر شد و در این انتخابات تیمورتاش وظیفه اساسی را در انتصاب و حذف افرادی که مخل اقدامات حکومت می‌‌دانست، به عهده گرفت. قدرت تیمورتاش تا اندازه‌‌ای بود که حاج مهدی‌‌قلی هدایت گفته است: «او وزیر دربار و دست راست و رافع بین شاه و هیئت و نافذ در هر کار طرف اعتماد شاه است و از سیاست آگاه. روزی در هیئت فرمودند: [یعنی رضاشاه] که قول تیمورتاش، قول من است».[8] تیمورتاش بر این نظر بود لازمه حتمی انجام کارهای سیاسی مملکت وجود یک حزب قوی است که در مملکت حاکم بر امور باشد؛ ازاین‌رو، پس از جلب موافقت رضاشاه حزبی به نام حزب ایران نو تأسیس کرد و پس از نوشتن اساسنامه و مرامنامه آن، خود رهبری حزب را برعهده گرفت. از دیگر رهبران این حزب، نصرت‌‌الدوله و داور بودند. اغلب نمایندگان مجلس و گروهی از وزرا، بازرگانان، اصناف و دولتمردان عضویت این حزب را پذیرفتند و به‌تدریج حزب قدرتی پیدا کرد، اما چون حزب با دیکتاتوری مغایرت داشت، رضاشاه به آن روی خوش نشان نداد تا حزب تحلیل رفت بدون آنکه کار مثبتی انجام داده باشد.[9] رضاشاه به‌شدت از تمرکز قدرت در دست افراد دیگر هراس داشت. تیمورتاش به دلیل نفوذ سیاسی، روابط بین‌المللی و توانایی سازمان‌دهی، رقیب بالقوه‌ای برای رضاشاه تلقی می‌شد. رضاشاه به هیچ‌کس اجازه نمی‌داد که به‌عنوان یک نیروی سیاسی مستقل عمل کند.[10] از سویی نیز به دلیل حاکم بودن فرهنگ سیاسی عصر رضاشاهی که «انقلاب از بالا» بود و مدرن بودن آن نه تابع محاسبات منابع انسانی اقتصاد ایران بلکه اولویت‌‌های سیاسی شخصی بود نمی‌شد انتظار استقبال و حمایت رضاشاه از ایجاد احزاب را داشت. علاوه بر اینها، رضاشاه از تجربه احزاب سیاسی در دوره مشروطه، که به بی‌ثباتی و درگیری‌های سیاسی منجر شده بود، درس گرفته بود. او معتقد بود که احزاب می‌توانند کانون فعالیت در مخالفت با رژیم گردند.[11]  
 
   
 
چرایی عدم پایایی تحزب در دوره رضاشاه
 
 
 
پیدایش و انحلال حزب «محمد چاقو»
 
 
 
احزابی که نیامده می‌رفتند!
 
 
 
«گاردی» که باز نشد!
 
 
 
از بی‌حزبی تا کوکاکولا و پپسی‌کولا!!
 
 
 
حرکت وارونه رکن مهم دموکراسی
 
 
 
مانیفستی برای ترقیِ رضاخان
 
 
 
نتیجه‌گیری
اقدامات آتاتورک در ترکیه به گونه‌ای بود که نیروهای مخالف نوسازی در جریان رقابت‌های حزبی هضم و جذب شدند، اما در ایران مخالفان و احزاب نه تنها کنترل، انکار و سرکوب شدند، بلکه حامیان رضاشاه نیز طرد و حذف گردیدند. مقایسه رویکرد رضاشاه و آتاتورک به احزاب سیاسی تفاوت‌های عمیقی را نشان می‌دهد. آتاتورک از احزاب همچون ابزاری برای نهادسازی و جذب نخبگان استفاده کرد، درحالی‌که رضاشاه احزاب را تهدیدی برای اقتدار خود می‌دید و آنها را سرکوب کرد. این تفاوت‌ها ریشه در ساختارهای اجتماعی و دیدگاه‌های شخصی این دو رهبر داشت. در مورد تیمورتاش، رضاشاه به دلیل ترس از تقسیم قدرت، تجربه منفی احزاب مشروطه، شخصیت اقتدارگرای خود، به او اجازه تأسیس حزب را نداد و در نهایت او را حذف کرد. این تصمیم نشان‌دهنده رویکرد تمرکزگرا و غیرمشارکتی رضاشاه در مقایسه با آتاتورک بود که به نهادسازی سیاسی اهمیت بیشتری می‌داد.

 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. علی بیگدلی، «تجدد به رسم آتاتورکی و رضاخانی»، زمانه، ش ۷۵ و ۷۶ (۱۳۸۷)، ص ۴۵.                   
[2]. همان، ص ۴۸.
[3]. M. A Tabatabai, Reza Shah the Modernizing Strongman؛ Book chapter, published 15. October 2020 in No Conquest, No Defeat,. Oxford University Press, 2020, pp. 65-69.
[4]. محمد قوچانی، «احزاب سیاسی و نقش آن در توسعه سیاسی ایران»، فصلنامه تخصصی علوم سیاسی، ۱۳۸۴، ص ۱.
[5]. علیرضا ذاکر اصفهانی، فرهنگ و سیاست ایران در عصر تجدد (1300-1320ش)، تهران، مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، 1386، ص 71.
[6]. مهدی قلی‌خان هدایت، خاطرات و خطرات، ج 2، تهران، نشر ارس، ص 286.
[7]. شهلا نجفی و مجید بزرگمهری، «فابیانی بودن مدرنیزاسیون مقایسه اقدامات اصلاحی آتاتورک و رضاشاه (1941-1921م)»، فصلنامه تحقیقات سیاسی و بین‌المللی، ش 5 (1402)، ص 11.
[8]. باقر عاقلی، تیمورتاش در صحنه سیاست ایران، تهران، جاویدان، 1371، ص 235.
[9]. همان، ص 238.
[10]. ابراهیم خواجه‌نوری، بازیگران عصر طلائی، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۷۵، ص ۸۰.
[11]. استفانی کرونین، رضاشاه و شکل‌‌گیری ایران نوین، دولت و جامعه در دوران رضاشاه، ترجمه مرتضی ثاقب‌‌فر، تهران، جامی، 1383، ص 196.
 


کد مطلب: 26150

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/article/26150/مقایسه-ای-میان-دیکتاتوری-فردی-حزبی

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir