شرکت نفت ایران و انگلیس، که از دل امتیازنامه «دارسی» در اوایل قرن بیستم میلادی سر برآورد، برای دههها نبض اقتصاد نفتی ایران را در دست داشت، اما آیا دستاورد این شرکت برای ایران صرفا به غارت منابع نفتی محدود میشد یا جنبههای دیگری نیز در کار بود؟

دستاوردهای شرکت نفت ایران و انگلیس برای ایران!
بلایی که دارسی بر سر ایران آورد
2 مهر 1404 ساعت 15:38
مولف : سیدهاشم منیری
شرکت نفت ایران و انگلیس، که از دل امتیازنامه «دارسی» در اوایل قرن بیستم میلادی سر برآورد، برای دههها نبض اقتصاد نفتی ایران را در دست داشت، اما آیا دستاورد این شرکت برای ایران صرفا به غارت منابع نفتی محدود میشد یا جنبههای دیگری نیز در کار بود؟
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ شرکت نفت ایران و انگلیس، شرکتی بسیار مهم و در عین حال بحثبرانگیز در تاریخ معاصر ایران بوده است. این شرکت، که از دل امتیازنامه «دارسی» در اوایل قرن بیستم میلادی سر برآورد، برای دههها نبض اقتصاد نفتی ایران را در دست داشت و بازیگری قدرتمند در سیاست داخلی و خارجی کشور شده بود. پرسش اصلی این است که آیا دستاورد این شرکت برای ایران صرفا به غارت منابع نفتی محدود میشد یا جنبههای دیگری نیز در کار بود. برای پاسخ به این پرسش لازم است عملکرد و تأثیرات این شرکت را بهصورت جامع بررسی کنیم.
پیشینه تأسیس و ماهیت امتیازنامه دارسی
ریشههای شرکت نفت ایران و انگلیس به سال ۱۹۰۱م بازمیگردد؛ زمانی که ویلیام ناکس دارسی، تاجر انگلیسی، موفق شد امتیازنامه اکتشاف و استخراج نفت در بخش وسیعی از خاک ایران را از مظفرالدینشاه قاجار بگیرد.[1] این امتیازنامه، که به نام امتیازنامه دارسی شهرت یافت، به مدت شصت سال به دارسی و شرکتهای جانشین او اجازه میداد تا اکتشاف، استخراج، پالایش و فروش نفت در ایران را در دست گیرند. نقد اصلی به این امتیازنامه از همان ابتدا متوجه شرایط بسیار ناعادلانه آن بود. بر اساس این قرارداد، دولت ایران فقط ۱۶ درصد از سود خالص شرکت را دریافت میکرد و بخش اعظم سود و کنترل کامل عملیات نفتی در دست شرکت انگلیسی بود. این میزان ناچیز از سود در مقایسه با ارزش واقعی منابع نفتی ایران و سود سرشاری که نصیب شرکت میشد، انتقادها را برانگیخت و از همان زمان بذرهای نارضایتی و مخالفت با این قرارداد را در جامعه ایران کاشت.
نقد بعدی به «نقش» دولت انگلیس و «کارکرد» شرکت نفت برمیگردد؛ چراکه چند ماه پس از قرارداد، عملیات اکتشاف نفت از یک منطقه صرفا استراتژیک به یک رقابت «اقتصادی» تبدیل شد؛ با کشف این معدن بزرگ، شرکت نفت ایران و انگلیس تأسیس شد و با بحران جنگ جهانی اول و نیاز ناوگانهای تندروی انگلیسی به نفت، مجلس انگلیس قانونی وضع کرد که به موجب آن دولت میتوانست بخشی از سهام شرکت نفت را خریداری کند و ازاینرو، شرکت را از موضع یک سازمان «تجاری» در مقابل ایران به یک سازمان «دولتی مقتدر» تبدیل کرد و دولت ایران را در موضع ضعف قرار داد.[2]
عملکرد شرکت نفت ایران و انگلیس در دوره مصدق
دوره نخستوزیری محمد مصدق در دهه ۱۳۳۰ش، نقطه اوج منازعات ایران و شرکت نفت ایران و انگلیس بود. در این دوران، جنبش ملی شدن صنعت نفت به رهبری مصدق به اوج خود رسید و مطالبه اصلی آن، ملّی کردن صنعت نفت و کوتاه کردن دست شرکت انگلیسی از منابع نفتی ایران بود. استدلال اصلی رهبران نهضت ملی شدن نفت بر این پایه استوار بود که شرکت نفت ایران و انگلیس در دههها فعالیت خود، به جز «غارت منابع نفتی» ایران و بهرهمندی حداکثری از آن، دستاورد چندانی برای کشور نداشته و آنچه بوده چیزی جز خرابی و ویرانی نبوده است. همچنانکه حسن گرامی در خاطرات خود گفته است: «از زمانی که قرارداد ظالمانه دارسی بسته شد، انگلیسیها در طول این مدت جنوب ایران را خراب کردند. از قدیم میگفتند نفت برای همه طلاست، ولی برای ما بلاست».[3] افزون بر این، تمام مزارع در جنوب از بین رفت؛ بهخاطر اینکه انگلیسیها در آنجا بتوانند کارگر ارزان در اختیار داشته باشند. بدین خاطر، این قرارداد زیانهای بسیاری را داشت و منتقدان به موارد متعددی در این زمینه اشاره کردهاند:
الف) سود ناچیز ایران و سود هنگفت شرکت نفت ایران و انگلیس
همانطور که گفته شد، سهم ایران از سود نفت بسیار ناچیز بود درحالیکه شرکت انگلیسی سودهای کلانی بهدست میآورد. آمارها نشان میدهد که در سالهای پیش از ملی شدن نفت، سود شرکت به مراتب بیشتر از بودجه کل دولت ایران بوده است. این امر به معنای آن بود که ثروت ملی ایران به جیب شرکت انگلیسی سرازیر میشود و ایران از منافع واقعی منابع خود محروم است.[4] افزون بر این، مناطق نفتخیز جنوب ایران، بهویژه خوزستان، بهرغم قرار گرفتن در کانون فعالیتهای نفتی، از توسعه و پیشرفت چندانی برخوردار نبودند. مردم محلی در این مناطق با مشکلات عدیدهای همچون فقر، بیکاری، کمبود امکانات بهداشتی و آموزشی و آلودگی محیط زیست دستوپنجه نرم میکردند. تمرکز شرکت نفت در این مناطق بیشتر به استخراج نفت و تأمین منافع خود بود و این شرکت سرمایهگذاری خاصی برای توسعه زیرساختها و بهبود شرایط زندگی مردم محلی انجام نداد.
بهعلاوه، بر اساس توافقنامه 1933، که مدت امتیاز را برای 33 سال دیگر تمدید کرده بودند، شرکت به سهامداران انگلیسی سود سهام میپرداخت که از این میزان فقط 9/ 11 درصد درآمد حاصل از فروش نفت به ایرانیان اختصاص مییافت و 88 درصد درآمد یا به انگلیسیها پرداخت میشد یا در اختیار آنها قرار میگرفت.[5]
کد مطلب: 26112