پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ پس از روی کار آمدن کارتر، سیاست حقوق بشر آمریکا در عرصه بینالمللی، به عنوان یکی از محورهای اصلی دیپلماسی این کشور، تأثیر مستقیمی بر رویکرد حکمرانی متحدان آمریکا داشت. از سوی دیگر با گسترش آموزههای حقوق بشری، مطبوعات و رسانهها، به عنوان نقطه کانونی بازتاب افکار عمومی و هدایت آنها، اهمیت بیشتری پیدا کردند. رسانهها و مطبوعات خارجی نیز بر همین اساس در دهه پایانی سلطنت محمدرضا پهلوی سهم مهمی در بازتاب شرایط سیاسی و اجتماعی ایران در جهان داشتند.
آنچه مطبوعات را نسبت به اوضاع و احوال سیاسی ایران حساستر میکرد گزارشهای سازمان عفو بینالملل و دیدهبان حقوق بشر درباره سرکوب مخالفان بود که فشار افکار عمومی را افزایش میداد. گزارش سازمان عفو بینالملل در سال 1355،[1] درباره شکنجه در زندانهای ایران، رسانههای غربی را در انتقاد از شاه جسورتر کرد و درج گزارشها و نوشتن مقالههایی علیه سیاستهای سرکوبگرانه رژیم، مانند مقاله «نیویورک تایمز» با عنوان: «شاه ایران، دیکتاتوری خونین»، که در سال 1977 منتشر شد، حساسیت و خشم شاه را بیش از پیش برانگیخت.
ازآنجاکه محمدرضا پهلوی خواهان کسب وجهه بینالمللی بود و انعکاس برخی واقعیتها در خارج از کشور ممکن بود تصویری را که او قصد داشت از یک پادشاه عادل و مترقی، به نمایش بگذارد مخدوش کند،[2] معمولا در برابر انتقادات روزنامهها و رسانههای مخالف خارجی برانگیخته میشد و واکنش نشان میداد. این واکنشها از اخراج خبرنگاران از کشور تا ترور و زیر نظر گرفتن آنان در خارج از کشور، فشار دیپلماتیک از طریق سفارتخانهها و رابطان کشورها و همچنین تصویرسازی مثبت از طریق ساخت برنامهها و مصاحبه با رسانههای خارجی را دربر میگرفت که اخراج آندرو وایتهد از ایران در سال 1357 و تهدید خبرنگار نیویورک تایمز در سال 1355 به اخراج از ایران از این دست بود.
عمده تلاش شاه برای کنترل مطبوعات خارجی به تلاشهای دیپلماتیک و اقناعی برمیگشت، اما ذهنیت او از جداسازی مطبوعات غربی از دولتهایشان تا همدستی آنان و متهم کردنشان به تلاش برای سقوط رژیم در نوسان بود. مطبوعات انگلیس، که بیشترین هجمهها نسبت به حکومت استبدادی داشتند، بیشترین مقصد تحرکات دیپلماتیک او برای توقف انتقادات بهشمار میآمدند و این مهم به عهده پرویز راجی، سفیر ایران در انگلستان، بود. خاطرات پرویز زوایای مختلف این تلاشها برای پیشبرد اهداف محمدرضا پهلوی را به وضوح نشان میدهد و توجه به نوع واکنش، حساسیت و برنامهریزیهای شاه و کارگزارانش دراینباره زوایای جالبی از حکومت پهلوی دوم را به روی مخاطب میگشاید.
راجی در 7 تیر سال 1355، پس از درج گزارشهایی در روزنامه تایمز، دیداری را با دیوید اسپاینر در سفارتخانه ایران ترتیب میدهد و با بیان آزردگی خاطر محمدرضا پهلوی از مطالب مطبوعات انگلیس علیه ایران، رفتار شاه با مخالفان را این گونه توجیه میکند که شاه میکوشد ایران را از وضعیت قرون وسطایی خارج کند و ناگزیر است برای برخی آزادیهای فردی محدودیتهایی با هدف ایجاد نظم و انضباط ایجاد کند. با این وصف هدف فعلی دموکراتیک کشور تهیه غذا، مسکن و تأمین افراد تحصیلکرده است. اسپانیر نیز در پاسخ بر لزوم گفتوگو و حل اختلاف نظرها میان ایران و مطبوعات تأکید کرد و الگوی رفتاری اسرائیل با مطبوعات انگلیسی و توجیه آنها را الگوی خوبی برای ایران توصیف کرد؛ تأکیدی که نشان میدهد میزان آزادی مطبوعات انگلیسی، قابلیت توجیه شدنشان در برابر جنایات حتی اسرائیلیها تا چه اندازه است و ایران نیز میتواند همین رفتار را با مطبوعات در پیش گیرد.[3]
شاهد ادعای تطمیع مطبوعات نیز ادامه صحبتهای اسپاینر است که میگوید در انگلیس حدود پانزده نفر هستند که در مطبوعات به افکار عمومی جهت میدهند و میتوان با آنها مذاکره کرد غیر از مدیران پرایویت آی که نمیشود آنها را خرید. سفیر ایران گزارش گفتوگوی خود با اسپاینر را با محمدرضا پهلوی در میان گذاشت و او نیز دستور داد که به هر شکلی که سفیر مقتضی میداند عمل کند. سیامک زند، رئیس قسمت مطبوعات تشریفات سلطنتی دربار، بعدها در مصاحبهای با روزنامه «هرالد تریبیون» در نوامبر 1978م فاش کرد که روزنامهنگاران خارجی برای نوشتن به نفع شاه از دربار پول و رشوه دریافت میکردند که از آن جمله: بورج گریو: سردبیر نیوزویک، ژراردوویلیه: روزنامهنگار فرانسوی، رابرت ماس: نویسنده دیلی تلگراف و لرد چالفونت: نویسنده روزنامه تایمز بودند.[4]
محمدرضا پهلوی، که در پسزمینه ذهنی خود معتقد بود هدایت مطبوعات انگلیس را دولت انگلستان برعهده دارد، تهدید میکرد که در صورت تداوم این انتقادات، صادرات و واردات خود را با انگلیس محدود خواهد کرد.[5] از سویی هم درباره مداخله مقامات کشور انگلیس در محتوای مقالات و مطالب روزنامهها تردید داشت و سعی میکرد عدم دخالت آنان را توجیه کند به گونهای که وقتی راجی از ارتباط مقامات با گردانندگان مجله پرایویت آی[6] گفت، شاه که این مطالب را اهانت به ایرانیان وطنپرست میدانست، اظهار کرد: «نه اینطور نیست؛ چون این مجله حتی ما را از اینکه قصد داریم هواپیمای کنکورد ساخت انگلیس را بخریم هم هدف حمله قرار داده است».[7]
زمستان 1355 دو کتاب به قلم مارگارت لنگ و ژرار دوویلیه درباره محمدرضا پهلوی نوشته شد که پیش از چاپ به رویت و تأیید مقامات دربار هم رسیده بود. انعکاس مطالب این کتابها در مطبوعات خارجی و نقدهایی که بر آن بهخصوص در مجله اسپکتیتور به چاپ رسید، خشم شاه را برانگیخت و سفیر را عتاب کرد؛ چراکه در نقد این مجله، اصلاحات شاهانه «مختصر» توصیف شده بود. جان بولاک نیز در نقد همین کتابها مطلبی را در «دیلی تلگراف» منتشر کرد و دربار را متهم به دست داشتن در قاچاق مواد مخدر دانست.[8]
محمدرضا پهلوی با مشاهده مطالب روزنامههای مخالف، روزبهروز بیشتر به انگلیسیها مظنون و از آنها عصبانی میشد تا جایی که در مصاحبهاش آنان را بینظم و خوکرده به تنبلی توصیف کرد و این با واکنش سفیر ایران روبهرو شد. شاه خشمگینتر شد و درحالیکه انگلیس و رسانهها و مطبوعات آنها را در این مقطع زمانی در مقابل خود میدید، با لحنی عصبانی گفت: من نمیتوانم از انگلیسیها، که دوبار به ایران هجوم آوردند و تمامیت ارضی ما را از هم پاشیدند، تمجید کنم. او در عین حال که نمیخواست بپذیرد که مطبوعات انگلیسی مستقلاند، این پرسش برایش باقی بود که «خصومت آشکار مطبوعات انگلیس نسبت به ما چه معنایی دارد؟» وی در صحبت با پرویز راجی ضمن اشاره به هدف مطبوعات برای اشاعه دموکراسی در ایران گفت: «مطبوعات انگلیس باید بدانند که نوع دموکراسی مورد نظر آنها هرگز در ایران ... قابل اجرا نخواهد بود ... امروزه معلوم شده که دموکراسی غربی دیگر کارایی ندارد».[9]

محمدرضا پهلوی در حال خواندن روزنامه انگلیسی
شماره آرشیو: 173-141ق
مقالاتی مبتنی بر گزارشهای سازمان عفو بینالملل در روزنامه «گاردین» چاپ شد که از افزایش اعدامها در ایران خبر میداد. محمدرضا پهلوی در موضعی انفعالی از سفیرش در انگلستان میخواهد هر طور که خودش تشخیص میدهد نسبت به این مسئله اقدام کند. او نیز پس از مذاکراتی با رئیس سازمان عفو بینالملل، او را متقاعد کرد که اعلام کند منظورش افزایش اعدامها نبوده، بلکه تعداد مبارزان کشتهشده هنگام مقاومتشان موقع دستگیری افزایش یافته است. محمدرضا پهلوی، که در این روزها بهشدت زیر فشار افکار عمومی جهان قرار داشت، سرانجام در مصاحبه با آرنودوبورش گراو، که متن آن در روزنامه «هرالدتریبیون» منتشر شد، آمار زندانیان سیاسی در ایران را 2500 نفر اعلام کرد.[10]
سفارت ایران جوابیهای را در پاسخ به انتشار گزارش سازمان عفو بینالملل راجع به وضعیت زندانیان و شکنجه در ایران تنظیم و در دوهزار نسخه منتشر کرد که شاه از متن این جوابیه بسیار خرسند شد و قرار شد با پرداخت مبالغی به روزنامه «گاردین»، این جوابیه در آن روزنامه نیز منتشر شود. محمدرضا پهلوی در مواجهه با سازمان عفو بینالملل با احتیاط بیشتری عمل میکرد و ضمن اینکه مانع بازدید از زندانها میشد، علاقهمند به مذاکره با آنان برای کاهش پیامدهای منفی گزارشها بود. او در عین حال که دستور داده بود در ملاقات با مقامات سازمان نه سازش کنند و نه امتیازی بدهند، پیشنهاد دیدار با آنالز، دبیر کل وقت این سازمان، را با این شرط پذیرفت که این دیدار به صورت رسمی با عنوان سازمان عفو بینالملل انجام نشود. [11]
چندی بعد دیدار محمدرضا پهلوی با دبیرکل سازمان عفو بینالملل و رایزنیهای سفیر و کارداران به نتیجه رسید و در آذر 1356، گزارشی از عفو بینالملل منتشر شد که میزان شکنجه در ایران را در سال 1977 صفر عنوان کرده بود. گزارشی که بهشدت شاه و کارگزارانش را خشنود نمود. در آستانه سال نو میلادی در زمستان 1356 کارتر به ایران سفر کرد و نه تنها هیچ حرفی از حقوق بشر نزد، بلکه ضمن ابراز دوستی با شاه وعده دادن رآکتورهای اتمی به ایران و بازگذاشتن دست شاه برای دخالت در شاخ آفریقا را داد. [12]
حساسیت شاه بهقدری بود که حتی درباره بهکار بردن الفاظ و عبارتها در رسانههای غربی واکنش نشان میداد. وقتی تیم فوتبال ایران به جام جهانی راه پیدا کرد، بیبیسی در گزارش خود این راهیابی را شگفتآور توصیف کرد و همین کلمه موجب عصبانیت و خشم محمدرضا پهلوی شد و از سفیر ایران در انگلستان خواست به بیبیسی اعتراض کند.[13] چندی بعد در بهمنماه 1356، مطالب منتشرشده در روزنامههای انگلیسی دوباره موجب خشم دربار شد و هویدا در تماس با سفیر ایران انگلیسیها را تهدید کرد که در صورت تداوم توهینها، پروژههای آنان در ایران متوقف میشود و از سفر ایرانیان به انگلستان جلوگیری خواهد شد.[14]

چند تن از کارمندان بخش فارسی بنگاه رادیوی انگلستان
شماره آرشیو: 7670-4ع
با رشد دوباره انتقادات مجددا سفیر دست به دامان دبیر کل عفو بینالملل شد و او نیز توصیه کرد که حکومت ایران باید اجازه بازدید آزاد خبرنگاران از زندانها را بدهد و ضمنا گزارش صلیب سرخ را نیز منتشر کند. چند روز بعد هم شاه در مصاحبه با ریچارد کرشاو، پس از بهکار بردن واژه شکنجه در ایران عصبانی شد و درحالیکه توهم توطئه همدستی غرب برای سقوطش قویتر میشد، تأکید کرد که اگر ایران از بین برود، شما هم در اروپا خواهید مرد. [15]
محمدرضا پهلوی همچنین در مصاحبه مطبوعاتی دیگری در پاسخ به ادعای روزنامههای «دیلی تلگراف» و «فایننشال تایمز» درباره نارضایتی طبقه متوسط ایران از نظام تکحزبی گفت: «دموکراسی چند حزبی چه ارمغانی برای غرب آورده که ما هم از آن تبعیت کنیم؟». او همچنین در مصاحبه با روزنامه هرالدتریبیون گفت: «هیچ کس نمیتواند من را سرنگون کند؛ چون هفتصدهزار نظامی، بیشتر کارگران و اکثریت مردم ایران پشتیبان من هستند». میزان حساسیت شاه به مطالب رسانههای خارجی به قدری بود که وزیر خارجه ایران در گفتوگو با وزیر خارجه انگلیس به مطالب مطرحشده در تحلیلهای بیبیسی انتقاد کرد و این نقد موجب اعتراض سفیر نسبت به این همه حساسیت شد. محمدرضا پهلوی در دیدارش با سفیر ایران در انگلستان نیز گفته است که «این طور به نظر میرسد که احتمالا دوستان غربی ما هم در آشوبهای اخیر دست داشته باشند». برای شاه دیگر مسجل شده بود که متحدان غربیاش قصد برانداختن او را دارند و نارضایتیهای مردم در این میان تأثیر کمی دارد. همین ذهنیت او را روزبهروز بیشتر به هم میریخت تا حدی که در آبان 1357 روزنامههای انگلیسی خبر دادند که شاه کنترل خود را از دست داده و بهکلی متشنج است.[16]
پینوشتها:
[1].
آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، سند شماره 3170044
[2]. ماروین زونیس،
شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1370، ص 122.
[3]. پرویز راجی،
خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ح.ا. مهران، تهران، اطلاعات، 1387، ص 13.
[4]. روزنامه
هرالدتریبیون، چاپ پاریس، 17 نوامبر 1978.
[5]. پرویز راجی، همان، ص 14.
[6].
private eye مجلهای که هر دو هفته یکبار در لندن روزهای پنجشنبه منتشر میشد.
[7]. پرویز راجی، همان، ص 20.
[9]. همان، صص 92، 93 و 94.
[11]. همان، صص 37-38 و 47 و 50.
[12]. همان، صص 108، 113، 129 و 135.
[16]. همان، صص 172، 189، 204، 233 و 294.