پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ دوره نخستوزیری سیزدهساله امیرعباس هویدا (1343-1356) یکی از دورههای طولانی نخستوزیری در تاریخ ایران معاصر است. یکی از عوامل مهم بقای طولانیمدت او در این منصب، ارتباطات نزدیک و تعاملاتش با خاندان سلطنتی بود. در این نوشتار، روابط هویدا با همسر و فرزند محمدرضا پهلوی، همچنین خواهران و برادران او و تأثیر این روابط بر دوام نخستوزیری وی بررسی شده است.
رابطه با محمدرضا و فرح پهلوی
امیرعباس هویدا، که بیش از سیزده سال نخستوزیر ایران بود، یکی از چهرههای مهم دوره پهلوی دوم بهشمار میآید. محمدرضا پهلوی به دلیل وفاداری بیچون و چرای هویدا به نظام سلطنتی، اعتماد ویژهای به او داشت. یکی از ویژگیهای مهم هویدا این بود که برخلاف بسیاری از سیاستمداران آن دوره، نه به دنبال ایجاد یک پایگاه قدرت مستقل برای خود بود و نه جریانسازی در عرصه سیاسی از خود نشان میداد. او صرفا مجری سیاستهای شاه بود و همواره تلاش میکرد که حکومت را به شکلی که مورد نظر اوست و بدون تنش اداره کند. در حقیقت محمدرضا پهلوی هویدا را «نوکر و مطیع خود ساخت که هیچ مشکلی برای تصویب طرحها و لوایح مطروحه نداشت».[1]
هویدا با اتخاذ یک رویکرد تکنوکراتیک و تمرکز بر اجرای برنامههای توسعه اقتصادی و مدرنیزاسیون، توانست جایگاه خود را در دولت حفظ کند. او نهتنها در امور اقتصادی و سیاسی تابع سیاستهای محمدرضا پهلوی بود، بلکه در حوزههای فرهنگی و اجتماعی نیز تلاش میکرد با حمایت از برنامههای مورد علاقه دربار، موقعیت خود را تقویت کند. در این زمینه، یکی از شخصیتهای مهمی که هویدا به او توجه میکرد فرح پهلوی، همسر شاه، بود.
فرح پهلوی، در جایگاه ملکه ایران، در سیاستهای فرهنگی، اجتماعی و حتی آموزشی کشور تأثیرگذار بود. او با حمایت از هنر، ترویج فرهنگ و ایجاد مؤسسات خیریه، میکوشید چهرهای به ظاهر مدرن و پیشرو از خود و دربار ارائه دهد. او هرچند که در تصمیمگیریهای کلان سیاسی، مانند عزل و نصب نخستوزیران، دخالت مستقیمی نداشت، به دلیل نفوذ در دربار و حمایتهایی که از برخی دولتمردان داشت، در حفظ جایگاه آنان بیتأثیر نبود.[2]
هویدا به این موضوع کاملا آگاه بود، اما به دلیل شایعات درباره زندگی خصوصیاش، نتوانست چنانکه میخواست به فرح پهلوی نزدیک شود و قدرت وی را پشتیبان خود قرار بدهد و در نتیجه سیاست اطاعت را در دستور کار خود برای بقا قرار داد.[3] او همواره تلاش میکرد از برنامههای فرهنگی و اجتماعی فرح حمایت کند؛ بنابراین بودجههای دولتی را به پروژههایی مانند جشنهای فرهنگی، تأسیس موزهها، حمایت از هنرمندان و توسعه نهادهای آموزشی اختصاص میداد تا رضایت فرح پهلوی را جلب کند. این همکاری غیرمستقیم به او کمک کرد تا علاوه بر حمایت محمدرضا پهلوی، جایگاه مستحکمی در ساختار سیاسی کشور داشته باشد.[4]

محمدرضا پهلوی هنگام امضای عکس خود و فرح پهلوی جهت یادبود به امیرعباس هویدا نخستوزیر
شماره آرشیو: 969-11ع
رابطه با اشرف پهلوی
اشرف پهلوی، یکی از چهرههای قدرتمند و بانفوذ در ساختار قدرت پهلوی بهشمار میآمد و در تصمیمگیریهای مهم تأثیر کلیدی داشت. او به دلیل روابط گسترده با محافل سیاسی و اقتصادی داخلی و خارجی، توانسته بود جایگاهی ویژه در دربار کسب کند. امیرعباس هویدا، که سالها در مقام نخستوزیری حضور داشت، به دلیل آگاهی کامل از این نفوذ، میکوشید روابط نزدیک خود با اشرف را حفظ کند. نزدیکی به اشرف برای هویدا نه تنها به معنای تثبیت موقعیت سیاسیاش بود، بلکه حمایت یکی از مهمترین مهرههای دربار را برای پیشبرد برنامههایش تضمین میکرد.[5] ارتباط نزدیک هویدا با اشرف پهلوی موجب میشد او به مهره اشرف تبدیل شود و در تصمیمات سیاسی به خواستههای او تن دهد. نمونهای از این نفوذ، حمایت اشرف از پرویز راجی برای ارتقای مقام بود، درحالیکه شایستگی او محل تردید بود. هویدا که نگران واکنشهای منفی بود، اعتراف کرد: «من تحت فشار قرار گرفتهام که پرویز راجی را به عنوان معاون نخستوزیر معرفی کنم». دلیل اشرف نیز صرفا جایگاه تشریفاتی راجی در نشستهای بینالمللی بود، که نشان میدهد نفوذ او در انتصابات دولتی حتی به جزئیترین مسائل نیز کشیده میشد.[6]
رابطه بین هویدا و اشرف فراتر از تعاملات رسمی بود و این رابطه بر حوزههای مختلف از جمله اقتصاد و سیاست خارجی تأثیرگذار بود. گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد در برخی مسائل کلان، از جمله پروژههای اقتصادی و قراردادهای تجاری، هویدا با اشرف مشورت میکرد. او بهویژه در مواقع بحرانی تلاش میکرد حمایت اشرف را بهدست آورد، چرا که اشرف نهتنها در داخل کشور نفوذ داشت، بلکه از طریق ارتباطات بینالمللی خود میتوانست به تقویت موقعیت هویدا کمک کند. از سوی دیگر، اشرف نیز از هویدا به عنوان یک سیاستمدار وفادار و مطیع یاد میکرد و بقای او در قدرت را برای حفظ ثبات حکومت پهلوی ضروری میدانست.[7]

امیرعباس هویدا
شماره آرشیو: 8-131گ
همکاری نزدیک این دو چهره دربار، بهویژه در سالهای حساس حکومت پهلوی، سهمی تعیینکننده در سیاستگذاریهای کلان داشت. اشرف که به سیاستهای جسورانه و حمایت از چهرههای مورد اعتماد خود شهرت داشت، در مقاطع حساس، از جمله در برابر مخالفان سیاسی و منتقدان حکومت، از هویدا پشتیبانی میکرد. این رابطه، که بر مبنای منافع متقابل شکل گرفته بود، تا سالهای پایانی حکومت پهلوی ادامه داشت. بااینحال، با افزایش بحرانهای سیاسی و اقتصادی، بهویژه در سالهای منتهی به انقلاب اسلامی، نفوذ اشرف نیز بهتدریج کاهش یافت و در نهایت، حمایتهای او دیگر نتوانست هویدا را از سقوط نجات دهد.
رابطه با شمس پهلوی و برادران شاه
شمس پهلوی، خواهر بزرگتر شاه، بیشتر در حوزه فعالیتهای اجتماعی و خیریه فعالیت میکرد و از نظر سیاسی در سطح اشرف قرار نمیگرفت، اما او نیز از نفوذی نسبی برخوردار بود. هویدا که سیاستمداری مطیع و اهل تعامل بود، توانست با شمس و دیگر اعضای خاندان سلطنتی روابطی محترمانه برقرار کند، اگرچه روابط او با شمس در مقایسه با اشرف کمرنگتر بود.[8]
یکی از جنبههای مهم ارتباطات هویدا با خاندان سلطنتی، تعامل او با برادران شاه، از جمله غلامرضا، عبدالرضا، و محمودرضا پهلوی بود. برادران شاه عمدتا در امور اقتصادی و نظامی فعال بودند و نفوذ خاص خود را داشتند. هویدا با در نظر گرفتن این واقعیت، میکوشید منافع آنان را تأمین و در برخی پروژههای اقتصادی از حضور آنها حمایت کند. این روابط باعث شد هویدا در برابر تهدیدات احتمالی از سوی خاندان پهلوی مصون بماند، اما عرصه سیاسی در ایران فاسد و ناکارآمد باشد.[9]

محاکمه امیرعباس هویدا در دادگاه انقلاب اسلامی ایران
شماره آرشیو: 7-418م
آیا این روابط باعث بقای سیزدهساله هویدا شد؟
ارتباطات گسترده هویدا با خاندان سلطنتی بیشک یکی از عوامل اصلی بقای طولانیمدت او در قدرت بود. هویدا با ایجاد توازن میان خواستههای محمدرضا پهلوی، نفوذ اشرف، و تأمین منافع دیگر اعضای خاندان پهلوی، توانست موقعیت خود را مستحکم کند، اما باید توجه کرد که علاوه بر این روابط، ویژگیهای شخصیتی و فریبکاری او نیز در این ماندگاری مؤثر بودند. هویدا سیاستمداری انعطافپذیر، مطیع و فریبکار بود که میتوانست خود را با شرایط مختلف تطبیق دهد. پرویز راجی درباره تملقگویی هویدا چنین نوشته است: «هویدا با زیرکی خود ضعف شاه را برای شنیدن تملق و بهویژه تمایل او برای مقایسه شدن با دوگل تشخیص داد و با به بازی گرفتن این خصیصه در اخلاق شاه، بیگانگی و جدایی او را تشدید کرد».[10] بااینحال، زمانی که فشارهای داخلی و خارجی بر رژیم پهلوی افزایش یافت، حمایت خاندان سلطنتی نیز نتوانست او را نجات دهد. در نهایت، در سال ۱۳۵۶، شاه او را برکنار کرد تا به نوعی نارضایتی عمومی را کاهش دهد، اما این اقدام دیرهنگام نتوانست بحران سیاسی ایران را مهار کند.

امیرعباس هویدا در سفر به شهر ابیانه
شماره آرشیو: 1032-8975ه
فشرده سخن
ارتباطات هویدا با خاندان سلطنتی، بهویژه با محمدرضا پهلوی، اشرف و دیگر اعضای خانواده، تأثیر بسیاری در دوام سیزدهساله او در قدرت داشت. او با بهرهگیری از این روابط توانست خود را نخستوزیری مورد اعتماد جلوه دهد؛ بااینحال، هویدا در سالهای پایانی حکومت پهلوی با چالشهای متعددی مواجه شد. نارضایتی عمومی از وضعیت اقتصادی، فساد اداری، و افزایش فشارهای سیاسی، موقعیت او را متزلزل کرد. با اینکه هویدا تلاش کرد همچنان وفاداری خود را به شاه نشان دهد، در نهایت تسلیم شرایط شد و در سال ۱۳۵۶ از نخستوزیری برکنار شد. حتی فرح پهلوی نیز نتوانست در این مقطع از او حمایت کافی کند؛ زیرا شرایط سیاسی کشور بهسرعت تغییر میکرد و اعتماد محمدرضا پهلوی نسبت به اطرافیانش کاهش یافته بود؛ بنابراین، سقوط او نشان داد که حتی وفادارترین نخستوزیرها نیز نمیتوانند در برابر تغییرات بزرگ سیاسی مصون بمانند.
پینوشتها:
[1]. محمد اختریان،
نقش امیرعباس هویدا در تحولات سیاسی اجتماعی ایران: بهمن 43 مرداد 56، تهران، انتشارات علمی، 1375، صص 113-114.
[2]. عیناله مسیبزاده،
احیای سنتها با رویکرد نو، تهران، شرکت انتشارات سوره مهر، 1393، ص 293.
[3]. نورمحمد عسگری،
قلههای قدرت در دو دههی پایانی دودمان پهلوی، تهران، به آفرین، 1382، ص 51.
[4]. ابراهیم ذوالفقاری،
قصه هویدا، تهران، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386، ص 292.
[5]. عیسی پژمان،
اثر انگشت ساواک، پاریس، ژن، ۱۳۷۲، صص 184-185.
[6]. عرفان قانعی،
در دامگه حادثه: بررسی علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی، لسآنجلس، شرکت کتاب، 1391، ص 197.
[7]. باقر عاقلی و نیلوفر کسری،
زنان ذینفوذ خاندان پهلوی، تهران، نامک، 1379، ص 269.
[8]. مسعود بهنود،
275 روز بازرگان، تهران، علم، 1377، ص 604.
[9]. فریدون هویدا،
سقوط شاه، ترجمه ح. ا. مهران، تهران، موسسه اطلاعات، چ هفتم، 1374، صص 30-40.
[10]. پرویز راجی،
در خدمت تخت طاووس، ترجمه حسن کامشاد، تهران، انتشارات طرح نو، 1381، ص 21.