مشهورات به دور رویداد و هر آنچه در تاریخ است میپیچد و اجازه نمیدهد نسبت به آن فهم دقیق حاصل شود. یکی از رویدادهایی که بهشدت از مشهورات تأثیر پذیرفته، جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 است، اما کتاب یرواند آبراهامیان با عنوان «بحران نفت در ایران از ناسیونالیسم تا کودتا» مشهورات این عرصه را به باد میدهد
درآمد
مشهورات، تاریخ را مبتذل، عقیم و سیاستزده میکنند. مشهورات به دور واقعه، رویداد، شخصیت و هر آنچه در تاریخ است میپیچد و اجازه نمیدهد نسبت به آن فهم دقیق حاصل شود و البته با روایتی کلیشهای، حقیقت را قلب میکند. تاریخ معاصر ایران دچار مشهورات است. شاید تأکید بر این گذاره سخن اغراقآمیزی باشد، اما تأثیری که مشهورات در روایت تاریخ معاصر ایران دارند بیشتر از خود رویدادهاست. در این میان از جمله عرصههایی که بهشدت از مشهورات تأثیر پذیرفته، جنبش ملی شدن صنعت نفت و کودتای 28 است. با نگاهی به کتاب یرواند آبراهامیان با عنوان «بحران نفت در ایران از ناسیونالیسم تا کودتا» که متکی به آخرین اسناد آزادشده آمریکاییها در سال 2017 نوشته شده است، به نکات مهمی درباره تاریخ دوره پهلوی میتوان دست یافت که فهم و شناخت درباره جنبش ملیشدن صنعت نفت، کودتای 28 مرداد و اساسا تاریخ معاصر ایران را ارتقا میبخشد و در یک کلام مشهورات این عرصه را به باد میدهد.
کار مشترک مطبوعات و سازمان سیا علیه مصدق
یرواند آبراهامیان در کتاب بحران نفت در ایران میکوشد متکی به اسناد آزادشده دولت آمریکا در سال 2017 ضعفهایی را که در روایتهای موجود از ماجرای نفت وجود دارد برطرف سازد. با چنین رویکردی گزارشهای اسناد یادشده و روایتهای موجود در مطبوعات وقت (خاصه مطبوعات آمریکایی) را مورد توجه قرار داده است. آبراهامیان نشان میدهد که تحلیلهای مطبوعات چه نسبتی با گزارشهای وزارت خارجه، سیا و ام.آی.سیکس (6MI) دارد؛ برای مثال وی توضیح میدهد که سلسله مقالات «والاستریتژورنال» در حمله به مصدق همان گزارشهایهایی است که آلن دالس و همکارانش در سازمان سیا تهیه کرده بودند؛ همچنین در تصویری که مطبوعات از مصدق ساختند و او را با القاب و عبارات سبک و سخیف توصیف کردند، بهشدت خطدهی و دستور نیروهای امنیتی آمریکا را میتوان مشاهده کرد. این اسناد تأکید میکنند سیا برنامه کاری مفصل تبلیغاتی علیه مصدق را تدوین کرد که تقویت محمدرضا پهلوی، افزایش کمکهای مالی و راهنمای روزنامهها، خرید شخصیتها، ایجاد اختلاف بین حامیان مصدق، گسترش شایعه درباره پیوند مصدق و حزب توده و شوروی، از جمله رئوس آن بود. همچنین توزیع اعلامیه جعلی به نام حزب توده علیه اسلام و درخواست نابودی روحانیت، ایجاد حلقه ارتباطی میان فرماندهان ارتش و برخی از ایلات از جمله پیشنهادهایی بود که توسط نیروهای امنیتی و وزارتی آمریکا علیه مصدق برنامهریزی شد.[1] البته قبلا نیز در آثار پژوهشگران ایرانی خاطرنشان شده بود که اینها همگی بخشی از برنامه تبلیغاتی انگلیس بود.[2]
در ادامه آبراهامیان خاطرنشان میکند در 29 ژوئیه 1952/ 7 مرداد 1331 لوی هندرسون، سفیر آمریکا در ایران و جورج میدلتون، کاردار سفارت انگلستان در تهران، با هم دیدار و درباره اوضاع ایران گفتوگو کردند. آنها به نتایج زیر رسیدند: برکناری مصدق تنها از طریق کودتای نظامی ممکن است. انجام کودتا مستلزم مشارکت کامل فرمانده نظامی تهران خواهد بود. کودتا باید به طرفداری از شاه صورت بگیرد. محمدرضا پهلوی از مطرح شدن نامش در چنین قضیه پرخطری سخت اکراه داشت. پایگاه سیا پیشنهاد کرده بود که میتواند با سران بانفوذ ارتش ارتباط برقرار و شاه را ترغیب کرد تا برای افزایش محبوبیتش علنا با انگلستان مخالفت و از مصدق دست کم در ابتدا حمایت کند. محمدرضا پهلوی به هندرسون چنین پیامی داد: اگر بهخاطر اقدامات سفیر نبود، نهاد سلطنت در کشور سرنگون میشد.[3]
افسانه خطر کمونیسم و حزب توده
از دیگر مسائل مهم و جدی مورد توجه نویسنده در این اثر که بخش دوم کتاب به آن اختصاص دارد، به باد دادن افسانه قدرت حزب توده و خطر کمونیسم در ایران روزگار نفت است. در تحلیلهای گوناگونی که از ماجرای دخالتهای دولتهای خارجی خاصه آمریکا در کودتا 28 مرداد 1332 میشود، این انگاره که خطر قدرتگیری تودهایها و جریان متصل به شوروی در ایران، دولتهای آمریکا و انگلیس را برای دخالت و طراحی کودتا اقناع کرد، همواره از مهمترین تحلیلها درباره این ماجرا بوده است. با وجود این آبراهامیان متکی به اسناد آزادشده نشان میدهد این موضوع صرفا یک انگارهسازی توسط سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا بود، خاصه در روزگار وقت کمونیستها بهطور عام و حزب توده بهصورت خاص هیچ خطری نه برای آمریکا و داشتند نه برای شاه و حتی نیروهای مذهبی.
آبراهامیان نشان میدهد که آنچه بیش و پیش برای دولتهای انگلیس و آمریکا در اولویت قرار داشت کسبوکار شرکتهای نفتی بود؛ همچنین خطر جدی برای دولتهای یادشده اشاعه یافتن ملیکردن همه عرصهها در کشورهای منطقه مانند ملی کردن کانال سوئز توسط مصر بود. آنها خوب درک کرده بودند که اشاعه ناآرامی ایران به شرق محتمل است. خطر اصلی برای آنها بههم خوردن نظم جهانی بود.
اسناد آزادشده تأکید دارد که آمریکاییها توانسته بودند خطر کمونیسم را خوب جا بزنند؛ درحالیکه مسئله اصلی برای آنها لطمهای بود که ماجرای نفت ایران به کسبوکار بینالمللی میزد، شرکتهای بینالمللی متحد شدند تا یافتن مشتری و تانکر برای نفت ایران دشوار شود. خطری که بهخوبی حس میشد و انگلیس و آمریکا درک کرده بودند ظرفیت انتقال ناآرامی در ایران به شرق و دیگر کشورهای غرب آسیا بود؛ به همین خاطر تصمیم گرفتند خطر را در ایران سرکوب کنند. این اسناد همچنین تأکید دارد که تحرکی از طرف روسها در ماجرای نفت نبود و تهدیدی از جانب حزب توده وجود ندارد، ولی چنین القا شد که خطر اصلی از طرف آنها متوجه منافع غرب است.[4] بنابراین برنامهریزان کودتا گفتار خطر کمونیستم و جنگ سرد را غالب کردند تا قصد و نیّت اصلی آنها یعنی حفظ نظم جهانی محفوظ بماند.
شایان ذکر است که متکی به همین انگاره خطر سلطه کمونیسم در ایران همواره جز مسائل اجتماعی و سیاسی در تاریخ معاصر باقی ماند و دولت پهلوی مدام خوف آن را داشت که از سوی چنین جریانی تحدید شود؛ همچون کسی که شایعهای را میسازد و خود آن را باور میکند.
دعوای زرگری آمریکا و انگلیس برای گمراه کردن مصدق
بخش سوم کتاب معرکه مجلس را مورد توجه قرار داده است و نشان میدهد که چطور آمریکاییها با تأثیرگذاری بر نمایندگان مختلف، مصدق را در تنگنا قرار دادند؛ همچنین از دیگر موضوعهای مورد توجه این بخش فریب خوردن مصدق در جدال ظاهری آمریکا و انگلیس است. آبراهامیان متکی به اسناد نشان میدهد دعوایی که هنری گرادی (آمریکا) و ریدر بولارد (انگلیس) در مطبوعات علیه همدیگر داشتند یک جنگ زرگری بود و گرادی بهطور خصوصی با ملی شدن نفت ایران مخالف بود، اما علنی از انگلستان انتقاد میکرد. آبراهامیان نتیجه میگیرد که طرح این اختلاف گمراهکنند بود و بسیاری از جمله مصدق بیدرنگ به این نتیجه رسیدند که دو قدرت غربی در موضوعات اصلی با یکدیگر اختلاف نظر دارند، اما در واقع هر دو به یک اندازه با ملی شدن واقعی مخالف بودند. کتاب با ترسیم مساعی دموکراتها برای کودتا، دروغ بودن این ادعا را که دموکراتها مخالف کودتا بودند نشان میدهد؛ همچنین از دیگر موضوعات جذاب اسناد ذکرشده در این بخش افشای این مسئله است که خبرنگار آسوشیدپرس عامل عملیاتی سیا بود.[5]
تمسخر انگاره نقش روحانیت در سقوط مصدق
آبراهامیان در آخرین بخش کتاب صفحاتی را به رد ادعای سهم داشتن روحانیت در سقوط مصدق اختصاص میدهد. وی معتقد است استدلالهای امثال داریوش بایندر، که با هدف بزرگنمایی این موضوع انجام میشود، ناشی از آن است که امثال وی میخواهند محبوبیت مصدق را به سلاحی در برابر جمهوری اسلامی تبدیل کنند؛ درحالیکه نگاه دقیق به دوره مورد نظر نشان میدهد طرحهای ویلبر، که درصدد بود از علما علیه حزب توده رأی جمع کند، با دیوار سخت سکوت آیتالله بروجردی برخورد کرد؛ همچنین روحانیانی که در فهرست انتخاباتی آیتالله کاشانی در تبریز بودند ــ یعنی مرتضی شبستری، محمدعلی انگجی، جواد گنجهای و ابراهیم میلانی ــ همگی طرف مصدق بودند؛ همچنین در دوره یادشده حجتالاسلام محمود طالقانی، رضا زنجانی، ابوالفضل زنجانی، باقر رسولی، حسینعلی راشد و مرتضی پسندیده، برادر امام خمینی(ره)، همگی از حامیان نهضت ملی شدن صنعت نفت و رهبران آن بودند. تنها موردی از روحانیان که با کودتا همراه شد آیتالله بهبهانی بود که بیشتر به عنوان رابط دربار عمل میکرد تا یک روحانی مستقل.

دیدار آیتالله سیدابوالقاسم کاشانی با محمد مصدق پس از بازگشت وی از سفر آمریکا
آبراهامیان همچنین در این کتاب تأکید دارد که کودتا حاصل فروپاشی اقتصادی نبود. به همین منظور استنادهای مختلفی را برمیشمرد. وی بر عکس معتقد است کودتا به این دلیل روی داده بود که اقتصاد از شرایط مناسبی برخوردار بود. مصدق در جلسه محاکمهاش مدعی شد که کودتا به این دلیل مهندسی شده بود که اقتصاد ایران در حال بهبود بود.[6] گازیوروسکی نیز به نقل از منابع آمریکایی تأکید میکند اوضاع تجاری ایران فعال بود.[7]
برآیندها
کتاب بحران نفت در ایران، که متکی به اسناد جدید آزادشده خاصه اسناد وزارت خارجه آمریکا و سازمان سیا است، بهخوبی نشان میدهد که محمدرضا پهلوی با وابستگی شرمآوری حکومت خود را مدیون آمریکا و انگلیس میدانست. آمریکاییها عاشق چشم و ابروی محمدرضا پهلوی نبودند، بلکه آنها از باب شدن ملی کردن سایر صنایع در جهان وقت بیمناک بودند؛ بنابراین از هر ابزاری برای ساقط کردن مصدق استفاده کردند تا نشان دهند این رویکرد نمیتواند در جاهای دیگر باب شود. انگاره و خطر کمونیستم و حزب توده در روزگار وقت صرفا ابزاری برای اقناع عمومی بود تا منازعه با مصدق را در کارزار جنگ سرد و علیه کمونیسم تعریف کنند، اما بهواقع مسئله حفظ منافع شرکتهای بینالمللی بود که برخی از رجال سیاسی دولتهای انگلیس و آمریکا در آنها سهم داشتند. مصدق با وجود مدیریت خوب، در دام دعوای زرگری آمریکا و انگلیس افتاد و از سوی دیگر مجلس را از دست داد. شاه اگرچه با ساقط شدن دولت مصدق در رأس امور قرار گرفت، اما همیشه شرم وابستگی و سایه سنگین مصدق را حس میکرد.
پینوشتها:
[1]. یرواند آبراهامیان،
بحران نفت دیر ایران: از ناسیونالیسم تا کودتا، ترجمه محمدابراهیم فتاحی، نشر نی، 1401، ص 42.
[2]. محمدعلی موحد،
خواب آشفته نفت، ج 2، تهران، نشر کارنامه، 1378، ص 183.
[3]. یرواند آبراهامیان، همان، ص 71.
[7]. مارک گازیوروسکی،
کودتای 28 مرداد، ترجمه غلامرضا نجاتی، شرکت سهامی انتشار، 1367.