کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

چگونگی تعامل پهلوی دوم با سازمان کنفرانس اسلامی؛

محمدرضا پهلوی در دو راهی غرب و کشورهای اسلامی

21 مرداد 1404 ساعت 21:58

مولف : محمدرضا چیت سازیان

سیاست خارجی ایران دوره محمدرضا پهلوی بر پایه حفظ روابط مستحکم با غرب و رژیم نامشروع اسرائیل بنا شده بود. هم‌زمان او به واسطه اینکه پادشاه یک کشور اسلامی بود و اکثریت مردم کشور دغدغه و نگرانی دینی و مذهبی داشتند نمی‌توانست نسبت به همکاری‌های اسلامی بی‌تفاوت باشد و باید با آنها تعامل می‌داشت. چنین شرایطی باعث می‌شد او بر سر یک دو راهی قرار بگیرد


 
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در دوران حاضر و به خصوص در چند دهه گذشته روابط بین‌الملل به لحاظ کیفی دچار تغییر و تحولات گوناگونی گشته است. یکی از این مسائل تنوع بازیگران و نحوه تعامل آنها با یکدیگر است به نحوی که برخی از دوران سیاست پسا بین‌المللی صحبت می‌کنند. در حقیقت به زعم برخی، دیگر تنها دولت‌ها نیستند که بازیگران تأثیرگذار صحنه بین‌المللی محسوب می‌شوند و سازمان‌های بین‌المللی، گروه‌ها و حتی افراد در معادلات بین‌المللی و جهانی نقش‌آفرینی می‌کنند. این تأثیرگذاری تا آنجا پیش رفته است که بسیاری در طرح مباحث هستی‌شناسی، از دوگانگی دولت و سایر بازیگران بین‌المللی صحبت می‌کنند. بااین‌حال، واقع‌گرایان هنوز در برابر این تحلیل‌ها مقاومت می‌کنند و همچنان بر نقش دولت‌ها در صحنه بین‌المللی تأکید می‌ورزند.
 
از طرح این مباحث که بگذریم آنچه بر کسی پوشیده نیست افزایش نقش سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی در سپهر روابط بین‌الملل است. این روند تقریبا در مورد تمامی سازمان‌های بین‌المللی مصداق دارد چه آنهایی که مانند سازمان ملل متحد ابعاد جهانی دارند و چه سازمان‌هایی که در بعد منطقه‌ای مشغول به فعالیت هستند. در این میان، می‌توان از سازمان کنفرانس اسلامی نام برد که کشورهای اسلامی برای پیشبرد اهداف جهان اسلام آن را تأسیس کردند.
 
جالب اینجاست که ایران در دوره سلطنت محمدرضا پهلوی از جمله کشورهایی بود که در تأسیس این سازمان و فعالیت‌های اولیه آن سهم داشت؛ بااین‌حال، رابطه این سازمان با حکومت محمدرضا پهلوی دارای پیچیدگی و تناقض بود؛ به خصوص که محمدرضا پهلوی با کشورهای غربی و اسرائیل رابطه بسیار خوبی داشت و متحد دنیای غرب در خاورمیانه محسوب می‌شد. بر این اساس، تلاش خواهیم کرد تا در سطور زیر نحوه تعامل و ارتباط ایران دوره محمدرضا پهلوی با این سازمان اسلامی را بررسی کنیم.
 
تأسیس سازمان همکاری‌های اسلامی
پس از آتش‌سوزی مسجدالاقصی در اوت 1969م، کشورهای اسلامی بر ضرورت ایجاد یک نهاد مشترک برای هماهنگی اقدامات خود در دفاع از حقوق مسلمانان تأکید کردند. در سپتامبر همان سال، کنفرانسی در رباط، پایتخت مراکش، با حضور سران کشورهای اسلامی برگزار شد که به تأسیس سازمان کنفرانس اسلامی منجر شد. ایران به عنوان یکی از کشورهای مهم اسلامی از این روند حمایت کرد و در جلسات اولیه این سازمان حضور داشت. سازمان همکاری‌های اسلامی که با حضور 25 کشور اسلامی تأسیس شده بود، در واقع به نوعی بر همکاری کشورهای اسلامی در موضوعات و مسائل منطقه‌ای و بین‌المللی تأکید داشت.[1]
 
جالب اینجاست که محمدرضا پهلوی در مراسم افتتاح این سازمان سخنرانی کرد و آن را به عنوان رویداد بزرگ تاریخی برای جهان اسلام و مسلمین برشمرد. او بر تفاهم و همدلی میان کشورهای اسلامی تأکید کرد و از مسلمان خواست با یکدیگر برادر باشند.[2]
 
سیاست دوگانه محمدرضا پهلوی
بااین‌حال، این پایان ماجرا نبود و روابط طرفین دچار فراز و فرود شد. محمدرضا پهلوی قصد داشت با آمریکا و دوستانش در منطقه مراودات نزدیکی داشته باشد و سیاست خارجی خود را در فضای نظام دو قطبی در اتحاد و همکاری با غرب تعریف کرده بود. در واقع، سیاست خارجی ایران بر پایه حفظ روابط مستحکم با غرب و اسرائیل نیز بنا شده بود. هم‌زمان او به واسطه اینکه پادشاه یک کشور اسلامی بود و اکثریت مردم کشور دغدغه و نگرانی دینی و مذهبی داشتند نمی‌توانست نسبت به سازمان همکاری‌های اسلامی بی‌تفاوت باشد و باید با آن تعامل می‌داشت. چنین شرایطی باعث می‌شد او بر سر یک دو راهی قرار بگیرد به خصوص در مقاطعی که منافع و اهداف دو طرف در تضاد کامل قرار می‌گرفت. این روند مشکلاتی در سازمان همکاری‌های اسلامی نیز به‌وجود آورده بود و باعث اختلاف ایران با برخی از کشورهای اسلامی شده بود.
 
ایران از یک طرف به ‌طور رسمی از حقوق فلسطینیان حمایت می‌کرد و در اجلاس‌های سازمان کنفرانس اسلامی نیز از تشکیل کشور فلسطین دفاع می‌کرد، اما در عین حال، روابط غیررسمی با اسرائیل داشت که مورد انتقاد برخی کشورهای اسلامی قرار گرفته بود. محمدرضا پهلوی با کشورهایی مانند عربستان سعودی و مصر روابط نزدیکی داشت و در زمینه همکاری‌های اقتصادی و امنیتی با آنها تعامل داشت به خصوص که آنها از کشورهای مهم جهان اسلام محسوب می‌شدند و نقش مهمی در سازمان کنفرانس اسلامی داشتند. در عین حال، او با اسرائیل نیز مناسبات اقتصادی و سیاسی فراوانی داشت به شکلی که این دو را متحد راهبردی آمریکا در منطقه لقب می‌دادند. ایران همچنین در دوره پهلوی دوم با کشورهای مسلمان در آفریقا و آسیا مانند پاکستان، اندونزی و مراکش همکاری‌های گسترده‌ای در زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی داشت و تلاش می‌کرد مناسبات خود را با چنین کشورهایی توسعه دهد. به تعبیری، محمدرضا پهلوی برای حفظ جایگاه ایران در میان کشورهای اسلامی، روابط خود را با کشورهای عربی و اسلامی تقویت کرد، اما هم‌زمان، سیاست نزدیکی به آمریکا و اسرائیل را نیز ادامه داد.[3]
 
این روند از زمان گسترش روزافزون اشغال سرزمین‌های اسلامی توسط رژیم نامشروع اسرائیل و جنگ اعراب با این کشور وارد فاز جدیدی شد. شاید اگر مصداقی بخواهیم برای این ادعا مطرح کنیم جنگ اعراب و اسرائیل بهترین نمونه باشد. در واقع، با نگاهی به جنگ‌های اعراب و اسرائیل به خوبی می‌توان دریافت که سیاست دوگانه محمدرضا پهلوی در عمل چگونه دچار مشکل می‌شد. جنگ اول و دوم اعراب و اسرائیل پیش از تشکیل سازمان کنفرانس اسلامی رخ داد، بااین‌حال شاه سیاست یک بام و دو هوا را ادامه داد و پس از تشکیل این سازمان اسلامی نیز رویکرد گذشته را در پیش گرفت.
 
جنگ اعراب و اسرائیل
در جنگ اول و دوم اعراب ـ اسرائیل، ایران در عمل طرف اسرائیل را گرفت. در واقع، هنگامی که بسیاری از کشورهای اسلامی روی به تحریم رژیم صهیونیستی آوردند، محمدرضا پهلوی دست یاری به دشمن مسلمانان داد. ماجرا به این شکل بود که کشورهای اسلامی و به خصوص عربی همراه ایران، تولیدکننده عمده نفت به‌شمار می‌آمدند. هنگامی که برای اولین بار و به خصوص بار دوم میان طرفین جنگ درگرفت، کشورهای اسلامی به صورت جمعی به تحریم نفتی اسرائیل پیوستند. آنها این انتظار را از تهران داشتند که به کمک آنها بشتابد و تکمیل‌کننده این حلقه محاصره باشد. به خصوص که ایران از اعضای اصلی اوپک و تولیدکننده عمده نفت به‌شمار می‌آمد و می‌توانست در این زمینه یاری‌دهنده کشورهای اسلامی باشد، اما محمدرضا پهلوی از درپیش گرفتن چنین سیاستی سرباز زد و به نوعی اسرائیل را تنها نگذاشت.
 
در مرتبه اول دو طرف حتی به احداث یک خط لوله مشترک روی آوردند. در واقع این خط لوله ایلات ـ اشکلون بود که مشکل صادرات نفت ایران به اسرائیل را حل کرد و ایران توانست به اسرائیل نفت صادر کند؛ موضوعی که با واکنش شدید کشورهای اسلامی روبه‌رو شد و در نهایت چنین رویکردی از طرف شاه ایران رئیس‌جمهور مصر را مجاب کرد روابط خود را با تهران قطع کند. در بار دوم نیز که به جنگ شش‌روزه معروف شد و در سال 1347ش رخ داد، دومرتبه محمدرضا پهلوی سیاست حمایت از اسرائیل و دور زدن تحریم نفتی این کشور را درپیش گرفت. در واقع، به ‌رغم فشار از طرف کشورهای عربی و اسلامی، رژیم پهلوی حاضر نشد تحریم نفتی اسرائیل را در دستور کار قرار دهد و در بحبوحه جنگ شش‌‌روزه اعراب و اسرائیل، به صادرات نفت به این کشور ادامه داد.[4]
    
اما نبرد سوم اعراب و اسرائیل در مقطعی رخ داد که سازمان کنفرانس اسلامی تأسیس شده بود و جهان اسلام حداقل در ظاهر متحدتر به نظر می‌رسید. در سال 1973م بود که جنگ سوم اعراب و اسرائیل آغاز شد و اکثر کشورهای اسلامی به تحریم اسرائیل روی آوردند، اما محمدرضا پهلوی که اهداف خود را دنبال می‌کرد مسیر جداگانه‌ای در پیش گرفت و همین امر نقش ایران را در سازمان کنفرانس اسلامی به حداقل رساند. در واقع، محمدرضا پهلوی از میان فروش نفت به اسرائیل و دنبال کردن برنامه‌های خود همچون توسعه اقتصادی و خرید تسلیحات از غرب و درآمد حاصل از فروش نفت از یک طرف و حمایت از کشورهای عربی و اسلامی از سوی دیگر گزینه اول را انتخاب کرد. همین مسئله سبب شد نقش ایران در سازمان همکاری اسلامی به حداقل برسد و سردی روابط میان طرفین تا سال‌ها ادامه پیدا کند.[5]
 
در مجموع می‌توان گفت که سیاست محمدرضا پهلوی در قبال سازمان کنفرانس اسلامی و اعضای آن دچار نوعی تناقض و تضاد بود. او از یک طرف به عنوان رهبر یک کشور اسلامی تلاش می‌کرد خود را در تعامل و همکاری با جهان اسلام تعریف کند و از طرف دیگر به عنوان یک متحد راهبردی غرب و به خصوص اسرائیل در راستای منافع آنان حرکت کند. به بیان دیگر باید گفت که همراهی محمدرضا پهلوی با سازمان کنفرانس اسلامی و اعضای آن بیشتر در حرف و موضع‌گیری دیپلماتیک بود و با کشورهای غربی و اسرائیل در عمل. این سیاست یکی به نعل یکی به میخ زدن در مقاطعی دچار مشکل می‌شد به خصوص هنگامی که کشورهای عربی با غرب و اسرائیل درگیر می‌شدند و کار به جنگ و منازعه می‌کشید. در این هنگام، ازآنجاکه محمدرضا پهلوی به غرب وابسته بود مجبور بود سیاست و منافع غرب و متحدانش را در دستور کار قرار دهد؛ سیاستی که در جنگ‌های سه گانه اعراب و اسرائیل به خوبی مشاهده می‌شود. این روند تا پیروزی انقلاب اسلامی تداوم پیدا کرد و تنها با تغییر نظام سیاسی بود که نگرانی‌های جهان اسلام در رأس اولویت‌های نظام سیاسی قرار گرفت.  
 
 
پی‌نوشت‌ها:

 
[1]. رضا موسی‌زاده، سازمان‌های بین‌المللی، تهران، بنیاد حقوقی میزان، 1379، ص 365.
[2]. همان‌جا.
[3] . سیاست یک بام و دو هوا، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد:
https://irdc.ir/fa/news/8535
[4] . علی فلاح‌نژاد، مناسبات ایران و اسرائیل در دوره پهلوی دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 215.
[5] . رضا موسی زاده، همان.
 


کد مطلب: 26027

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/article/26027/محمدرضا-پهلوی-دو-راهی-غرب-کشورهای-اسلامی

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir