خطر فراموشی و تحریف تاریخ
اریک هابزبام در ابتدای کتاب «عصر نهایتها» از هولناکی فراموشی تاریخ و تجربه گذشته برای انسان معاصر نوشت؛ اینکه چطور مکان، تاریخ و خاطره فراموش شده است. همانجا نیز وظیفه مورخ را گوشزد کردن همین مسئله دانست.[1] در روزگار ما به نظر میرسد توجه و نگاه به تجربههای گذشته کم نیست و به کمک پیشرفت فناوری، توجه به تاریخ افزایش یافته است. انبوه فیلمها، مجموعهها، مستندها و کلیپهای تاریخی از طریق سکوهای مجازی به راحتترین شکل در دسترس همگان قرار دارد. به نظر میرسد کسی حتی اگر مایل هم نباشد، روزانه در معرض یک یا چند برش از تاریخ معاصر قرار میگیرد و همین شاید این گمان را به ذهن رساند که اکنون مراد حاصل شده و پلهای بین گذشته و حال بازسازی شده است، اما با نگاهی دقیقتر متوجه میشویم که خیر؛ آنچه بازسازی شده است نه تنها تاریخ نیست، بلکه شبهتاریخهایی برای تخدیر و توجیه است. در چنین شرایطی پلهای بین گذشته و اکنون نه تنها ما را به مقصد نمیرسانند، بلکه مسیر انحرافی را نشان میدهند. در چنین لحظهای وظیفه مورخ صرفا یادآوری تجربیاتی که دیگران فراموش کردهاند نیست، بلکه در کنار آن باید غبار دروغ را از روایت بزداید و تجریات مغفول را نیز از سایه به صحنه بیاورد. کار مورخ در چنین لحظهای سختتر از وظیفه اسلاف او شده است.
از جمله بازسازیهای تاریخ در روزگار ما که نیاز جدی به بازنگری و بازنگاری دارد نسبت امت و ملت در ایران معاصر است. حمله اسرائیل به ایران نزاع امت و ملت را به صدر توجهات آورد. مفهوم ملت و ایران در این جنگ چنان غلیظ شد گویی تخاصم مذکور فقط مسئلهای بین غرب و ایران است. بیشک این مسئله غلط نیست؛ جنگ یادشده، دفاع مردم ایران از تمامیت کشور در برابر خصم است، اما امت اسلامی کجای این جنگ قرار دارد و ما در چنین لحظهای چه نسبتی با امتاسلامی داریم. البته پرسش را به گونهای دیگر نیز میتوان مطرح کرد: اینکه نسبت ما و امت اسلامی و این جنگ چیست؟
در اینجا پیش از آنکه بخواهیم به این پرسش پاسخ دهیم درصدد دفع توهم از ریشه آن برمیآییم؛ چراکه به نظر میرسد نسبت ما و امت اسلامی در این جنگ کاملا هویداست. این را نه فقط از مسئله طوفانالاقصی میتوان دریافت، بلکه همراهی بیشمار مسلمانان جهان اسلام، بلکه طیفهای گستردهای از دیگر ملل جهان اسلام با ما به خوبی گویای این مسئله است که این جنگ صرفا تخاصم اسرائیل علیه ایران نبود؛ اگرچه این مسئله در آن نمود پررنگی داشت.
اما ریشه توهم عدم نسبت ایران و امت اسلام در کجاست؟ چرا برخی فکر میکنند با شروع نهضت اسلامی و رخداد انقلاب اسلامی بود که امتگرایی در ایران به ظهور رسید؟ آیا واقعا جمهوری اسلامی بود که فلسطین و جهان اسلام را برای ایرانیان مسئله کرد؟ مسائل ما برای جهان اسلام چطور؟ آیا تحولات ایران و مسائل آن برای جهان اسلام مهم نبوده و نیست؟ به نظر میرسد بازشناسی تاریخ معاصر ایران و مسئله فلسطین در دوران معاصر بتواند به این پرسشها پاسخ دهد. در واقع نشان دادن نسبت مردم ایران و بحران فلسطین از آغاز شکلگیری بسیاری از پرسشهای یادشده را پاسخ خواهد داد.
ایرانیان و مسئله فلسطین
بعد از تأسیس دولت نامشروع اسرائیل و آواره شدن مردم فلسطین، مقاومتها علیه صهیونیستها شدت گرفت. در مقاله و یادداشتهای پیشین بخشی از بازتاب این مسئله در ایران را نمایان ساختیم؛ اینکه در دوره پانزدهم مجلس شورای ملی در سال 1327 برخی از رجال ایرانی با آرمان فلسطین و فلسطینیان همراه شدند و موضع خود را علیه یهودیان صهیونیست نمایان ساختند.[2] حکومت پهلوی همواره بنا را بر مراوده غیررسمی با اسرائیل گذاشته بود، اما در دوره مصدق، همه چیز دگرگون شد.[3] بااینحال دولت او دولت مستعجل بود و با سقوط مصدق، پهلوی به سمت تجدید روابط با اسرائیل پیش رفت. در اسفند 1332 وزارت خارجه در بخشنامهای به کلیه نمایندگیهای ایران در خارج کشور متذکر شد که «دید و بازدید با نمایندگان اسرائیل مانعی ندارد».[4]
.jpg)
مجلس هجدهم و فلسطین
مجلس هجدهم شورای ملی نخستین مجلس پس از کودتای 28 مرداد بود. پس از پایان انتخابات اکثر نمایندگان، وابسته به دربار و همکار زاهدی در کودتا بودند.[5] در واقع نخستین محصول مدنی کودتا قرار نبود خلاف منافع بنیانگذاران کودتا اقدامی کند. بر همین اساس بود که واکنش در این مجلس نسبت به بحران فلسطین نحیف و ضعیف بود. با وجود این از همین نهاد نیمبند نیز میتوان بخش مهمی از میراث غیرت ملی ایرانیان نسبت به جهان اسلام را ردیابی کرد.
در ابتدای سال 1333 بحران در فلسطین دوباره اوج گرفت. در نیمه تیرماه این سال صهیونیستها با حمله به مسجدالاقصی چندین بمب را در آنجا منفجر کردند.[6] این موضوع باعث غلیان احساسات عمومی در فلسطین، جهان اسلام و ایران شد. مسئله فلسطین مجدد در جهان اسلام و ایران توجهها را به خود جلب کرد. به عبارت دیگر تعرض نیروهایی صهیونی به مسجدالاقصی یک فراخوان عمومی در جهان اسلام ایجاد کرده بود. در ایران این مسئله در نطق و نظر نمایندگان مجلس شورای ملی نیز بازتاب یافت.
نطق محمدعلی شوشتری
روز پنجشنبه 17 تیرماه 1333 در جلسه سیوسوم دوره هجدهم مجلس شورای ملی، سیدمحمدعلی شوشتری،[7] نماینده مجلس از حوزه انتخابیه گرگان و عضو کمیسیون رسیدگی به کنسرسیوم نفت، با اشاره به موضوع رخداده تأکید کرد مسئله فلسطین مسئله همه جهان اسلام، بلکه موحدان و آزادگان جهان است: «این موضوع حیاتى و اساسى که مربوط به ملت ایران تنها نیست و مربوط به مسلمین عالم هم تنها نیست، بلکه مربوط به موحدین عالم و اشخاصى است که به کلمه مقدسه لا اله الا الله آشنا هستند، این عرضى که امروز میکنم مربوط به تمام موحدین عالم است ... یک عمل فجیعى شده است که مورد تقبیح عموم موحدین عالم است ... یک موضوع حیاتى مربوط به عالم اسلام است».[8] در ایران بحران فلسطین همزمان یک مسئله اسلامی و انسانی فهم میشد. بر همین اساس وقتی نیروهای اجتماعی در اهمیت موضوع انذار میدادند، توأمان بر رویکرد اسلامی و انسانی در این مسئله تأکید داشتند. «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید.» شعار دیرین، بنیادین و ریشهای برای یاری مظلومان است.
شوشتری در نطق خود به حرمت اماکن مقدس و عبادتگاههای انسانی در جنگ اشاره و خاطرنشان میکند: «شنیده بودم در جنگ اول و تمام جنگها که مساجد و معابد و کلیساها از تعرض و تجاوز و بمبارده مصون است». او در ادامه با تکرار عبارتهایی بر اهمیت مسئله تأکید میکند: «سه روز قبل واقعهاى واقع شده است که عالم اسلام و موحدین را متزلزل کرده است؛ اطلاع دادهاند که به مسجد اقصى، مسجد اقصى، مسجد اقصى، چند بمب ریختهاند، آقایان گریه کنید عجب! عجب! سه روز قبل طیارات اسرائیل به مسجدالاقصى بمب ریختهاند. این عمل عالم اسلام را متزلزل کرده است؛ مسلمانها را متشنج ساخته».[9]
بیعملی دولت در بحران فلسطین
دولت خاصه وزارت خارجه با وجود گذشت چند روز از این رخداد تا نطق مورد نظر عملی انجام نداد. عبدالله انتظام،[10] وزیر خارجه دولت فضلالله زاهدی، در این روز در نطق خود در مجلس شورای ملی از امیدواری دولت برای پیدا شدن راه حلی به وسیله مؤسسات مربوط به سازمان ملل متحد برای شرایط مطلوب همجواری خبر داد.[11] به عبارت دیگر دولت در عمل هیچ واکنشی نشان نداد.
برآیند
مسئله و اهمیت جایگاه فلسطین در ایران به گونهای بود که با وجود سانسور شدید و بیعملی دولت در قبال بحران یادشده، محمدعلی شوشتری، نماینده مجلس که عالمزاده بود، نسبت به این مسئله نتوانست سکوت کند. او اگرچه در کودتای 1299 رضاخان را همراهی کرد و همواره یکی از نیروهای همدل با دربار پهلوی بود،[12] به سبب مشی و مرامی که نزد پدرش و فضای زورخانه کسب کرده بود، در برخی بزنگاهها رویکردی اتخاذ میکرد که بهشدت متفاوت از سلیقه سیاسی او بود.
به طور خاص شوشتری در بحران فلسطین، نسبت به مسئله پیشآمده تنها نمایندهای بود که سخنانی در مجلس بیان کرد. از نظرگاه او مسئله و بحران فلسطین و ظلم و کشتار فلسطینیان توسط یهودیان اسرائیلی نه تنها از نظر آموزههای دینی و اسلامی بلکه از موضع انسانی نیز طرد و رد است. نطق او در مجلس هجدهم شورای ملی که مورد توجه قرار گرفت به خوبی نشان میدهد مسئله فلسطین برای اشخاصی همچون او نیز معرکه حق و باطل و آزادگی و بردگی است. شوشتری مانند دیگر نمایندگانی که نسبت به مسئله فلسطین حساسیت نشان میدادند، موفق به حضور در مجلس بعدی نشد.
پینوشتها:
[1]. اریک هابزبام،
عصر نهایتها: تاریخ جهان 1914-1991، ترجمه حسن مرتضوی، نشر آگاه، 1388، صص 19-20.
[4]. بخشنامه شماره 4556، مورخ 4/ 12.1332، از وزیر خارجه به نمایندگی ایران در برن و سایر نمایندگیها، مندرج در: علیاکبر ولایتی،
ایران و تحولات فلسطین (1357-1317ش/1979-1919م)، تهران، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، 1380، ص 147.
[5]. غلامرضا نجاتی،
مصدق: سالهای مبارزه و مقاومت، ج 2، تهران، رسا، 1377، ص 342.
[6]. روزنامه
اطلاعات، 17 تیرماه 1333، ص 4. در گذارش یادشده چنین آمده است که این بمبها به وسیله هواپیما روی محوطه مسجد رها شد.
[7]. سیدمحمدعلی شوشتری (۱۲۶۸ تهران ـ ۱۳۴۱) معروف به سید بسمالله، نماینده استرآباد (گرگان) در دورههای پنجم، شانزدهم و هجدهم مجلس شورای ملی بود. وی فرزند سیدحسن جزایری، از علمای تهران، بود. شوشتری از شاهدان عینی واقعه مسجد گوهرشاد مشهد در سال ۱۳۱۴ است. او تنها نماینده مجلس شورای ملی بود که با نخستوزیر شدن دکتر مصدق مخالفت کرد.
[8].
مشروح مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره 18، جلسه 33، پنجشنبه 17 تیرماه 1333.
[10]. عبدالله انتظام وزیری (۱۲۷۸-۱۳۶۲) دیپلمات، سیاستمدار، مدیر ارشد اجرایی ایرانی، وزیر امور خارجه ایران در کابینه
حسین علاء و فضلالله زاهدی، سفیر ایران در آلمان، رئیس هیئتمدیره و مدیرعامل شرکت ملی نفت ایران بود. انتظام در زمان سفارت در آلمان وارد لژ
فراماسونری شد و امیرعباس هویدا را هم به عضویت آن درآورد.
[11]. روزنامه
اطلاعات، 17 تیرماه 1333، ص 4.
[12]. محمدعلی شوشتری،
خاطرات سیاسی سیدمحمدعلی شوشتری، به اهتمام غلامحسین میرزا صالح، نشر کویر، 1379، صص 2-20.