۷ دسامبر ۱۹۴۱م، آسمان هاوایی پر از غرش هواپیماهایی شد که تاریخ جنگ جهانی دوم را تغییر دادند. حمله ناگهانی ژاپن به بندر پرل هاربر، آمریکا را از انزوا بیرون کشید و معادلات قدرت را دگرگون کرد، اما چه شد که ژاپن چنین قمار خطرناکی را آغاز کرد؟
چرا ژاپن به بندر پرل هاربر حمله کرد؟
۷۵ دقیقهای که دنیا را تکان داد
18 مرداد 1404 ساعت 14:48
مولف : محمدرضا چیت سازیان
۷ دسامبر ۱۹۴۱م، آسمان هاوایی پر از غرش هواپیماهایی شد که تاریخ جنگ جهانی دوم را تغییر دادند. حمله ناگهانی ژاپن به بندر پرل هاربر، آمریکا را از انزوا بیرون کشید و معادلات قدرت را دگرگون کرد، اما چه شد که ژاپن چنین قمار خطرناکی را آغاز کرد؟
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در جنگ جهانی اول و دوم حوادث بسیاری رخ داد که هریک فصل تازهای در تاریخ بشر بهشمار میآمد؛ از تغییر نظام سیاسی در روسیه در جنگ جهانی اول و کنار رفتن این کشور از متن حوادث تا تأسیس جامعه ملل توسط وودرو ویلسون، رئیسجمهوری آمریکا، و سازمان ملل که امید بسیاری را برای صلح ابدی امانوئل کانت زنده کرد.
در این میان، یکی از حوادثی که بر سرنوشت جنگ جهانی دوم اثر گذاشت ورود آمریکا به جنگ بود؛ زیرا با این اتفاق، موازنه قوا بهشدت به نفع متفقین تغییر کرد و در نهایت پیروزی آنها را در پایان جنگ رقم زد، اما چه موضوعی سبب شد که آمریکا به جنگ ورود کند و خود را در آن درگیر سازد؟ بهتر است سؤال را این گونه مطرح کنیم که چرا و چگونه شد که ژاپن به بندر پرل هاربر آمریکا حمله کرد و موجب شد آمریکا در نهایت تصمیم بگیرد به جنگ وارد شود. بر این اساس، تلاش خواهیم کرد در سطور زیر به چرایی حمله ژاپن به بندر پرل هاربر و ورود آمریکا به جنگ پاسخ دهیم.
رویای ساختن یک امپراتوری
در روز 7 دسامبر سال 1941م نیروی هوایی ارتش ژاپن بدون اخطار قبلی و اعلان جنگ به آمریکا، با حمله به نیروی دریایی آن در بندر پرل هاربر، واشنگتن را غافلگیر کرد و در شوک فرو برد. در این حمله که تقریبا 75 دقیقه ادام یافت، 350 جنگنده ارتش ژاپن حدود 20 کشتی آمریکایی شامل 8 ناو جنگی و 340 هواپیما را نابود کردند. حدود 2400 آمریکایی در این حمله کشته و تعداد بسیار زیادی نیز زخمی و مجروح شدند. این حمله یکی از وقایع بسیار مهم جنگ جهانی دوم بود و آمریکا را به طور رسمی وارد این جنگ کرد؛ تصمیمی که در نهایت با ورود آمریکا به جنگ موازنه قوا را به نفع متفقین تغییر داد و نتیجه جنگ بهشدت تحت تأثیر آن قرار گرفت، اما چه شد که ژاپن تصمیم گرفت به آمریکا حمله کند. در این مورد مباحث بسیاری مطرح شده است که در زیر تا حدودی به آن اشاره میکنیم.[1]
در اوایل قرن بیستم ژاپن روی مدرنسازی اقتصاد و ارتشش متمرکز شده بود و به دنبال ایجاد یک امپراتوری در قواره انگلستان و آمریکا بود تا به این شکل بتواند منابع طبیعی و نیروی کار رایگان بهدست آورد و مسیرهای تجاری دلخواه را ایجاد کند. آنها در واقع، رویای تبدیل شدن به یک قدرت جهانی را در سر میپروراندند. ژاپن خود از داشتن منابع طبیعی فراوان محروم بود و قصد داشت این نقطه ضعف بزرگ را از طریق سیاست توسعهطلبی جبران کند. ژاپنیها برای اینکه آروزی خود را محقق کنند به منابع نفت و زغال سنگ بیشتری نیاز داشتند و این تنها از طریق توسعه سرزمینی ممکن بود. در سال 1931م اولین قدم در راه ایجاد امپراتوری برداشته شد و ایالت منچوری چین به اشغال نیروهای ژاپنی درآمد. این ایالت هم منابع طبیعی فراوانی داشت و هم از موقعیت راهبردی برخوردار بود و میتوانست موقعیت ممتازی را برای پیشرفت ژاپن در آینده در آسیا فراهم کند. در سالهای بعد ژاپن به پیشروی در چین ادامه داد تا اینکه در جولای سال 1937م جنگی تمامعیار میان دو طرف درگرفت.[2]
جنگ با برتری ژاپن آغاز شده بود و نزدیک به دو سال این وضعیت ادامه داشت تا اینکه در سال 1939م با افزایش قدرت چین، جنگ به بنبست رسید. در چنین وضعی ژاپن تحت فشار قرار گرفت و در نتیجه برای تأمین منابع، به تصرف جایی دیگر نیاز داشت. توکیو باید بین آنچه راهبرد شمالی و جنوبی مطرح میشد یکی را انتخاب میکرد. منظور از راهبرد شمالی، تصرف مناطق شمالی ژاپن برای استفاده از منابع طبیعی آن بود که شامل چین، سیبری و مغولستان میشد. منظور از راهبرد جنوبی نیز اشغال مالایای انگلستان و هند شرقی هلند بود که از نظر نفت و مشتقات آن نسبتا غنی بودند. راهبرد شمال در دسترستر بود؛ بهویژه که منچوری نیز به اشغال آنان درآمده بود؛ بااینحال درگیری با شوروی بر سر مناطق مرزی در خلخین و شکست نیروهای ژاپنی از شوروی و مغولستان توکیو را به بازنگری در طرحهایش متمایل کرد.[3]
ازآنجاکه نیروی زمینی ژاپن با چین درگیر بود، نیروی دریایی ژاپن راهبرد جنوبی را در پیش گرفت. ژاپنیها در سال 1940م و در توافقی با فرانسه، با هدف قطع مسیرهای حیاتی چین وارد بخش شمالی هند و چین، در تملک فرانسه بود، شدند. این اقدام در انزوای چین مؤثر بود، اما واشنگتن آن را اقدامی خصمانه تلقی میکرد که باعث میشد منافع این کشور در منطقه پاسیفیک به خطر بیفتد. با توجه به اتحاد ژاپن با آلمان نازی و ایتالیای موسولینی، آمریکا به تحریم فولاد، مس و آهن علیه ژاپن روی آورد که هم برای ژاپن منابع حیاتی بهشمار میآمد و هم بیشتر آن به وسیله آمریکا فراهم میشد، اما ژاپن به این رویکرد آمریکا وقعی نگذشت و مناطق بیشتری از هند و چین را اشغال کرد تا از آن به عنوان سکویی برای اشغال بیشتر مناطق جنوب استفاده کند. این بار واکنش آمریکا به سیاست ژاپن شدیدتر بود و آمریکا تمام داراییهای ژاپن را در این کشور بلوکه کرد که این امر مانع از خرید نفت آمریکا توسط ژاپن میشد. در ادامه هلند و انگلستان نیز تحریمهای مشابهی علیه ژاپن اعمال کردند. پس از این وقایع بود که توکیو از تهیه بیش از 90 درصد نفت لازم برای به حرکت درآوردن چرخهای کشورش بازماند. به این ترتیب، ژاپن وارد یک بحران بزرگ شد.[4]
قمار بزرگ ژاپن
ژاپنیها نخست باب مذاکره را با آمریکا باز کردند. آمریکا خواستار خروج کامل ژاپن از چین و انعقاد یک قرارداد سهجانبه بود که این به معنای شکست و تحقیر کامل ژاپن بود، اما رهبران سیاسی در ژاپن که رویای تبدیل شدن به امپراتوری را در سر میپروراندند، تنها راه باقیمانده را در استفاده از زور دیدند. آنها به این نتیجه رسیدند که باید مناطق بیشتری از جنوب را که شامل مالایای انگلستان و هند شرقی هلند بود اشغال کنند و اینکه این بار آمریکا بیتفاوت نخواهد بود و برای پاسخ به ژاپن به زور متوسل خواهد شد. در نهایت تصمیمسازان سیاست خارجی در ژاپن به این نتیجه رسیدند که باید با یک حمله پیشدستانه به بندر پرل هاربر و نیروی دریایی آمریکا، نتیجه این جنگ را به نفع خود تغییر دهند. در واقع ژاپنیها تصور میکردند با حمله به بندر پرل هاربر تا حدود بسیاری نیروی دریایی آمریکا و قدرت این کشور در منطقه پاسیفیک را از بین خواهند برد و به این شکل بدون تحمل هزینه بسیار به اهداف خود دست پیدا خواهند کرد؛ بهخصوص که بندر پرل هاربر در هاوایی، یکی از پایگاههای دریایی بسیار مهم آمریکا در اقیانوس آرام بود و مرکز اصلی عملیات نظامی آمریکا در این منطقه بهشمار میآمد.[5]
ژاپنیها با این کار خود به قمار بزرگی دست زدند؛ زیرا میدانستند اگر وارد یک جنگ فرسایشی و همهجانبه شوند نمیتوانند پیروز جنگ باشند و بیشک شکست خواهند خورد. پس راهبرد آنها یک حمله کوتاه اما ویرانکننده با نتایج و دستاورهای بسیار برای ژاپن بود که آمریکا را از ادامه جنگ منصرف خواهد کرد؛ به خصوص که ژاپن هزاران مایل در آن سوی اقیانوس آرام بود و رهبران این کشور احتمال بسیار میدادند که آمریکا وارد مذاکرات صلح خواهد شد و سلطه ژاپن را بر مناطق ازدسترفته خواهد پذیرفت. به این ترتیب آمریکا به طور کامل غافلگیر شد و ژاپن طبق نقشه ژنرال یاماموتو یک حمله سریع و برقآسا علیه این کشور به راه انداخت.
در 5 دقیقه اول جنگ چهار کشتی جنگی آمریکا از جمله یو.اس.اس اوکلاهاما و یو.اس.اس. آریزونا در اقیانوس آرام هدف حمله قرار گرفتند و ده دقیقه بعد به طور کامل نابود و بیش از هزار خدمه آنها کشته شدند. آن روز ژاپن همچنین حملاتی را در جنوب شرق آسیا ترتیب داد. تایلند هدف حمله قرار گرفت و این کشور در مدت کوتاهی تسلیم ژاپن شد؛ همچنین جزیره آمریکایی گوام و فیلیپین و همین طور قلمرو انگلیسی مالی و هنگکنگ خیلی سریع تسلیم ژاپن شدند. آنها بعدا به برمه و سنگاپور نیز حمله کردند و تقریبا در حال بنیانگذاری یک امپراتوری با منابع فراوان بودند.[6]
کد مطلب: 26021