گروهی از جوانان آرمانخواه با الگو گرفتن از کوبا و ویتنام، جنگلهای گیلان را به میدان نبرد بدل کردند، اما نقشههایشان ظرف چند روز فرو ریخت. چه شد که فداییان خلق نتوانستند حتی نخستین سنگر خود را حفظ کنند و عملیات سیاهکل به یک شکست تمامعیار انجامید؟
نگاهی به دلایل شکست گروههای مسلح انقلابی در مبارزه با رژیم پهلوی؛
چرا سیاهکل به پایان امید چریکها بدل شد؟
7 مرداد 1404 ساعت 14:16
مولف : رضا سرحدی
گروهی از جوانان آرمانخواه با الگو گرفتن از کوبا و ویتنام، جنگلهای گیلان را به میدان نبرد بدل کردند، اما نقشههایشان ظرف چند روز فرو ریخت. چه شد که فداییان خلق نتوانستند حتی نخستین سنگر خود را حفظ کنند و عملیات سیاهکل به یک شکست تمامعیار انجامید؟
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ پس از سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، گروهی از دانشجویان که به مبارزات مسالمتآمیز بیاعتماد شده بودند، به مطالعه جنبشهای انقلابی و جنگ چریکی روی آوردند. در این میان، گروهی از مارکسیستهای دانشگاه تهران در سال ۱۳۴۲ گرد هم آمدند که بعدها «سازمان چریکهای فدایی خلق» را پدید آوردند. آنها جنگلهای گیلان را به دلیل موقعیت جغرافیایی و سابقه مبارزاتی مردم منطقه پایگاه خود قرار دادند، اما با دستگیری یکی از اعضا، نقشههایشان به خطر افتاد و برای جلوگیری از افشای اطلاعات، به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل حمله کردند. این اقدام، آغازگر مبارزات مسلحانه چریکی در ایران شد. این واقعه، که با حمله گروهی از چریکهای فدایی خلق به پاسگاه ژاندارمری سیاهکل در شمال ایران آغاز شد، بهسرعت به شکست انجامید و با دستگیری و اعدام بسیاری از اعضای این گروه پایان یافت.[1] با توجه به اینکه واقعه سیاهکل تأثیرات عمیقی بر جنبشهای چپ و مبارزات مسلحانه در ایران گذاشت، تحلیل دلایل شکست آن موضوعی است که نیازمند بررسی دقیق و همهجانبه است. در این مقاله، دلایل شکست واقعه سیاهکل با تمرکز بر تطابق نداشتن این حرکت با شرایط اجتماعی، فرهنگی، و سیاسی ایران آن زمان بررسی شده است.
انزوای چریکها در شهری که دنبال تغییرات دیگری بود
پیش از اشاره به دلایل شکست واقعه سیاهکل، لازم است به زمینه تاریخی این واقعه اشاره شود. در دهه ۱۳۴۰، ایران تحت حکومت محمدرضا پهلوی، در فضایی آکنده از سرکوب شدید مخالفان و برقراری یک نظام سیاسی متمرکز و اقتدارگرا دوران میگذراند. در این دوره، جنبشهای چپ و مارکسیستی در ایران درصدد الگوگیری از حرکتهای انقلابی در دیگر کشورها، بهویژه کوبا و ویتنام، بودند. گروه چریکی فداییان خلق، که متأثر از این الگوها بود، با این باور که مبارزه مسلحانه تنها راه مقابله با رژیم پهلوی است، به سازماندهی و اجرای عملیاتهای چریکی اقدام کرد.[2]
واقعه سیاهکل ــ یکی از اولین اقدامات مسلحانه این گروه ــ با هدف ایجاد یک کانون مقاومت در مناطق روستایی و جلب حمایت تودههای مردم طراحی شده بود، اما این حرکت بهسرعت شکست خورد و بسیاری از اعضای گروه دستگیر و اعدام شدند. این شکست نه تنها ضربه سنگینی به جنبشهای چریکی وارد کرد، بلکه نشان داد که این گروهها بهدرستی بسترهای جامعه ایرانی را درک نکردهاند. چریکها بر این باور بودند که با حملات مسلحانه، مردم به آنها میپیوندند، اما واقعیت اجتماعی ایران متفاوت بود. جامعه شهری درگیر اصلاحات اقتصادی و سرکوب پلیسی بود و دهقانان، برخلاف تصور چریکها، دلبستگی عمیقی به مبارزات مسلحانه نداشتند. علاوه بر این، سرکوبهای گسترده و فقدان شبکههای ارتباطی قوی، امکان گسترش جنبش را از میان برد.[3]
در حقیقت، اصلیترین دلایل شکست واقعه سیاهکل، بیتوجهی به ساختار اجتماعی ایران بود. جامعه ایران در آن دوره، بهویژه در مناطق روستایی، دارای ساختاری سنتی و مذهبی بود که با ایدئولوژی مارکسیستی گروههای چریکی همخوانی نداشت. اکثر روستاییان در آن زمان به دلیل داشتن باورهای مذهبی و سنتی، بهشدت به نهادهای دینی وابسته بودند. این در حالی بود که گروههای چریکی، با تأکید بر ایدئولوژی مارکسیستی و ضد مذهبی، نتوانستند حمایت این قشر را جلب کنند.[4] علاوه بر این، ساختار قبیلهای و عشیرهای در برخی مناطق ایران، بهویژه در مناطق شمالی که واقعه سیاهکل در آن رخ داد، باعث میشد روستاییان به جای پیوستن به گروههای چریکی، به رهبران محلی و سنتی خود وفادار بمانند. این وفاداریهای محلی و قبیلهای، مانع از آن شد که گروههای چریکی بتوانند پایگاه مردمی قوی در این مناطق ایجاد کنند.
یکی دیگر از دلایل شکست واقعه سیاهکل مرتبط با جامعه ایران، برقرار نبودن ارتباط مؤثر میان گروههای چریکی با تودههای شهری بود. درحالیکه این گروهها تلاش میکردند با تمرکز بر مناطق روستایی، پایگاههای خود را ایجاد کنند، جمعیت شهری تحت تأثیر تحولات شهری بودند. شهرنشینان، بهویژه طبقه متوسط شهری، به دنبال تغییرات سیاسی و اجتماعی بودند، اما این تغییرات لزوما در چهارچوب مبارزه مسلحانه و ایدئولوژی مارکسیستی تعریف نمیشد. گروههای چریکی نتوانستند ارتباط مناسبی با این طبقه برقرار کنند و از حمایت آنها برخوردار شوند. این عامل باعث شد جنبش چریکی به جای تبدیل شدن به یک جنبش فراگیر، در حد یک حرکت محدود و منزوی باقی بماند و نتواند تأثیر شایانی بر تحولات سیاسی ایران بگذارد.[5]
تفاوت اساسی ایران با کوبا و ویتنام
گروههای چریکی، از جمله فداییان خلق، با الگوبرداری از جنبشهای انقلابی در کشورهایی مانند کوبا و ویتنام، بر این باور بودند که مبارزه مسلحانه میتواند بهسرعت به یک انقلاب تودهای تبدیل شود، اما این گروهها بهدرستی شرایط سیاسی ایران را درک نکرده بودند. درحالیکه در کوبا و ویتنام، جنبشهای چریکی با حمایت گسترده مردمی و در شرایطی که حکومت مرکزی ضعیف و ناپایدار بود، به موفقیت رسیده بودند، در ایران وضعیت کاملا متفاوت بود. رژیم پهلوی در آن زمان از توان امنیتی نسبتا خوبی برخوردار بود و توانایی سرکوب هرگونه حرکت مخالف را داشت.[6] علاوه بر این، رژیم با حمایت قدرتهای خارجی، بهویژه آمریکا، از ثبات نسبی برخوردار بود. این شرایط باعث میشد هرگونه حرکت مسلحانه بهسرعت با واکنش شدید رژیم مواجه شود و امکان گسترش و تبدیل شدن به یک جنبش تودهای را نداشته باشد.[7]
|
کد مطلب: 26006