قرنهاست که روایتی تحریفشده در ذهن جهان حک شده است: «آفریقا پیش از ورود اروپاییها قارهای بیتمدن بود»، اما شواهد تاریخی چیز دیگری میگویند؛ از امپراتوری مالی با ثروتی افسانهای تا پادشاهی بنین با شاهکارهای هنریاش، آفریقا نهتنها مهد تمدنهای بزرگ بوده بلکه یکی از پیشرفتهترین جوامع بشری را در خود جای داده بود؛ پس چرا این حقیقت از تاریخ محو شد؟
پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ یکی از باورهای رایجی که در قرون گذشته از سوی استعمارگران اروپایی تبلیغ شده، این بوده که آفریقا پیش از تماس با اروپا، قارهای بدون تمدن و فرهنگ بوده است. این دیدگاه که ریشه در خودبرتربینی غربی دارد، به توجیه استعمار و بهرهکشی از منابع انسانی و طبیعی این قاره کمک بسیار کرده است. در این مقاله، ابتدا دیدگاه استعماری درباره تاریخ آفریقا نقد شده، سپس برخی از تمدنهای مهم پیش از استعمار این منطقه بررسی و در نهایت به سهم استعمار در تحریف تاریخ آفریقا اشاره شده است.
بازنگری در روایتهای استعماری
مطالعات تاریخی و باستانشناسی نشان دادهاند که تمدنهای آفریقایی پیش از ورود استعمارگران اروپایی، دارای ساختارهای حکومتی پیشرفته و پیچیده بودهاند؛ برای مثال، امپراتوری مالی در قرون وسطی نهتنها یکی از ثروتمندترین امپراتوریهای جهان بود، بلکه با حکومتی منظم، نظام مالیاتی کارآمد و روابط دیپلماتیک گسترده در عرصه بینالمللی شناخته میشد؛ همچنین، شهرهایی مانند تیمبوکتو به مراکز علمی و فرهنگی بزرگی تبدیل شده بودند که دانشمندان و متفکرانی از سراسر جهان اسلامی را جذب میکردند. امپراتوریهای دیگر، همچون غنا و سونگای، نیز دارای نهادهای اداری مستحکم و شبکههای تجاری پررونقی بودند که آفریقا را به بخشی مهم از تجارت جهانی متصل میکردند.[1]
علاوه بر سیستمهای حکومتی، فرهنگهای آفریقایی نیز از تنوع و غنای فراوانی برخوردار بودند. هنر، موسیقی، معماری و سنتهای شفاهی به حفظ و انتقال دانش و تاریخ این جوامع کمک بسیار کردند؛ برای نمونه، جوامع یوروبا و بنین به دلیل مجسمهسازیهای برنزی بینظیر خود، که مهارت و تکنیک بالای هنرمندان بومی را نشان میدهد، مشهور بودند. در زمینه موسیقی، سبکهای آفریقایی نهتنها تأثیرات عمیقی بر موسیقی جهان گذاشتهاند، بلکه از دیرباز ابزاری برای روایت تاریخ و انتقال دانش در جوامع محلی بهشمار میآمدند. این فرهنگهای غنی و متنوع، بهرغم تلاشهای استعمارگران برای نادیدهگرفتن یا تحریف آنها، همچنان به حیات خود ادامه داده و در بسیاری از موارد حتی تأثیرات فرهنگی گستردهای بر سایر نقاط جهان داشتهاند.[2]
با وجود این شواهد تاریخی، استعمارگران اروپایی در قرنهای نوزدهم و بیستم تلاش کردند با سرکوب و تحریف تاریخ بومی آفریقا، سلطه خود را توجیه کنند. آنها با اجرای سیاستهایی چون تغییر نظام آموزشی و تحمیل زبان و فرهنگ اروپایی، سعی در قطع ارتباط نسلهای جدید با گذشته پرافتخار خود داشتند.[3] بااینحال، پژوهشهای جدید و حرکتهای بومی برای احیای هویت تاریخی و فرهنگی آفریقا، نشان داده است که این روایتهای استعماری تنها تلاشی برای سرپوش گذاشتن بر حقیقت بودهاند. امروزه، بازنگری در تاریخ آفریقا و تأکید بر دستاوردهای تمدنی این قاره، یکی از گفتمانهای مهم ضد استعماری است که میتواند سبب احیای هویت و اعتماد به نفس ملتهای آفریقایی شود.[4]
تمدنهای شکوفای آفریقا
امپراتوری مالی یکی از تمدنهای مشهور آفریقایی بود که در قرنهای سیزدهم و چهاردهم میلادی به اوج قدرت خود رسید و در تجارت بینالمللی بسیار خوش درخشید. این امپراتوری گسترده، که بخشهایی از کشورهای امروزی مالی، سنگال، گینه و نیجر را دربر میگرفت، به دلیل ثروت عظیم خود از طریق تجارت طلا و نمک شهرت داشت. در این میان، منسا موسی، معروفترین پادشاه مالی، یکی از انسانهای ثروتمند تاریخ بهشمار میآید. سفر حج افسانهای او در سال ۱۳۲۴م نهتنها قدرت و شکوه این امپراتوری را به نمایش گذاشت، بلکه با توزیع گسترده طلا در مسیر خود، موجب افت ارزش طلا در مصر برای چندین سال شد،[5] اما اهمیت مالی فقط محدود به ثروت مادی نبود، بلکه این امپراتوری مرکز علمی و فرهنگی شناختهشدهای نیز محسوب میشد. شهر تیمبوکتو، که پایتخت فرهنگی و علمی مالی بهشمار میآمد، به یکی از مراکز مهم آموزش و پژوهش در جهان اسلام تبدیل شده بود. در این شهر، دانشگاه سانکوره تأسیس شد که یکی از نهادهای آموزشی بسیار معتبر آن دوران محسوب میشود. دانشمندان، فقها و پژوهشگران از مناطق مختلف به این شهر سفر میکردند تا از دانش موجود در آن بهره برند و در کتابخانههای وسیع آن، هزاران نسخه خطی ارزشمند در زمینههای مختلف علمی، فلسفی و دینی نگهداری میشد.[6]

نقشه امپراتوری مالی در بزرگترین وسعت آن در پایان سلطنت مانسا موسی (۱۳۳۷م)
پادشاهی بنین، که در منطقهای از نیجریه امروزی قرار داشت، یکی از مراکز فرهنگی و هنری بسیار مهم آفریقا بهشمار میآمد. این پادشاهی که از قرن سیزدهم تا قرن نوزدهم میلادی بر سر کار بود، به دلیل آثار هنری پیشرفته و سنتهای حکومتی پیچیده خود معروف بود. آثار برنزی بنین، که شامل مجسمهها و لوحهای حکاکیشده دقیق و زیبایی بود، نشاندهنده مهارت فوقالعاده هنرمندان بومی در فنون فلزکاری و مجسمهسازی بود. برخی از این آثار نهتنها از لحاظ تکنیک ساخت با آثار همدوره اروپایی طرف قیاس بودند، بلکه در برخی موارد حتی در سطح برتری از آنها قرار داشتند. این مجسمهها که معمولا چهره شاهان، ملکهها و جنگجویان را به تصویر میکشیدند، نهتنها مهارتهای هنری را به نمایش میگذاشتند، بلکه تاریخ و سنتهای پادشاهی بنین را نیز حفظ میکردند. علاوه بر این، بنین دارای ساختار سیاسی منسجمی بود که از طریق سیستمی پیچیده از مشاوران و مقامات دربار اداره میشد. پادشاهان بنین، که با عنوان «اووا» شناخته میشدند، جایگاه کلیدی در اداره کشور داشتند و از طریق روابط تجاری گسترده با اروپاییان، مخصوصا پرتغالیها، نفوذ خود را در منطقه حفظ میکردند.[7]
تمدن اکسوم، که در مناطق امروزی اتیوپی و اریتره قرار داشت، یکی از تمدنهای بسیار پیشرفته جهان باستان بود که در قرنهای اول تا هفتم میلادی به قدرت رسید. این تمدن از موقعیت استراتژیک خود در مسیرهای تجاری دریای سرخ استفاده کرد و به یکی از مراکز تجاری مهم بینالمللی تبدیل شد. اکسوم با امپراتوریهای بزرگ مانند روم و هند ارتباط تجاری برقرار کرده بود و کالاهایی همچون طلا، عاج فیل و ادویه را صادر میکرد. این امپراتوری همچنین از اولین حکومتهایی بود که مسیحیت را بهعنوان دین رسمی پذیرفت، که این امر موجب شد به یکی از مراکز مهم فرهنگی و مذهبی در شرق آفریقا تبدیل شود. اکسوم دارای سیستم نوشتاری مخصوص به خود به نام «گعز» بود که در تدوین اسناد دولتی، متون مذهبی و آموزش بهکار میرفت. یکی از نمادهای مشهور این تمدن، استلاهای سنگی عظیمی بودند که برای نشان دادن قدرت و نفوذ فرمانروایان اکسوم ساخته میشدند. همچنین، ضرب سکههای مخصوص، یکی دیگر از نشانههای توسعهیافتگی اقتصادی و استقلال این امپراتوری بود. توانایی اکسوم در مدیریت منابع، حفظ روابط بینالمللی و ایجاد زیرساختهای اقتصادی پیشرفته، این تمدن را به یکی از تأثیرگذارترین قدرتهای آفریقایی در دوران باستان تبدیل کرد.[8]
روایت استعمارگران از آفریقا
ورود استعمارگران اروپایی به آفریقا، نهتنها موجب تخریب تمدنهای بومی شد، بلکه تاریخ این قاره را نیز به شکلی نظاممند تحریف کرد. استعمارگران برای توجیه سلطه خود، تمدنهای پیشین آفریقا را نادیده گرفتند یا آنها را به گونهای تحریف کردند که گویی بدون دخالت اروپا نمیتوانستند توسعه پیدا کنند. این تحریفها به روشهای مختلفی انجام شد که برخی از آنها عبارتاند از:
الف) تخریب آثار تاریخی و فرهنگی: بسیاری از مراکز تمدنی آفریقا در دوره استعمار نابود شدند. استعمارگران اروپایی کتابخانههای تیمبوکتو را غارت کردند، آثار هنری بنین را به موزههای اروپایی انتقال دادند و بسیاری از شهرهای آفریقایی را با خاک یکسان کردند. این اقدامات باعث شد بسیاری از اسناد مربوط به تاریخ تمدنهای آفریقایی از بین برود یا دسترسی به آنها محدود شود.[9]
.jpg)
یک پلاک برنزی از بنین در موزه بریتانیا
ب) تحمیل نظامهای اروپایی و نابودی ساختارهای بومی: با ورود استعمار، ساختارهای بومی حکومتی، اقتصادی و آموزشی آفریقا نابود شد و جای خود را به نظامهای استعماری داد که بر پایه بهرهکشی از منابع انسانی و طبیعی بنا شده بودند. این مسئله موجب شد توسعه طبیعی جوامع آفریقایی مختل شود و وابستگی آنها به قدرتهای استعماری افزایش یابد.[10]
ج) ایجاد روایتهای نژادپرستانه: یکی از ابزارهای مهم استعمارگران برای تحریف تاریخ آفریقا، استفاده از گفتمانهای نژادپرستانه بود. در قرنهای هجدهم و نوزدهم میلادی، بسیاری از پژوهشگران اروپایی کوشیدند تصویر «قارهای عقبمانده و بیتمدن» از آفریقا ارائه دهند. این تصویر، که در بسیاری از کتابهای درسی و آثار تاریخی غربی تثبیت شده است، موجب شد حتی در دوران معاصر نیز بسیاری از افراد باور داشته باشند که تمدن آفریقا تنها پس از ورود اروپاییان شکل گرفته است.[11]
فشرده سخن
آفریقا پیش از استعمار اروپایی، نهتنها قارهای بدون تمدن نبود، بلکه میزبان برخی از بزرگترین و پیشرفتهترین تمدنهای تاریخ بوده است. امپراتوریهایی مانند مالی، بنین، اکسوم و تمدنهای دیگر نشان میدهند که این قاره دارای سیستمهای پیچیده حکومتی، اقتصادی، فرهنگی و علمی بوده است. استعمارگران اروپایی برای مشروعیتبخشی به سلطه خود، تاریخ آفریقا را تحریف کردند و تمدنهای آن را بهعمد نادیده گرفتند، اما امروزه، با بازنگری در تاریخ و شناخت بهتر گذشته آفریقا، میتوان به این حقیقت پی برد که این قاره همواره سهمی مهم در تاریخ بشری داشته و شایسته جایگاهی درخور در تاریخ تمدنهای جهان است.
پینوشتها:
[1]. حسین حمیدینیا،
استعمار و نامگذاری جغرافیایی، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ۱۳۹۳، صص ۲۲۷.
[2]. ژاک ماکه،
تمدن سیاهان: تاریخ، فنون، هنرها، جوامع، مشهد، آستان قدس رضوی، معاونت فرهنگی، ۱۳۶۹، صص 279-288.
[3]. پانیکار، ک. مادهو،
استعمار پرتغال و جنبش آنگولا، مشهد، انتشارات توس، ۱۳۶۰، صص 10-18.
[4]. محمد عمران،
نهضتهای ضداستعماری در آفریقا، قم، نسل جوان، ۱۳۵۲، ص 40.
[5]. Keseru D.
The Mali Empire, Hungarian J. Afr. Stud, 2010, pp 4-20.
[6]. Jansen J. “Beyond the Mali empire—A new paradigm for the Sunjata Epic”,
The International Journal of African Historical Studies, 2018 Jan 1; 51(2):317-40.
[7]. احمد علامهفلسفی،
جمهوری بنین، تهران، فراروانشناسی، ۱۳۹۹، صص 1-20.
[8]. Phillipson DW.
Foundations of an african civilisation: Aksum & the northern horn, 1000 BC-1300 AD, Boydell & Brewer Ltd, 2012, pp 1-30.
[9]. جک وودیس،
مقدمهای بر استعمار نو: امپریالیسم نوین در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین، ترجمه سعید روحانی، تهران، انتشارات پیروز، ۱۳۵۹، صص 30-41.
[10]. قوام نکرومه،
مبارزه طبقاتی در آفریقا، ترجمه محمد مجتبیزاده، تهران، شناخت، بیتا، صص 21-10.
[11]. طاهره مقری موذن،
بولتن ویژه: نگاهی به رقابتهای قدرتهای بزرگ در آفریقا، تهران، ابرار معاصر تهران، ۱۳۹۲، صص 18-7.