پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ امیرعباس هویدا، یکی از نخستوزیران دوره پهلوی دوم، شخصیتی بحثبرانگیز در تاریخ معاصر ایران است. او بیش از سیزده سال (۱۳۴۳-۱۳۵۶) نخستوزیر بود و در این مدت، تأثیرات چشمگیری بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ ایران گذاشت. یکی از جنبههای مهم زندگی هویدا، دلبستگی او به فرهنگ غرب، بهویژه فرانسه بود. این دلبستگی در ابعاد گوناگون زندگیاش تأثیر گذاشت و نگرش، رفتار و سبک زندگیاش را شکل داد. در این مقاله، دامنه، تنوع و گستره این دلبستگی و نیز نگرش و سبک زندگی هویدا را بررسی میکنیم.
زمینههای شکلگیری دلبستگی به غرب
عوامل متعددی در شکلگیری دلبستگی هویدا به غرب سهم داشتند. او از 59 سال عمری که داشت، نزدیک به دو سوم آن را در خارج از ایران سپری کرد و بهگونهای شخصیت ایرانی وی شکل گرفت که همسر او (لیلا امامی) دربارهاش گفت: «هویدا برای ایرانیها، زیاده از حد اروپایی بود».[1] حتی بسیاری از گفتارهای محرمانه و مهمش را به زبان فرانسه یا انگلیسی انجام میداد. حتی گاه هنگام گفتوگوی عادی با همکارانش هم از زبان فرانسه استفاده میکرد. فارسی را هرگز به خوبی فرانسه یاد نگرفت. شاید یکی از علل علاقه محمدرضا پهلوی به او هم همین بود. شاه هم مانند هویدا «فرانکوفیل» بود.[2] با توجه به آنچه گفته شد، میتوان بروز شخصیت ایرانی هویدا را به موارد زیر تقلیل داد:
الف) تحصیلات:
هویدا تحصیلات خود را در دمشق، بیروت و بلژیک گذراند. این تجربه، او را با فرهنگ، زبان و ارزشهای غربی آشنا کرد و تأثیر عمیقی بر او گذاشت. مدرسه هویدا در دمشق را فرانسویها ایجاد کرده بودند و یک میسیون مذهبی به نام «لازاریستها»، آن را اداره میکردند. تدریس در این مدرسه به زبان فرانسه انجام میشد. بر همین اساس امیرعباس بیش از آنکه خواندن و نوشتن به زبان فارسی را بیاموزد، خواندن و نگاشتن به زبان فرانسوی را آموخت.[3] یازده سال بعد را نیز هویدا در مدرسهای فرانسوی در بیروت گذراند؛ مدرسهای که بهطور غیررسمی وابسته به دولت فرانسه بود.[4]
ب) خانواده:
خانواده هویدا نیز با فرهنگ غرب آشنایی داشتند. پدرش، حبیبالله عینالملک، از دیپلماتهای ایرانی بود که مدتی را در اروپا سپری کرده بود و اغلب آثار فرانسوی را به فارسی ترجمه میکرد. مادرش، افسرالملوک، نیز از کودکی به فرهنگ فرانسه (فرانکوفیل) گرایشی داشت و هر شب پیش از خواب، سرود ملی فرانسه را با صدای بلند میخواند. مأموریت پدر و مهاجرت اجباری به دمشق و بیروت، زمینه ذهنی و عینی هویدا را برای پذیرش نگرشهای اروپایی آماده ساخت و او را به شخصیتی «جهانوطن»، که گفته میشود علاقهای به سرزمین اصلی خود نداشت، تبدیل کرد. او همواره محیط اروپا را بر ایران ترجیح میداد. اساسا در دوره پهلوی، گرایش به غرب، در میان طبقه بالای جامعه ایران «ارزشمند» تلقی میشد؛ ازاینرو، این محیط اجتماعی نیز در شکلگیری دلبستگی هویدا به غرب بیتأثیر نبود.

حبیبالله هویدا (عینالملک) ــ در تصویر امیرعباس هویدا در جوانی نیز مشاهده میشود
ابعاد دلبستگی به غرب
دلبستگی هویدا به غرب در ابعاد مختلف زندگی او نمود داشت. از جمله این ابعاد میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
الف) زبان و ادبیات:
هویدا به زبان فرانسه تسلط کامل داشت و به ادبیات فرانسه علاقه بسیاری نشان میداد. او اغلب به زبان فرانسه صحبت میکرد و از خواندن آثار نویسندگان فرانسوی لذت میبرد، اما به گفته خسرو معتضد، «هویدا فقط خواننده و خوشهچین بود. به همه چیز تظاهر میکرد. زمانی در پاریس تظاهر میکرد که چپ است. زمانی در تهران خود را عضو ادبی صادق هدایت معرفی میکرد، اما هرگز جدی و عمیق نبود».[5] از سوی دیگر، هویدا بهشدت اسیر گرایشهای روشنفکرانه بود و از ابتدای جوانی هنگام اقامت در پاریس میکوشید به محافل روشنفکران راه یابد. او پس از بازگشت به ایران در اوایل دهه 1320ش، همین رویکرد را ادامه داد و سرانجام خود را به حلقه یاران صادق هدایت وارد کرد. هویدا و صادق هدایت از طریق صادق چوبک با یکدیگر آشنا شدند و اندک اندک این رابطه گسترش یافت و هویدا در شمار دوستان صمیمی هدایت قرار گرفت.
هر زمانی که هویدا به مأموریت خارج از کشور میرفت، تازهترین کتابهای اروپایی را میخرید و به رسم هدیه برای صادق هدایت میفرستاد. هویدا همچنین در چاپ شماری از آثار هدایت به وی کمک کرد. این آثار شامل دو کتاب «افسانه آفرینش» و «البعثه الاسلامیه فی البلاد الافرنجیه» است که هدایت در این اثر دین مقدس اسلام و مسلمانان را به سخره گرفته است و همین امر، کمک هویدا را به چاپ آنها معنیدارتر میکند.[6]

میرعباس هویدا
شماره آرشیو: 8-131گ
ب) پوشش و ظاهر و تفریحات اروپایی:
هویدا به ظاهر خود بسیار اهمیت میداد و همواره لباسهای شیک و مد روز میپوشید. او بهویژه به کت و شلوارهای دوختهشده در فرانسه علاقه داشت و اغلب از این نوع لباسها استفاده میکرد. گاه گفته میشود خیاط مشترک محمدرضا پهلوی و هویدا هم یک ایتالیایی است که گرانترین دوخت و پارچه را بهطور ویژه برای آنها تهیه میکند؛ همچنین، پیپ، عصا و گل ارکیده، سه ویژگی ظاهری هویدا در انظار عمومی بود و در اروپا به او «آقای اُرکیده» میگفتند. اساسا گل ارکیده در ایران توسط همسرش لیلا امامی ابداع شد. در سالهای بعد امامی با پشتیبانی نخستوزیری [هویدا]، در سال 1355 گلخانه مدرنی در کرج تأسیس کرد و نام آن را «سامان گل» گذاشت. بنا بر گزارش ساواک، هویدا کلیه مایحتاج منزل و همچنین وسایل فنی و غیر فنی گلخانه را از طریق نخستوزیری تهیه و وجه آن را از بودجه محرمانه پرداخت میکرد و ازاینرو همسرش امامی از این راه سود بسیار برد.[7]

امیرعباس هویدا نخست وزیر و اسدالله علم وزیر دربار
شماره آرشیو: 1-794ع
افزون بر این، هویدا اغلبِ اوقاتِ فراغتِ خود را در کشورهای اروپایی سپری میکرد. او بهویژه به فرانسه و سوئیس علاقه داشت. در دوران جوانی و تحصیل در اروپا، بیش از هر چیز رقص و والسهای اشتراوس، کابارههای شبانه و خانمهای زیبا برای هویدا اهمیت داشتند.[8] همچنین، به هنر و موسیقی غربی نیز علاقه نشان میداد. یکی از لذتهای او بازدید از موزهها و گالریهای هنری در اروپا بود. هویدا «عاشق و دلبسته فرهنگ فرانسوی، ورزش فرانسوی، اغذیه و شرابهای فرانسوی و همه مبانی زندگی فرانسوی بود. او دنیا را از پشت عینک فرانسوی مینگریست و سعی میکرد یک پسر فرانسوی خوب باشد».[9]
ج) نگرش و روش هویدا؛ تزریق مدرنیته غربی به جامعه:
دلبستگی هویدا به غرب، تأثیرات خود را بر نگرش و سبک زندگی او و سیاستگذاریهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز برجای گذاشت. او نگرشی مدرن داشت و پیشرفت و توسعه ایران را فقط بر اساس الگوهای غربی میدید. سبک زندگی او نیز تحت تأثیر فرهنگ غرب بود؛ بهگونهای که حتی محیط اطراف خود را با دکورها و لوازم منزل فرانسوی تزئین میکرد. دلبستگی هویدا به غرب، همواره با انتقاداتی همراه بوده است. برخی معتقدند که این دلبستگی، باعث دوری او از فرهنگ و ارزشهای ملی ایران شده بود؛ همچنین، برخی دیگر انتقاد میکنند که او در تلاش برای تقلید از غرب، به مسائل و مشکلات واقعی جامعه ایران بیتوجه بود. او فقط به «حفظ قدرت» میاندیشید و برای حفظ مقامش به هر خفتی تن در میداد.
هویدا یکبار، در عین صداقت و واقعبینی نقادانه گفته بود: «بعضیها تریاکیاند؛ بعضی دیگر به مال دنیا دل میبندند؛ بعضی هم معتاد قدرتاند. مُرادش از معتادان قدرت قاعدتا بیش از هر کس خودش بود».[10] او زیرکانه گفته بود: «در ایران هیچکس حق استعفا دادن ندارد. همه باید منتظر اوامر شاهنشاه بمانند. استعفا تنها به فرمان ایشان است».[11] او بهقدری بلندپرواز بود که در جلسه فراکسیون پارلمانی حزب «ایران نوین» از ماندگاری خود تا سال 2000م خبر میداد و در مورد رشد اقتصادی میگفت: «پس از هند ایران بزرگترین تولیدکننده در جهان سوم است و اظهار امیدواری کرد تا سال 2000م درآمد سرانه یک ایرانی بیش از پنجهزار دلار خواهد شد و در همان سال دولت من هم سر کار خواهد بود».[12] با وجود چنین اظهار نظرهایی، تورم، گرانی و فروپاشی اقتصادی از دستاوردهای دولت وی در سالهای دهه 1350 بود؛ خلاصه آنکه، تنها ویژگی وی که با خصلت فرانسویمآبیاش در تناقض قرار میگرفت چاکرمنشی و چاپلوسی وی از «قدرت» و شخص «شاه» بود.

دستبوسی امیرعباس هویدا، نخستوزیر، از محمدرضا پهلوی، هنگام استقبال از او در فرودگاه
شماره آرشیو:2017-171-الف
نتیجه
امیرعباس هویدا شخصیتی بود که دلبستگی عمیقی به فرهنگ غرب، بهویژه فرانسه، داشت. این دلبستگی در ابعاد مختلف زندگی او، از جمله زبان، پوشش، رفتار، سفر و هنر، نمود داشت. این دلبستگی، تأثیرات خود را بر نگرش و سبک زندگی او نیز برجای گذاشت. او نگرشی مدرن و تقلیدی نسبت به پیشرفت و توسعه ایران بر اساس الگوهای غربی داشت؛ بااینحال، دلبستگی او به غرب، همواره با انتقاداتی همراه بوده است. برخی معتقدند که این دلبستگی، باعث دوری او از فرهنگ و ارزشهای ملی ایران شده بود. در نهایت او نگرش، دیدگاه، سبک و اندیشه فرانسوی را بر کلیت فرهنگ ایران ترجیح میداد!
پینوشتها:
[1]. عباس میلانی،
معمای هویدا، تهران، آتیه، اختران، چ پنجم، 1380، ص 71.
[3].
نیمه پنهان: سیمای کارگزاران فرهنگ و سیاست، امیرعباس هویدا، ج 14، به کوشش دفتر پژوهشهای مؤسسه کیهان، تهران، کیهان، چ چهارم، 1388، ص 22.
[4]. خسرو معتضد،
هویدا: سیاستمدار پیپ، عصا، گل ارکیده، ج 1، تهران، زرین، چ دوم، 1378، ص 87.
[6]. نیمه پنهان، همان، صص 281-282.
[7]. ابراهیم ذوالفقاری،
قصه هویدا، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چ سوم، 1397، صص 343-344.
[8]. خسرو معتضد، همان، ج 1، ص 246.
[10]. عباس میلانی، همان، ص 275.
[12].
امیرعباس هویدا به روایت اسناد ساواک، تألیف مرکز بررسی اسناد تاریخی، ج 2، تهران، کیهان، چ دوم، 1386، ص 275.