پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ حادثه مسجد جامع کرمان یکی از حوادث مهم و تأثیرگذار در روند انقلاب اسلامی ایران به شمار میآید. این حادثه که مقارن برگزاری مراسم بزرگداشت شهدای میدان ژاله تهران رخ داد، به دلیل ابعاد گسترده خشونت و تخریب، توجه بسیاری را به خود جلب کرد. هدف این نوشتار، بررسی این رویداد از منظر تاریخی و شناسایی عوامل و زمینههای وقوع آن است. با تمرکز بر ابعاد مختلف این حادثه، میتوان به درک دقیقتری از تأثیر آن در تحولات انقلاب اسلامی دست یافت.
زمینه و اهمیت تاریخی
واقعه آتشسوزی مسجد جامع کرمان در 24 مهر 1357 یکی از نقاط عطف انقلاب اسلامی ایران بهشمار میآید. در این حادثه، مردم کرمان به دعوت روحانیان برای بزرگداشت شهدای میدان ژاله تهران در مسجد جامع تجمع کردند. در حقیقت در ساعت ۸ صبح روز واقعه، حدود پنجهزار نفر از مردم کرمان به دعوت علما در مسجد جامع این شهر گرد هم آمدند. بازار و تمامی مغازهها تعطیل بود، که از همراهی مردم با این حرکت اعتراضی حکایت میکرد. مراسم با سخنرانی حجتالاسلام صمدانی آغاز شد، اما حضور گروهی از حامیان حکومت پهلوی با شعارهای حمایتی و چوب و میلههای آهنی در دست، نظم مراسم را به هم زد. این گروه، به تحریک شهربانی، ابتدا دوچرخهها و موتورهای مردم را آتش زدند و درگیری میان آنها و حاضران آغاز شد.[1]

در میانه این مراسم، گروهی از مهاجمان که از حمایت مأموران شهربانی برخوردار بودند، با استفاده از چماق، گاز اشکآور و دیگر ابزارهای خشونت، به مردم حمله کردند. مهاجمان با آتش زدن وسایل نقلیه در ورودی مسجد و استفاده از گاز اشکآور، موجب گسترش آشفتگی شدند. آنان به تخریب و آتش زدن وسایل مسجد، از جمله قرآنها، اقدام کردند و با ضرب و جرح بیرحمانه افراد حاضر، شرایطی خشونتبار بهوجود آوردند. در این جریان، چندین نفر کشته و مجروح شدند و خسارات گستردهای به بازار و اموال عمومی وارد شد.[2]
نیروهای شهربانی با پرتاب گاز اشکآور و شلیک هوایی سعی در متفرق کردن جمعیت داشتند. مهاجمان با رفتن به پشتبام مسجد و پرتاب آجر، خشونت را تشدید کردند. در این میان، چند روحانی بنام از جمله آیتالله صالحی و آیتالله رخشاد نجفی به دلیل گاز اشکآور بیهوش شدند. حملات مهاجمان به مردم، به آسیبهای جدی جسمی و روانی منجر شد. برخی منابع تأیید کردهاند که نیروهای حکومتی بهعمد در این درگیریها شرکت کردند.[3]
عاملان و پیامدهای حادثه
انجمن اسلامی دانشوران اهواز، که گروهی از جوانان و دانشجویان از جمله حسین علمالهدی آن را در سالهای ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰ تأسیس کردند، ابتدا با هدف ترویج اسلام و فعالیتهای فرهنگی آغاز به کار کرد. این انجمن که در پوشش عزاداریها و هیئتهای مذهبی فعالیت میکرد، بهتدریج وارد فعالیتهای سیاسی و ضد حکومتی شد. دستگیری برخی از اعضا توسط ساواک، این گروه را به سمت گرایشهای رادیکالتر و ورود به اقدامات مسلحانه و خشونتآمیز سوق داد. همکاری آنان با گروههایی چون مجاهدین خلق و منصورون، این روند را تقویت کرد و به اجرای عملیاتهای تخریبی و تروریستی منجر شد.[4] حادثه آتشسوزی مسجد جامع کرمان در ۲۴ مهر ۱۳۵۷ به یکی از بزنگاههای مهم فعالیتهای این گروه تبدیل شد. هدف از این حمله، که با هماهنگی عوامل حکومتی و پشتیبانی نیروهای شهربانی انجام شد، سرکوب اعتراضات مردمی و جلوگیری از گسترش مبارزات انقلابی بود. هرچند نقش مستقیم اعضای انجمن اسلامی دانشوران در این حادثه مشخص نیست، اما اقدامات خشونتبار علیه مسجد و مردم حاضر، نشانهای از استفاده گسترده نیروهای حکومتی و گروههای همسو برای ایجاد رعب و وحشت در میان انقلابیون بود. تخریب قرآنها، آتش زدن وسایل نقلیه، و کشتار مردم بیگناه در این حادثه، چهرهای خشونتآمیز و سرکوبگر از حکومت و گروههای همکار آن به نمایش گذاشت.[5]
آتشسوزی در داخل مسجد جامع نه تنها موجب خسارتهای مادی به وسایل و ساختمان مسجد شد، بلکه دهها نسخه از قرآنهای داخل مسجد نیز سوختند، که نماد بیحرمتی به مقدسات مردم تلقی شد. گزارشها از آتشسوزی در هفتاد باب مغازه در خیابان شاهپور و تخریب شیشههای بانکها و مؤسسات تجاری حکایت دارند.
از نظر تلفات انسانی، گزارشهای متفاوتی وجود دارد. ساواک در گزارشهای خود تعداد مجروحان را ۴۸ نفر و تعداد کشتهشدگان را یک نفر اعلام کرد، اما برخی منابع دیگر تعداد کشتهها را دو نفر ذکر کردهاند: محمد باقدرت جوپاری و غلامرضا یزدانشناس. این تناقضها نشاندهنده تلاش حکومت پهلوی برای کماهمیت جلوه دادن ابعاد این فاجعه است.[6]
حادثه مسجد جامع کرمان محمدرضا پهلوی را دچار هراس کرد. دیدار محسن پزشکپور با شاه در اواخر دولت شریفامامی، تصویری از یک رهبر شکستخورده و دچار بحران روحی و جسمانی ارائه میدهد. محمدرضا پهلوی، که در گذشته میکوشید چهره فردی مقتدر را از خود به نمایش گذارد، اکنون چهرهای تکیده و بیحال پیدا کرده بود. نگاه بیرمق و حرکات لرزان او، بیانگر ازهمپاشیدگی روانی و جسمی او بود که درنتیجه فشارهای روزافزون اعتراضات مردمی و ناتوانی در مهار بحرانهای سیاسی بهوجود آمده بود. حادثه مسجد جامع کرمان بهعنوان یکی از فجایع عمده، این بحرانها را تشدید کرد و نشانهای از گسترش بیاعتمادی مردم به حکومت بود. شاه در مواجهه با حادثه مسجد جامع کرمان، واکنشی منفعلانه نشان داد و پیگیری موضوع را به دولت شریفامامی سپرد. این اقدام، نشاندهنده بیارادگی یا ناتوانی او برای مدیریت مستقیم بحرانها بود. وقتی پزشکپور با لحنی انتقادی اظهار کرد که شریفامامی توانایی حل این مسائل را ندارد، محمدرضا پهلوی پاسخی نداد، اما بیاعتمادی او به توانایی دولت مشخص بود.[7]

محمدرضا پهلوی در حال ترک ایران (فرودگاه مهرآباد تهران؛ صبحگاه 26 دیماه 1357)
به نظر میرسد که حادثه کرمان و فجایع مشابه، شاه را به درک عمیقتری از ضعف ساختاری حکومت خود رسانده بود، اما او همچنان در جستوجوی راهحلی برای بقا بود که قدرت وی را محدود نکند. در این دیدار، محمدرضا پهلوی آشکارا درباره آینده کشور نگران بود و از پزشکپور پرسید: چه کسی میتواند اوضاع را سامان دهد؟ پاسخ پزشکپور مبنی بر نیاز به فردی با قدرت قوامگونه، توجه شاه را جلب کرد و برای لحظهای نشانههایی از امید و علاقه در او دیده شد. این واکنش نشان میدهد که محمدرضا پهلوی همچنان بهدنبال یافتن راهی برای کنترل بحرانها بود، اما از درک پیچیدگی شرایط و ناتوانی خود در ایجاد تغییرات لازم، بهشدت نگران بود. حادثه مسجد جامع کرمان و سایر رویدادهای مشابه، نمادی از ناتوانی نظام در مهار اعتراضات و بیاعتمادی مردم به حکومت شده بودند. شاه در گفتوگو با پزشکپور، از زحمات خود برای کشور سخن گفت، اما اظهارات او نشاندهنده نوعی ناتوانی در ارتباط با واقعیتهای جاری بود. او در برابر حادثههایی مانند مسجد جامع کرمان، به جای ارائه راهبردی مشخص، تنها احساساتی از اندوه و نگرانی را بروز میداد. این حالت، بازتاب ازهمگسیختگی روانی و راهبردی شاه در دوران اوج بحرانهای انقلاب بود. حادثه کرمان، نه تنها نشاندهنده شکست سیاستهای سرکوبگرانه بود، بلکه گواهی بر از دست رفتن مشروعیت حکومت در میان مردم و تشدید بحرانهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آن زمان بود.
تأثیرات اجتماعی و سیاسی
این واقعه واکنشهای گستردهای را در سراسر کشور برانگیخت. علما و روحانیان از جمله آیتالله صالحی کرمانی و دیگر مراجع تقلید با صدور بیانیههایی این جنایت را محکوم کردند؛ همچنین گروههای مدنی، از جمله جمعیت دفاع از حقوق بشر، این حادثه را توطئهای طراحیشده از سوی مقامات حکومتی دانستند. امام خمینی، رهبر انقلاب اسلامی، این فاجعه را نمونهای از ظلم رژیم پهلوی دانست و تأکید کرد که این جنایات به فروپاشی رژیم منجر خواهد شد. وی در سخنانی این حادثه را نشانه روشنی از بیعدالتی و سرکوبگری رژیم برشمرد. این آتشسوزی نهتنها اعتراضات مردمی را شدت بخشید، بلکه با ایجاد موجی از همبستگی میان گروههای مختلف اجتماعی، پایههای رژیم پهلوی را متزلزلتر کرد و به حرکت انقلاب اسلامی ایران سرعت بیشتری بخشید.
واقعه آتشسوزی مسجد جامع کرمان، بهطور مستقیم به بسیج گستردهتر مردم علیه حکومت پهلوی انجامید. مردم کرمان، این حادثه را نمونهای از خشونت و بیعدالتی رژیم تلقی کردند و بر عزم خود برای شرکت در مبارزات انقلاب اسلامی افزودند. این واقعه، نه تنها در کرمان بلکه در استانهای دیگر نیز به عنوان یک انگیزه برای اعتراضات بیشتر عمل کرد. از نظر سیاسی، این حادثه توانست اتحاد بیشتری میان نیروهای انقلابی ایجاد کند. روحانیان و نخبگان سیاسی مظلومیت مردم و سرکوب حکومتی را در این واقعه روایت کردند؛ امری که در نهایت به تقویت پایههای انقلاب منجر شد. تأثیرات روانی و فرهنگی این حادثه بر جامعه کرمان و ایران، نشاندهنده تأثیر عمیق این رویداد در شکلدهی به تاریخ انقلاب است.
فشرده سخن
واقعه مسجد جامع کرمان تنها یک حادثه در زنجیرهای از اعتراضات و خشونتهای دوران انقلاب نبود، بلکه نمادی از مقاومت مردمی در برابر ظلم و سرکوب بود. بررسی دقیق این رخداد، نهتنها زوایای پنهان حکومت پهلوی را روشن میکند، بلکه نشان میدهد چگونه ایستادگی مردمی میتواند به تغییرات بنیادین سیاسی و اجتماعی منجر شود.
پینوشتها:
[1]. مجید ترکاشوند، محمدرضا مطیعان و علی بریدیزجی،
روزها و رویدادها: فصل پائیز ـ زمستان، ج 3، تهران، زهد، چ دوم، 1378، صص 105-108.
[2]. احمد یوسفزاده،
آن بیست و سه نفر: خاطرات احمد، تهران، انتشارات سوره مهر، 1392، صص 278-279.
[3]. اکبر خلیلی،
گام به گام با انقلاب: انقلاب دوم، ج 2، تهران، سروش، چ دوم، 1400، صص 66-67.
[4].
آیتالله العظمی میرسیدعلی موسوی بهبهانی به روایت اسناد ساواک، مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1394، صص 169-186.
[5]. عرفان قانعی راد،
وحشت بزرگ، آمریکا، نشر کتاب، 2023، ص 68.
[6]. احمد یوسفزاده، همان، ص 278.
[7]. عرفان قانعی،
در دامگه حادثه: بررسی علل و عوامل فروپاشی حکومت شاهنشاهی، لسآنجلس، شرکت کتاب، 1391، ص 468.