پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ در به ثمر رسیدن انقلاب شکوهمند اسلامی، نقش و جایگاه نیروهای مذهبی بهلحاظ بسترسازی، سازماندهی و فعالیتهای تشکیلاتی، از اهمیت بسزایی برخوردار بود. از میان گروههای سیاسی، هیئتهای مؤتلفه اسلامی، تنها تشکل و گروهی بود که از همان ابتدا فعالیتهای سیاسی و مذهبی خود را حول محور رهبری حضرت امام خمینی(ره)، علیه رژیم استبدادی پهلوی متمرکز کرد. این جستار بر آن است با برشمردن ضرورت و اهمیت برآمدن جمعیت مؤتلفه، ارتباط آن را با حضرت امام(ره)، تا پیش از کاپیتولاسیون و تبعید امام را تبیین و واکاوی کند.
برآمدن و تشکیل سه جمعیت دینی؛ ضرورت مبارزه و پایداری
زمینه ارتباط مؤتلفه با نهضت اسلامی پس از رحلت آیتاللهالعظمی بروجردی، از فروردینماه 1340ش فراهم میشود. در این هنگام، اعضای هیئت «مسجد امینالدوله»، هیئت «شیخ علی» و هیئت «اصفهانیهای بازار تهران»[1]، همانند دیگر متدینین بازار، برای یافتن عالمی اعلم، به تحقیق و جستوجو پرداختند تا از وی تقلید کنند. در این میان با امام خمینی آشنا شدند و ایشان را مرجع تقلید خود قرار دادند. حبیبالله شفیق میگوید: «پس از فوت آیتالله بروجردی، صحبت از آیتالله خمینی هم بود. در تشییع جنازه مرحوم بروجردی، آقای خمینی برای آنهایی که ایشان را میشناختند تقریبا سمبل بود. رؤسای هیئت مسجد امینالدوله نیز خوشبختانه در این صراط قرار گرفتند و تشخیص دادند آقای خمینی کسی است که باید از ایشان تقلید کنند».[2]
آقای حبیبالله عسگراولادی دراینباره گفته است: «بعضی از برادران در این مرحله زودتر از ما خدمت امام راه داشتند و خدماتی را آغاز کرده بودند؛ منجمله همین تلگرافها را چاپ و تکثیر میکردند. تعداد اندکی از برادرانمان منجمله شهید صادق امانی و گروه او، با امام در ارتباط بودند و بیشتر اعلامیهها و تلگرافات گروه ایشان به دست ما میرسید».[3] ازاینرو، در فاصله سالهای 1330 و 1340، اعلامیهها و سخنرانیهای امام، که حیات تازهای را در میان گروهها نوید میداد، باعث شد ارتباط این گروهها با امام بیشتر شود.

شهیدان صادق امانی و مهدی عراقی و نیز زندهیاد حبیبالله عسگراولادی در دادگاه نظامی
وقتی اعلامیه امام، جوانان را گرد هم آورد
عملکرد مؤتلفه و ارتباط آن با امام با رخداد اعتراض امام به این لایحه زمینهساز ورود آن به حوزه سیاست شد. هنگامیکه حاج صادق امانی از اعتراض امام به تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی مطلع شد، با یارانش جلسهای در منزل حاج حسین عالیمهر تشکیل داد. آنها در جلسه به این نتیجه رسیدند که با چاپ اعلامیه و امضای آن توسط اصناف و بازرگانان تهران، حمایت آنها را از امام جلب کنند. احمد قدیریان و حاج حسین مهدیان، مأموریت یافتند به سراغ اصناف روند و از آنها امضا بگیرند.[4] مرحوم شیخ فضلالله محلاتی هم اشاره کرده است که هنگامیکه اعلامیه دوم امام درآمد[5] یک عده جوان که اینها بعدها هسته هیئت مؤتلفه را تشکیل دادند، پیدا شدند و اعلامیه دوم باعث شد اینها همدیگر را پیدا کنند.[6]
پس از چاپ و توزیع اعلامیهها و تلگرافهای امام، هیئتهای دینی تصمیم گرفتند در روز پنجشنبه 8 آذرماه 1341، در مسجد «حاج سیدعزیزالله» در بازار تهران، در پشتیبانی از اهداف امام، مراسم سخنرانی برگزار کنند، اما اطلاعات شهربانی و ساواک شبانه در خانه چهار نفر از علما رفتند و امضا گرفتند که انجمنهای ایالتی و ولایتی انجام نخواهد شد؛ با همه این احوال، جلسه سخنرانی برگزار شد. در روز بعد، هیئتهای دینی به قم رفتند تا مراسم دیروز را به امام گزارش دهند. آنها در ملاقات با امام، پس از گزارش، اجازه راهپیمایی از «مسجد اعظم» قم را گرفتند.[7] این اولین راهپیمایی در نهضت امام است که به همت مؤتلفه به راه افتاد.
وقتی امام، شور جوانان مؤتلفه را به حکمت بدل کرد
شهید اسدالله لاجوردی، صادق اسلامی و صادق امانی از گردانندگان اصلی این راهپیمایی بودند. در این راهپیمایی شعارهای مراجع تقلید علیه تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی را پلاکارد کرده بودند و به جانب بیت امام خمینی رفتند. امام برای جمعیت سخنرانی کردند و گفتند: «دیدید که پیروز شدید. دیدید که موفق شدید. بالاخره حرفشان را پس گرفتند، ولی من امروز اعلام میکنم که باید این پس گرفتن در روزنامهها اعلام بشود».[8] دو هفته پس از الغای انجمنهای ایالتی و ولایتی، یاران حاج صادق به امام اعلام کردند که رفقای ما برای ادامه مبارزه آماده هستند. حتی اگر لازم باشد امر کنید به خودشان بمب ببندند و زیر ماشین شاه بروند و آن را منفجر کنند. امام فرمودند: «نه. به آنجا نمیرسد. شما اینجا بیایید. اگر کاری باشد به شما ارجاع میکنیم».[9] حاج صادق در ادامه میگوید: «ما هم قرار گذاشتیم که هر هفته یکی دو نفر از ما خدمت ایشان برسیم و اگر اعلامیهای، مطلبی، داشتند ببریم و چاپ و توزیع کنیم».[10]
این ارتباط هنگامی بیشتر شد که امام خمینی رفراندوم کذایی شاه را تحریم کردند و عید نوروز سال 1342ش بهعنوان عزا و تسلیت به امام عصر (عج)، اعلام شد تا بدین وسیله مسلمانان از مصیبتهای وارده بر اسلام و مسلمین اطلاع حاصل کنند. اعلام عزا به دنبال تحریم رفراندوم، هجوم نیروهای رژیم را به مدرسه «فیضیه» و به خاک و خون کشیدن طلاب و روحانیان را باعث شد. بهرغم کنترل شدید قم، حاج صادق امانی و دوستانش، حبیبالله عسگراولادی را به قم فرستادند تا از امام اجازه بگیرد مراسم بزرگداشت فیضیه را در تهران و شهرستانها برگزار کنند. امام فرمودند: «روی این تبلیغ و کار کنید، اما الان مراسم برگزار نکنید؛ چون الان رژیم بهشدت عصبانی و زخمی است و ممکن است مشابه جریان فیضیه را در تهران انجام بدهد»؛[11] ازاینرو، مؤتلفه تصمیم گرفت که برای هفتم فیضیه اعلامیه تعطیلی چاپ کند.
بادامچیان گفته است: با نزدیکی چهلم شهدای فیضیه، دوباره به محضر امام مشرف شدیم و عرض کردیم آیا شما اجازه میدهید که مراسم چهلم برگزار کنیم؟ امام فرمودند حالا زمینه آماده شده است. این مراسم از 12 تا 21 اردیبهشتماه 1342 ادامه داشت.[12] از طرفی، رویارویی با رژیم پهلوی هنگامی به اوج رسید که محرم سال 1342 فرا رسید و مؤتلفه با تمام نیروی خود از امام حمایت و پشتیبانی کرد.
از مسجد حاج ابوالفتح تا خیابانهای تهران؛ تولد یک تاکتیک انقلابی
با فرا رسیدن محرم 1383ق، امام خمینی با انتشار اعلامیهای از هیئتهای مذهبی خواست تا مراسم عزاداری محرم را با شکوه برگزار کنند. مؤتلفه اسلامی هم در جلسهای تصمیم گرفت اعلامیه امام خطاب به هیئتهای مذهبی را تکثیر کند و در اختیار مردم قرار دهد. عسگراولادی در این زمینه گفته است: «امام از هیئتهای دینی خواستند که محرم را محرمی بگیرند که اگر سیدالشهدا حضور میداشتند برای مصائب اسلام در این زمان میگریستند».[13] هیئتهای دینی ضمن آن، یک اعلامیه اخطارگونه هم به وعاظ میدهد که ما پای منابر شما حضور داریم و در پایان ماه محرم و صفر قصد داریم به مردم و به مرجع تقلید گزارش کنیم که کدام خطیب و واعظ، آهنگ مرجع تقلید را رعایت کرده و چه کسانی نکردهاند. عسگراولادی دراینباره شرح داده است که «در ایام عاشورا صورتی شده بود که هر کجا یک ضبط صوتی وارد میشد، واعظ که بالای منبر بود فکر میکرد که این ضبط صوت برای مرجعیت و برای حسابرسی آینده است و لحن عوض میشد و گاه تندتر از بقیه حرکت میکرد».[14]

نمایی از عزاداری مردم انقلابی تهران در ماه محرم (آذر 1357)
مؤتلفه اسلامی سپس طرح یک راهپیمایی بزرگ را در روز عاشورا تهیه کرد و عسگراولادی، مهدی عراقی و ابوالفضل توکلیبینا، به قم رفتند تا موافقت امام خمینی را بهدست آورند. امام فرمودند چه کار میخواهید بکنید؟ سپس طرح را به این شیوه بیان کردند که از یک مسجد، مثلا مسجد «حاج ابوالفتح» در میدان شاه در جنوب شهر شروع کنیم. افرادی را در ردیف پنج نفری با پلاکارد و شعارها آماده و در دست هر نفر قرآنی هم باشد، که اگر حمله کردند بگوییم اینها به قرآن حمله کردند. در جلسه بعد امام فرمودند: «شما قول میدهید که این را خوب و آبرومندانه انجام دهید؟» که مؤتلفه آن را تضمین کرد.[15] درهرحال، سخنرانی شدیداللحن امام در قم و قیام 15 خرداد، تجلیگاه دو کار مهم و درخشان مؤتلفه شد: هجرت علمای بزرگ به تهران در اعتراض به بازداشت امام و دوم تثبیت مرجعیت امام خمینی.[16]

شهید حاج مهدی عراقی در کنار امام خمینی در دهکده نوفل لوشاتو (سال 1357)
نتیجه
ارتباط مؤتلفه اسلامی با انتشار اعلامیههای امام خمینی (ره) و سازماندهی نیروهای مذهبی، نهتنها به تقویت نیروهای دینی و مذهبی کمک کرد، بلکه بهعنوان بازوی اجتماعی و رسانهای امام شناخته شد و زمینه پیروزی نهضت اسلامی را فراهم نمود.
پینوشتها:
[1]. حکیمه امیری،
تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1386، ص 12.
[2]. کاظم مقدم،
خشونت قانونی، تهران، نشر محدث، 1380، ص 134.
[4].
خاطرات حاج احمد قدیریان، تدوین حسین نبوی و محمدرضا سرابندی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 68.
[5]. حمید روحانی،
بررسی تحلیلی از نهضت امام خمینی، ج 1، تهران، راه امام، 1360، صص 155-157.
[6]. خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، مصاحبهها از حمید روحانی (زیارتی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، صص 42-43.
[7].
مصاحبه با اسدالله بادامچیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلسه 15، نوار اول، 13/ 04/ 1378، ش. ب 11397.
[8].
خاطرات حاج احمد قدیریان، همان، صص 75-78.
[9]. اسدالله بادامچیان،
آشنایی با جمعیت مؤتلفه اسلامی، بینا، بیجا، بیتا.
[11].
مصاحبه با اسدالله بادامچیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلسه 12، 26/ 02/ 1379، ش. ب 5951.
[12]. اسدالله بادامچیان،
آشنایی با جمعیت مؤتلفه اسلامی، همان، ص 61.
[13].
مصاحبه با حبیبالله عسگراولادی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلسه 6، 25/ 05/ 1381، ش. ب 11767.
[14]. همان، به نقل از: حکیمه امیری، ص 117.
[15]. حکیمه امیری، همان، ص 118.
[16].
مصاحبه با اسدالله بادامچیان، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلسه سوم، 21/ 07/ 1376، ش. ب 1962. به نقل از: حکیمه امیری، ص 135.