پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ بازار در فرآیند تحولات سیاسی و اجتماعی ایران یکی از نیروهای مؤثر به شمار میآید که از قیام تنباکو در عصر قاجار تا دوره پهلوی در صحنه حاضر بوده است. بهویژه با آغاز مبارزات امام خمینی و جرقه انقلاب اسلامی بازاریان از جوانب متعددی فعال شدند؛ چنانکه بسیاری از تحلیلگران بازاریان را ستون فقرات انقلاب اسلامی دانستند، اما در این نوشتار مسئله اصلی چرایی حضور بازار در فرایند مبارزه ضدپهلوی و مشارکت در جریان انقلاب اسلامی است؛ اینکه چرا بازار به دولت محمدرضا پشت کرد و در کنار نیروهای مذهبی و سیاسی ایستاد؟ آیا این امر زاییده یک فرایند تدریجی است یا ماهیت این نیروی اجتماعی یا هر دوی این عوامل با هم، بازار را در مقابل شاه و در کنار نیروهای انقلابی قرار داد؟
عوامل مخالفت بازار با شاه
در اواخر دوره قاجار و دوره مشروطه بازار با حکومت و سیاست بهمراتب بیشتر از دورههای پیشین در تعامل بود، اما با آغاز فرایند مدرنیزاسیون پهلوی از دوره رضاشاه، انحصارات دولتی و تجارت خارجی سبب فاصلهگرفتن بازار و بازرگانان از حکومت شد.[1] این فاصله گرفتن در دوره محمدرضا پهلوی شدت یافت. چرایی این امر در ادامه بررسی میشود.
مذهبی بودن بازار
یکی از دلایل مخالفت بازاریان با حکومت پهلوی و مشارکت در فرایند انقلاب اسلامی به سبقه مذهبی بازار برمیگردد. ریشه پیوند بازار با مذهب را از دو بعد میتوان بررسی کرد: یکی بهلحاظ جغرافیایی که به دوره صفوی برمیگردد. پس از انتخاب تشیع بهعنوان مذهب رسمی کشور در زمان صفوی، اغلب اماکن دینی در کنار بازارها ساخته شد و همین عامل موجب شد موضوع تجارت و بازرگانی با مقوله دین ارتباطی ناگسستنی بیابد. بازاریان ضمن فعالیتهای اقتصادی، اقدامات گستردهای با هدف تقویت ساختارهای دینی جامعه انجام میدادند که از آن جمله میتوان به تقویت مالی نهادهای دینی، احداث مراکز و مؤسسات مذهبی و تأمین هزینه مراسم مختلف مذهبی اشاره کرد.[2] بازار در تاریخ ارتباط تنگاتنگ تاریخی و سازمانی با مراکز و مؤسسات مذهبی، که از لایههای مهم اجتماعی ایران بهشمار میآیند، داشته است. بهلحاظ تاریخی وابستگی مساجد و بازار و قرارگیری آنها در کنار هم در ساختار شهرهای اسلامی موجب افزایش آگاهی علما و بازاریان از فعالیتهای عمومی یکدیگر میشد. بازاریان همچنین بهلحاظ خانوادگی نیز دارای ریشههای قوی مذهبی بودند. بررسی خاستگاه اجتماعی بازاریان نشان میدهد که بسیاری از معممین در میان این قشر حضور داشتهاند؛ یعنی دو قشری که هر دو از حاملان اصلی شیوه زندگی و ارزشهای سنتی شهری و دینی در جامعه ایران بهشمار میآمدند در هم آمیخته بودهاند. همین زمینه مذهبی و فرهنگی و عواملی چون اهمیت کسب رزقوروزی حلال و پرداخت وجوه شرعی و کمکهای مالی بازاریان برای گسترش ساختارهای دینی، ارتباط متقابل و تنگاتنگی بین بازاریان و علمای دینی برقرار میکرد.[3] از سویی صبغه مذهبی بازاریان موجب میشد تا لزوم آشنایی با احکام دینی مرتبط با تجارت از ضرورتهای کسب و تجارت تلقی شود. بههمین دلیل اغلب بازاریان معمولا در کلاسهای احکام مربوط بهکار تجارت یا مکاسب شرکت میکردند.[4] نمود دیگری از مذهبی بودن بازار در همراهی سازمانی و تاریخی با روحانیت مبارز شیعه در تاریخ ایران است که با آغاز مبارزات امام خمینی نیز در قالب حمایت جدی از امام خمینی نمایان شد؛ برای مثال پس از آنکه بازاریان هیئتهای مؤتلفه اسلامی را شکل دادند در نخستین فعالیت سیاسی خود شروع کردند به تبلیغ مرجعیت امام خمینی.[5] امام خمینی نیز بر ماهیت مذهبی ـ اسلامی بازار تأکید میکردند. از نظر ایشان، اعتقاد بازاریان به آموزههای اسلام مهمترین عامل در مقابله با ظلم و دیکتاتوری و حمایت نکردن از رژیم پهلوی بود.[6]

نمایی از تعطیلی بازار تهران، در دوره اوجگیری انقلاب اسلامی (سال 1357)
از بین بردن استقلال بازار
فرآیند نوسازی بر وضعیت تجار بازار تأثیر معکوس گذاشت. بازار یا همان مجموعه مرکب از هزاران مغازه کوچک واقع در یک بخش از شهرهای سراسر کشور قرنها شریان اقتصادی کشور بهشمار میآمدند و از استقلال برخوردار بودند.[7] رژیم پهلوی در ظاهر و از روی محافظهکاری از اتخاذ سیاست عدم مداخله در کار بازار سخن میگفت، اما درواقع سیاستهای توسعهای پهلوی در تضاد با منافع بازار قرار داشت. شاه اذعان میکرد بازاریان گروهی سرسخت هستند که در مقابل هرگونه تغییر از خود مقاومت نشان میدهند. من نمیتوانستم مانع ایجاد سوپرمارکتها بشوم. من کشوری مدرن میخواستم. «حرکت در خلاف جهت بازار بارزترین نمونه خطراتی بود که من در راستای گرایشهای تجددخواهانه خود ناگزیر از رویارویی با آن بودم.»[8] در واقع سیاستهای نوسازی و مدرنیزاسیون شاه موجب شده بود بازاریان به عنوان طبقات سنتی ضعیف شوند و قدرت خود را از دست بدهند. در واقع فرایند تجدد تأثیر عکس بر موقعیت اجتماعی و اقتصادی بازاریان داشت.[9]
یکی از شاخصهای تقریبی افول بازار بهخاطر زیاد شدن بانکها، افزایش فروشگاههای زنجیرهای و ایجاد مراکز جدید خرید، کاهش تند سهم داد و ستد داخلی در تولید ناخالص داخلی بود؛ سهمی که در سالهای 1342-1343 ، 4/ 9 درصد و در سالهای 1356-1357 تنها 7/ 5 درصد بود. در واقع هرچند بازاریان در شرایط جدید به حیات خود ادامه دادند، در مقایسه با بخش سرمایهداری، رونق پیشین خود را از دست دادند.[10] افزایش و توسعه سازمانهای مالی مدرن در حوزه بیرون از بازار باعث کاهش قدرت مستقل بازار شد. این قبیل سازمانهای جدید مالی را نسل جدیدی از بازرگانان اداره میکردند که از نظر عقیدتی و سبک و سیاق زندگی فرسنگها با بازاریان فاصله داشتند؛[11] نسلی که در دوران جدید ارج میدید و در مقابل بازاریان سنتی بر صدر مینشست. همین موجب شد رابطه دولت و بازار به قهقرا برود؛ چنانکه در تمام این دوران بازار و دولت رابطهای تخاصمآمیز داشتند؛ برای نمونه بازاریان نسبت به کودتای 28 مرداد و قرارداد نفتی کنسرسیوم 1333 اعتراض کردند. دولت هم درمورد عضویت، مالیاتها و نمایندگی بازار مقرراتی وضع کرد و در سالهای 1336-1337 و 1350 دراینباره اقدام کرد.[12] با وجود این بازار همچنان قدرت مالی و دسترسی خود به شبکه بسیجآفرینی سریع را حفظ کرد. این شبکه درون سازمان اصناف قرار داشت. همین امر موجب شد حکومت برای تضعیف بازار این بار به ضرر اصناف و مدیریت آن، وارد عمل شود؛ چنانکه در دهه 1340، بیش از 135 صنف در شورای عالی اصناف، که رژیم در آن نفوذ داشت، عضو بودند. در دهه 1350 نیز مجلس اختیار انتصاب مدیریت اصناف را به دولت واگذار کرد. چنین مداخلهای ازسوی دولت اقدامی توجیهناپذیر و اعمال سلطه بر بازار تلقی شد.[13]
بعد از سال 1354 و تأسیس حزب رستاخیز اصناف منحل شدند و این حزب اصناف را زیر پوشش اتاق بازرگانی هر شهر قرار داد و بازرگانان غیربازاری را به تصدی آنها برگماشت. حتی شهرداری تهران طرح احداث خیابانی هشت باندی را که درست از وسط بازار میگذشت منتشر کرد. طرح نوسازی دیگری حول بازار و اطراف حرم در شهر مشهد مطرح شد. از سویی نیز با عنوان «مبارزه حاد و جدی با سودجویان» دویستهزار فروشگاه را جریمه نقدی، 23 هزار نفر را تبعید و هشتهزار نفر را به زندانهای دو تا پنج سال محکوم کردند. این اقدامات نمود عینی مداخله دولت در بازار بود. بدینصورت دولت به ضرر بازار عمل کرد. این اقدامات هر قدر بازاریان را در مقابل دولت قرار داد طبقههای وجه تولید خردهکالایی را بههم نزدیکتر کرد.[14]
فوران به نقل از یک گزارشگر آمریکایی اظهارات یک مغازهدار را میآورد که درباره سیاستهای شاه گفته بود: «اگر مانع کار شاه نشویم همهمان را به باد فنا خواهد داد. بانکها همه چیز را در اختیار گرفتند. فروشگاههای بزرگ مانع کسبوکار و زندگی ما میشوند و دولت میخواهد بازار را خراب کند تا جای بیشتری برای ادارههایش باز شود».[15] بنابراین فرایند نوسازی حکومت پهلوی به گونهای پیش رفت که بازاریان، دولت و بازرگانان و سرمایهدار بزرگ، یعنی شاه و طبقات جدید، را دشمن مشترک خود میدیدند. این نگرش از سوی دولت نیز وجود داشت؛ ازینرو، ساواک برای نفوذ کردن عوامل خود در بازار تلاش میکرد، اما این تلاشها با مشکل روبهرو شد؛ چون بازرگانان، پیشهوران و شاگرد مغازهها یکدیگر را به صورت عمیق و دقیق میشناختند و حتی از خانوادهها و سوابق شغلی یکدیگر باخبر بودند.[16] «هر تازهواردی به بازار بهدقت زیر نظر رئیس صنف قرار میگرفت. شبکههای اطلاعاتی در سرتاسر محافل دینی و مسجدهای محل وجود داشت. همبستگی اجتماعی از طریق خرید کلی، حمایت متقابل و نظام اعتباری مستقل، یعنی قرضالحسنه، حفظ میشد؛ بدین ترتیب طبقات گوناگون بازار بیش از آنکه بر اثر تضادهای تند طبقاتی رودرروی هم قرار بگیرند سعی داشتند احساس همبستگی بازار را تقویت کنند.»[17] این فرایند موجب شد بازاریان در تقابل با شاه قرار بگیرند و همراه با روحانیت به مبارزات مردم ایران علیه حکومت پهلوی بپیوندند و آن را وسعت ببخشند. آنها با استفاده از اهرم اقتصادی و اتحاد با روحانیت توانستند قشرهای مختلف جامعه را برای مقابله با حکومت بسیج کنند و همین اتحاد در پیشبرد انقلاب اسلامی تأثیرگذار شد.
نتیجهگیری
بازار در ایران در یک فرایند تاریخی، فرهنگی و اجتماعی و سیاسی ماهیتی مذهبی یافت و این موضوع در تاریخ مصادیق بارزی داشت؛ از حمایتهای مادی و معنوی از نهادها و مؤسسات مذهبی تا مختصات مذهبی در کردار و رفتار از جمله یادگیری احکام مذهبی بازار و همراهی با روحانیت و مراجع و حضور در لحظات سرنوشتسازی چون قیام تنباکو، مشروطه، نهضت ملی شدن صنعت نفت که در انقلاب اسلامی به نقطه اوج خود رسید. بازاریان علاوه بر مذهبی بودن که آنها را به همراهی با روحانیت در تقابل با شاه کشاند ماهیت خود را در استقلال از دولت تعریف کرده بودند، اما شاه و روند مدرنیزاسیونی که پیش گرفته بود استقلال نهاد بازار را نشانه گرفت. فرایند پرشتاب مدرنیزاسیون شاه، طبقات سنتی بازار و روحانیت را در مقابل آن قرار داد و تجهیز کرد و این دو نیروی متحد و همنشین از گذشته را به مبارزان سرسختی بدل کرد که به کمتر از نابودی محمدرضا پهلوی و حکومت او رضایت نداشتند.
پینوشتها:
[1] . عبدلقیوم شکاری،
نظریه دولت تحصیلدار و انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، صص ۱۰۳–۱۰۴.
[2] . میردار مرتضی و ایمان حسین قزل ایاغ، «فعالیتهای اجتماعی بازاریان در مسیر سازمان بخشی به انقلاب اسلامی»، دو فصلنامه علمی پژوهشی
تحقیقات تاریخ اجتماعی، سال 10، ش 2 (1399)، ص 243.
[4] . گفتوگو با کریمی اصفهانی،
مجله ذکر، ش 16-17 (1385)، ص 32.
[5] . نجف لکزایی و منصور میراحمدی،
زمینههای انقلاب اسلامی ایران، تهران، ائمه، 1377، صص 150-151.
[6] . امام خمینی،
صحیفه امام، ج 5، تهران، مؤسسه تنظیم نشر و آثار امام خمینی، ص 421.
[7] . محسن میلانی،
شکلگیری انقلاب اسلامی از سلطنت پهلوی تا جمهوری اسلامی، ترجمه مجتبی عطارزاده، تهران، نشر گام نو، 1383، ص 129.
[10]. جان فورن،
مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پساز انقلاب اسلامی، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377، ص 497.
[11] . محسن میلانی، همان، ص 130.
[12] . جان فورن، همان، ص 497.
[13] . محسن میلانی، همان، ص 130.
[14] . جان فورن، همان، ص 497.