پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ جبهه ملی دور جدید فعالیت سیاسی خود را در آذرماه 1356ش به شیوه خویش، یعنی مبارزه پارلمانتاریستی با رژیم آغاز کرد، اما در این دوران پرالتهاب مخالفتها، این شیوه مبارزه اصولا کاربردی نداشت؛ زیرا ملت در این مرحله از مبارزات خود، خواهان براندازی کامل حکومت بود؛ بنابراین ملیون با آگاهی از این امر، بهرغم ایدئولوژی، سازمان و خاستگاه طبقاتی متفاوت خویش برای ادامه مبارزه، راهحل اصلی را در پیوند با نیروهای مذهبی، که از پایگاه اجتماعی گستردهتری برخوردار بودند، دیدند. بر همین اساس، رهبر آنان در پاریس با امام خمینی دیدار و با امضای بیانهای سهمادهای آشکارا همکاری و همراهی حزبش را با نیروهای مذهبی اعلام کرد. نوشتار پیشرو قصد دارد چرایی تغییر در مواضع و عملکرد جبهه ملی در وهله تاریخی نزدیک به پیروزی انقلاب اسلامی را بررسی کند.
تأسیس جبهه ملی: از جبهه ملی اول تا چهارم
تأسیس جبهه ملی ایران به سال 1328ش باز میگردد. از این زمان تا پیروزی انقلاب اسلامی، چهار دوره مشخص جبهه ملی تشکیل شد که به جبهه ملی اول، دوم، سوم و چهارم شهرت یافتند. جبهه ملی اول حیات کوتاهی داشت و در کودتای 28 مردادماه 1332ش با دستگیری رهبر آن ــ محمد مصدق ــ و همراهانش منحل شد. پس از کودتا، برخى افراد و گروههاى ملى در قالب نهضت مقاومت ملى فعالیتهاى زیرزمینى محدود و ناموفق علیه رژیم آغاز کردند، اما فعالیتهاى نهضت مقاومت با دستگیرى برخى فعالان آن در تهران و شهرستانها به رکود گرایید.[1]
بیشتر رهبران جبهه ملی که در شهریور 1332ش دستگیر شده بودند، در سال 1333ش آزاد شدند و در اواخر همین سال با عنوان جدید نهضت مقاومت ملی، دوباره به حوزه فعالیت سیاسی بازگشتند. ملىگرایان تا پایان دهه 1330ش و ایجاد فرصت مناسب تجدید فعالیتها، منتظر ماندند. این فرصت با روى کار آمدن دموکراتها در آمریکا در ابتداى دهه 1340ش به دست آمد. غلامحسین صدیقی، کریم سنجابی، باقر کاظمی، مهدی بازرگان از رهبران تراز اول جبهه بودند و افرادی از قبیل داریوش فروهر، سیدمحمدعلی کشاورز صدر، شاپور بختیار و یدالله سحابی از رهبران درجه دوم آن بهشمار میآمدند.[2] بااینحال، در این دوره نیز عواملی مانند فقدان رهبرى نیرومند و مؤثر، ساختار جبههاى، ابهام در ایدئولوژى، ... و مهمتر از همه بىتوجهى و نادیده گرفتن عامل مذهب و تأثیر نیروهاى مذهبى به انحلال مجدد آن در سال 1343ش انجامید.[3]
جبهه ملی سوم پس از متلاشی شدن جبهه ملی دوم به علت اختلافات داخلی، در سال 1344ش در اروپا تشکیل شد. جبهه ملی سوم، بر اساس رهنمودهای محمد مصدق، در مرامنامه خود اعلام کرد که جبهه ملی ایران اجتماع کلیه احزاب و جمعیتها و گروههایی است که هدفی جز استقلال و آزادی ایران ندارند.[4] بااینحال، جبهه ملی سوم نیز عمر بسیار کوتاهی داشت و فعالیتهای آن تنها به انتشار چند بیانیه محدود شد؛ زیرا حکومت پهلوی در این زمان وجود هر نوع سازمان سیاسی مستقل از دولت را منع کرده بود.
پس از یک وقفه سیزدهساله، جبهه ملی، دوره چهارم حیات سیاسی خود را در 28 آبان 1356ش با عنوان «اتحاد نیروهای جبهه ملی ایران» با همکاری سه حزب «ایران» به رهبری شاپور بختیار، «ملت ایران» به رهبری داریوش فروهر و «جامعه سوسیالیستهای نهضت ملی ایران» به رهبری رضا شایان آغاز کرد.[5] ازآنجاکه دوره فعالیتهای جبهه ملی چهارم مقارن با پیروزی انقلاب اسلامی و تلاش این جناح برای دستیابی به قدرت بود، در ادامه با تفصیل بیشتری جایگاه و عملکرد جبهه ملی و تلاش آن برای نزدیک شدن به رویکرد انقلابی امام خمینی شرح داده شده است.
تلاشهای ناکام برای کسب قدرت و مقبولیت
در 22 خردادماه 1356ش کریم سنجابی، شاپور بختیار و داریوش فروهر، نامهای برای شاه ارسال کردند که به «نامه سه امضایی» شهرت یافت. آنها در این نامه، مشکلات و تنگناهای ایران را به شاه گوشزد کردند و از او خواستند که به اصول مشروطیت بازگردد. جبهه ملی، که تا مدتها پیش از این، هیچگونه فعالیتی در عرصه سیاسی و اجتماعی ایران نداشت، ارسال این نامه را سرآغاز حرکت جدید خود عنوان کرد و کوشید با تبلیغ در مورد آن توجه مردم را به سمت خود جلب کند. حداکثر خواست سران جبهه ملی استقرار حکومت قانون، بقای سلطنت و اجرای قانون اساسی بود. این خواستهها در برههای مطرح میشد که مردم دیگر به این شعارها اعتنایی نداشتند؛ زیرا با رهبری امام خمینی در عرصه مبارزات سیاسی، دگرگونی و تحول وسیعی در تقاضاها و نوع شعارهای مردم پدید آمده بود. امام خمینی موضوع براندازی رژیم سلطنتی را به میان آورده بودند و مردم هم به پیروی از ایشان به کمتر از سرنگونی رژیم پهلوی رضایت نمیدادند.
بااینحال گفتمان غالب جبهه ملی چهارم از هنگام تأسیس تا چند ماه پایانی حکومت پهلوی، مشروطهخواهی و حمایت از قانون اساسی بود و در ماههای پایانی منتهی به انقلاب، این گفتمان به سوی جمهوریخواهی حرکت کرد.[6] به عبارتی دیگر، جبهه ملی همواره بر اجرای قانون اساسی و برقراری نظام مشروطه معتقد بود؛ چنانکه کریم سنجابی بارها بیان کرد: «ما سلطنت مشروطه را رد نمیکنیم و با آن مخالفتی نداریم؛ آنچه که ما میخواهیم از بین رفتن کامل استبداد است».[7] تأکید صریح بیانیههای جبهه ملی بر لزوم اجرای کامل قانون اساسی مشروطه تا آبانماه 1357ش ادامه داشت و این جریان سیاسی، آرمان خود را پایبندی به قانون میدانست.
بیانیه سهمادهای پاریس: چرخش آشکار مواضع سیاسی
رهبران جبهه ملی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی با محوریت نیروهای مذهبی و اسلامگرا با درک موقعیت ممتاز امام خمینی در مقام رهبری انقلاب، ضمن دیداری که در 13 آبان 1357ش با ایشان در پاریس داشتند با امضای یک بیانیه سهمادهای با خواست ایشان و مردم، مبنی بر غیرقانونی بودن نظام شاهنشاهی و عدم امکان سازش با آن همراهی کردند و با این عمل مواضع جبهه ملی را تا حد زیادی در جهت شعارهای انقلاب اسلامی تعدیل شد. مفاد بیانیه سهمادهای عبارت بود از: 1. سلطنت کنونی ایران با نقض قوانین اساسی و اعمال ظلم و ستم و ترویج فساد و تسلیم در برابر سیاستهای بیگانه فاقد پایگاه قانونی و شرعی است؛ 2. جنبش ملی اسلامی ایران با وجود بقای نظام سلطنتی غیرقانونی، با هیچ ترکیب حکومتی موافقت نخواهد کرد؛ 3. نظام حکومت ملی ایران بر اساس موازین اسلام و دموکراسی و استقلال بهوسیله مراجعه به آرای عمومی تعیین گردد.[8]
این ملاقات در شرایطی انجام شد که میان اعضای رهبریکننده جبهه ملی وحدت عقیده کاملی حکمفرما نبود. این امر که درحقیقت از نبود تجانس فکری در میان اعضای رهبریکننده جبهه ملی ناشی شده بود ریشه در اختلافات گذشته داشت که با امضای بیانیه بار دیگر شدت گرفت تا آنجا که به انشعاب آن در فاصلهای کوتاه منجر شد: بخشی از اعضای این جبهه به رهبری بختیار به همراهی با رژیم حاکم کشیده شدند و درعمل جهتی مخالف نیروهای انقلابی و هممسلکان خویش در جبهه ملی برگزیدند؛ بخش دیگر آن به رهبری کریم سنجابی تا پیروزی انقلاب اسلامی بر بیانیه سهمادهای پاریس، که در آن سلطنت وقت غیرقانونی نامیده میشد، پایبند ماند و به همراهی با نیروهای انقلابی ادامه داد. البته ذکر این نکته نیز ضروری است که سنجابى حتى پس از ملاقات با امام در پاریس (آبان 1357) از اعلام غیرقانونى و نامشروع بودن رژیم سلطنتى خوددارى کرد و تنها با ملاحظه قاطعیت امام و براى حفظ موقعیت و کسب وجهه مردمى خود بود که با صدور بیانیه سهمادهاى به خواست رهبر انقلاب و مردم مبنى بر اعلام غیر قانونى بودن نظام پادشاهى و عدم امکان سازش با آن گردن نهاد و «... حتی در سالهای بعد منکر این شد که اعلامیه سهمادهای را به پیروی از امام نوشته است».[9]

کریم سنجابی در کنار حاج محمود مانیان
در حال عزیمت به مدرسه علوی برای دیدار با امام خمینی (بهمن 1357)
در حقیقت، اگرچه سابقه مبارزاتی جبهه ملی به اوایل دهه1330ش و بهویژه جریان ملی شدن صنعت نفت بازمیگشت، در بحبوحه انقلاب و جریان مبارزه علیه رژیم پهلوی در سال 1357ش، این گروه در میان مردم تهران و بهویژه شهرستانها و نسلی که از رویدادهای سیاسی دهه 1330ش خاطرهای نداشتند، پایگاه وسیعی به دست نیاورد. ضعف در ساختار تشکیلات سیاسی جبهه ملی و اختلاف نظر میان رهبران آن، ضعف ایدئولوژیک و نداشتن تاکتیک مشخص برای مبارزه و درنتیجه جذب نیروهای مبارز جوان به شبکه سیاسی ـ مذهبی مساجد، از مهمترین دلایلی بود که سبب فقدان پایگاه وسیع اجتماعی جبهه ملی در میان مردم شد. برخی از اعضای اصلی جبهه ملی با درک این موضوع، تلاش کردند که با جناح مذهبی پیشرو در انقلاب همگام شوند و با اقداماتی از جمله عدم توافق با شاه بر سر تشکیل دولت ائتلافی، مخالفت با حکومت نظامی ازهاری، شرکت در راهپیمایی تاسوعا و عاشورای حسینی (این راهپیمایی پس از صدور اعلامیه امام خمینی در آذر 1357ش به مناسبت فرا رسیدن ماه محرم انجام شد)، مخالفت با انتصاب بختیار به نخستوزیری و اخراج وی از جبهه ملی، شرکت نکردن در شورای سلطنت، ضمن نشان دادن خود در کانون مبارزه انقلاب، تأیید امام خمینی به عنوان رهبر انقلاب را نیز به دست آورده و بهواسطه آن در ایران جدید، سهمی از قدرت بهدست آورند.
فرجام سخن
به نظر میرسد که جبهه ملی با پیشبینی شکست طرحهای رژیم پهلوی در مقابل روحانیان و جناح مذهبی که از حمایت بحش بزرگی از مردم در جریان مبارزه برخوردار بودند از یکسو، و احساس عقب ماندن از قافله انقلابیون از سوی دیگر، در واپسین ماههای سلطنت پهلوی برای باقی ماندن در صحنه قدرت و سهمخواهی از انقلاب به منتشر کردن اعلامیه سهمادهای گردن نهاد. انتشار اعلامیه سهمادهای پاریس از سوی رهبر جبهه ملی، چرخش آشکار مواضع سیاسی و همصدا شدن این جبهه با نهضت مردم و استراتژی نیروهای مذهبی درحقیقت نشان داد که نه تنها سایر نیروهای اپوزیسیون از جمله جبهه ملی در برابر تصمیمات قاطع امام خمینی، قادر به هیچ نوع مقاومتی نبودند، بلکه هیچ برگ برندهای نیز برای کسب مقبولیت مردمی و قدرت سیاسی در بحبوحه انقلاب اسلامی نداشتند.
پینوشتها:
[1] .
جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی، بخش مقدمه.
[2] . همایون کاتوزیان،
مصدق و نبرد قدرت در ایران، ترجمه احمد تدین، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1371، ص 391.
[3] .
جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، همان.
[4] . نورالدین کیانوری،
خاطرات نورالدین کیانوری، تهران، اطلاعات، 1371، ص 416.
[5] .
جبهه ملی به روایت اسناد ساواک، همان، ص 254.
[6] . محمد حسین ایوبیان و همکاران، «تحول گفتمان جبهه ملی چهارم از مشروطهخواهی به جمهوریخواهی»، فصلنامه
پژوهشهای تاریخی، سال پنجاهوهشتم، دوره جدید، سال چهاردهم، ش 3 (پیاپی 55)، 1401، ص 57.
[7] . «دکتر سنجابی: دو راه بیشتر نداریم»، روزنامه
کیهان، ش 10588 (سهشنبه 25 مهرماه 1357)، ص 2.
[8] . عبدالرضا هوشنگ مهدوی،
انقلاب ایران به روایت رادیو بیبیسی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1396، صص 269-270.