کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

تقابل کسروی و فدائیان اسلام؛

چرا نواب صفوی به مواجهه با احمد کسروی پرداخت؟

18 آذر 1402 ساعت 17:00

مولف : سیدهاشم منیری

چرا نواب صفوی به مواجهه با احمد کسروی پرداخت؟



پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ فدائیان اسلام که شهرت آنان مدیون کلام نافذ رهبرشان، شهید نواب صفوی و اقدامات انقلابی آنان در تاریخ معاصر سیاسی ایران است، طی یک دهه تأثیر عمیقی در صحنه سیاسی و مذهبی ایران برجای گذاشتند. گرایش مذهبی و انقلابی آنان پس از یک دوره اعمال سیاست سرکوبی دینی و مذهبی در دوره رضاخان، و فضای نسبتا آزاد در آن مقطع تاریخی، روش و هدف خاص فدائیان را در دو سطح پدیدار می‌‌سازد: نخست، اجرای قوانین شرعی و برقراری نظام مطلوب جامعه و حکومت؛ دوم، مبارزه با بددینان و روشنفکران ناسیونالیست افراطی که به‌قصد سیاست اسلام‌‌زدایی، با گستاخی تمام به ارزش‌‌های اسلام شیعی هجوم می‌‌آوردند. هدف از جستار حاضر بررسی چرایی این مبارزه، و به‌ویژه چرایی اهمیت احمد کسروی به‌عنوان یکی از نویسندگان شاخص در آن دوره نزد فدائیان اسلام است که او را به‌عنوان یک تهدید و به دیگر سخن مسئله اول علما و متدینین تبدیل کرد.
 
سیاست اسلام‌‌زدایی یا نگرش دشمن‌‌ستیزانه
اگر در دوره رضاشاه سیاست اسلام‌‌زدایی، حملات حمایت‌‌آمیز علیه مبانی اسلام و تلاش نویسندگان ناسیونالیست افراطی رضاشاهی در اسطوره‌‌سازی ایران قبل از اسلام غالب بود، در دهه 1320 نگرش دشمن‌‌ستیزانه اسلامی به محوریت تبدیل شد و گستاخی‌‌هایی را علیه ارزش‌‌های اسلامی شیعی به‌وجود آورد. در میان این نویسندگان، احمد کسروی، با نگارش کتاب‌‌هایی به تمسخر عقاید شیعی پرداخت و حتی با برپایی جشنی به نام «کتاب‌‌سوزی» کتاب‌‌های عرفانی و دعا مانند مفاتیح‌‌الجنان را به آتش کشید.[1] به‌علاوه، او با نگارش دو کتاب در درباره اسلام و شیعی‌‌گری، که دومی به فارسی و عربی انتشار یافت، خشم همگان را برانگیخت.[2] در این دوره، نسلی از تحصیل‌‌کردگان دوره قبل که تمرین بی‌‌دینی را در نظام آموزشی و تربیتی آن دوره کرده بودند، بی‌‌علاقه به انتشار آثار ضددینی و مذهبی نبودند. در این خصوص، گسترش آثار ضدمذهبی کسروی، موجی از نگرانی را میان روحانیون در داخل و خارج از ایران پدید آورد.
 
در این زمان جبهه متدینین برای یافتن چاره‌‌ای جهت مقابله با کسروی برآمدند. کسانی مانند حاج سراج انصاری، به ردیه‌‌نویسی بر ضد وی مشغول شدند و تلاش کردند به لحاظ فکری با وی مقابله کنند.[3] نواب هم که مشهور به داشتن غیرت دینی شدید بود و روحیه برخورد با منکر را داشت به فکر مقابله با کسروی افتاد. به همین خاطر است که بعدها طرح نظری نواب صفوی را در کتاب «رهنمای حقایق»، که به کاستی‌‌ها و نظام مطلوب جامعه آرمانی حکومت اسلامی می‌‌پردازد، مشاهده می‌‌کنیم. او در این کتاب با «نفس و هستی‌‌شناسی انسان که در تمام افراد انسان موجود بوده و حتی انسان پاک را سوق به بدی‌‌ها می‌‌کند و در او ایجاد مِیل به بد کردن می‌‌دهد، آغاز می‌‌کند».[4] او اشاره می‌‌کند در درون انسان نیرویی برای ستیزه با نفس و بدی وجود دارد که زبان مقدس قرآن آن را عقل می‌‌نامد. کشاکش عقل و نفس با محوریت ایمان و بستر حکومت و جامعه اسلامی و تربیت دینی، ابزارهای لازم برای عقل اسلامی و دوری از ناپاکی فراهم می‌‌کند.[5] تمهید نظری این فکر نشان می‌‌دهد که اندیشه ایجابی نواب در برابر فکر سلبی کسروی قرار می‌‌گیرد که به دگراندیشی، روی‌‌برتافتن از ارزش‌‌های بنیادی اسلام و فرهنگ اسلامی اشاره می‌‌کند.
 
در همین رابطه نواب در پاسخ به سخنان کسروی و درباره تمدن انسانیت و آزادی می‌‌گوید: «آزادی بایستی در چهارچوب قانون باشد و آزادی همراه با لجام‌گسیختگی و خارج از قانون، نوعی فریبکاری است و یگانه قانونی که تمام شئون اجتماعی و اخلاقی را مراعات کرده، قانون سازنده و آفریننده جهان هستی یعنی خداست».[6]
 
گفت‌وگو و مجادله درباره بنیادهای نظری اسلام؛ اندیشه کسروی در حکم کفر و زندقه
سیدمجتبی نخست با پذیرش پیشنهاد مناظره از طرف آیت‌‌الله طالقانی روش گفت‌وگو را در پیش گرفت. او در باشگاه «باهماد آزادگان» به سراغ کسروی رفت تا با او مباحثه کند. چند روز بدین منوال گذشت، ولی نتیجه این شد که از این کانال به‌جایی نرسید. وقتی دید که کسروی به گفت‌وگوی منطقی توجهی ندارد، با اتمام حجت، جلسه را ترک کرد و گفت: من به تو اعلام می‌‌کنم که از این ساعت من وظیفه‌‌ام نسبت به تو تغییر می‌‌کند و از این طریق دیگر من با تو «برخورد» می‌‌کنم.[7] مخالفت با مطالب و اندیشه‌‌های کسروی محدود به نیروهای مذهبی و دینی نبود، بلکه دولت نیز نسبت به آن به دیده تردید نگاه می‌‌کرد.[8]
 
نواب دانست که مبارزه انفرادی با افکار کسروی، نتیجه‌‌ای ندارد؛ بنابراین با پیشنهاد حاج سراج انصاری و همکاری آقایان شیخ قاسم اسلامی و شیخ مهدی شریعتمداری و دیگر فضلا، انجمنی به نام «جمعیت مبارزه با بددینی» را تشکیل داد.[9] از آن سو، کسروی که در مقابل سماجت این طلبه جوان (نواب) و لطافت کلامش به تنگ آمده بود، او را با گروه «رزمندگان» تهدید کرد. رزمندگان گروهی مسلح به سلاح سرد بودند که از وی نگهبانی می‌‌کردند. یک‌‌بار آنان به مدیر روزنامه «آفتاب»، که نظریات کسروی را تحلیل و منتشر کرده بود، حمله و وی را مجروح کردند.[10] اما جدا از این مسائل، به نظر می‌‌رسد اعلامیه جمعیت مبارزه با بددینی چکیده آن چیزی باشد که اهمیت و مقابله با کسروی را بازنمایی می‌‌کند.
 
سخنرانی شهید سیدمجتبی نواب صفوی در جمع یارانش پس از آزادی از زندان
سخنرانی شهید سیدمجتبی نواب صفوی در جمع یارانش پس از آزادی از زندان
 
کیفرخواست علیه کسروی؛ فهم اشتباه او از خرد و تفسیر او از دین
در این بیانیه، که پس از عملیات ناموفق مسلحانه علیه کسروی منتشر شد، کسروی در چند محور ملزم به پاسخگویی و دفاع از آن چیزی خوانده شد که در نشریات و آثار ضداسلامی خود تحت لوای اصلاحات دینی یا پاک‌‌دینی به ارائه آن می‌‌پرداخت. این محورها عبارت بودند از: الف) ناسازگاری اسلام با عصر حاضر و لزوم پاک‌‌دینی؛ ب) اثبات «برانگیختگی» یا پیامبری؛ ج) تعارض قرآن با علوم جدید و سرانجام د) پاسخ به توهین‌‌هایی که به پیامبر(ص) و امام صادق(ع) روا داشته بود.[11] بنابراین، آنچه از منظومه فکری کسروی به ذهن متبادر می‌‌شود مسئله خرد خودبنیاد انسان درباره دین است؛ چنان‌که او در کتاب «ورجاوند بنیاد» درباره دین به‌وضوح بیان می‌‌کند: «دین آن است که مردمان جهان و آیین آن را نیک شناسند و آمیغ‌‌های زندگی را دریابند و گوهر آدمی را بدانند و زندگی را از راه خرد [درک] کنند.[12] او در تفسیر دین همواره «خرد» را مدنظر دارد و آن را از مفاهیم اصلی در تعریف از دین می‌‌داند. اما خرد موردنظر در نزد کسروی، با «ایمان» در تقابل است. ایمان تمام پاسخ‌‌ها را از پیش فراهم آورده است و خرد انسانی قادر به درک تمام و کمال حقایق نیست. بنابراین، آنچه در تعارض علم و دین و یا شک در کلام خدا می‌‌داند، ریشه در این فهم اشتباه او از خرد و جایگاه آن در نزد آدمی است.
 
همچنین، کسروی مصمم بود که با ارائه نظریه پاک‌‌دینی یک بدیل برای مبارزه با اسلام ایجاد کند. به همین خاطر است که با آغاز انتشار مجله «پیمان» در سال 1312ش، به تبیین نظریه پاک‌‌دینی پرداخت. اصلاحات و پیرایش او از دین، به مقام پیامبران و امامان لطمه زد و شأن و اعتبار آنها را پایین آورد. به علاوه تفسیر کسروی از وحی و تناقض‌‌های او در بیان معنی برانگیختگی، به انکار رُسُل آسمانی و وحی انجامید و آنها را دروغ نامید.[13] ازاین‌رو، نواب و رهبران متدین دینی، نسبت به این مسائل با او به معارضه پرداختند.
 
نتیجه‌‌گیری
تعهد و تقدس شخصی فدائیان به مبانی شرعی و حس مسئولیت‌‌پذیری دینی آنان و مبارزه با انحرافات دینی ازجمله خصوصیات این گروه است. نگاه حداکثری به اسلام و اینکه اسلام برای همه ابعاد زندگی انسان برنامه دارد، آن را در برابر اندیشه کسروی قرار داد. کسروی با ترویج مکتب پاک‌‌دینی و عرضه شریعت احمدی نه‌تنها به ریشه اسلام حمله کرد، بلکه فهم نادرستی از جایگاه خرد و تفسیر دین داشت و به همین خاطر مقابله با او، به مهم‌‌ترین محور فکری جامعه اسلامی و متدینان تبدیل شد.

پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. روح‌الله حسینیان، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (1320-1340)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381، ص 284.
[2]. رسول جعفریان، جریان‌‌ها و سازمان‌‌های مذهبی و سیاسی ایران، از روی کار آمدن محمدرضاشاه تا پیروزی انقلاب اسلامی (1320-1357)، تهران، علم، چ دوم، ص 217.
[3]. همان، ص 218.
[4]. سیدمجتبی نواب صفوی، «جامعه و حکومت اسلامی»، در: فدائیان اسلام؛ تاریخ، عملکرد، اندیشه، به اهتمام سیدهادی خسروشاهی، تهران، اطلاعات، 1375، ص 197.
[5]. همان، صص 197-199.
[6]. سیدمجتبی نواب صفوی، «خاطرات یا تاریخ پیدایش فدائیان اسلام»، در: فدائیان اسلام؛ تاریخ، عملکرد، اندیشه، به اهتمام سیدهادی خسروشاهی، تهران، اطلاعات، 1375، صص 37-38.
[7]. جمعیت فداییان اسلام به روایت اسناد، ج 1، به کوشش احمد گل‌‌محمدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص 33.
[8]. سانسور در آینه، (نظرات ممیزات در دوره پهلوی دوم)، تدوین فریبرز خسروی، تهران، کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، 1381، ص 555.
[9]. روح‌‌الله حسینیان، همان، ص 286.
[10]. رسول جعفریان، همان، ص 286.
[11]. همان، ص 288.
[12]. احمد کسروی، ورجاوند بنیاد، تهران، علمی، 1340، ص 7.
[13]. احمد کسروی، در پیرامون مادی‌‌گری، تهران، پیمان، 1323، ص 67.


کد مطلب: 25148

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/article/25148/چرا-نواب-صفوی-مواجهه-احمد-کسروی-پرداخت

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir