پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ یکی از حوادث و رویدادهای ماندگار تاریخ معاصر ایران حوادث منتج به جنگ جهانی دوم است؛ جنگی خانمانبرانداز که نه تنها دامن قدرتهای جهانی را گرفت، بلکه به بسیاری از کشورهای جهان سومی از جمله ایران نیز لطمات و صدمات بسیاری وارد کرد. ابعاد این جنگ اسفبار آنقدر بود که تا سالهای بسیار بعد از آن همچنان شاهد تأثیرات مخرب آن بر عرصههای اقتصادی و اجتماعی کشورهای مختلف بودیم. این امر بهویژه در مورد ایران مصداق داشت. در واقع کشورهایی که با نام بهاصطلاح متفقین شهرت پیدا کرده بودند و در جنگ جهانی دوم شرکت داشتند با اشغال ایران تأثیراتی دیرپا بر سپهر سیاسی و اقتصادی ایران گذاشتند. یکی از این کشورها اتحاد جماهیر شوروی بود؛ کشوری که در همسایگی مرزهای شمالی ایران قرار داشت و در یکی دو سده گذشته بارها ایران را مورد تاخت و تاز و اشغال خود قرار داده و حتی بخشهای گستردهای از خاک کشورمان را نیز به اشغال درآورده بود.
در این میان آنچه کمتر بررسی شده رویکرد روسیه در قبال ایران در فاصله تیرماه 1320 تا شهریور همان سال است؛ مقطع حساسی که سرانجام به اشغال ایران توسط نیروهای آمریکا، روس و انگلیس منجر شد. بر این اساس تلاش خواهیم کرد در سطور زیر این مقطع کوتاه تاریخی که دامنه اثرات آن بلندمدت و دیرپا بود، مواضع و رویکرد روسیه در قبال کشورمان را زیر ذرهبین بریم و بیش از پیش بررسی کنیم.
آغاز جنگ جهانی دوم
جنگ جهانی دوم با حمله آلمان به لهستان آغاز شد. این اتفاق شروع فصلی بود که در نهایت به ورود ایران و درگیر شدن آن در جنگ منتهی شد. با توجه به نزدیکی ایران به آلمان در دوران سلطنت رضاشاه و همکاریهای گسترده دو کشور، که با چراغ سبز انگلستان رخ داده بود، زنگ خطر برای انگلستان و شوروی به صدا درآمد که ممکن است منافع استراتژیک این دو کشور به مخاطره افتد. این در حالی بود که دولت ایران اعلام بیطرفی کرده بود و قصد نداشت به هیچ کدام از طرفین جنگ بپیوندد. ایران حتی به بیگانگانی که در ایران حضور داشتند اعلام کرد که از هر گونه عملی که منافی بیطرفی ایران باشد باید بپرهیزند؛ چرا که ایران مصمم به حفظ بیطرفی خود به هر شکل ممکن است.1
حمله آلمان به شوروی
بااینحال آنچه جنگ را وارد مرحله جدیدی کرد حمله آلمان به شوروی بود؛ موضوعی که باعث میشد اهمیت ایران برای انگلستان و بهویژه اتحاد جماهیر شوروی دو چندان شود. در واقع از این مرحله به بعد است که راهبرد مسکو در جنگ کاملا با لندن در یک مسیر قرار میگیرد و دو کشور تمام همّ و غم خود را صرف مقابله با آلمان میکنند. بدینترتیب سیاست اشغال ایران توسط نیروهای متفقین در اولویت اتحاد جماهیر شوروی و نیروهای متفق قرار میگیرد. درواقع بهزعم روسها، ایران پل پیروزی است و از طریق ایران است که متفقین باید کمکهای خود را به اتحاد جماهیر شوروی ارسال کنند.2
اتحاد جماهیر شوروی به واسطه پیشروی نیروهای آلمان و حرکت آنها به سمت قفقاز بهشدت احساس خطر میکرد. همین امر مسکو را بر آن داشت تا همراه دیگر متفقین، ایران را به اشغال درآورد و از آن به عنوان پایگاهی برای مقابله با آلمان استفاده کند. این در حالی بود که رضاشاه سیاست اتلاف وقت را در پیش گرفته بود و نمیخواست تا مشخص شدن نتیجه جنگ و پیروز نهایی نبرد، به نفع هیچ یک از طرفین وارد جنگ شود
درخواست متفقین از ایران
در 28 تیرماه سال 1320ش اسمیرنف، سفیر روسیه در ایران، همراه همتای انگلیسی خود، اولین یادداشت مشترک خود را تقدیم دولت ایران میکنند. در این یادداشت هر دو سفیر از فعالیت آلمانیها در ایران ابراز نگرانی میکنند و خواهان آن هستند که آلمانیها از ایران اخراج شوند. کمتر از یک ماه بعد و در روز 25 مرداد روسیه همراه انگلستان درخواست خود را تکرار میکنند و از دولت ایران میخواهند که اتباع آلمانی را از ایران اخراج کند. این امر بهویژه زمانی اهمیت پیدا میکند که آلمانها در قفقاز به سمت شوروی در حال پیشروی هستند و ادامه این روند میتواند به سقوط مسکو و پیروزی نهایی هیتلر منتهی شود. در این هنگام بود که رضاشاه سیاست حفظ وضع موجود و اتلاف وقت را در پیش گرفته بود تا به نوعی پیروز جنگ مشخص شود و بر اساس آن بتواند تصمیم نهایی را اتخاذ کند؛ رویکردی که دیگر برای روسها و نیروهای همپیمان این کشور در جنگ تحملپذیر نبود و شرایط ایجاب میکرد که وارد عمل شوند و عملیات حمله را آغاز کنند.3
آندرویچ اسمیرنوف، سفیر شوروی در تهران، به اتفاق همراهان خود
در محوطه کاخ سعدآباد در ایام اشغال ایران توسط متفقین (سال 1320)
شماره آرشیو: 1072-8ع
تصمیم به حمله
چند روز بعد از اخطار 25 مردادماه، دو کشور انگلستان و روسیه مصمم شدند به ایران حمله کنند. آنها در یادداشتی برای علی منصور خبر از حمله به ایران دادند. آنها در یادداشت خود بهصراحت اعلام کردند که بهرغم شرایط تاریک و خطرناک جنگ، دولت ایران به درخواستهای دولت روسیه و انگلستان در روزهای 28 تیرماه و 25 مردادماه 1320ش وقعی نگذاشته، سیاست مبهمی را در پیش گرفته، اظهارات و تذکرات دوستانه ما را که مبتنی بر حسن نیّت بوده جدی تلقی نکرده و نیروهای آلمانی را اخراج نکرده و همین روند دو کشور را برای حمله به ایران مصمم ساخته است. روسها در هماهنگی کامل با انگلیسیها، در شهریور 1320ش به تمامیت ارضی ایران تعرض کردند و به نیروهای خود دستور دادند در خاک ایران پیشروی کنند. بااینحال آنها اعلام کردند که این اقدام علیه استقلال ایران نیست، بلکه منظور از آن، دفع خطر آلمان علیه امنیت شوروی است. این دو کشور اعلام کردند استقلال و تمامیّت ارضی ایران را به رسمیت میشناسند و پس از رفع خطر از کشور شوروی، نیروهای انگلیسی و شوروی هر دو خاک ایران را ترک خواهند کرد. بدینترتیب نیروهای انگلستان از جنوب و جنوب غرب ایران وارد خاک ایران شدند و نیروهای اتحاد جماهیر شوروی در شمال خطی که از قصبه اشنو، حیدرآباد، میاندوآب، زنجان، قزوین، خرمآباد، مازندران، سمنان، علیآباد تا رود اترک میگذشت مستقر شدند.4
با شروع شکست آلمانها در جبههها، رضاخان دستپاچه شد
و منصورالملک را که از مهرههای انگلیس بهشمار میآمد، به جای متیندفتری نخستوزیر کرد
شماره آرشیو: 64852-275م
سیاست برکناری رضاشاه
با اشغال بخشهای گستردهای از خاک ایران از دو طرف توسط روسها و انگلیسیها، سلطنت رضاشاه نیز به خطر افتاده بود. درواقع اشغال ایران توسط نیروهای متفقین این پرسش را با خود به همراه داشت که آیا رضاشاه نیز از کار برکنار خواهد شد. با آغاز حرکت روسها از قزوین به تهران و اطلاع رضاشاه از این موضوع، تردیدها به پایان رسید. به تعبیری سیاست روسها از این مقطع به بعد تنها اشغال خاک ایران و دفع خطر آلمان نبود، بلکه آنها به دنبال برکناری رضاشاه نیز بودند. رضاشاه بهخوبی میدانست که در این مقطع دیگر انگلیسیها نیز که وی را بر سر کار آورده بودند از او حمایت نخواهند کرد و در این هدف، یعنی تغییر حاکمیت با روسها همراه هستند. رضاشاه، که اوضاع را بحرانی میدید، فروغی را مأمور مذاکره با نیروهای متفقین کرد؛ سیاستی که دیگر راهگشا نبود و مذاکره وی با سفرای روس و انگلستان نیز نتیجه خاصی را به همراه نداشت.5
سیاست ادامه اشغال
از شهریور 1320ش که روسها و انگلیسیها ایران را به اشغال درآوردند، روسها همراه متحدین خود سیاست ادامه اشغال را در پیش گرفتند. روسها به بهانه ناتوانی دولت ایران در اخراج اتباع آلمانی بر سیاست تداوم اشغال تهران پافشاری کردند و گفتند چون ایران قادر به مدیریت شرایط نیست، چارهای جز اشغال تهران نیست. روسها و در مجموع متفقین از دولت خواستند که ارتش ایران در تمام نقاطی که متفقین حضور دارند ترک مخاصمه بنمایند و آنجا را ترک کنند، اتباع آلمان به استثنای کارمندان سفارت این کشور از ایران اخراج شوند و در نهایت ایران متعهد به حمل و نقل سلاح و اسلحه و ادوات جنگی به روسیه شود.6
ملاقات دو افسر روسی و انگلیسی در منطقه تلاقی نیروهای نظامی دو کشور هنگام اشغال ایران در شهریور 1320
شماره آرشیو: 344-8ع
آنچه باید بدان توجه کرد این است که روسها در ایران منافع دیگری نیز داشتند؛ از جمله میتوان به منابع نفتی ایران اشاره کرد که نقش مهمی در راهاندازی توان جنگی و نظامی نیروهای متفق برای مقابله با آلمانها داشت. مضاف بر این، آنها از غلات و خواروبار ایران برای تأمین نیازهای غذایی خود استفاده میکردند و بدینترتیب میتوانستند بخشی از کمبودهای خود را جبران کنند. فشاری که روسها و در مجموع متفقین به رضاشاه وارد کردند سبب شد وی برای حفظ سلطنت در خاندان پهلوی مجبور به کنارهگیری شود و قدرت را به پسرش محمدرضا واگذار کند.7
در مجموع باید گفت که در بازه زمانی تیرماه 1320ش تا شهریور همان سال، سیاست روسها در قبال ایران در چهارچوب سیاست نیروهای متفقین قابل تحلیل است. به تعبیری اگر بخواهیم به رویکرد مسکو در قبال تهران در این مقطع زمانی نگاهی هرچند اجمالی بیندازیم، باید آن را در قالب رقابت و جنگ میان قدرتهای بزرگ تحلیل و ارزیابی کنیم.
ورود تانکها، زرهپوشها و کامیونهای نظامی حامل سربازان به ایران در شهریور سال 1320
شماره آرشیو: 340-8ع
در واقع نیروهای متفقین بودند که در یک طرف جنگ برای مقابله با آلمان به عنوان متحد در مقطعی به این نتیجه رسیدند که باید ایران را به اشغال خود درآورند. در کانون این راهبرد، اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت که به واسطه پیشروی نیروهای آلمان و حرکت آنها به سمت قفقاز بهشدت احساس خطر میکرد. همین امر مسکو را بر آن داشت تا همراه دیگر متفقین ایران را به اشغال درآورد و از آن به عنوان پایگاهی برای مقابله با آلمان استفاده کند. این در حالی بود که رضاشاه سیاست اتلاف وقت را در پیش گرفته بود و نمیخواست تا مشخص شدن نتیجه جنگ و پیروز نهایی نبرد به نفع هیچ یک از طرفین وارد جنگ شود. روسها پس از اشغال ایران نیز دیگر اعتماد خود را به رضاشاه از دست داده بودند و بر آن شدند به کمک دیگر نیروهای حاضر در ایران، برای وی جانشینی پیدا کنند؛ روندی که در نهایت به انتقال سلطنت از رضاشاه به محمدرضا منجر شد.
عبور نیروهای متفقین از خیابانهای تهران در شهریور 1320
شماره آرشیو: 342-8ع
پی نوشت:
1. درباره سوم شهریور و نقش ایران در جنگ جهانی دوم، مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی دوران پهلوی، ج 1، 1355، ص 21.
2. احمد نعمتی، یونس صادقی، «جنگ جهانی دوم و حضور متفقین در ایران»، پژوهشنامه تاریخ، سال هشتم، ش 32، ص 3.
3. باقر عاقلی، رضاشاه و قشون متحدالشکل، تهران، نامک، 1379، ص 453.
4. درباره سوم شهریور و نقش ایران در جنگ جهانی دوم، همان، ص 55.
5. کلارمونت اسکراین، ریدرویلیام بولارد، شترها باید بروند، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، نشر البرز، 1369، ص 57.
6. احمد نعمتی، یونس صادقی، همان، ص 7.
7. ریچارد ا. استوارت، آخرین روزهای شاه، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی، کاوه بیات، تهران، معین، 1370، ص 94.