نگاهی به بنیاد پهلوی؛

بنیادی با کارکردهای پیچیده

محمدرضا پهلوی در سال ۱۳۳۷ بنیاد پهلوی را که ساختمان آن در آونو پنجم در خیابان پنجاه‌ودوم نیویورک قرار داشت، تأسیس کرد. این بنیاد جایگزین «سازمان املاک و مستغلات پهلوی» شد و با کارکردهایی که برای آن در نظر گرفته شده بود شروع به کار کرد
بنیادی با کارکردهای پیچیده
 
بخش مهمی از سیاست‌های یک حکومت به امور نهادی آن مربوط می‌شود؛ چرا که نهادها از قابلیت زیادی برای کنترل بر اقتصاد و فرهنگ یک جامعه از جانب نظام سیاسی برخوردار هستند. محمدرضا پهلوی از چنین ظرفیتی استفاده کرد و نهادهای متعددی را بنیان گذاشت. بنیاد پهلوی یکی از این نهادها بود؛ نهادی که در سال 1337 با آنچه وقف بخش بزرگی از اموال رضاشاه، محمدرضا پهلوی و دیگر اعضای خاندان پهلوی در جهت امور خیریه نامیده می‌شد شروع به کار کرد. این نوشتار به بررسی جایگاه و کارکرد این نهاد در سیاست‌های حکومت پهلوی اختصاص یافته است.
 
شدت بخشیدن به دخالت حکومت در اقتصاد
رژیم پهلوی از طریق سرمایه‌گذاری مستقیم دولتی در سازمان برنامه به دخالت در اقتصاد اقدام می‌کرد. گونه غیرمستقیم دخالت در اقتصاد نیز به اعتبارات مالی اعطاشده از سوی حکومت به بخش خصوصی توسط بانک‌های تخصصی توسعه، سرمایه‌گذاری خصوصی محمدرضا پهلوی و دیگر اعضای خاندان سلطنت مربوط می‌شد که نمایانگر یک مکانیسم اضافی برای کنترل اقتصاد از سوی حکومت می‌باشد که بنیاد پهلوی نیز در این مکانیسم قرار می‌گیرد. بیشتر دارایی‌های محمدرضا پهلوی توسط بنیاد پهلوی اداره می‌شد. به‌رغم ادعاهای شاه، گزارش ‌شده که بنیاد پهلوی در اواخر دهه 1350 دست‌کم 2/8 میلیارد دلار دارایی داشته که ظاهرا بیشتر آن در داخل ایران در زمینه املاک، کشاورزی، بازرگانی، بانکداری، امور انتشاراتی و ساخت اتومبیل و لاستیک سرمایه‌گذاری شده بود. گمان می‌رود که شاه سرمایه‌گذاری‌های جداگانه‌ای از بنیاد نیز داشت و عموما گفته می‌شود که دیگر اعضای خاندان سلطنت (به‌ویژه اشرف) سرمایه‌گذاری‌های درخور توجهی در ایران داشتند. حتی اگر بیشتر ثروت خاندان سلطنت در خارج سرمایه‌گذاری شده باشد، با اطمینان می‌توان گفت که سالانه دست کم 100 تا 150 میلیون دلار آن در میانه دهه 1350 در ایران سرمایه‌گذاری شده است. اگر چنین باشد، خاندان سلطنت 5 درصد کل تشکیل سرمایه ثابت ناخالص در کشور را در برنامه پنجم به‌صورت بخش خصوصی داخلی سرمایه‌گذاری کرده است.1
 
تحت منطق کنترل دولت بر اقتصاد بود که بنیاد پهلوی در سال 1356، در 207 تأسیسات صنعتی و زراعی از جمله 8 مزرعه، 10 کارخانه سیمان، 17 بانک و شرکت بیمه، 23 هتل، 25 شرکت فلزکاری، 25 شرکت کشت و صنعت و 45 شرکت ساختمانی و 17 شرکت صنایع غذایی و ده‌ها شرکت بازرگانی سرمایه‌گذاری کرده بود و سالانه 40 میلیون دلار کمک مالی از دولت دریافت می‌کرد. علاوه بر این سرمایه‌گذاری‌ها، دارایی کلی بنیاد نیز زمینه‌ساز قدرت و نفوذ دولت در اقتصاد می‌شد. اگرچه ارائه میزان دقیق یا حتی نسبتا دقیق سرمایه و دارایی بنیاد پهلوی غیرممکن است، فقط می‌توان به‌طور نسبی میان 2 میلیارد و 800 میلیون ریال تا 3 میلیارد و 200 میلیون ریال تخمین زد.2
 
سهام بسیار سنگین خاندان سلطنت در سرمایه‌گذاری ناخالص داخلی و دارایی بنیاد پهلوی در این دوره، حکومت را قادر ساخت که کنترل بسیار زیادی بر اقتصاد داشته باشد. بنیاد پهلوی خزانه مالیاتی مطمئن بخشی از املاک و دارایی‌های خانواده پهلوی بود و تقریبا در همه زوایای اقتصاد کشور نفوذ می‌کرد.3 چرا که مهم‌ترین بخش از ثروت شاه را بنیاد پهلوی تشکیل می‌داد که این بنیاد کاملا در تیول او قرار داشت و گزارشی که در پاییز 1357 از سوی مخالفین رژیم انتشار یافت نشان می‌داد که بنیاد پهلوی و خانواده شاه جزء سهامداران عمده اکثر مؤسسات و شرکت‌های موجود در ایران بودند.4
 
خدمت به نهاد سلطنت
دربار سلطنتی قدیمی‌ترین و باتجربه‌ترین نهاد حفظ و تحکیم ایل و یا طبقه حاکم بوده است. این نهاد از زمان روی کار آمدن سلسله پهلوی و هم‌زمان با تقویت حکومت مرکزی و بوروکراسی‌های حکومتی و حذف روحانیان به مهم‌ترین مرکز قدرت و کانون اصلی تمامی تصمیم‌گیری‌های اداری تبدیل شد. در این دوره وزارت دربار امر پیشبرد سیاست و تأمین سلطه شاه بر سایر نهادهای حکومتی را نیز بر عهده داشت. از این‌رو حکومت پهلوی هر چه بیشتر سعی می‌کرد تا با افزایش واحدها، سازمان و پرسنل مرتبط با دربار دامنه نفوذ آن در سیاست و اقتصاد ایران را گسترده‌تر سازد.5 بنیاد پهلوی چنین نقشی را برای نهاد سلطنت ایفا می‌کرد و اداره بخش اعظم دارایی‌های ثابت محمدرضا پهلوی و همچنین 64 تن از اعضای خانواده سلطنتی را که بسیاری از آنان کمیسیون‌های پرسودی را بابت حضور در هیئت‌مدیره‌های شرکت‌های مختلف دریافت می‌کردند، برعهده گرفت.6
 
شاه در پاسخ نراقی می‌گوید که همه دارائی خود را در جهت امور خیریه به بنیاد پهلوی بخشیده است. اما نراقی بیان می‌کند که اگر چه این نهاد در هنگام تأسیس دقیقا همان کاری را می‌کرد که موردنظر شاه نیز بود اما به‌مرور به‌صورت یک شرکت بازرگانی خصوصی درآمده و چنین تغییری برای جامعه نیز محسوس بود  
مجله‌های مختلف ایرانی در هنگام انقلاب اسلامی و شدت گرفتنِ مخالفت‌ها با رژیم پهلوی بر فعالیت‌های گسترده بنیاد پهلوی در جهت خدمت به نهاد سلطنت تأکید می‌کردند. یکی از این مجلات که چپ بود و در فرانسه به فعالیت می‌پرداخت، با جدیت این موضوع را مطرح کرد. این نشریه فهرستی مشتمل بر نام دویست شرکت را که همگی وابسته به بنیاد پهلوی بودند منتشر کرد. احسان نراقی، که در روزهای منتهی به انقلاب اسلامی به دیدار محمدرضا پهلوی می‌رفت، نیز این مسئله را در خاطرات خود بازگو کرده است. نراقی قبل از آنکه به نزد شاه برود، به برقراری تماس با اقتصاددانان و یکی از وزرای سابق اقدام کرده بود و نتیجه این تماس‌ها این بود که این متخصصین، صحت آنچه را که نشریه مربوطه منتشر ساخته بود، تأیید کردند. محمدرضا پهلوی در پاسخ نراقی می‌گوید که همه دارایی خود را در جهت امور خیریه به بنیاد پهلوی بخشیده است. اما نراقی بیان می‌کند که اگرچه این نهاد در هنگام تأسیس دقیقا همان کاری را می‌کرد که موردنظر شاه نیز بود اما به‌مرور به‌صورت یک شرکت بازرگانی خصوصی درآمده و چنین تغییری برای جامعه نیز محسوس بود.7
 
بنیاد پهلوی و شرکت‌های وابسته به آن از سه طریق به نهاد دربار و درباریان خدمت می‌کرد: اول، به‌صورت یک مجرای قانونی و مطمئن برای تأمین «مستمری»ها و افزایش درآمدها؛ دوم، به‌صورت یک منبع سرمایه‌گذار و حامی شرکت‌های متعلق به شاه و سرانجام به‌صورت یک وسیله کنترل مؤثر و تعیین‌کننده بخش‌های مختلف اقتصادی و صنعتی مملکت.8 بدین ترتیب بنیاد پهلوی سبب‌ساز افزایش قدرت اقتصادی نهاد سلطنت و نظارت نهادی بر کلیه شرکت‌هایی شده بود که در قالبِ این بنیاد و در جهت منافع دربار فعالیت می‌کردند.
 
بنیادی با وظیفه تأمین همراهی
همان‌طور که نراقی به‌درستی اشاره کرده بود، بنیاد پهلوی از هدفی که در ابتدا اعلام شده بود منحرف شد و به بنگاهی اقتصادی مبدل گشت. این نهاد با پشتوانه مالی که برای خود ایجاد کرده بود به نهاد سلطنت یاری می‌رساند. از مهم‌ترین کارکردهای بنیاد با توجه به پشتوانه مالی که داشت، حفظ نظام سیاسی و سلطنت شاه با ارائه خدمات مختلف در جهت کسب مشروعیت و همراهی گروه‌های مختلف با رژیم پهلوی بود. در یک نگاه کلی‌تر حکومت از طریق معامله‌های پردرآمد، کمک مالی، و دیگر پرداخت‌های نقدی به افراد طبقه بالا و انعقاد قراردادهای پرسود پیمان‌کاری با شمار معینی از بازرگانان و سرمایه‌داران و نیز دادن امتیازاتی به بعضی از فروشندگان و پرداخت‌های قابل‌توجهی در جهت جبران خسارت زمین‌دارانی که در جریان برنامه اصلاحات ارضی زیان ‌دیده بودند، در جامعه اعمال نفوذ می‌کرد. اگرچه بیشتر این پرداخت‌ها و نقل‌وانتقال‌های مالی، شکل کاملا قانونی داشتند، ولی برخی از آنها هم غیرقانونی به‌شمار می‌آمدند و در نتیجه این فعالیت‌ها فساد گسترش یافت.9
 
تحت چنین شرایطی، بنیاد پهلوی بخش مهمی از سیاست دولت که می‌توان آن را «پاداش غیرمستقیم برای همراهی» خواند اجرا می‌کرد؛ به‌گونه‌ای که هزینه تحصیلی افراد خارج از کشور که هوادار رژیم بودند و نیز کسانی را که با رژیم همکاری می‌کردند یا از لحاظ تحصیلی ممتاز بودند، تأمین می‌کرد. این امر به‌صورت پرداخت کمک‌های نقدی گزاف انجام می‌شد. این کارکرد بنیاد زمانی اهمیت می‌یابد که دریابیم عده این افراد در حال افزایش بود و انفجار عواید نفت به کمک بنیاد پهلوی برای ارائه هرچه بهتر این خدمت آمد. چند ماه پس از سرازیر شدن عواید سرشار نفت، کلیه دانشجویان ایرانی خارج از کشور می‌توانستند با ارائه گواهی‌نامه ثبت‌نام در یک مؤسسه آموزش عالی از حداقل کمک‌هزینه دولت و کسانی که در دانشگاه‌ها ثبت‌نام می‌کردند از کمک‌هزینه کامل دولت به‌شرط بازگشت به کشور و خدمت در مدتی معین در سازمان‌های دولتی برخوردار شوند.10
 
فشرده سخن
چرایی تأسیس بنیاد پهلوی برگرفته از اهمیت و جایگاه نهادها در اندیشه محمدرضا پهلوی بود. همان‌طور که نهاد دربار به کارویژه تحکیم قدرت رژیم پهلوی در جامعه می‌پرداخت، بنیاد پهلوی نیز در پوشش نهاد خیریه یاور دربار سلطنتی بود. بنیاد پهلوی با توانِ مالی گسترده و سرمایه‌گذاری در بخش‌های مختلف اقتصادی باعث افزایش نقش و دخالت هر چه بیشتر دولت در اقتصاد شد؛ همچنین با افزایش واحدها، سازمان و نیروهایی که با دربار نیز مرتبط بودند بر افزایش دامنه نفوذ نهاد سلطنت در جامعه کمک کرد. بنیاد پهلوی به دلیل پشتوانه مالی گسترده، در اجرای یکی از مهم‌ترین کارکردهای دولت‌های رانتی، یعنی کارکرد توزیعی، در جهت کسب حمایت و مشروعیت نیز به حکومت یاری می‌رساند.
 
مصاحبه جعفر شریف‌امامی، مدیر عامل بنیاد پهلوی، با خبرنگاران
مصاحبه جعفر شریف‌امامی، مدیر عامل بنیاد پهلوی، با خبرنگاران
شماره آرشیو: 4096-7ع
 
پی نوشت:
1. مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه: بنای دولتی دست‌نشانده در ایران، ترجمه فریدون فاطمی، تهران، نشر مرکز، 1371، ص 293.
2. علیرضا ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران (1320-1357)، تهران، انتشارات سمت، چ پنجم، 1387، صص 241-242.
3. یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نشر نی، چ بیست‌وششم، 1397، ص 538.
4. فریدون هویدا، سقوط شاه، ترجمه ح. ا. مهران، تهران، موسسه اطلاعات، چ هفتم، 1374، ص 146.
5. علیرضا ازغندی، همان، صص 336-337.
6. یرواند آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، ترجمه محمدابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نشر نی، چ چهارم، 1389، ص 233.
7. احسان نراقی، از کاخ شاه تا زندان اوین، ترجمه سعید آذری، تهران، موسسه خدمات فرهنگی رسا، چ دوم، 1373، صص 93-94.
8. علیرضا ازغندی، همان، ص 241.
9. مارک گازیوروسکی، همان، ص 337.
10. محمدعلی همایون کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران (از مشروطیت تا پایان سلسله پهلوی)، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، چ بیستم، 1393، صص 337-338. https://iichs.ir/vdcb0gb8.rhba8piuur.html
iichs.ir/vdcb0gb8.rhba8piuur.html
نام شما
آدرس ايميل شما