به مناسبت تأسیس رادیو فارسی در مصر به دستور جمال عبدالناصر؛

3 تاکتیک ناصر برای مقابله با محمدرضا پهلوی

محمدرضا پهلوی پس از روی کار آمدن به‌تدریج سیاست خارجی خود را در خاورمیانه با محوریت نزدیکی به غرب اجرا کرد، اما جمال عبدالناصر در تقابل با سیاست‌های او، سه تاکتیک ویژه در پیش گرفت
3 تاکتیک ناصر برای مقابله با محمدرضا پهلوی
 
محمدرضا پهلوی پس از تکیه زدن بر تخت پادشاهی به‌تدریج سیاست‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای خود را آغاز کرد. سیاست خارجی او در خاورمیانه، منطقه‌ای که اهمیت استراتژیکی فوق‌العاده‌ای دارد و از لحاظ نفت دارای ثروت افسانه‌ای است، اجرا می‌شد. با توجه به اهمیت این منطقه، کشورهای مختلفی به نقش‌آفرینی در آن تمایل داشتند که مصر یکی از آنها بود و در دوره ریاست‌جمهوری جمال عبدالناصر این تمایل شدت گرفت. این نوشتار به تلاش‌های ناصر برای مقابله با اقدامات محمدرضا پهلوی در عرصه سیاست خارجی اختصاص یافته است.
 
برآمدنِ زعیم شرق در مقابلِ غرب‌گرایی
محمدرضا پهلوی پس از روی کار آمدن به‌تدریج در جهتِ تمرکزگرایی و به دست گرفتنِ کامل قدرت اجرایی با محوریت نزدیکی به غرب بر ترس‌های خود غلبه کرد. در این مسیر مانع بزرگی به نام جنبشِ ملی شدن صنعت نفت با نقش‌آفرینی ویژه دکتر محمد مصدق ظهور نمود. مصدق به‌عنوان پیشگامِ سیاستِ عدم تعهد در جهان سوم در مقابل سیاست‌های محمدرضا پهلوی برجسته شد. در فروردین 1334 که نخستین کنفرانس کشورهای آسیایی ـ آفریقایی در باندونگ تشکیل شد، اگرچه هجده ماه از کودتای 28 مرداد و سقوط حکومتِ مصدق می‌گذشت، نمایندگانِ کشورهای مختلف از مبارزات او با استعمار و تلاش‌هایش در راه ملی کردنِ صنعت نفت ایران تجلیل کردند. در مردادماه 1335 جمال عبدالناصر، رئیس‌جمهوری مصر، در تقابل با سیاست نزدیکی به غرب محمدرضا پهلوی، کانال سوئز را ملی کرد. او خود را پیرو مکتب مصدق «زعیم شرق» نامید و به دستور او یکی از خیابان‌های زیبای قاهره را که قبلا «شارع رضاشاه پهلوی» نامیده می‌شد به «شارع محمد مصدق» تبدیل شد که هنوز به این اسم باقی است. بدین ترتیب ناصر در مقابله با سیاست‌های غرب‌گرایانه محمدرضا پهلوی سیاست عدم تعهد مصدق را علم کرد. وقتی جنبش کشورهای غیر متعهد در شهریور 1340 به‌وسیله ناصر ـ تیتو ـ نهرو در بلگراد تأسیس شد، نظیر همان اصولی را که مصدق سال‌ها پیش عنوان کرده بود نصب‌العین قرار داد که تا هنگامِ فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی با داشتنِ 104 عضو، قدرت معنوی بزرگی بین شرق و غرب به شمار می‌رفت.1 بدین ترتیب جمال عبدالناصر به توصیه‌های مصدق در تقابل با غرب‌گرایی محمدرضا پهلوی در سال 1330 عمل می‌کرد؛ سالی که مصدق به مردم مصر گفته بود: «ملت‌های شرق زنجیرها را از دست و پای خود بر می‌دارند و به آنها که هنوز خواب امپراتوری مستعمراتی می‌بینند، پوزخند می‌زنند».2
 
منازعه ژئو استراتژیک
ایستادگی ناصر در مقابل سیاست‌های محمدرضا پهلوی به حوزه ژئو استراتژیک نیز کشیده شد. از دیرباز درگیری بر سر خلیج فارس و علاقه اعراب به طرح سؤال «خلیج چه کسی؟» و تلاش برای تغییر هویت خلیج فارس آنها را به خصومت با دولت ایران سوق داده است. از اواسط دهه 1340 منطقه خلیج فارس، تحت تأثیر رخدادهای مهم تاریخی، از جمله خروج نیروهای انگلیسی از خلیج فارس، واگذاری ژاندارمی به ایران و افزایش درآمدهای ایران ــ که ناشی از فروش نفت بود ــ به یکی از کانون‌های اصلی سیاست مستقل ملی تبدیل ‌شده بود. در کنار این عوامل، عناصر تعارض‌برانگیز نیز وجود داشتند که مهم‌ترین آن اختلافات تاریخی و مذهبی شیعی و سنی بود. علاوه بر این در هیچ منطقه‌ای از جهان به اندازه منطقه خلیج فارس اختلافات مرزی و ارضی وجود نداشت.3
 
در دوره ریاست‌جمهوری جمال عبدالناصر این خصومت ابعاد گسترده‌ای به خود گرفت. ناصر علاقه مصری‌ها به «عربیت» خلیج فارس را در مقابل نفوذ ایران بیدار کرد. این اقدامات جمال عبدالناصر علاقه گسترده اعراب به خلیج فارس را نشان می‌دهد که فحوایی مشخصا ضد ایرانی داشت. تلاش ناصر برای شکل‌گیری علائق عرب‌وطنی در خلیج فارس، به مفهوم تغییر کامل خصوصیت علائق استراتژیک خود ایران در این منطقه بود؛ چرا که اقدامات حکومت پهلوی در جهت افزایش قدرتِ ژئو استراتژیک ایران در خلیج فارس و در نوعی «بازی خلیج فارس» منجر به پیدایش بازیگران جدید و متعدد با دستورالعمل‌های متفاوت و بیش‌ازپیش پیچیده شد.4 بدین نسبت مقابله ناصر با محمدرضا پهلوی در حوزه ژئو استراتژیک تا حد زیادی ناشی از طرفداری وی از پان‌عربیسم مصری در جهت مقابله با افزایش قدرتِ ژئو استراتژیک ایران در منطقه بود.5
 
مجموع اقدامات جمال عبدالناصر منجر به رویارویی آمریکا و محمدرضا پهلوی با او شد. به دنبال خودداری آمریکا از اعطای وام به مصر برای ساختنِ سد عالی اسوان، ناصر در چهارمین سالگرد انقلاب مصر در 4 مرداد 1335 دومین منازعه ژئو استراتژیک خود با آمریکا و محمدرضا پهلوی به‌عنوان یکی از مهم‌ترین متحدان آن را رقم زد. او کانال سوئز را ملی اعلام کرد و متعاقب آن بحران بزرگی در خاورمیانه بروز کرد که توجه جهانیان را به خود جلب نمود. ناصر طی مصاحبه‌ای که پس از این اقدام به عمل آورد خود را پیرو مکتب مصدق «زعیم شرق» و ادامه‌دهنده راه او نامید. طبیعی بود که چنین سیاستی نمی‌توانست مورد تأیید شاه قرار بگیرد؛ ازاین‌رو روابط دو کشور تیره‌تر شد.6
 
او [: ناصر] کانال سوئز را ملی اعلام کرد و متعاقب آن بحران بزرگی در خاورمیانه بروز کرد که توجه جهانیان را به خود جلب نمود  
اتحاد منطقه‌ای علیه غرب‌گرایی شاه
جمهوری عربی مصر با حمایت از سیاست عدم تعهد دکتر مصدق و نهضت ملی، پس از پیوستن ایران به پیمان سنتو ـ بغداد، به دشمنی با رژیم پهلوی و تضعیفِ متحدان منطقه‌ای آن پرداخت.7 جمال عبدالناصر از این پیمان و ایجاد یک اتحادیه طرفدار غرب به خشم آمد. او ناآرامی‌هایی را در عراق ترتیب داد و به منزوی کردن دولت عراق در جهان عرب اقدام کرد. همچنین روابط مصر و شوروی رو به نزدیکی هر چه بیشتر رفت و به‌شدت ایران و سایر کشورهای عضو پیمان را مورد نکوهش قرار می‌دادند. پاسخ آمریکا به این موضوع، بر پایه دکترین آیزنهاور صورت گرفت که به‌کارگیری نیروی نظامی را برای دفاع از هر کشور خاورمیانه‌ای یا متحدان منطقه‌ای آن، که مورد تهدید شوروی قرار می‌گرفتند، مجاز می‌داشت. یک فرستاده ویژه دولتِ آمریکا، به‌طور خصوصی به شاه اطمینان داد که «اگر ایران مورد حمله قرار گیرد، آمریکا به طرفداری از آن بر خواهد خاست»؛8 چرا که انگلیس و آمریکا گمان می‌کردند با امضای این پیمان یک پیروزی بزرگ سیاسی به‌دست آورده‌اند که مکمل پیروزی آنان در ساقط کردن حکومتِ مصدق می‌باشد، اما در واقع پیمان بغداد دامنه جنگ سرد را به خاورمیانه کشانید.9
 
رادیوی «صوت‌العرب» و «قاهره» و سایر کشورهای عربی پیمان بغداد را زیر حملات کوبنده خود گرفته بودند. این امر موجب خصومت شخصی بین محمدرضا پهلوی و جمال عبدالناصر گردید. در تابستان 1337 فرصت بهتری برای ناصر جهت مقابله با سیاست‌های شاه فراهم آمد. انقلاب خونینی در عراق صورت گرفت و رژیم جدید آن کشور به رهبری ژنرال عبدالکریم قاسم سیاست خصمانه‌ای در قبال رژیم پهلوی در پیش گرفت. عراق از پیمان بغداد خارج شد و اسناد سری موجود در دبیرخانه آن را با هواپیمای مخصوص جهت ناصر به مصر فرستاد. رادیوهای قاهره و صوت‌العرب هر روز بخش‌هایی از این اسناد را منتشر می‌کردند.10
 
تقابل با اسرائیل‌گرایی شاه
تقابل جمال عبدالناصر با محمدرضا پهلوی هنگام بهبود روابط ایران ـ اسرائیل ابعاد تازه‌ای به خود گرفت. اسرائیل یکی از کشورهایی است که رژیم پهلوی درصدد انعقاد قراردادهای اقتصادی و سیاسی با آن برآمده و در خفا موفق به انعقاد چندین قرارداد با این کشور شده بود. ایران و اسرائیل به میزانِ درخور توجهی به مبادله اطلاعات در زمینه جهانِ عرب می‌پرداختند که از جمله آنها اطلاعاتی بود که خبرچین‌های ساواک مستقر در بسیاری از دولت‌های عربی و همچنین در سازمان آزادی‌بخش فلسطین به‌دست می‌آوردند.11
 
جمال عبدالناصر در راستای مقابله با سیاست‌های اسرائیل‌گرایی محمدرضا پهلوی دائم او را از این بابت نکوهش می‌کرد. مقابله ناصر با سیاست‌های شاه در شهریور 1339 به ایستگاه پایانی رسید. به دنبال مصاحبه محمدرضا پهلوی که ضمن آن رسما اقرار کرد که ایران از مدت‌ها پیش دولت اسرائیل را به‌صورت دوفاکتو به رسمیت شناخته و نماینده‌ای به تل‌آویو اعزام داشته است، ناصر روابط دو کشور را قطع و جمشید قریب، سفیر ایران، را اخراج کرد.12 بدین ترتیب روابط ایران و مصر قطع گردید.13 علاوه بر این ناصر از شیخ‌نشین‌های خلیج فارس، یعنی از بحرین، قطر، ابوظبی، دوبی، شارجه و عمان، خواست سیاست جهانی و منطقه‌ای خود را به‌منظور تحقق آرمان‌های مشترک ملت عرب با جمهوری عربی مصر هماهنگ نمایند.14
 
فشرده سخن
ایرانِ دوران محمدرضا پهلوی به‌تدریج به حلقه‌ای در زنجیر دفاعی آمریکا در برابر کمونیسم تبدیل شد. بی‌تردید چنین سیاستی در منطقه خاورمیانه نمی‌توانست بدون برخورد با کشورهای دیگر این منطقه به‌پیش رود. مصر دورانِ جمال عبدالناصر به‌واسطه مطلقیت بخشیدن به هم‌گرایی اعراب و همچنین مقابله با سیاست‌های استعماری غرب به مقابله با سیاست‌های منطقه‌ای و فرا منطقه‌ای محمدرضا پهلوی پرداخت. برافراشتن پرچم «زعیم شرق»، اتحاد منطقه‌ای علیه سیاست‌های شاه و منازعه ژئو استراتژیک از مهم‌ترین اقداماتِ ناصر در جهت تعدیل سیاست‌های محمدرضا پهلوی بود.
 
جمال عبدالناصر ــ محمدرضا پهلوی ــ خاورمیانه
 
پی نوشت:
1. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1357-1300، تهران، نشر پیکان، چ نهم، 1391، ص 165.
2. احمد بنی جمال، آشوب (مطالعه‌ای در زندگی و شخصیت دکتر محمد مصدق)، تهران، نشر نی، چ پنجم، 1395، ص 305.
3. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران (دولت دست‌نشانده) 1320- 1357، تهران، ققنوس، چ هشتم، 1387، ص 384.
4. گراهام فولر، قلبه عالم؛ ژئوپلیتیک ایران، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مرکز، چ هفتم، 1394، صص 78-79.
5. کاوه فرخ، ایران در جنگ: از چالدران تا جنگ تحمیلی، ترجمه شهربانو صارمی، تهران، انتشارات ققنوس، 1397، ص 541.
6. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1357-1300، همان، صص 243-244.
7. علیرضا ازغندی، همان، ص 383.
8. مارک گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه: بنای دولتی دست‌نشانده در ایران، ترجمه فریدون فاطمی، تهران، نشر مرکز، 1371، ص 265.
9. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی 1357-1300، همان، ص 238.
10. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، در حاشیه سیاست خارجی، تهران، نشر گفتار، 1378، ص 103.
11. مارک گازیوروسکی، همان، ص 270.
12. عبدالرضا هوشنگ مهدوی، در حاشیه سیاست خارجی، همان، صص 187-188.
13. علیرضا امینی، تاریخ روابط خارجی ایران در دوران پهلوی، تهران، صدای معاصر، چ دوم، 1386، ص 215.
14. علیرضا ازغندی، همان، ص 383. https://iichs.ir/vdcf11dy.w6d0tagiiw.html
iichs.ir/vdcf11dy.w6d0tagiiw.html
نام شما
آدرس ايميل شما