بسترسازی برای اجرای سیاست‌های عشایری در دوره رضاشاه؛

فرهنگ چگونه اهرم سیاست تخته‌قاپو کردن عشایر شد؟

اجرای سیاست‌های عشایری بدون ایجاد بسترهای اجتماعی و نیز بدون فضاسازی فکری و فرهنگی، هزینه‌های زیادی برای رضاشاه در پی داشت؛ ازاین‌رو کارگزاران پهلوی در این برهه وظیفه ویژه‌ای را برای ایجاد اجماع در میان روشنفکران، تحصیل‌کردگان و قاطبه مردم بر دوش گرفتند
فرهنگ چگونه اهرم سیاست تخته‌قاپو کردن عشایر شد؟
 
از اواسط دوره قاجار، زیست جامعه ایرانی تحولات محسوسی را تجربه کرد. این تحولات بیشتر ناشی از ارتباط ایرانیان با دنیای مدرن بود. در این دوران زیست سنتی مترادف با عقب‌ماندگی و زندگی متجددانه نشانه بلوغ فکری و فرهنگی تلقی شد و این طرز تلقی با فضاسازی‌های منورالفکران و فرنگ‌رفتگان آرام‌آرام در جامعه ریشه گرفت. تشنگی جامعه برای اخذ مظاهر تمدنی جدید از یک‌سو و نابسامانی‌های فزاینده و ناتوانی پادشاهان قاجار در جهت مقابله با آنها از سوی دیگر جملگی شرایطی را به‌وجود آورد که روشنفکران ایرانی گرد ایده دیکتاتوری منور جمع آیند. این موضوع در کنار سیاست‌های پیچیده دولت انگلستان برای حضور درازمدت در ایران، زمینه‌هایی را پدید آورد تا در میدان سیاست ایران، رضاخان جلوه‌گری کند.
 
رضاخان پس از خلع قاجارها از سلطنت به‌واسطه شرایط روز جامعه کوشید با تجدد آمرانه، حرکت کشور به سوی دنیا مدرن را شتاب بخشد، اما این مهم بدون همراهی بدنه جامعه امری دشوار می‌نمود؛ لذا با کمک مشاورانش سعی کرد این موضوع را به یک مطالبه ملی بدل سازد. زین پس حلقه یاران او تلاش کردند از طرق مختلف، جامعه را آماده پذیرش سیاست‌های تجددمآبانه کنند تا بدین‌سان بستر لازم برای اجرای آن فراهم شود.
 
در این دوره عشایر به واسطه شیوه معاش و همچنین زیست منحصربه‌فردشان اولین کاندیداهای تغییر سبک زندگی در ایران به‌شمار می‌آمدند؛ لذا رضاشاه پس از سرکوب شورش‌های مختلف عشایری در خلال سال‌های 1307 تا 1309 با اعمال سیاست خاص آنان را به انقیاد درآورد. او برای رسیدن به این مقصود سیاست‌هایی از جمله خلع سلاح، تخته قاپو (اسکان عشایر) و متحدالشکل کردن البسه آنان را در دستور کار خود قرار داد.1 البته ذکر این نکته ضروری است که رضاشاه در ظاهر با هدف مدرن‌سازی زندگی عشایر پای در این راه نهاد، اما در باطن امر، اهداف دیگری را دنبال می‌کرد. مهم‌ترین هدفی که او در این راه تعقیب می‌کرد مقابله با تهدیدات امنیتی ایلات کوچ‌رو ایران بود؛ ازاین‌رو برای رفع نگرانی و ترسی که از ایلات کوچ‌رو وجود داشت، تنها راهکار، اسکان اجباری آنها در نظر گرفته شد تا از این رهگذر امنیت مورد نظر در پناه کنترل ایلات اسکان‌یافته تحقق یابد.2
 
در این مقطع حساس تاریخ عشایر ایران، بسیاری از رؤسای ایلات به واسطه خوش‌خدمتی به رضا‌شاه با ارتش علیه ایلات دیگر همکاری کردند، اما شاه پس از فائق آمدن بر عشایر، به خلع سلاح آنان پرداخت. او همچنین بسیاری از رؤسای ایلات را نیز اعدام و بسیاری از آنها از جمله سران ایل بهاروند، بیرانوند، بختیاری، بویراحمد، ممسنی و کلهر را به مناطق مختلف ایران تبعید کرد.3
 
اجرای سیاست‌های عشایری بدون ایجاد بسترهای اجتماعی و نیز بدون فضاسازی فکری و فرهنگی، هزینه‌های زیادی برای رضاشاه در پی داشت؛ ازاین‌رو کارگزاران پهلوی در این برهه وظیفه ویژه‌ای را برای ایجاد اجماع در میان روشنفکران، تحصیل‌کردگان و قاطبه مردم بر دوش گرفتند. آنان در این دوره تلاش می‌کردند از روش‌های گوناگون از جمله سخنرانی کردن،  انتشار مقالات در جراید و روزنامه ها و... لزوم اجرای سیاست‌های عشایری را امری لازم و ضروری جلوه دهند و آن را حرکتی در جهت تحکیم وحدت ملی کشور قلمداد نمایند.4
 
در این دوره همچنین کارگزاران فرهنگی پهلوی اول با سخنرانی در مجامع مختلف از جمله سازمان پرورش افکار و... می‌کوشیدند در خصوص موضوعات مختلف به مقایسه دیروز و امروز کشور بپردازند و حذف آنچه را آنها «زیست بدوی و غیرمدنی و وضعیت اسفبار ایلات و عشایر» برمی‌شمردند ثمره اقدامات رضاشاه قلمداد کنند. علی‌اصغر حکمت، سعید نفیسی، نصرالله فلسفی و... از جمله شخصیت‌هایی بودند که در سخنرانی‌هایی خود در تأیید سیاست عشایری رضاشاه به داد سخن می‌پرداختند. آنها در سخنرانی‌های خویش شهرنشینی اجباری ایلات را یکی از موضوعات مهم و راهکاری اساسی در زمینه ملت‌سازی و دمیدن روح میهن‌پرستی در کالبد ایلات و عشایر برمی‌شمردند و بدین ترتیب بر یکی از بنیادهای فکری سیاست عشایری، یعنی ملت‌سازی، تأکید می‌ورزیدند.5
 
علاوه بر آنچه بدان اشاره شد، در بازخوانی روزنامه‌های این دوره نیز رویکرد اقناع‌گرانه ارباب جراید در توجیه سیاست‌های عشایری رضاشاه کاملا هویداست. در این برهه تبیین اهداف دولت از اجرای سیاست‌های عشایری که به‌زعم کارگزاران پهلوی در ورای امنیت پایدار در کشور تحقق می‌یافت، موضوعی بود که با آب و تاب فراوان در جراید بدان پرداخته می‌شد. علاوه بر آن تغییر در شیوه معاش عشایر از دامداری به کشاورزی، که گفته می‌شد توسعه محصولات کشاورزی و محدودسازی زمین‌های لم‌یزرع را در پی خواهد داشت، در کنار تأکید ویژه‌ای که بر افزایش درآمدهای دولت از طریق اخذ مالیات‌های عشایری و... می‌شد جملگی موضوعاتی بودند که به وسیله جراید این دوره نشر پیدا می‌کردند.6
 
در این دوره همچنین نحوه انعکاس اخبار سیاست‌های عشایری در جراید دولتی از جمله روزنامه «اطلاعات» با جانبداری و اغراق‌گویی درباره برنامه‌های دولت همراه بود. از نگاه این روزنامه اعمال ارتش در سرکوب بی‌رحمانه عشایر اقداماتی در راستای برقراری نظم و مخالفت و ممانعت‌های عشایر در این خصوص به کارشکنی گروه کوچکی از اشرار در راه اجرای برنامه‌های مترقیانه دولت تعبیر می‌شد. علاوه بر روزنامه «اطلاعات»، روزنامه نیمه‌رسمی «ایران» نیز در سال‌های اجرای سیاست‌های عشایری، با وجود انتشار اخبار کوتاه و کم‌اثر دراین‌باره، به عنوان یک روزنامه حامی دولت به ستایش و موفقیت‌آمیز جلوه دادن سیاست‌های عشایری و تخطئه واقعیت‌های مربوط به این موضوع اهتمام ویژه‌ای داشت.7
 
رضاشاه پس از سرکوب شورش‌های مختلف عشایری در خلال سال‌های 1307 تا 1309 با اعمال سیاست خاص آنان را به انقیاد درآورد. او برای رسیدن به این مقصود سیاست‌هایی از جمله خلع سلاح، تخته قاپو (اسکان عشایر) و متحدالشکل کردن البسه آنان را در دستور کار خود قرار داد. البته ذکر این نکته ضروری است که رضاشاه در ظاهر با هدف مدرن‌سازی زندگی عشایر پای در این راه نهاد، اما در باطن امر، اهداف دیگری را دنبال می‌کرد  
مجله «قشون» (نشریه ارتش شاهنشاهی) دیگر مجله‌ای بود که در این دوره به موضوعات این‌چنینی می‌پرداخت و در مقالات آن عشایر بیشتر اخلالگر و کوچ آنها فاقد هر نوع فلسفه اقتصادی و اجتماعی و مغایر علایق ملی معرفی می‌شد.8 نشریه «ناهید» هم از نشریات دیگری بود که در این برهه در تمجید و تملق از برنامه‌های نوسازی دولت، گوی سبقت را از همگنان خویش ربوده بود و موافق بی‌چون و چرای سیاست‌های عشایری رضاشاه بود. این نشریه، سیاست‌های فوق را از آن جهت که ایلات و عشایر را با حیات مدنی آشنا می‌ساخت ستایش و وانمود می‌کرد که دولت در خدمات عمرانی برای ایلات از جمله ساخت راه لرستان هیچ نوع هدف سیاسی را دنبال نمی‌کند. این روزنامه همچنین چشم‌اندازی ایدئالیستی از فردای اجرای سیاست‌های عشایری برای خوانندگان خود ترسیم می‌کرد و در کمال خوش‌بینی روزی را می‌دید که زنان فعال عشایر به زنان تنبل شهری قالی‌بافی یاد می‌دهند.9 علاوه بر آنچه گفته شد در این دوره روزنامه «حبل‌المتین»، که با مدیریت سیدجلال مؤیدالاسلام در بمبئی منتشر می‌شد، هم از جمله جرایدی بود که مدافع و ستایشگر برنامه‌های ناسیونالیستی، تمرکز‌گرایانه و مدرن‌سازانه پهلوی به‌شمار حساب می‌آمد، اما از آنجا که در هندوستان منتشر می‌شد در مقایسه با نشریات داخلی از آزادی بیشتری در انتقاد از برنامه‌های دولت برخوردار بود.10
 
بدین سان تبلیغات کارگزاران فرهنگی در دوره رضاشاه به‌تدریج بستری فراهم کرد تا سیاست‌های عشایری وی با سهولت و سرعت بیشتر در ایران به اجرا درآید. این سیاست‌ها تا پایان دوران سلطنت او در ایران ادامه یافت، اما با تبعید وی از ایران در شهریور 1320، عشایری که به زور تن به یکجانشینی داده بودند، به‌سرعت با تخریب خانه‌هایی که دولت برای آنها ساخته بود به زیست عشایری خود بازگشتند.11
 
حاصل سخن
سیاست مشت آهنین و نیز خودکامگی پهلوی اول در دوران سلطنتش، موضوعی است که بیش از هر موضوع دیگر ذهن پهلوی‌پژوهان را به خود مشغول ساخته است، اما آنچه در این میان کمتر مورد توجه قرار می‌گیرد بهره‌برداری‌هایی است که رضاشاه از فضاسازی‌های کارگزاران فرهنگی خود برای پیشبرد سیاست‌های خویش می‌برد. این موضوعی است که در اجرای سیاست‌های عشایری این دوره کاملا دیده می‌شود.
 
رضاشاه ایلات کوچ‌رو (که منشأ خاندان‌های حکومتگر ایران طی قرون مختلف به‌شمار می‌آمدند) را بزرگ‌ترین تهدید برای ادامه سلطنت خود می‌دید؛ لذا در ظاهر به منظور مدرن‌سازی زندگی ایلات و عشایر و در باطن به منظور انهدام این نیروی تأثیرگذار، پای در راه سیاست‌های عشایری گذاشت. این موضوع ابتدا با فعالیت کارگزاران فرهنگی به سمت یک مطالبه عمومی سوق پیدا کرد و سپس به مرحله اجرا درآمد؛ سیاستی که حذف تدریجی ایلات و عشایر از پهنه سیاست ایران را رقم زد.
 
نمایی از سیاه‌چادر، کوچ، زندگی و زیست افراد ایل قشقایی
در جراید زمان رضاشاه گفته می‌شد تغییر در شیوه معاش عشایر از دامداری به کشاورزی، توسعه محصولات کشاورزی و محدودسازی زمین‌های لم‌یزرع را در پی خواهد داشت! اما در همین جراید، هیچ‌گاه به پیامدهای این سیاست در حوزه دامداری ایران اشاره‌ای نشد
شماره آرشیو: 5157-1ع

پی نوشت:
1. محمدرضا نصیری و دیگران، «پژوهشی درباره تخته قاپوی ایلات و عشایر فارس در عصر پهلوی اول و پیامدهای مالیاتی آن با اتکا به اسناد تاریخی»، فصلنامه گنجینه اسناد، سال بیست‌وچهارم، دفتر دوم، تابستان 1393، ص 7.
2. نفیسه واعظ (شهرستانی)، سیاست عشایری دولت پهلوی اول، تهران، نشر تاریخ ایران، 1388، ص 312.
3. مظفر قهرمانی ابیوردی، گنجینه ایران و ایرانیان؛ تاریخ وقایع عشایری فارسی، زیر نظر ایرج افشار، تهران، انتشارات علمی، 1373، صص 350-353.
4. نفیسه واعظ، «نهادها و شیوه‌های خط مشی‌گذاری عشایری در دولت پهلوی اول (1304-1320ه.ش)»، پژوهش‌های تاریخی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه اصفهان، دوره جدید، ش 4 (زمستان 1388)، ص 114.
5. نفیسه واعظ (شهرستانی)، سیاست عشایری دولت پهلوی اول، همان، صص 206-209.
6. عشایر در صورت اسکان، کاملا در دسترس مأموران مالیاتی قرار می‌گرفتند و امکان طفره رفتن از زیر بار مالیات را نمی‌یافتند. همان ، ص 315.
7. همان، صص 55ـ60.
8. همان، صص 58-57.
9. همان، ص 58.
10. همان، صص 56-57.
11. احمد نقیب‌زاده، دولت رضاشاه و نظام ایلی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1379، ص 206.
  https://iichs.ir/vdcg.797rak9q7pr4a.html
iichs.ir/vdcg.797rak9q7pr4a.html
نام شما
آدرس ايميل شما