«جلوه‌هایی از خصال شخصی و شخصیتی آیت‌الله العظمی سیدعزالدین زنجانی» در گفت‌وشنود با حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر زنجانی

ماجرای کسی که به پدر سوء‌قصد کرد و پس از چندی، با پشیمانی نزد ایشان آمد!...

آنچه در گفت‌وشنود پی‌آمده می‌خوانید، شمه‌ای از خاطرات فراوان حجت‌الاسلام والمسلمین سیدمحمدباقر زنجانی، از خصال شخصی و شخصیتی پدر بزرگوارش، آیت‌الله العظمی سیدعزالدین زنجانی است. پیش‌تر در این تارنما، گفت‌وشنودی با همین موضوع، از ایشان درج شده است که این دومین را می‌توان مکمل آن قلمداد کرد
ماجرای کسی که به پدر سوء‌قصد کرد و پس از چندی، با پشیمانی نزد ایشان آمد!...
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛
کدام‌یک از ویژگی‌های اخلاقی و سلوک رفتاری پدر بزرگوارتان، مرحوم آیت‌الله العظمی سیدمحمد عزالدین زنجانی، در نگاه شما برجسته‌ترند؟
بسم اللّه الرَّحمن الرَّحیم. ازآنجاکه ایشان انسان جامع‌الاطرافی بودند، سخن گفتن درباره ویژگی‌هایشان، کار ساده‌ای نیست؛ لذا من سعی می‌کنم به قدر معرفت خودم، از این دریای بی‌کران تقوا، معرفت، عرفان، توسل و تواضع، شمّه‌ای را بیان کنم. بارزترین صفت اخلاقی آن بزرگوار، تواضع بیش از حدشان در برابر دیگران بود و در این زمینه، عالم و عامی و فقیر و غنی، برایشان هیچ تفاوتی نداشت. عزت و ارجمندی و محبوبیتی که خداوند به ایشان عطا کرد، حاصل تواضع در برابر مردم بود. یک بار در مقاله‌ای، درباره ایشان نوشته بودند: «فقیه مردمی»، که به نظر من تعبیر بسیار درستی است. ایشان با تمام مردم و اقشار، رابطه و سر و کار داشتند. چه آن زمان که در مسجد بودند و چه در اواخر عمر که در منزل بودند و قدرت حرکت نداشتند، لحظه‌ای از مردم و خدمت به آنان غافل نبودند. سلوک عملی و اجتماعی ایشان، دقیقا مطابق فرموده‌های قرآن و بزرگان دینی و اولیا و انبیا، خصوصا پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) بود. ایشان یک فقیه تمام‌عیار اهل‌بیت(ع) بودند و تمام سلوک و رفتار و گفتار ایشان، مطابق آموزه‌های دینی و سیره بزرگان دین بود.
 
سیدمحمدباقر زنجانی
 
از توصیه‌های اخلاقی ایشان، به مواردی اشاره کنید؟
مرحوم والد چه در سلوک اخلاقی و چه در سلوک عبادی خود، عمل به مطالب چند کتاب را به همه توصیه می‌کردند: یکی کتاب «مصباح المتهجد» شیخ طوسی بود که ایشان با توصیه استادشان مرحوم آیت‌الله بروجردی، این کتاب را زیاد مطالعه می‌کردند؛ دیگری کتاب «مفتاح الفلاح» شیخ بهائی بود. این دو کتاب، همیشه کنار جانماز ایشان بود؛ دیگری کتاب «الکلم الطیب» سیدعلی‌خان کبیر مدنی شیرازی، مؤلف «ریاض‌السالکین» بود؛ یکی دیگر از کتاب‌هایی که همیشه هنگام خواب مطالعه می‌کردند کتاب «کشف المحجه لثمره المهجه» سید بن طاووس بود که در آن وصایای علمی، عملی، اخلاقی و سیر و سلوکی ایشان، به فرزندشان آورده شده است.  البته پیش و بیش از همه این موارد،  ایشان همواره اذکار صحیفه سجادیه را می‌خواندند. همیشه یک تا دو ساعت قبل از نماز صبح، برای نماز شب بیدار می‌شدند و قنوت‌های مفصلی داشتند. ایشان اعتقادی به دعاها و اذکاری که در بعضی از ختم‌ها داده می‌شد نداشتند و مقید به ادعیه مأثوره و از طریق اهل‌بیت(ع) بودند. همان‌طور که به شکل گذرا اشاره کردم، ایشان همواره به تأمل و تدبر در صحیفه سجادیه تأکید داشتند. حتی اواخر در دفترشان در شب‌های چهارشنبه، شرح صحیفه سجادیه را تدریس می‌کردند. همیشه می‌گفتند: «این دعاها، مثل خود ائمه(ع) مظلوم‌اند و باید قرائت و تدریس شوند». ایشان همچنین به انس با قرآن، تأکید زیادی داشتند و بسیاری از سوره‌های قرآن را حفظ بودند و بر خواندن بعضی از سوره‌ها از جمله «واقعه»، «مزمل»، «یس»، «نازعات»، «ذاریات» و «طلاق»، مداومت داشتند. از امام علی(ع) وارد شده است که در طول روز، باید 100 آیه قرآن خوانده شود. شب‌های جمعه هم، سوره «اسرا» را می‌خواندند و می‌فرمودند: «در مکارم‌الاخلاق آمده است که هرکس بر خواندن این سوره در شب‌های جمعه مداومت داشته باشد، نمی‌میرد تا امام زمان خود را درک کند و اگر هم بمیرد، از یاران امام زمان(عج) خواهد بود».
در یک کلام به اعتقاد بنده، قدر و منزلت واقعی ایشان، با توجه به آن سابقه علمی و بزرگانی که درک کرده بودند و سابقه خاندان ایشان ــ که بیش از سه قرن از مراجع تقلید بودند ــ واقعا در مشهد ناشناخته باقی ماند. نام جد اعلای ما، در کتاب «ناسخ‌التواریخ» هست که اهل مجاهدت دینی و اجتماعی بودند و به قتل علی محمد باب فتوا داده بودند. افرادی هستند در وادی عرفان و انسان‌های متخلقی هستند، اما فرد اکمل و اعلا کسی است که مکارم اخلاق داشته باشد.
 
تفاوت بین این دو چیست؟
به عنوان مثال، فرد متخلق کسی است که اگر به او بدی شد، بدی را ببخشد، اما در دل نگه دارد و از آثارش در رنج باشد، اما فردی که به مکارم اخلاقی دست یافته است، اگر بدی را بخشید، از دلش هم بیرون می‌آورد. پیامبر اکرم(ص) آمدند که مکارم اخلاق را به مردم بیاموزند. مرحوم والد، انصافا مزین به مکارم اخلاق بودند. ایشان در عرصه‌های مختلف زندگی، آزار و اذیتِ فراوان دیدند، ولی وقتی همان افرادی را که آزارشان داده بودند، وقت ملاقات می‌خواستند، بی‌درنگ اجازه می‌دادند و ابدا رفتار آنها را به رویشان نمی‌آوردند و طرف مقابل شرمنده می‌شد!
 
در این زمینه خاطره‌ای دارید؟
بله؛ ایشان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، از سوی حضرت امام به امامت جمعه زنجان منصوب شدند. در زنجان فردی با تفنگ ژـ3، به جان ایشان سوء قصد کرد! چند سال بعد که او پشیمان شد و برای عذرخواهی آمد، مرحوم والد حتی به روی او نیاوردند و هرگز نخواستند از این واقعه، برای اثبات و کسب عنوان برای خودشان، استفاده‌‌ای ببرند. ایشان به آموزه‌های دینی تنها اعتقاد نداشتند، بلکه آنها را قلبا تصدیق کرده و انصافا در طول زندگی، زحمت کشیده و به خود ریاضت‌های شرعیه فراوانی داده بودند. ایشان واقعا روی خودشان کار کرده بودند و حیات طیبه‌ای داشتند. هرگاه از موضوعی مکدر می‌شدیم و نزد ایشان شکایت می‌بردیم، آیه «اِدْفَعْ بِالَّتِی هِی أَحْسَنُ»1 یا «أَصْلِحُوا ذاتَ بَینِکمْ»2 را می‌خواندند تا کمترین تکدر یا سوء تعبیری، بین افراد باقی نماند.
مرحوم والد، علاقه و ارادت خاصی به حضرت رضا(ع) داشتند و می‌فرمودند: «من به ایشان پناه آورده‌ام!». وابستگی خاصی هم به ولی‌عصر(عج) داشتند و هر هفته نماز استغاثه را می‌خواندند! همیشه توصیه می‌کردند: زیاد صلوات بفرستید و آیه شریفه «إِنَّ اللهَ وَ مَلائِکتَهُ یصَلُّونَ عَلَى النَّبِی یا أَیهَا الذین آمَنُوا صَلُّوا عَلَیهِ وَ سَلِّمُوا تَسْلِیما»3 را تکرار می‌کردند و می‌فرمودند: «بالاترین ذکر را خدا و ملائکه می‌گویند».
نکته شاخص دیگر، این بود که من هرگز سخن توهین‌آمیزی نسبت به هیچ‌کسی از ایشان نشنیدم و حتی زمانی که بسیار عصبانی می‌شدند، کلام یا رفتار نامناسبی از ایشان دیده نمی‌شد و ابدا اهل توهین کردن نبودند. تجلی اخلاق حسنه بودند.
 
به نظر شما، ایشان چگونه به این جایگاه رسیدند؟
اولا تفضل الهی بود: «ذَلِک فَضْلُ اللهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشَاءُ»؛4 خداوند به هر کسی که بخواهد، این فضل را مرحمت می‌کند. ایشان از تک تک لحظه‌های عمرشان، حسن استفاده را می‌بردند و از به بطالت گذراندن عمر، بسیار بدشان می‌‌آمد. همواره به طلاب هم توصیه می‌کردند: «از دقایق عمرتان استفاده کنید» و خودشان هم همین‌طور بودند. در تمام عمر شریفشان، ایشان را یا در حال مطالعه می‌دیدیم یا در حال عبادت و یا در حال خدمت به مردم و تدریس. مقدار کمی از وقتشان هم، صرف استراحت می‌شد. امام کاظم(ع) فرمودند: «مؤمن باید شبانه‌روز خود را به سه قسمت تقسیم کند: بخشی برای علم‌اندوزی و علم‌آموزی، یک قسمت عبادت و مناجات با خدا و یک قسمت برای استراحت و تفریح سالم و مشروع» و ایشان انصافا در طول زندگی، بر همین مشی بودند.
 
https://iichs.ir/vdchi6nz.23nw6dftt2.html
iichs.ir/vdchi6nz.23nw6dftt2.html
نام شما
آدرس ايميل شما