به مناسبت تشکیل نیروی دریایی در دوره پهلوی اول؛

کارکرد ناوگان ایران در خلیج فارس

منابع تاریخی، زمان تأسیس نیروی دریایی در ایران را به صورت رسمی سال 1311ش و هفت سال پس از آغاز حکومت رضاشاه می‌دانند. بااین‌حال تلاش حاکمان ایرانی برای ایجاد تشکیلات و قوای نظامی بر پهنه دریا به سال‌ها قبل و دوره قاجار می‌رسد
کارکرد ناوگان ایران در خلیج فارس
 
منابع تاریخی، زمان تأسیس نیروی دریایی در ایران را به صورت رسمی سال 1311ش و هفت سال پس از آغاز حکومت رضاشاه می‌دانند. بااین‌حال تلاش حاکمان ایرانی برای ایجاد تشکیلات و قوای نظامی بر پهنه دریا به سال‌ها قبل و دوره قاجار می‌رسد. این تلاش‌ها البته نظام‌مند و مداوم نبوده و مهم‌تر از آن با یک مانع قدرتمند خارجی، یعنی حضور انگلستان در خلیج فارس، مواجه بود.
 
انگلستان در آن دوره با تکیه بر توان بالای نظامی در عرصه دریا، ثروت و مستعمرات فراوان و پیشرفت‌های صنعتی توانسته بود خود را به عنوان قدرت اول دریایی در دنیا مطرح کند. چنین جایگاهی که هم در حوزه نظامی و هم در بخش‌های تجاری رقم خورده بود، این جسارت را به انگلستان می‌داد تا نفوذ خود را در کشورهای منطقه و از جمله ایران اعمال کند.
 
در قرن نوزدهم میلادی، هندوستان بزرگ‌ترین و سودآورترین مستعمره بریتانیا به‌شمار می‌آمد. حفاظت از این مستعمره برای انگلیسی‌ها بدون درنظرگرفتن خلیج ‌فارس بسیار مشکل بود. سیطره برخلیج ‌فارس، سدی برای جلوگیری از نفوذ رقبای اروپایی انگلیس در هند و جنوب شرق آسیا بود. علاوه بر این، نفس حضور نیروهای انگلیسی در این منطقه، منافع اقتصادی و تجاری این کشور را نیز تأمین می‌کرد.
 
تلاش‌های پراکنده برای تشکیل قوه بحریه
در نیمه اول قرن نوزدهم، انگلستان با انعقاد قراردادهایی، شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس را تحت‌الحمایه خود قرار داد تا با حضور مستقیم در این مناطق، با هرگونه اقدامی که از طرف قدرت‌های دیگر به‌ویژه فرانسه، روسیه و عثمانی علیه منافع بریتانیا در خلیج فارس و هند صورت می‌گرفت مقابله کند.
 
پس از جنگ‌های  طولانی میان اشغالگران پرتغالی و سپاهیان شاه عباس صفوی در سواحل جنوبی ایران، تا سال‌ها اهمیت این مناطق راهبردی برای حکومتگران ایران مغفول ماند. نادرشاه افشار قصد داشت با خرید تعدادی کشتی از هند، در آب‌های خلیج فارس ناوگان دریایی ایجاد کند. علاوه بر این، دایر کردن مراکز کشتی‌سازی در سواحل جنوبی ایران هم از دیگر برنامه‌های او بود که با مرگش ناتمام ماند. در دوره کریم‌خان زند نیز به جز فتح بصره با کمک تعدادی کشتی توسط صادق‌خان، برادر پادشاه، تلاش دیگری برای ایجاد قوه بحریه در آب‌های خلیج فارس انجام نشد.1
 
در دوره قاجار و پس از اقدامات موردی و پراکنده، نخستین‌بار میرزاتقی‌خان امیرکبیر بود که ایجاد نیروی دریایی در سواحل خلیج فارس را به شکلی جدی دنبال کرد. او در ابتدای صدارت خود از وزیر مختار انگلستان در تهران خواست تا تعدادی کشتی جنگی مجهز به مهمات نظامی را همراه ملوانان و مهندسان آن از انگلیس به ایران بفرستند، اما این تقاضا از سوی وزارت خارجه انگلستان رد شد.2
 
به نظر می‌رسد امیرکبیر بیش از آنکه از این درخواست هدف نظامی داشته باشد، به دنبال گسترش قدرت ایران در خلیج فارس بود. او با تجهیز قوای دولتی می‌خواست علاوه بر مبارزه با قاچاق برده که به‌شدت در خلیج فارس رواج داشت، حق بازرسی کشتی‌های ایرانی را نیز از مأموران انگلیسی بگیرد.
 
در آن زمان نیروهای انگلیسی به بهانه جلوگیری از تجارت برده حق بازرسی کشتی‌ها در خلیج فارس را در اختیار داشتند. امیرکبیر و سفارت انگلستان در تهران ماه‌ها درباره موضوع بازرسی کشتی‌های ایران مذاکره کردند. صدراعظم ایران برای گرفتن چنین حقی از انگلیس و همچنین حفظ اقتدار ایران در بندرعباس درصدد ایجاد نیروی دریایی برآمد، اما این تلاش‌ها نیز با مرگ او نافرجام ماند.3
 
جهانگشایی انگلیس و ضعف قوای دریایی قاجار
در دهه‌های بعد و به موازات قدرت گرفتن انگلستان و تکاپوی این کشور برای گسترش سلطه بر منطقه خلیج فارس، ضعف قوای دریایی محدود و پراکنده حکومت قاجار نمایان شد. ادعای مالکیت شیوخ مناطق جنوبی خلیج فارس بر جزایر ایرانی و حمایت انگلیس از آنها برای جدا ساختن این جزایر مهم از ایران، این ضعف را بیشتر به رخ کشید. انگلیسی‌ها حتی تلاش کردند تا جزایر ایرانی را نیز از دولت وقت ایران اجاره کنند، اما ایرانی‌ها در این زمینه مقاومت کردند که نتیجه آن فشار هرچه بیشتر انگیس و تغییر چند دولت در ایران بود.
 
در تابستان سال 1312ش به دستور سرهنگ بایندر، فرمانده وقت نیروی دریایی، ناو «پلنگ» به بندر باسعیدو در جزیره قشم رفته و با پایین آوردن پرچم انگلستان، پرچم ایران را در این بندر به اهتزاز درآورد. این اقدام هیجان گسترده‌ای در بحرین و ساحل جنوبی خلیج فارس ایجاد کرد، اما انگلیسی‌ها نیز ساکت ننشستند  
در سال‌های پایانی حکومت ناصرالدین‌شاه قاجار، برخی از کارگزاران دولت ایران در بنادر و جزایر خلیج فارس با درک شرایط نابرابر قوای ایران در برابر انگلیسی‌ها، به مکاتبه با شاه قاجار پرداختند و از او تجهیز ناوگان دریایی را درخواست کردند. سرانجام ناصرالدین‌شاه در سال 1300ق (1883م) مرتضی‌قلی‌خان صنیع‌الدوله را به این منظور به آلمان فرستاد.
 
صنیع‌الدوله کشتی تجاری «پرسپولیس» را خرید و کشتی مزبور یک سال بعد همراه ناوگان‌های آلمانی به سوی خلیج فارس حرکت کرد. این خرید آغازی بر ورود کشتی‌های دیگر به آب‌های جنوب ایران بود. تا سال 1330ق (1911م) ایران در آب‌های خلیج‌فارس هفت کشتی بخار داشت که زیر نظر اداره گمرکات کار می‌کردند. البته کارکرد اصلی آنها نظامی نبود. این کشتی‌ها افزون بر جابه‌جایی مسافران و کارمندان گمرکات جنوب، از قاچاق اسلحه نیز جلوگیری می‌کردند. بااین‌حال دولت ایران با کمک این کشتی‌ها توانست تا اندازه‌ای جایگاه خود را در بنادری مهم چون بندرلنگه، بوشهر و بندرعباس تثبیت کند.4
 
در این سال‌ها، ناآگاهی از سیاست‌های جهانی، بی‌تدبیری شاهان قاجار، بی‌ثباتی دولت مرکزی در دوران پس از مشروطه و ضعف شدید قوای دریایی از حیث تجهیزات و نیروی انسانی موجب تضعیف اقتدار ایران در خلیج فارس شده بود. این وضعیت بنادر جنوب را نیز از خود متأثر ساخته بود. همان اندک کشتی‌هایی که ناصرالدین‌شاه و مظفرالدین‌شاه خریده بودند، کم‌کم فرسوده شدند و ایرانیان حتی نمی‌توانستند هزینه تعمیر آنها را بپردازند.5
 
تأسیس نیروی دریایی در دوره پهلوی
در پاییز سال 1302ش رضاخان سردارسپه پس از دو سال حضور در جایگاه وزیر جنگ، ردای نخست‌وزیری بر تن کرد. او که دارای سابقه و علائق نظامی بود درصدد تدارک نیروی دریایی منظم برآمد. در سال 1304ش کشتی «مظفری» که در دوره ناصر‌الدین‌شاه به ایران آورده شده بود، پایه نیروی دریایی ایران قرار گرفت. نمونه لباس، درجات و حقوق کارکنان این کشتی نیز در 4 اسفند 1303ش تعیین شد. در حکم مزبور، نمونه لباس صاحب‌منصبان ارشد ارائه نشده بود. این موضوع نشان می‌دهد که در آن زمان هیچ افسر ارشدی در نیروی دریایی ایران حضور نداشت و به این ترتیب هسته ابتدایی نیروی دریایی ایران را چند افسر جزء و عده‌ای ملوان تشکیل می‌دادند.6
 
با آغاز پادشاهی رضا پهلوی، روند تجهیز قوای دریایی شتاب بیشتری گرفت. در اسفند 1306ش مجلس شورای ملی خرید کشتی و استخدام متخصص خارجی برای نیروی دریایی ایران را تصویب کرد و بر همین مبنا مستشاران ایتالیایی استخدام شدند. در ادامه و در سال 1311ش با خرید شش ناو از ایتالیا و ورود آنها به خلیج فارس، نیروی دریایی ایران تأسیس شد. ناوگان خریداری‌شده به فرماندهی ناخدا غلامعلی بایَندُر، که بعدها اولین فرمانده نیروی دریایی ایران شد، و با همکاری تعدادی کارشناس فنی ایتالیایی از مسیر کانال سوئز، دریای سرخ و دریای عمان در ساحل شمالی خلیج فارس پهلو گرفت. این شش ناو به نام‌های «پلنگ»، «ببر»، «سیمرغ»، «شهباز»، «شاهرخ» و «کرکس» در بندر بوشهر مستقر شدند.7
 
بااین‌حال هنوز تمام تجهیزات تعمیر کشتی‌ها و نگهداری از آنها در ایران فراهم نشده بود؛ مثلا به خاطر نبود تجهیزات لازم برای رنگ‌تراشی و رنگ‌زنی بدنه ناوها، کشتی‌ها سالی یک‌بار به کراچی یا هندوستان فرستاده می‌شدند.8
 
انفعال رضاشاه دربرابر اشغالگری انگلیس
به نظر می‌رسد برای رضاشاه ایجاد نیروی دریایی نه برای اقداماتی ایجابی و موثر، که بیشتر ابزاری برای کسب پرستیژ و قدرت‌نمایی بود. رویکرد منفعلانه این نهاد نظامی در نُه سالی که از زمان تأسیس تا کناره‌گیری رضاشاه داشت، موید این ادعاست. نمونه این رویکرد را می‌توان در موضع پادشاه پهلوی در قبال اشغالگری آشکار انگلستان در خلیج فارس دید.
 
دولت انگلیس در آغاز پادشاهی رضاشاه بندر «باسعیدو» در جزیره قشم، جزیره هنگام، جزایر سه‌گانه ابوموسی تنب بزرگ و تنب کوچک و همچنین بحرین را در اشغال داشت. طبیعی بود که پس از تشکیل نیروی دریایی، خارج کردن انگلستان از این مناطق به یک خواسته عمومی تبدیل شود. بااین‌حال رضاشاه تلاش می‌کرد با توسل به راهکارهای دیپلماتیک به این هدف برسد.
 
 در تابستان سال 1312ش به دستور سرهنگ بایندر، فرمانده وقت نیروی دریایی، ناو «پلنگ» به بندر باسعیدو در جزیره قشم رفته و با پایین آوردن پرچم انگلستان، پرچم ایران را در این بندر به اهتزاز درآورد. این اقدام هیجان گسترده‌ای در بحرین و ساحل جنوبی خلیج فارس ایجاد کرد، اما انگلیسی‌ها نیز ساکت ننشستند و به دولت ایران معترض شدند. رضاشاه نیز با متهم‌کردن بایندر به خودسری، او را سخت نکوهش کرد.9
 
رضاشاه به بایندر دستور می‌دهد رفتار خود را در برابر انگلیسی‌ها تعدیل کرده و با آنها با نزاکت رفتار کند. به‌این‌ترتیب، فرمانده نظامی ایران که با جدیت درصدد برچیدن پایگاه‌های انگلیسی از خلیج فارس بود از طرف پادشاه کشور به مدارا با حضور اشغالگران خارجی فراخوانده می‌شود! انگلیسی‌ها نیز از فرصت استفاده کرده و ضمن بازگشت به «باسعیدو» تبلیغات فراوانی علیه نیروی دریایی ایران انجام می‌دهند.
 
نتیجه‌گیری
مصداق عینی این انفعال و بی‌اثر بودن نیروی دریایی، در جنگ جهانی دوم و هنگام حمله قوای متفقین به ایران عیان شد. ارتش ایران که ستون قدرتمند حکومت پهلوی معرفی شده و تبلیغات زیای درباره آن صورت گرفته بود، در شهریور 1320ش در همان ابتدای کار از هم پاشید.
 
نیروی دریایی هم مانند سایر ارکان ارتش خیلی زود در برابر هجوم قوای بیگانه در سواحل شمالی دریای خزر و آب‌های خلیج فارس دچار فروپاشی شد. مقاومت‌های پراکنده اما دلاورانه برخی سربازان و افسران نیروی دریایی هم به کشته‌شدن جمع زیادی از آنان از جمله سرهنگ بایندر انجامید. به این ترتیب نیروی دریایی ارتش پهلوی نیز در صحنه عمل تفاوت چندانی با قوای بحریه پراکنده نداشت.
 
طبیعی بود که نیروی دریایی تازه‌تاسیس ایران در دوره پهلوی اول، بخش عمده‌ای از تمرکز خود را در خلیج فارس بگذارد، امّا این وضعیت هم خللی در تثبیت حضور و نفوذ انگلستان در منطقه ایجاد نکرد. تنها با تضعیف جایگاه جهانی این کشور پس از جنگ جهانی دوم و ظهور ایالات متحده آمریکا به عنوان قدرت مداخله‌گر جدید در منطقه بود که این دایره نفوذ کم‌رنگ شد. درنهایت، چندین دهه بعد و در سال 1971م (1349ش) با تحولاتی که به خروج نیروهای نظامی انگلستان از خلیج فارس انجامید، حضور نظامی ایران در منطقه پررنگ شد. این جایگاه نیز تابعی از سیاست آمریکا و دکترین «نیکسون» مبنی بر لزوم پرکردن خلأ ناشی از خروج نیروهای انگلیسی بود که به  نقش‌آفرینی ایران به عنوان ژاندارم منطقه انجامید.
 
سربازان نیروی دریایی در مراسم سان و رژه با اونیفورم جدید
سربازان نیروی دریایی در مراسم سان و رژه با اونیفورم جدید
شماره آرشیو: 130593-275م
 
https://iichs.ir/vdcd9x0f.yt05j6a22y.html
iichs.ir/vdcd9x0f.yt05j6a22y.html
نام شما
آدرس ايميل شما