«گفتنی‌هایی از یک عمر مدیحه‌سرایی برای خاندان رسالت» در گفت‌و‌شنود با حبیب‌الله چایچیان (حسان)

نام سیدالشهدا(ع) تاریخ را متحول کرده است

گفت‌وشنود پی‌آمده، شامل بخشی از خاطرات زنده‌یاد حبیب چایچیان متخلص به «حسان»، از دوره طولانی سرایش شعر برای اهل بیت(ع) است. در آستانه فرا رسیدن ماه محرم، انتشار این مصاحبه را به هنگام یافتیم و برای آن ادیب اریب، علو درجات مسئلت می‌کنیم.
نام سیدالشهدا(ع) تاریخ را متحول کرده است
جنابعالی از چه دوره‌ای شعر می‌گفتید و آیا از همان ابتدا، شعر مذهبی می‌گفتید؟
بسم الله الرحمن الرحیم. من پدرم را موقعی که 41 سال بیشتر نداشت، از دست دادم و چون بسیار به او علاقه داشتم، این ضربه باعث شد که استعداد و ذوق شعری من شکوفا شود و در پانزده، شانزده‌سالگی، شروع کردم به شعر گفتن! پیش از شروع به گفتن اشعار مذهبی، به اندازه یک دیوان اشعار غیر مذهبی گفتم! در نخستین زیارتی که همراه مادر و مادربزرگم به کربلا رفتم، از حضرت خواستم به من عنایت کنند تا از آن پس، طبع شعر خود را در مسیر هدایت جامعه به کار ببرم وگرنه غزل‌های خیالی، چه پیش از من و چه بعد از من، بسیار سروده خواهند شد. حضرت هم عنایت و دعایم را استجابت کردند. وقتی از حرم بیرون آمدم، سیدی آمد و کتابی به نام «بانوی قهرمان کربلا» از نویسنده‌ای مصری به نام بنت‌الشاکی را ــ که درباره حضرت زینب(س) نوشته شده بود ــ به من داد. من آمدم و نشستم و این کتاب را ترجمه کردم، درحالی‌که نمی‌دانستم اساسا فروش خواهد رفت یا نه، ولی هنوز ده روز نگذشته بود که چاپ اول کتاب تمام شد! به این ترتیب عنایت حضرت سید الشهدا(ع) موجب شد که مسیر زندگی من تغییر کند.
 
حبیب‌الله چایچیان (حسان)
 
با کدام یک از عالمان نام‌آور شیعی ارتباط نزدیک داشته‌اید؟
من توفیق داشتم علامه امینی، صاحب الغدیر، را زیارت کنم. ایشان به تصدیق اغلب بزرگان، در رشته خود در هفتصد، هشتصد سال اخیر، کم‌نظیر بودند. البته از نظر من، ایشان در حالات و ارتباطات معنوی با اهل بیت(ع) بی‌نظیر بودند. ایشان نقل می‌کردند که یک بار تابستان که از نجف به تهران آمدند، مداحی این شعر را که از زبان حضرت عباس(ع) خطاب به سیدالشهدا(ع) سروده بودم، در محضر ایشان خوانده بود: «دوست دارم شمع باشم تا که خود تنها بسوزم/ بر سر بالینت امشب از غم فردا بسوزم» و ایشان با شنیدن این شعر، از حال رفته بودند! من آن روزها کارمند بانک بودم. ایشان پرسیده بودند: شاعر این شعر کیست؟ و سپس اظهار علاقه کرده بودند که مرا ببینند. من از این اظهار لطف ایشان، بسیار شرمنده شدم و با شتاب خدمتشان رفتم و از آن پس هر وقت که در ایران بودند، افتخار همراهی ایشان را داشتم. از ایشان فراوان خاطره دارم که بازگو کردنشان، به صلاحِ معنوی من نیست. این لطف ائمه اطهار(ع) است که عنایت می‌کنند، وگرنه من لیاقت ندارم.
 
از خاطراتی که می‌توانید تعریف کنید، برایمان بگویید.
یک شب درباره حضرت رضا(ع) شعر می‌گفتم و آن را در جیبم گذاشتم و یادم رفت که آن را در جیبم گذاشتم. ایشان مرا که دیدند فرمودند: شعرت را بخوان. عرض کردم: آقا! شعری همراهم ندارم! ایشان توجهی به حرف من نکردند و مجددا فرمودند: شعرت را بخوان. باز عرض کردم: جناب استاد! ملاحظه می‌کنید که دفتر و کتابم همراهم نیست. دفعه سوم با جدیت بیشتری فرمودند: شعرت را بخوان. ناگهان یادم آمد که شب پیش شعری سروده و آن را در جیبم گذاشته بودم. عرض کردم: شعری گفته‌ام که ناقص است. ایشان فرمودند: همان را می‌گویم دیگر! شخصیت عجیبی بود.
 
آیا در میان اجدادتان، شاعری بوده که این قریحه به شما به ارث رسیده باشد؟
هر چند فکر می‌کنم در بین نیاکانم کسی طبع شعر نداشته، ولی هر چهار فرزندم، شعر می‌گویند! یکی از آنها، هم شاعر است و هم خوشنویس.
 
چه شد که تخلص «حسان» را انتخاب کردید؟
تخلص شاعر، باید با روحیات او تناسب داشته باشد؛ مثلا حافظ چون با چهارده روایت، قرآن را حفظ بوده، تخلص حافظ را انتخاب کرده. من هم پایه اشعارم روی عشق حسنین(ع) بود و دنبال تخلصی می‌گشتم که با این عشق تناسب داشته باشد. وقتی به علامه امینی گفتم که تخلصم «حسان» است، خیلی خوششان آمد!
 
آیا تأثیری مشابه آنچه که شعر شما روی علامه امینی گذاشت را تجربه کرده‌اید؟
زیاد پیش آمده که کسی با شنیدن شعرم از هوش رفته باشد! یک بار در مجلسی، شعر نماز را می‌خواندم که در اواسط شعر، کسی فریاد کشید و از هوش رفت! وقتی روح آماده باشد، یک اشاره کافی است. جوانان این گونه‌اند که گاهی با یک تلنگر، مسیر زندگی‌شان عوض می‌شود. یک بار در مجلسی جوانی پیش من آمد و گفت: با اینکه در خانواده متدینی بزرگ شده‌ام، اما یک بار گره سختی در زندگی من پیش آمد، طوری که تا مرز خودکشی پیش رفتم، اما پیش از آن تصمیم گرفتم به هیئتی بیایم، بلکه خدا به من عنایتی کند که شما شعری که در تضمین غزل حافظ برای امام زمان(عج) سروده بودید، خواندید، همین امر موجب شد که به راه بیایم و زندگی‌ام طبیعی شود. وقتی که شعر بر اساس آیات قرآن و به دستور عترت سروده شود، چنین تأثیراتی دارد. هنر و علم اگر سودمند نباشند، به درد نمی‌خورند.
غرض اینکه ما باید خود را در معرض انوار الهی اهل بیت(ع) قرار دهیم، وگرنه خورشید به همه جا می‌تابد. بستگی دارد به اینکه چه کسی لیاقت دریافت آن انوار را داشته باشد. تنها مسیر نورانی ما قرآن و عترت است و ما باید خود را در معرض نور اینها قرار دهیم. بزرگ‌ترین افتخار من، این است که هر چه گفتم، روی عشق و عقیده گفتم. باید مراقب باشیم عقیده کسانی را که اشعار ما را می‌شنوند خراب نکنیم، وگرنه اشتباهات املائی و صرفی و نحوی، کسی را گمراه نمی‌کند.
 
در میان اهل بیت(ع)، بیشتر از همه درباره کدامین یک از آن حضرات شعر گفته‌اید؟
خانم فاطمه زهرا(س) به خاطر مظلومیت جانگدازشان و به خاطر اینکه پس از پیامبر (ص) و امیرالمومنین(ع) مقام سوم در عالم هستند.
 
درباره انقلاب اسلامی و دفاع مقدس هم که زیاد شعر گفته‌اید.
مجموعه «الله‌اکبر، ندای برتر» حدود صد صفحه و تمام اشعارش درباره انقلاب است. حدود پنج‌هزار جلد از آن را به جبهه فرستادیم و همه تمام شد. الحمدالله رزمندگان خیلی علاقه داشتند.
 
اشاره‌ای هم به کتاب‌های منتشرشده‌تان داشته باشید.
«زینب: قهرمان کربلا» که هفده بار توسط مؤسسه امیرکبیر چاپ شده؛ «گل‌های پرپر» به نظم و نثر؛ «خزان گلریز» درباره حضرت سیدالشهدا(ع)؛ «باغستان عشق» و «سایه‌های غم». این چهار کتاب را در مجموعه‌ای به نام «ای اشک‌ها بریزید» جمع کردم که تا به حال، هجده بار چاپ شده است. مجموعه‌های «خلوتگه راز» و «بنال ای نی» هم، از کارهای دیگرم هستند. کتاب «پیشوای دوم امام حسن مجتبی(ع)» شامل پنج یا شش مقاله از نویسندگان بزرگ است که به‌سرعت نایاب شد. کتاب «فاطمه الزهرا(س)» هم در عداد کتاب‌های من است. آثار من حدود یازده کتاب است که چند تا از آنها را در کتاب‌های درسی هم آورده‌اند.
 
آیا مسلمانان سایر کشورها هم با آثار شما ارتباط برقرار می‌کنند؟
یک بار برای چهاردهمین قرن غدیر خم، من و آقای موسوی گرمارودی را به لندن دعوت کردند. من به حضرت علی(ع) متوسل شدم و به نظرم رسید که چهل تا از سخنان حضرت را در قالب دوبیتی بیاورم. در آنجا نمایشگاهی بود که در آن، فقط کتاب‌های راجع به حضرت علی(ع) را به نمایش گذاشته بودند، در حالی که اشعار من، درباره تمامی چهارده معصوم(ع) بود. من در عرض سه ماه، آن اشعار را گفتم که هم چاپ شدند و هم به آن نمایشگاه رسیدند! این از معجزه‌های زندگی من بود.
 
به مناسبت ایام محرم چه توصیه‌ای برای جوانان دارید؟
عشق سیدالشهدا(ع) می‌تواند در عرض چند لحظه، جوان طالب حقیقت را از این رو به آن رو کند! در نهضت سیدالشهدا(ع)، شهیدی داریم به اسم عرو بن جُناده. او نوجوانی است که وقتی پدرش در مقابل چشم‌هایش شهید می‌شود، کنار مادرش می‌نشیند و اشک می‌ریزد، اما مادر با عشق به سیدالشهدا(ع)، در عرض چند دقیقه، از او جوانی می‌سازد که به میدان می‌رود و مثل پدرش شهید می‌شود. نام سیدالشهدا(ع) و قیام عاشورا، سرچشمه تحولات عجیبی در تاریخ بوده و بر ماست که قدر بدانیم و تکریم کنیم و به برکت آن به زندگی خود جلوه معنوی بدهیم.
https://iichs.ir/vdcgwz9q.ak9ty4prra.html
iichs.ir/vdcgwz9q.ak9ty4prra.html
نام شما
آدرس ايميل شما