پایگاه اطلاعرسانی
پژوهشکده تاریخ معاصر؛ هر رشته علمی دارای یک سری مباحث و موضوعات مختص و مربوط به خود است. علوم سیاسی و روابط بینالملل نیز از این قاعده مستثنا نیست. در میان موضوعات مربوط به علوم سیاسی و روابط بینالملل مسئله استعمار از جمله مسائلی است که همواره مورد بحث بوده است. اینکه تاریخ مطالعه استعمار چه درسی برای ما دارد و مهمتر آنکه آیا دوران استعمار به پایان رسیده یا همچنان این مسئله در جهان سیاسی به اشکال و انواع دیگری بروز و نمود پیدا میکند از جمله مسائلی است که نه تنها محافل دانشگاهی بلکه محافل سیاسی و عمومی نیز به نوعی در آن درگیر هستند.
در همین حال اگر بخواهیم به تاریخ استعمار و استعمارزدگی نگاه کنیم شاید بهترین نمود تاریخی آن استعمارگری انگلستان در هند باشد. به معنای دقیقتر کلمه اگر کشوری باشد که در مورد استعمار جهان غرب و انگلستان در آن کمتر محل اختلاف باشد آن کشور هندوستان است؛ کشوری که به تمام و کمال به مستعمره انگلستان در تاریخ بدل شد و بریتانیا از آن منافع بسیاری بهدست آورد به نحوی که برخی این کشور را نگین تاج امپراتوری بریتانیا در تاریخ لقب دادند. بر این اساس، تلاش خواهد شد با ارزیابی این پدیده تاریخی در هند به روشنتر شدن ابعاد و زوایای آن کمک کنیم و مهمتر از آن گذشته را چراغ راه آینده قرار دهیم.
غارت منابع سرشار و بیبدیل هند
برای ورود به بحث باید از اینجا آغاز کنیم که اروپاییها تقریبا از اواخر قرن پانزدهم میلادی بود که به هندوستان راه پیدا کردند. این دوران همزمان بود با قدرت گرفتن تدریجی کشورهای اروپایی و تغییر موازنه قدرت از آسیا به اروپا که ابتدا پرتغال و اسپانیا در این مسیر گام برداشتند و بعد نوبت به انگلستان رسید.
به لحاظ تاریخی آغازگر این روند دست یافتن کشورهایی اروپایی به برتری در زمینه علم و تکنولوژی و مسائل نظامیگری بود؛ بهخصوص پیشرفت در زمینه قدرت دریایی و مجهز شدن کشورهای اروپایی به نیروی دریایی قدرتمند سبب شد این کشورها قارههای مختلف را در نوردند و به دنبال سلطه بر اقصی نقاط جهان باشند. هند نیز از این قاعده مستثنا نبود؛ به خصوص که به واسطه برخی ویژگیها از امتیازات و برتری خاصی نیز برخوردار بود. ابتدا کشور پرتغال بود که مسیر دریایی به سوی هندوستان را در پیش گرفت. پرتغالیها تقریبا همزمان با تسخیر اندلس و کشف قاره آمریکا به سوی سرزمین هند آمدند و حتی برخی از بنادر کوچک در این بخش از دنیا را به تصرف خود درآوردند. بااینحال، به دلیل اینکه مسلمانان از نیروی دریایی چندان قدرتمندی برخوردار نبودند و درکی از پدیده استعمار نداشتند و به نوعی در سرزمینهای خود مشغول کشاورزی بودند چندان آنها را جدی نگرفتند و به مقابله با آنها برنخاستند.
[1]
پل کندی در کتاب «ظهور و سقوط قدرتهای بزرگ» میگوید: هر یک از مستعمرات بریتانیا برای این کشور دارای موهبتی بودند. هند نیز از این قاعده مستثنا نبود؛ به خصوص که این کشور به صورت خاص چای، شکر، قهوه و گیاهان تند دارویی را تأمین میکرد و به همین دلیل از جایگاه خاصی برخوردار بود.
[2]
البته منابع هند به شکلهای مختلف غارت میشد. در واقع هنگامی که بریتانیا سلطه خود را بر هند گسترانید یکی از راههای سهلالوصول غارت خزانههای این کشور بود؛ زیرا هند تا پیش از آن یک قدرت بینالمللی محسوب میشد.
مثل خزانه مرشدآباد که فقط یکی از خزانههای هندوستان بود که توسط انگلستان غارت شد. این ثروتهای بادآورده هنگامی که به اقتصاد انگلستان سرازیر شد نقش مهمی در کلیدزدن انقلاب صنعتی در این کشور ایفا نمود.
[3]
اینکه انقلاب صنعتی با وجود چندین قدرت بینالمللی در انگلیس رخ میدهد و نه در کشوری دیگر، آن هم درست در همان زمانی که خزانههای هند غارت میشود، امری تصادفی و اتفاقی به نظر نمیرسد. در مجموع از نیمه دوم قرن هجدهم است که غارت منابع هند شروع میشود و در نیمه اول قرن نوزدهم انقلاب صنعتی پدید میآید. البته از ذکر این نکته نباید غافل بود که تنها عامل شکلگیری انقلاب صنعتی غارت منابع هند نبود و بیشک پیشرفتهای علمی هم تأثیر بسزایی در این روند داشته است. بااینحال، اگر این غارتها نبود، تلاشهای علمی در حد چند یافته علمی باقی میماند و به انقلاب صنعتی تبدیل نمیشد.
[4]
آنچه نباید از آن غافل شد این است که دلیل اهمیت هند برای دول استعمارگر و بهویژه استعمارگر پیر، یعنی بریتانیا، تنها منابع مادی آن نبود و این کشور در بین کشورهای استعمارشده از موقعیت و موهبت خاصی برخوردار بود. در حقیقت هرچند غارت منابع و ثروت مردم هند در دستور کار استعمارگران بود، اما این تنها دلیل حمله و هجوم به هند و به زیر سلطه درآوردن این کشور نبود.
هند، دروازه سلطه بر دیگر جوامع مسلمین
به زیر سلطه کشیده شدن فقط برای هندیهای مصیبت و فاجعه به بار نیاورد. ثروت هنگفت و تجربیات بسیاری که امپراتوری بریتانیا از استعمار و سلطه بر هند بهدست آورد موجب شد با شناخت هر چه بهتر و بیشتر مناطق دیگر جهان، مخصوصا جهان اسلام را به زیر سلطه خود درآورد. در واقع در هندوستان بود که انگلیسیها مطالعات خود در مورد اسلام برای شناخت راههای سلطه بر مسلمین را به طور گسترده و سازمانیافته آغاز کردند. سیدحسین نصر در مقدمه خویش بر کتاب مرحوم علامه طباطبائی(ره) به اسم «شیعه در اسلام» مینویسد: انگلیسیها در هندوستان با اسلام ایرانی آشنا شدند؛ سپس این آشنایی و شناخت را برای نفوذ و بهرهبرداری در جوامع مسلمان و توسعه و گسترش متصرفات خود بهکار بردند.
[5]
لذا میبینیم بندرهای خلیج فارس که به اشغال انگلستان درآمد توسط کمپانی هند شرقی مستقر در هند مورد استفاده قرار میگرفتند. در نتیجه استعمار هند به پایه و اساسی بدل گشت که بر اساس آن بخش عظیمی از جهان توسط انگلیسیها به چالش کشیده شد و فجایع بسیاری را با خود به همراه آورد. بدون دلیل نیست که انگلیسیها هند را نگین تاج امپراتوری و گل سرسبد مستعمرات خود توصیف میکنند. شوربختی مسلمین به دست انگلیسیها در غرب آسیا از ناحیه از دست رفتن همین هندوستان شروع شد.
[6]
همچنین این واقعیت کمتر مورد توجه کارشناسان و صاحبنظران قرار گرفته است که وقتی انگلیسیها هند را به تصرف خود درآوردند، در واقع تقریبا 60 درصد جمعیت جامعه اسلامی، اعم از مسلمان و غیرمسلمان که در بستر و بافت تمدن و فرهنگ اسلامی مشغول زندگی بودند، یکباره از آن جدا شدند. این ضربه بزرگی به تمدن اسلامی و مسلمانان بود که برای قرنها در زمینههای مختلف طلایهدار و پیشرو بودند و بسیاری از پیشرفتها مرهون نوآوری و اختراع آنها بود.
[7]
مضاف بر این، امپراتوری بریتانیا برای فتح و حفظ سایر سرزمینها بهخصوص جوامع اسلامی از نیروهای نظامی هندی استفاده میکردند. در حقیقت یکی از منافعی که از قبل هند نصیب بریتانیا میشد استفاده از نیروی نظامی و انسانی این کشور در جنگ علیه دشمنان بود تا به این وسیله نیروهای نظامی انگلستان در نبردها کمتر آسیب ببینند؛ برای نمونه هنگام اشغال عراق در جنگ جهانی اول، از ارتش هندی استفاده کردند.
موقعیت راهبردی هند
گذشته از این باید به موقعیت ژئوپلیتیک هند نیز اشاره کرد که به واسطه دسترسی به دریا از جایگاه خاصی در میان رهبران سیاسی دنیا برخوردار بود. در حقیقت اگر بخواهیم به صورت واضحتر بیان کنیم هند به عنوان بخشی از امپراتوری بریتانیا و کشوری که زیر سلطه این قدرت استعمارگر قرار داشت امکان دسترسی بریتانیا به آبهای گرم را در منطقه آسیا فراهم میکرد و هر گاه که سایر قدرتهای استعمارگر رقیب قصد داشتند به لندن ضربه بزنند، فکر تصرف هند را در سر میپروراندند و تلاش میکردند با علمی کردن این سیاست نفوذ بریتانیا را در آسیا کاهش و موازنه قوا را به سود خود تغییر دهند. این امر بهویژه در مورد روسیه مصداق پیدا میکند که با توسعه و گسترش مرزهای خود به سمت آسیای مرکزی و نزدیک شدن به مرزهای هند، خطر و رقیب بسیار بزرگی برای منافع بریتانیا بهشمار میآمد و تلاش میکرد با ضربه زدن به انگلستان در هند دست بالا را در تحولات جهانی پیدا کند.
[8]
در مجموع باید گفت که علل و عوامل مختلفی بود که باعث شد هند به گل سرسبد مستعمرات انگلستان بدل شود. در وهله اول، غارت منابع عظیم و سرشار کشوری وسیع بود که انگلستان را به مستعمره کردن هند تشویق کرد. همانگونه که گفته شد، انگلستان از این منابع برای انقلاب صنعتی خود و جهش بزرگ اقتصادی نظامی بهره برد، اما مزیتهای هند برای لندن تنها محدود به منابع این کشور نمیشد. در واقع هند به دلیل برخورداری از جمعیت قابل توجهی مسلمان، دروازه ورود بریتانیا به جوامع اسلامی و نفوذ در کشورهای اسلامی بهشمار میآمد. به تعبیری، هند پل ورود بریتانیا به کشورهای اسلامی و توسعه متصرفات بریتانیا محسوب میشد. در نهایت، به موقعیت ژئوپلیتیک هند باید اشاره کرد که این امکان را برای انگلستان فراهم میکرد تا به آبهای گرم خلیج فارس و دریای عمان راه پیدا کند و به لحاظ دسترسی به گستره آبی و خاکی دچار تنگنای ژئوپلیتیک نگردد. همه عوامل نامبردهشده باعث میشد هند تاجی بر تارک امپراتوری بریتانیا در سراسر دنیا محسوب شود.
پینوشتها:
[1] . عبدالله شهبازی،
زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1390، صص 72-76.
[2]. Paul Kennedy,
The Rise and Fall of Great Powers, New York, Random House, 1987, p.152.
[4] . ویلیام جیمز دورانت،
اختناق هندوستان، ترجمه رحیم نامور، تهران، گام، 1356، ص 217.
[5] . محمدحسین طباطبائی،
شیعه در اسلام، تهران، انتشارات آرایه، 1385، ص 9.
[6] . جواد موسوی دالینی، لیدا مودت، «برتری بریتانیا بر فرانسه در هند: مقدمه گسترش اقدامات بریتانیا در خلیج فارس»، فصلنامه
پژوهشهای تاریخی، ش 38 (1397)، صص 55-57.
[7] . سید عاکف زیدی، «حدود هفتاد درصد موقوفات غارت شدهاند»، مجله الکترونیکی اخوت، قابل بازیابی در:
http://okhowah.com/fa/12870
[8] . ایرج ذوقی،
مسائل سیاسی و اقتصادی نفت ایران، تهران، پاژنگ، 1370، ص 8.