کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

ترک‌خوردنِ افسانه شکست‌ناپذیریِ سیا

چرا سیا نتوانست انقلاب اسلامی را پیش‌بینی کند؟

16 بهمن 1398 ساعت 11:04

سازمان سی‌آی‌اِی، یک سازمان اطلاعاتی است که حوزه فعالیت‌های آن خارج از مرزهای آمریکاست. مهم‌ترین فعالیتِ این سازمان در ایران در واقعه کودتای 28 مرداد بود. بعد از این کودتا درباره توانایی‌های سیا داستان‌پردازی‌های زیادی صورت گرفت و آمریکا با استفاده از فیلم‌های هالیوودی بر افسانه شکست‌ناپذیری نیروهای اطلاعاتی خود و نفوذِ آنها در همه‌جا دامن زد. بااین‌همه این سازمان که از مشروعیتِ در حال تزلزل نظامِ سیاسی پهلوی آگاه بود، نتوانست به پیش‌بینیِ عمقِ مخالفت‌های مردمی در سال‌های پایانی عمر رژیم بپردازد


 
سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی در ایالات متحده آمریکا در خلال جنگ سرد، از طریقِ نفوذ در کشورهای مختلف، بازویِ سیاست‌ورزی در این کشور تلقی می‌شدند. این سازمان‌ها، به‌ویژه سازمان سیا، از طریق تهیه و جمع‌آوری اطلاعات دست اول می‌توانست زمینه را برای نفوذِ آمریکا فراهم کند. بااین‌همه موفقیت‌های این سازمان برخلاف آنچه در سینمایِ آمریکا نشان داده می‌شود، همیشگی نبوده و به‌ویژه در دهه 1970م و در مواجهه با انقلاب‌های مردمی، نتوانسته بود انتظارات را پاسخ گوید. این نوشتار کوتاه، پاسخی است به چرایی ناکامیِ این سازمان در پیش‌بینیِ انقلاب ایران که بر نظامِ سیاسی‌ای که پایه‌های مشروعیتِ آن سست شده بود، شوریده بود.
 
سازمانِ سی‌آی‌اِی؛ از افسانه تا واقعیت
سازمان اطلاعات مرکزی یا همان سی‌آی‌اِی، یک سازمان اطلاعاتی است که حوزه فعالیت‌های آن خارج از مرزهای آمریکاست و وظیفه جمع‌آوری، تجزیه و تحلیل و پردازش اطلاعات مربوط به امنیت ملی را بر عهده دارد. مهم‌ترین فعالیتِ این سازمان در ایران در واقعه کودتای 28 مرداد و در قالب عملیاتِ آژاکس صورت گرفت، که خود نشان‌دهنده عمقِ فعالیت‌ها و حضورِ آنها در کشوری دیگر است. این سازمان در روزهای داغِ جنگِ سرد، پیشتازِ رقابت‌های جاسوسی و اطلاعاتی با اتحاد جماهیر شوروی بود. برای مقابله با نفوذِ کمونیسم، این سازمان در برخی از شهرهای شمال و شمال شرقی ایران مراکز مخفی‌ای برای رصد فعالیت‌هایِ موشکی ایجاد کرده بود.1
 
در دهه 1350ش، گسترده شدن مخالفت‌ها علیه سیاست‌های اقتصادی، نظامی، فرهنگی و سیاسیِ محمدرضا پهلوی زنگِ خطر را برای همه نهادها و سازمان‌های طرفدارِ شاه به صدا درآورد. بااین‌همه برخلافِ انتظاری که خاندانِ پهلوی از سازمان سیا برای حمایتِ همه‌جانبه داشتند، آن‌چنان‌که در سال 1332 رخ داده بود، این سازمان که از مشروعیتِ در حال تزلزل نظامِ سیاسی آگاه بود، نتوانست به پیش‌بینیِ عمقِ مخالفت‌های مردمی بپردازد.
 
توجه به این نکته بسیار مهم است که بعد از کودتای 28 مرداد درباره توانایی‌های سیا داستان‌پردازی‌های زیادی صورت گرفته بود. آمریکا با استفاده از فیلم‌ها و داستان‌های هالیوودی بر افسانه شکست‌ناپذیری نیروهای اطلاعاتی آمریکا و نفوذِ آنها در همه جا دامن می‌زد. ایالات متحده با بهره‌گیری از روش تصویرسازی ژئوپلیتیک و بازنمایی ایماژِ «دشمن خیالی» نزد افکار عمومی جامعه با هدف تولید و تثبیت این گفتمان، بستر نفوذ و اعمال سلطه نامحسوس را فراهم می‌نماید. این عملیاتِ روانی که برای تضعیفِ بلوکِ شرق و ایجاد هراس در کشورهای حامیِ آن ساخته‌وپرداخته می‌شد، سبب افسانه‌سرایی درباره نقش سیا در ایران شد.2 این ارتش خصوصیِ پنهان، که به قول جانسون همه رؤسایِ جمهور آمریکا را وسوسه می‌کرد تا از آن به نفعِ خود استفاده کنند،3 در درکِ آن چیزی که در ایران می‌گذشت، آن‌چنان ناتوان بود که می‌توان این ناکامی را ضربه‌ای به حیثیتِ آن در دهه 1970م تلقی کرد.
 
اگرچه برخی از تحلیلگران معتقد بودند ناکامی آشکار سیا در درک وخیم شدن اوضاع در ایران و نجات محمدرضا پهلوی در تحلیل نهایی فقط نشانه آن است که ایالات متحده دستور کار سیاسی عمیق‌تری را دنبال می‌کند،4 با توجه به آگاهیِ این سازمان در ضعفِ بن‌مایه‌هایِ مشروعیت نظامِ سیاسی پهلوی نمی‌توان به چنین تحلیل‌هایی اعتنا نمود. سازمان اطلاعات آمریکا، پیش از انقلابِ ایران، با اتکا به داده‌های رسمی در ایران، کمونیست‌ها را تنها مخالفانِ نظام سیاسی قلمداد می‌کرد که می‌توانستند برای نظام پهلوی خطرآفرین باشند، حتی در چند ماه پایانی عمر این رژیم، آنها توانایی بسیج علما و روحانیون را جدی نگرفته و چندان به آن اعتنایی نداشتند. ولی وقوع انقلاب و به‌خصوص دی‌ماه پرحادثه سال 1357 نشان داد همه آنچه درباره آگاهی سیا از چندوچونِ همه کشورهایِ موردحمایتش گفته می‌شود، افسانه‌ای بیش نیست. شکست تحلیلگرانِ سی‌آی‌ای نه‌تنها در پیش‌بینی بلکه درباره رخدادهای معمولِ پس از انقلاب نیز نشان داد تصویرِ جاسوس‌های آمریکایی در سینمای هالیوودی سرابی است که حداقل در ایران هیچ نشانی از واقعیت نداشت.
 
شکستِ سیا و کلاف سردرگمِ سیاست خارجیِ آمریکا
شکست سیا در تحلیل واقعیتِ نامشروع نظام پهلوی و انقلاب مردمی در مخالفت با حیاتِ روبه‌زوال پهلوی، به سردرگمی سیاست خارجیِ آمریکا در ایران نیز ارتباط می‌یافت. عوامل متعددی مانع از آن شد که در سال‌های پایانی عمر رژیم، ایالات متحده نتواند سیاست خارجی درستی در قبال ایران در پیش بگیرد: اولین عامل فقدان هماهنگی در میان دستگاه‌های اداری مسئول امور خارجی آمریکا بود. سیاست خارجی آمریکا به مشکل فقدان ارتباط کافی میان مقامات بلندپایه و کارکنان دیوان‌سالاری خارجی دچار بود. بی‌اعتمادی شورای امنیت برای کسب اطلاعات مستقل به وزارت امور خارجه یا سیا، غافلگیری، سردرگمی و تردید مقامات آمریکایی و نبود سیاست یکپارچه در مواجه با وقایع مشهود بود.
 
سازمان سیا چند ماه قبل از وقوع انقلاب اسلامی به این جمع‌بندی رسید که ایران موقعیت انقلابی ندارد و آثاری از نزدیک بودن انقلاب در آن دیده نمی‌شود. از سوی دیگر، این سازمان به‌رغم تأثیر شگرف امام بر مخالفان نتوانست تأثیر جهان‌بینی امام خمینی را دریابد  
استمپل به‌عنوان یک دیپلمات سفارت آمریکا در تهران، در نقد عملکرد ایالات متحده در واکنش به تحولات سال 1357 می‌نویسد: «در درون دولت ایالات متحده شخصیت‌ها و گروه‌ها بیش از آنکه سیاست واحدی داشته باشند به نظریات شخصی و یا گروه‌های سازمانی خود چسبیدند. تفرقه در شورای امنیت ملی و به همان نحو اختلاف در سفارت تهران و تصمیم‌گیرندگان واشنگتن، مشکل تجزیه شدن را تصویر می‌کرد».5 دلیل دیگری که باعث شد تشکیلات مسئول سیاست خارجی آمریکا نتوانند در مورد ایران تصمیم مؤثری بگیرند، از عوامل ساختاری سازمان‌دهی تشکیلات سیاست خارجی سرچشمه نمی‌گرفت، بلکه تصمیماتی بود که از سال‌ها قبل اتخاذ شده بود. ایالات متحده صرفا به دلیل اینکه شاه را ناراحت نکند، آزادی عمل مأموران خود را در ایران محدود کرده بود و آگاهانه تصمیم گرفته بودند که از جمع‌آوری اطلاعات در مورد ایران خودداری شود. از آن زمان به بعد بود که این ذهنیت در میان مأموران ایالات متحده نقش بست که سیا و وزارت خارجه دیگر صحنه سیاسی داخل ایران را تحت پوشش قرار نمی‌دهند و ایالات متحده برای کسب اطلاعات خود از ساواک بهره می‌برد. در این زمان سازمان سیا در ایران منابع خود را در حوزه‌های خاص متمرکز کرده بود: نیروهای مسلح ایران، نفت ایران، اتحاد شوروی و ایران، حزب کمونیست ایران و سیاست خارجی ایران،6 اما سیا به‌هیچ‌وجه توجه خود را به شاه، عملکرد نظامی پهلوی، مخالفان شاه، یا روحانیان مسلمان معطوف نمی‌کرد. به‌عبارت‌دیگر، مجموعه‌ای از ملاحظات استراتژیک از یک‌سو و تصورات در مورد یک رهبر مدرن اصلاح‌طلب در ایران، از سوی دیگر، دست‌به‌دست یکدیگر داده بودند و از محمدرضا پهلوی چهره‌ای ساخته بودند که نه چندان تناسبی با شخصیت واقعی او داشت و نه چندان ارتباطی با واقعیت‌های جامعه ایران.
 
در سایه چنین تصوری سازمان سیا چند ماه قبل از وقوع انقلاب اسلامی به این جمع‌بندی رسید که ایران موقعیت انقلابی ندارد و آثاری از نزدیک بودن انقلاب در آن دیده نمی‌شود.7 از سوی دیگر، این سازمان به‌رغم تأثیر شگرف امام بر مخالفان نتوانست تأثیر جهان‌بینی امام خمینی را دریابد. رابرت جرویس، مأمور سیا، به خاطر می‌آورد که سفارت نوارهای کاست سخنرانی‌های امام را که در ایران دست‌به‌دست می‌گشت، پیدا نمی‌کرد و اگر هم می‌کرد به ارزش آن پی نمی‌برد. این بی‌تفاوتی ناشی از این حقیقت بود که مسائل مذهبی و سیاست‌های داخلی ایران در اولویت فهرست نبود.8
 
درهرصورت سرعتِ وقایع در ایران به‌گونه‌ای بود که آن‌چنان‌که کارتر می‌گفت حتی سیا نمی‌توانست چیزی را که غیرقابل‌پیش‌بینی است پیش‌بینی کند و همچنین نمی‌توانست از چیزی که قابل جلوگیری نیست، جلوگیری به عمل آورد.9 بعدها استانسفیلد، رئیسِ سازمان سیا، در یک برنامه تلویزیونی گفت: «با وجودی که سیا در سنجش قدرت مخالفت مردم ایرانی نسبت به شاه دچار اشتباه شد، اما درعین‌حال اعتقاد دارد که دیگر سازمان‌هایِ اطلاعاتی دنیا نیز دچار این اشتباه بودند». ترنر همچنین اعتراف می‌کند که سازمان سیا از قدرت جنبش مخالف محمدرضا پهلوی شگفت‌زده شده است و تأکید نمود که سازمان سیا باید ازاین‌پس به رویدادهایِ سیاسی و اجتماعی کشورها به دیده بصیرت بنگرد تا دچار عواقبی شبیه ایران نشود.10
 
فرجامِ سخن
سازمان اطلاعات آمریکا و تحلیلگرانِ آن نتوانستند تصویرِ درستی از ایران در روزهای مهم انقلابِ اسلامی ارائه کنند. این در حالی بود که این سازمان نسبت به ضعفِ بن‌مایه‌های مشروعیتِ نظام سیاسی پهلوی به‌خوبی آگاه بود. نظامِ سیاسی پهلوی، به‌رغم هزینه‌های گزاف برای ترویجِ فرهنگِ زیستِ غربی، نتوانسته بود در عمقِ جامعه ایرانی که دل‌بسته سبک زندگی اسلامی بود، نفوذ کند. درحالی‌که روحانیت در ایران، بدون هیچ سازمانِ رسمی و با تکیه بر آیین‌ها و مناسک عبادی می‌توانست به بسیجِ میلیونی دست زند، سازمانِ سیا اهمیتِ آنها را حاشیه‌ای و فاقد تأثیرِ جدی در ایران ارزیابی می‌کرد. چنین تحلیل‌های ساده‌انگارانه‌ای که به نوعی مقهور پروپاگاندایِ پهلوی در ورود ایران به دروازه تمدن شده بود، مهر پایانی بر افسانه شکست‌ناپذیری سیا در ایران بود.
 
سازمان سیا

پی نوشت:
1. «پایگاه سیا در کبکان درگز به روایت میلیونر آمریکایی»، سایت خبری تحلیلی بولتن نیوز، (1393/11/23)، قابل دسترس در:
 https://b2n.ir/093276.
2. داریوش بایندر، ایران و سازمان سیا، ترجمه بهمن سراحیان، بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه، 1394، ص 33.
3. چالمرز جانسون، برچیدن امپراتوری آخرین امید آمریکا، ترجمه خسرو کلانتری، تهران، مهرویستا، 1390، ص 28.
4. گراهام فولر، قبله عالم، ترجمه عباس مخبر، تهران، نشر مرکز، چ هفتم، 1394، ص 26.
5. جان. دی. استمپل، درون انقلاب ایران، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا، 1377، ص 116.
6. ماروین زونیس، شکست شاهانه، ترجمه عباس مخبر، تهران، طرح نو، 1370، ص 481.
7. صادق زیباکلام، مقدمه‌ای بر انقلاب اسلامی، تهران، روزنه، 1387، ص 153.
8. خاویر گرِرو، دولت کارتر و فروپاشی دودمان پهلوی، ترجمه غلامرضا علی بابایی، تهران، کتاب پارسه، 1397، صص 132-133.
9. استفن آمبروز، روند سلطه‌گری: تاریخ سیاست خارجی آمریکا (19381983 ترجمه احمد تابنده، تهران، نشر چاپخش، 1393، ص 401.
10. علیرضا ازغندی، روابط خارجی ایران 1320- 1357، تهران، نشر قومس، چ ششم، 1384، ص 362.


کد مطلب: 9584

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/9584/چرا-سیا-نتوانست-انقلاب-اسلامی-پیش-بینی-کند

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir