رضاشاه در جشن تاجگذاری در روز چهارم اردیبهشت 1305 نیز پس از قرائت خطبه توسط امام جمعه تهران، رضا شاه طی سخنانی نیات خود را در اجرای اصلاحات اساسی مملکت یادآوری کرد و گفت: «اولاً توجه مخصوص من معطوف حفظ اصول دیانت و تشیید مبانی آن بوده و بعدها نیز خواهد بود، زیرا که یکی از وسایل موثره وحدت ملی و تقویت روح جامعه ایرانیت را تقویت کامل از اساس دیانت میدانم».
رضاخان پس از کودتای 1299 به مقام وزارت جنگ منصوب شد. سپس در آبان سال 1302 با حفظ سمت پیشین با فرمان شاه به مقام ریاست وزرا منصوب گردید. پس از انتصاب وی به مقام نخستوزیری، تلاشهایی برای جلب نظر مردم و روحانیون در راه کسب و تثبیت قدرت آغاز کرد و در این راه به اقداماتی دست زد که در راه کسب قدرت به او بسیار کمک کرد. درواقع یکی از دلایل موفقیت رضاخان در مبارزه برای رسیدن به قدرت و کنار گذاردن مدعیان، ریاکاری و تظاهر به دینداری و حفظ شعائر مذهبی در جهت جلب نظر مردم و مراجع دینی بود. وی به این وسیله توانست نظر مساعد بسیاری از مردم و نیز روحانیون داخل و خارج را نسبت به خود جلب کند به گونهای که پس از مدت کوتاهی از نخستوزیری با کمترین مخالفت شاه قاجار را خلع و خود بر جای او نشست. در ادامه این نوشتار قصد داریم بررسی کنیم رضاخان برای طی کردن پلههای قدرت دست به چه اقدامات ریاکارانه مذهبی زده است.
1. اقدامات مذهبی رضاخان در منصب وزیر جنگ
رضاخان ملقب به سردار سپه، برای فریب مردم عوام و جلب حمایت آنها حاضر بود هر کاری بکند. از جمله اینکه در دستههای سینه زنی و عزاداری شرکت میکرد. «حسن اعظام قدسی» که خود ناظر سینهزنی رضاخان بوده است مینویسد: «سردار سپه روز دهم محرم، عاشورا، به همراه دسته قزاق با یک هیأت از صاحب منصبان در جلو و افراد با بیرقها و کُتل با نظم و تشکیلات مخصوص از قزاقخانه حرکت میکرد. این دسته از میدان توپخانه و خیابان ناصریه به بازار میآمد. صاحب منصبان در جلو و در جلوی آنها سردار سپه با یقه باز و روی سرش کاه حرکت میکرد. غالب آنها به سرشان گِل زده بودند و پای برهنه وارد بازار شدند. پر واضح است که مشاهده این حال در مردم خوشباور، خالی از تأثیر نبود و شخص وزیر جنگ از این پس بین عامه مردم یک شخص مذهبی و مخصوصاً پایبند به عزاداری که ایرانیان خیلی به آن علاقهمند میباشند، معرفی شد. ایشان (رضاخان) شبها به مجالس روضه اصناف میرفت و در مجالس روضه آنها شرکت میکرد. بعضی از وعاظ و روضهخوانها روی منبر از او تعریف کرده و او را دعا میکردند».1
علاوه بر آنچه گفته شد یکی از حوادثی که در دوران وزارت جنگ رضاخان در جلب نظر مردم مذهبی تأثیر زیادی داشت، دستگیری دو زن توسط نظمیه تحت ریاست رضاخان در اسفند 1300 بود که با دو تن از اعضای سفارت انگلیس روابطی داشتند. دو روز بعد، این دو نفر با حکم شرعی حاج آقا جمال اصفهانی حد زده شدند و همچنین دو عضو سفارت انگلیس نیز مجبور به ترک ایران گشتند. حقیقت این واقعه هرچه بود در ایجاد چهره موجهی از رضاخان و مبارزه او با فحشا بسیار مؤثر افتاد.2 یکی دیگر از نمونههای اظهار علاقهمندی رضاخان به دیانت در زمان ریاست وزارت جنگ آن بود که در اوایل دوره وزارت جنگ در پادگانها قاضی عسگر تعیین نمود، که البته پس از استحکام قدرت آن را برانداخت.3
2. اقدامات مذهبی رضاخان در منصب نخستوزیر
ظاهراً تظاهر به دینداری رضاخان پس از یکی دو سال اول برای مدت کوتاهی متوقف شد، ولی پس از انتصاب به مقام نخستوزیری، مجدداً برای پیشبرد اهداف خویش و کنار زدن احمدشاه به تظاهر و ریاکاری اقدام کرد وگرنه او اعتقاد چندانی به شعائر مذهبی نداشت. از این رو رضاخان دوباره حربه مذهب را اختیار کرد اما این بار در مقامی جدید و بر همین مبنا عوامفریبی و تظاهرات دروغ گویی را با شدت آغاز نمود. برای مثال در ماه رمضان قشون را به روزه گرفتن تشویق نمود، در ادارات روزهخواری را ممنوع کرد، دستور داد در شبهای احیا در نظمیه و ادارات همه قرآن به سر بگیرند. او بدین ترتیب خاطرههای دینداری ایام وزارت جنگ خود را تازه نمود و به دستور او تمام این مطالب را با آب و تاب کامل در روزنامهها مینوشتند. در نمونهای دیگر در 28 خرداد 1303 رضاخان طی نامهای به وزارت معارف، دستور داد که ناظر شرعیات بر مندرجات مطبوعات بوده و از درج مسائل خلاف شرع جلوگیری و مرتکبین منهیات شرعی را تنبیه نماید.4
«حسن اعظام قدسی» مینویسد: «سردار سپه روز دهم محرم، عاشورا، به همراه دسته قزاق با یک هیأت از صاحب منصبان در جلو و افراد با بیرقها و کُتل با نظم و تشکیلات مخصوص از قزاقخانه حرکت میکرد. این دسته از میدان توپخانه و خیابان ناصریه به بازار میآمد. صاحب منصبان در جلو و در جلوی آنها سردار سپه با یقه باز و روی سرش کاه حرکت میکرد. غالب آنها به سرشان گِل زده بودند و پای برهنه وارد بازار شدند.
همچنین رضاخان که رعایت احترام علما را در جهت اجرای مقاصدش ضروری میدید، در فرصتهایی که پیش میآمد با آنان دیدار میکرد. از جمله یکبار پس از رفع غائله شیخ خزعل در آذر 1303، عازم عتبات عالیات شد و در نجف اشرف با حضرات عظام ملاقات نمود و با ایشان خیلی گرم گرفت و خود را مطیع و فرمانبردار آنان نشان داد و با خضوع و خشوع به زیارت اَحرام ائمه(ع) پرداخت.5 در این دیدار رضاخان به علما قول داد که دومین اصل متمم قانون اساسی به منظور نظارت علما بر مصوبات مجلس را به اجرا در آورد.6 با چنین ریاکاریها و وعده و وعیدها بود که رضاخان علاوه بر یک چهره ملی، خود را به عنوان حامی اسلام و روحانیت مطرح کرد. از این رو بود که روحانیون عتبات و کثیری از روحانیون داخل ایران از او حمایت کردند. یکی دیگر از اقدامات ریاکارانه رضاخان که از اواخر تابستان 1304 امکان بروز یافت، پس از تصرف مکه و مدینه به دست وهابیها و تخریب اماکن اسلامی و جریحهدار شدن احساسات شیعیان بود. رضاخان از این فرصت استفاده کرد و با علما و مردم ایران در اقدامی علیه وهابیت همدلی نمود و دستور عزای عمومی در سراسر ایران را صادر کرد: «... لهذا مقرر میدارم عموم حکام و مأمورین دولتی در قلمرو مأموریت خود با اطلاع آقایان علمای اعلام هر نقطه به تمام ادارات دولتی و عموم مردم این تصمیم را ابلاغ و روز شنبه شانزدهم صفر را روز تعطیل و عزاداری اعلام نمایند».7 در کل این تظاهر مذهبی نظر عده زیادی از مردم، رجال و بهویژه بخشهایی از روحانیون را نسبت به او به دنبال داشت و با حمایت آنان بود که توانست احمدشاه و سلسله قاجار را خلع، و خود جای آن را گرفته و سلسله پهلوی را بنا نهد.
3. اقدامات مذهبی رضاخان در ابتدای منصب پادشاهی
پس از خلع احمدشاه و خروج او از کشور در نیمه دوم 1304 شمسی، رضاخان برای استحکام جا پای خود در رأس قدرت و کنار زدن دیگر رقیبان بسان مبارزات سیاسی گذشته و در جهت کسب نفوذ بیشتر و کسب حمایت روحانیون و مردم با شدت بیشتری شروع به ظاهرنمایی و حمایت از شعائر دینی کرد، در غیر اینصورت او به خوبی میدانست هرگز نمیتواند در برابر حریف خود احمدشاه قاجار و دیگر رقبا صفآرایی کند. اولین اقدام رضاخان برای نشان دادن علاقه ظاهری به شعائر دینی در ابلاغیهای که در ابتدای ریاست حکومت موقت(پس از انقراض قاجاریه) در 11 آبان 1304 انتشار داد مشخص میگردد. در این ابلاغیه او دو وظیفه را «که از ضروریات و فرایض اولیه زمامداران شناخته میشود، معهذا سالیان دراز است در ایران فراموش شده» برای خود قائل شد: 1. اجرای احکام شرع مبین اسلام. 2. تهیه رفاه حال عموم. او برای هر کدام از این دو مورد وعدههایی داد، ازجمله در مورد وظیفه اول خود، بستن مشروبفروشی و قمارخانهها و تذکر و شدت عمل مأمورین نسبت به مخدراتی که علناً متظاهر به خلاف شرع میشوند گوشزد کرد.8 در ادامه در جشن تاجگذاری در روز چهارم اردیبهشت 1305 نیز پس از قرائت خطبه توسط امام جمعه تهران، رضا شاه طی سخنانی نیات خود را در اجرای اصلاحات اساسی مملکت یادآوری کرد و گفت: «اولاً توجه مخصوص من معطوف حفظ اصول دیانت و تشیید مبانی آن بوده و بعدها نیز خواهد بود، زیرا که یکی از وسایل موثره وحدت ملی و تقویت روح جامعه ایرانیت را تقویت کامل از اساس دیانت میدانم»9. پس از این ظاهر سازیهای رضاخان که از این به بعد تبدیل به رضاشاه شده بود، به دلیل سستی پایههای پادشاهی او، احترام به جامعه روحانیت در سالهای اولیه نیز همچنان در این مرحله وجود داشت و ظاهراً بهجز یک مورد که یکی از روحانیون تهران به نام سیداسدالله خرقانی که چند ماه به رشت تبعید شد، رویارویی دیگری با روحانیت پیش نیامد و حتی در آن بحبوحه سالهای ابتدایی در نشریات آن زمان به دستور رضاخان گونهای القا کردند که شاه کمک شخصی برای ساخت پل شهرستان قم و افتتاح موزه قم کرده است و از اینها به عنوان شواهدی برای خلوص اعتقادات مذهبی یاد شد.10
فرجام
رضاخان که در ابتدای پادشاهی خود سعی داشت اعتماد روحانیون را به خود جلب نموده و از اعتبار و حمایت آنان برای تثبیت حکومت خود بهره برداری نماید از ابتدای سال 1306 شمسی پس از اطمینان یافتن از استحکام پایههای قدرتش به واسطه ارتش نوینی که ساخته بود، چهره اصلی خود را نمایان ساخت و از آن به بعد بود که روحانیت را از عرصه سیاست کنار زد، فرهنگ غرب را ترویج و با شعائر مذهبی مبارزه کرد و دست به تغییر پوشاک سنتی و کشف حجاب و فاجعه گوهرشاد زد.

طاق نصرت به مناسبت تاجگذاری رضاشاه
شماره آرشیو: 759-1ع
پی نوشت:
1. حسن اعظام قدسی، خاطرات من؛ روشن شدن تاریخ صدساله، جلد دوم، بیجا، بینا، 1349، صص 51.
2. عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، جلد 3، تهران، انتشارات زوار، 1343، صص 492-496.
3. همان، ص 274.
4. حمید بصیرتمنش، علما و رژیم رضاشاه، تهران، موسسه چاپ و نشر عروج، 1378، صص 112-113.
5. حسین مکی، تاریخ بیست ساله ایران، ج 4، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1361، ص 36.
6. حمید بصیرتمنش، همان، ص 113.
7. همان، ص 114.
8. حسن اعظام قدسی، همان، صص 43-44.
9. رضاشاه کبیر، تهران، مرکز پژوهش و نشر فرهنگ سیاسی، 1357، ص 257.
10. حمید بصیرتمنش، همان، صص114-115.