«مروری بر زمینهها و پیامدهای قیام تاریخی 30 تیر 1331» در گفتوشنود با زندهیاد عبدالعلی ادیب برومند
□ به نظر شما چرا دکتر مصدق وزارت دفاع را از شاه درخواست کرد؟ آیا نمیدانست شاه زیر بار نخواهد رفت؟
پس از گشایش دوره هفدهم مجلس، دکتر مصدق از شاه خواست وزارت دفاع را به او بدهد. هر کسی که وزیر دفاع میشد، فقط از شاه ــ که فرمانده کل قوا بود ــ دستور میگرفت و دولت نمیتوانست در بحرانهای داخلی و خارجی، تسلطی بر اوضاع داشته باشد. همیشه شاه خودش وزیر دفاع را تعیین میکرد تا کس دیگری غیر از خودش، در این وزارتخانه اختیاری نداشته باشد. وقتی شاه درخواست دکتر مصدق را رد کرد، او هم استعفا داد.
□ که البته مطلوب شاه هم بود.
بله؛ شاه از این استعفا بدش نیامد. در آن موقع دو نفر کاندید نخستوزیری بودند: احمد قوام و سید ضیاءالدین طباطبایی. شاه از مجلس رأی تمایل خواست و از 42 نفر نماینده حاضر در جلسه، 40 نفرشان به قوام رأی دادند. شاه هم عنوان «جناب اشرف» را که چندی قبل با توهین از قوام گرفته بود، به او پس داد و او را مأمور تشکیل کابینه جدید کرد.
□ چه علتی موجب شد قوام در 26 تیر آن اعلامیه تند و غلیظ را بدهد؟
قوام از همان ابتدا قدرتطلب و مستکبر بود و خیلی دوست داشت او را به عنوان «صدر اعظم» بشناسند؛ به همین دلیل در 26 تیر، اعلامیه شدیداللحنی را با عنوان «رئیسالوزرا قوامالسلطنه» منتشر کرد که در آن، چنان تهدیدهای نفرتانگیز و اخطارهای هشداردهندهای به مخالفانش مطرح کرد که خشم همگان را برانگیخت. بعد هم دستور داد این اعلامیه را چندین بار از رادیو بخوانند و در روزنامههای مختلف چاپ کنند.
□ و نتیجه این یکهتازیها؟
نتیجه اینکه آیتالله کاشانی وارد میدان شد و خشم ملت را ــ که به مخالفت با قوام و طرفداری از مصدق سراسر ایران را دربرگرفته بود ــ مدیریت و بهسرعت مقدمات سقوط قوام و روی کار آمدن مصدق را فراهم کرد. نمایندگان جبهه ملی و طرفداران آنها در مجلس هم وارد میدان شدند. آیتالله کاشانی در اعلامیهای تاریخی قوای نظامی و مردم و اصناف را به مخالفت با قوام و هواداری از مصدق فرا خواند.
□ براساس اسناد و شواهد، قیام 30 تیر چگونه آغاز شد و تداوم یافت؟
در آن روز همه جا تعطیل شد و دهها هزار نفر به طرفداری از مصدق به میدان بهارستان آمدند و در مخالفت با قوام شعار «یا مرگ، یا مصدق» سر دادند. چندین تانک و زرهپوش در میدان بهارستان مستقر شده بودند، ولی مردم بیاعتنا به نیروهای نظامی، علیه دولت شعارهای تند میدادند و خواهان بازگشت مصدق بودند.
□ درگیری چگونه شروع شد؟
نظامیها ابتدا شلیک هوایی میکردند، ولی وقتی تظاهرکنندگان سرسختی نشان دادند، به طرف جمعیت تیراندازی کردند. ابتدا مردم کمی عقبنشینی کردند، ولی بعد بر اثر تشویق سخنرانانی که در گوشه و کنار میدان و خیابانهای منتهی به آنجا برای مردم صحبت میکردند، سینهها را سپر کردند و پیش رفتند. همین که کسی کشته میشد، او را به دوش میگرفتند و دیگران را به مقاومت علیه دولت ترغیب میکردند. این برخوردها در بعدازظهر 30 تیر شدت پیدا کرد. چند تن از نمایندگان جبهه ملی اوضاع را برای شاه تشریح کردند و از او عزل قوامالسلطنه را خواستند. سرانجام در ساعت 18:45 خبر استعفای قوام توسط مهندس رضوی، نماینده فراکسیون نهضت ملی، در میدان بهارستان برای مردم قرائت و سپس از رادیوی تهران پخش شد. آن شب شور و شعف و شادی بیسابقهای در تهران و شهرها مشاهده میشد. فردای آن روز اثری از آثار نظامیها در تهران نبود و خود مردم، اداره شهر و نظم و عبور و مرور را به عهده گرفته بودند.
□ آیا این شایعه که عدهای میخواستند به دربار حمله کنند و شاه را بکشند، صحت داشت؟
دقیقا نمیدانم؛ معروف است وقتی این خبر را در احمدآباد به دکتر مصدق دادند، بلافاصله به دکتر شایگان و دکتر معظمی دستور داد با مردم صحبت و آنان را از این فکر منصرف کنند. البته این حرفها مستند نیستند و معلوم نیست درست باشند.
□ آیا بالاخره شاه وزارت دفاع را به مصدق داد؟
بله؛ در روز 31 تیر نمایندگان مجلس گرد هم آمدند و از 64 نماینده حاضر، 61 نفر رأی تمایل به نخستوزیری مصدق دادند. شاه ناچار شد بار دیگر فرمان نخستوزیری مصدق را صادر و مسئولیت او را برای وزارت دفاع ملی قبول کند. بعد هم در روز 2 مرداد در جلسه فوقالعاده مجلس، قیام 30 تیر روز «قیام مقدس ملی» و شهیدان آن «شهدای ملی» نامیده شدند. در این قیام همه مردم ایران شرکت داشتند، ولی 90 درصد تلفات متعلق به تهران بود که آنها را در آرامگاه شهیدان 30 تیر در «ابنبابویه» به خاک سپردند.
□ تحلیل کلی شما از علل وقوع قیام 30 تیر چیست؟
قیام 30 تیر پس از انقلاب مشروطه، کمنظیرترین رویداد تا آن زمان بود که نشان داد مردم ایران قدر خدمتگزاران خود را میدانند و وقتی قرار است از آنها حمایت کنند، حتی از بذل جان هم دریغ نمیکنند. مردم میدیدند کسی به صحنه سیاست آمده که وطنخواه و مردمدوست است، با آنان صداقت دارد و رو در روی انگلستان ــ که منابع نفت ایران را غارت میکند ــ ایستاده است. 30 تیر به اعتقاد من، یکی از بارزترین تجلیات نهضت مشروطه و حاکمیت دموکراسی و نشانه قدرت ملت در برابر زورمندان بود.
□ شما در 30 تیر در تهران بودید؟
خیر، در اصفهان بودم.
□ در اصفهان چه خبر بود؟
من همراه مردم در خیابان چهارباغ بودم و علیه حکومت قوامالسلطنه شعار میدادم. مردم با شور و هیجان زیادی خواهان برکناری قوام و بازگشت مصدق بودند. عدهای هم در تلگرافخانه جمع شده بودند و به دربار و مجلس تلگراف میزدند و عزل قوام را میخواستند. خوشبختانه رئیس شهربانی اصفهان فردی به نام محمدباقر نجردی ــ که انسان بسیار شریف و خوشنامی بود ــ حفظ انتظامات اصفهان را به عهده داشت و نگذاشت کسی کشته شود. مردم تا بعدازظهر، در خیابانها شعارهایی به نفع دکتر مصدق میدادند و سپس پراکنده شدند.
□ برخی قوام را در ایجاد این فاجعه مقصر نمیدانند و این کشتار را ناشی از دخالتهای دربار میدانند. نظر شما چیست؟
ارسنجانی، مشاور قوام، و علا، وزیر دربار ــ که عصر آن روز با قوام ملاقات کرده بودند ــ نوشتهاند: دستور تیراندازی از طرف قوام نبود و او به محض اینکه از تیراندازی ارتشیها به مردم باخبر میشود، با عصبانیت فریاد میزند: چرا شهربانی مرا از چنین تصمیمی آگاه نکرده است؟ بعد هم تا نظامیها تأیید شاه را نمیگرفتند، جرئت نداشتند به طرف مردم تیراندازی کنند.
□ در پی قیام 30 تیر پیروزی دیگری هم نصیب ملت ایران شد و آن هم رأی دادگاه لاهه بود. تحلیل شما از این رویداد چیست؟
همینطور است. دادگاه لاهه اعلام کرد در مورد دعوای انگلیس علیه ایران در قضیه ملی کردن صنعت نفت صلاحیت ندارد. قرار بود دادگاه لاهه پس از صدور قرار موقت، وارد اصل موضوع رسیدگی شود و رأی نهایی را صادر کند؛ به همین دلیل در 7 تیر سال 1331 هیئت نمایندگی ایران به ریاست دکتر مصدق و با حضور دکتر اللهیار صالح، دکتر کریم سنجابی، دکتر علی شایگان، دکتر مظفر بقایی، مهندس حسیبی، دکتر محمدحسین علیآبادی، حسن صدر (مشاور حقوقی)، عبدالحسین دانشپور (مشاور و مترجم)، سعید فاطمی (حسن صدر)، حسینقلی مستعان (عضو مطبوعاتی) برای حضور در دادگاه لاهه در هلند احضار شدند. در آنجا بر اساس ماده 31 اساسنامه دیوان لاهه، دکتر سنجابی به عنوان قاضی اختصاصی ایران و پروفسور هانری رولن به عنوان وکیل مدافع به دادگاه معرفی شدند. ابتدا دکتر مصدق نطق بلیغ و مستدلی را ایراد و صلاحیت دادگاه لاهه را برای رسیدگی به اختلاف شرکت نفت ایران و انگلیس رد کرد که دادگاه را سخت تحت تأثیر قرار داد. بعد هم پروفسور رولن به استناد اصل حاکمیت ملی، بر صلاحیت نداشتن دیوان لاهه در این دعوا مهر تأیید نهاد. سرانجام در 31 تیر سال 1331 دادگاه لاهه با اکثریت 9 رأی به عدم صلاحیت خود به سود ایران رأی داد. در روز 14 مرداد سال 1331 از طرف مدیر روزنامه «اصفهان»، امیرقلی امینی که از روزنامهنگاران باسابقه اصفهان بود، کارت دعوتی برای شرکت در جشن پیروزی ایران که در خانه او برپا میشد به دستم رسید. ایشان از من خواسته بود در آن جشن به مناسبت این پیروزی قصیدهای بخوانم. بیدرنگ شروع به سرودن کردم و در ظرف دو، سه ساعت قصیده را تمام کردم. این قصیده در روزنامههای وقت منتشر و از رادیو خوانده شد.