کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

این رشته سر دراز دارد...

22 دی 1395 ساعت 13:31

در یکی از ویلاهای هتل دربند یک نفر هندی می‌زیست که برای خانوادۀ سلطنتی پیش‌گویی می‌کرد. ملکه مادر، والاحضرتها، شمس و اشرف و دیگر درباریان به او اعتقاد عجیبی داشتند. شهبانو فرح هم یکی دوبار از پیشگوییهای وی استفاده کرده بودند.


سوم آبانماه 1357
استمداد از پیشگو

در یکی از ویلاهای هتل دربند یک نفر هندی می‌زیست که برای خانوادۀ سلطنتی پیش‌گویی می‌کرد. ملکه مادر، والاحضرتها، شمس و اشرف و دیگر درباریان به او اعتقاد عجیبی داشتند. شهبانو فرح هم یکی دوبار از پیشگوییهای وی استفاده کرده بودند.

روزی اعلیحضرت، در میان موجی از ناامیدی و هراس، از من خواستند که آن پیشگوی هندی را احضار کنم. به یکی از راننده‌های دربار گفتم برو او را بیاور. وقتی پیشگو آمد او را به دفتر اعلیحضرت هدایت کردم و من هم در گوشه‌ای ایستادم شاه به او اجازۀ نشستن دادند و دست خود را جلو بردند. وی مطالبی برای آینده شاه گفت و من می‌دیدم که چهرۀ اعلیحضرت عوض می‌شود. و آرامش بیشتری می‌یابند. وقتی از دفتر کار بیرون آمدیم از پیشگو که اسمش خان‌صاحب بود خواستم که چند لحظه‌ای به دفتر من بیاید. وقتی که آمد، دستور چای دادم و گفتم می‌دانم به اعلیحضرت دروغ گفته‌ای، حداقل به من راستش را بگو. با انگلیسی شکسته بسته‌ای گفت اعلیحضرت تا دو سال دیگر بیشتر زنده نیستند، این را من از نگاه کردن به خطوط دستشان فهمیدم. به طور کلی رژیم سلطنتی در حال پاشیدن است. اعلیحضرت به یک بیماری مهلک دچارند و بر اثر همین بیماری تا یک سال و نیم دیگر خواهند مرد. راستش زیاد حرفهایش را باور نکردم.1
 

ملکه مادر، شمس و محمدرضا پهلوی در مراسم جشن ازدواج شهرآزاد پهلبد دختر شمس پهلوی با هاوارد باریس انگلیسی
شماره آرشیو: 863-121پ

پی نوشت:
1. امیراصلان افشار، سروها در باد: آخرین روزهای شاه در تهران، به تقریر امیراصلان افشار؛ تهیه و تنظیم محمود ستایش، تهران: نشر البرز، 1378، ص 28.
 


کد مطلب: 4157

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/4157/این-رشته-سر-دراز

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir