تولد و پیوستگی به تشکیلات بهائیت
پرویز خسروانی در فروردین سال ۱۳۰۱ش در تهران متولد شد. پدرش، میرزا محمدهاشم محلاتی، از مالکان و بانفوذان محلات بود. خسروانی پس از گذراندن دوره متوسطه در دارالفنون، وارد دانشکده افسری شد و پس از فارغالتحصیلی، همان جا استخدام گردید.[1] او دانشکده افسری را سکوی پرتاب خود در زندگی قرار داد. زندگی وی را میتوان به سه مرحله اصلی تقسیم کرد: الف) صعود نظامی و ورود به ورزش (دهههای ۱۳۲۰ تا ۱۳۴۰)؛ ب) اوج قدرت و فساد در سازمان تربیت بدنی (۱۳۴۰ تا ۱۳۵۰)؛ ج) دوران تبعید پس از انقلاب اسلامی. وی از همان ابتدا، به دلیل فقر نسبی خانواده در مقایسه با همسالان خود، به دنبال ازدواج با زنان متمول بود. ازدواج او با ملیحه نعیمی، دختر عبدالحسین نعیمی، که از مأموران قدیمی اینتلیجنت سرویس انگلستان و از کارگزاران بهائیت بهشمار میآمد،[2] نه تنها تأمین مالی او را تضمین کرد، بلکه وی را به شبکههای درباری و بهائی متصل ساخت. این ازدواج، که بهرغم مخالفت خانواده نعیمی با پافشاری خسروانی در ۱۹ آذرماه ۱۳۲۱ به سرانجام رسید، خانهای مجلل در بلوار کشاورز برای او فراهم آورد و وی را «داماد سرخانه» کرد. بااینحال، این پیوند، بعدها به نمادی از فساد اخلاقی خانواده تبدیل شد. ملیحه، که خود بهائی متعصبی بود، خسروانی را به فرقه بهائیت سوق داد و او را بهعنوان مدیر یک «لجنه» بهائی در ارتش معرفی کرد.
نقش در کودتای ۲۸ مرداد: از بازداشت تا پاداش درباری
کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، فصل تازهای در زندگی خسروانی بود و وفاداری او به دربار و سرکوبگریاش علیه ملیگرایان را آشکار ساخت. در سالهای پیش از کودتا، خسروانی، که در آن زمان سرگرد ژاندارمری تهران بود، باشگاه دوچرخهسواران (تأسیس ۱۳۲۴) را خریداری کرد و نام آن را به «تاج» تغییر داد. این باشگاه، فراتر از یک نهاد ورزشی، به ابزاری برای بسیج اوباش و ورزشکاران علیه دولت دکتر مصدق تبدیل شد. در رویداد ۹ اسفند ۱۳۳۱، پس از تماس تلفنی شاهپور علیرضا پهلوی مبنی بر اینکه شاه در آستانه ترک ایران به دلیل فشار مصدق است، خسروانی از دانشآموزان دو دبیرستان «البرز» و «فیروزبهرام» و همچنین تشکیلات تاج استفاده کرد تا مانع از خروج شاه از کشور شود. از سوی دیگر، به دنبال فشار مصدق و قطعنامه مجلس در خصوص ازدحام و حمله به خانه مصدق، وی حدود ساعت ۶ صبح 10 اسفند ۱۳۳۱ در زندان ژاندارمری بازداشت شد و تقریبا پانزده روز قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ آزاد گردید.[3] خسروانی در کودتای ۲۸ مرداد نیز سهم مهمی در بسیج عمومی علیه دکتر مصدق داشت و با استفاده از تجهیزات لجستیکی ژاندارمری مانند تانک و سایر نیروهای مسلح، خانه مصدق را محاصره کرد و کودتا را عملیاتی ساخت.[4] پس از موفقیت کودتا و در پاداش این اقدامات، وی به مناصب بالاتر نظامی و سیاسی ارتقا یافت.
همکاری در سرکوب قیام 15 خرداد 1342
در واقعه ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نیز خسروانی در جلوگیری از پیروزی نهضت و حفظ دستگاه سلطنت کمک بزرگی کرد. او در آن زمان فرمانده ژاندارمری استان مرکز بود که حوزههای قم، سمنان، کاشان و زنجان را دربر میگرفت. وی در مقابل نیروهای مذهبی، تحت فرماندهی و دستورات مقامات ارشد از جمله فرماندار نظامی (تیمسار نصیری)، معاون فرماندار (تیمسار اویسی، فرمانده لشکر گارد)، تیمسار عبدالله وثیق (رئیس پلیس تهران)، و تیمسار پاکروان (رئیس ساواک) عمل میکرد. هنگامی که در ساعت ۱۴:۱۵ بعدازظهر، جمعیت قوت گرفت و به ساختمان نخستوزیری رسید، اسدالله علم (نخستوزیر) سه بار با خسروانی تماس گرفت و گفت: «حدود سه الی چهارهزار نفر کفنپوش از ورامین به سمت شاهعبدالعظیم در حرکتاند و به شهر خواهند رسید. بزنید به مسئولیت من، از هیچکس هراس نداشته باشید».[5] این گونه بود که رژیم با هماهنگی ژاندارمری و عملیات نیروهای امنیتی، موفق به سرکوب این جنبش شد. پس این سرکوبی بود که خسروانی، با وجود اینکه تنها یک سال از دریافت درجه سرگردیاش گذشته بود، به درجه سرهنگی نائل آمد و نشان درجه یک پاس را دریافت کرد.

سرلشکر پرویز خسروانی و سپهبد مالک (15 فروردین 1344)
شماره آرشیو: 5096-۱۱ع
حضور در تربیت بدنی: توسعه ورزش یا غارت سیستماتیک؟
تأثیر خسروانی در کودتای ۲۸ مرداد و سرکوب قیام 15 خرداد، نه تنها سیاسی، بلکه اجتماعی نیز بود. او باشگاه تاج را به «بلای جان مردم» تبدیل کرد؛ بهطوریکه پس از کودتا، تحت پوشش گسترش باشگاه، به تصاحب زمینهای مرغوب پرداخت. وی اراضی وقفی، شخصی، خالصه و دولتی را با حصارکشی و خرید آنها به قیمتی بسیار نازل به نام باشگاه تاج و در اصل به نام خود ثبت میکرد. نمونه این زمینها، اراضی تهرانپارس، اراضی حیدرآباد، ونک، شهرآرا، رستمآباد و... بودند.[6] او علاوه بر اینکه بنیانگذار باشگاه تاج بود، در سال ۱۳۴۷ در کابینه هویدا به معاونت نخستوزیری و سرپرستی «سازمان تربیتبدنی و تفریحات سالم» رسید و تا شهریور ۱۳۵۰ در این سمت باقی ماند.[7] پرویز خسروانی با استفاده از روابط خود با تشکیلات بهائی، زمینه حضور تیمهای فوتبال اسرائیلی (مانند باشگاه «مکابی») در ایران و همچنین سفر تیم تاج به اسرائیل را فراهم کرد. این اقدامات خشم و نارضایتی مردم عرب کشورهای حاشیه خلیج فارس را در پی داشت؛ بهطوریکه مقامات کویتی از دعوت وی برای سفر به آن کشور خودداری کردند.[8]
قماربازی و رفتارهای خارج از عرف همسر: فساد اخلاقی در اوج قدرت
بررسی شخصیت پرویز خسروانی بدون در نظر گرفتن فساد اخلاقی و مالی او کامل نیست. خسروانی یک قمارباز حرفهای بود و جلسات قمار معروفی با حضور وزرا (مانند حسن زاهدی، منوچهر پرتو و گلسرخی) در منزلش برگزار میشد که در آنها تا ششصدهزار تومان برد و باخت صورت میگرفت. گزارشهای ساواک نشان میدهد که در یکی از این جلسات، بر سر پول باخت بین او و گلسرخی (وزیر منابع طبیعی) درگیری فیزیکی رخ داد. همین حادثه به برکناری وی از سرپرستی سازمان تربیت بدنی و بازنشستگیاش با درجه سپهبدی منجر شد.[9] علاوه بر این، ساواک در سال ۱۳۴۴ گزارش داد که خسروانی با احمد راهآهنی (قاچاقچی تریاک) شریک بود و از ترکیه تریاک وارد میکرد. او قرار گذاشته بود که در ازای هر مَن تریاک، چهارصد هزار تومان دریافت کند تا مدیریت مصرف تریاک تهران به دست او انجام شود.[10] خسروانی علاوه بر رشوه (مانند اهدای جاسوئیچی طلا به وکلا)، زمینخواری و قمار، دارای فساد اخلاقی نیز بود و با زنان زیادی روابط نامشروع داشت.
همسرش، ملیحه نعیمی، نیز مکمل این فساد بود. ملیحه که یک بهائی متعصب بود، روابط نامشروع متعددی داشت که از دید اطرافیان پنهان نبود و اسناد ساواک او را زنی با روابط خارج از عرف توصیف کردهاند.[11] این سبک زندگی در سال ۱۳۵۲ با طلاق ملیحه از خسروانی پایان یافت، اما توسط دو دخترشان، شهرزاد و یاسمین، ادامه یافت.
حضور در عراق و نقشه طرح نجات ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پرویز خسروانی عمدتا در حال تردد میان لندن، نیویورک و قاهره بود. او دیدارهای متعددی با محمدرضا پهلوی و فرح در تبعید برگزار کرد و همراه تیمسار اویسی و سایر سلطنتطلبان، تلاش کرد طرحی برای عملیات براندازی حکومت جدید ایران سامان دهد. خسروانی در این دوره، بهعنوان نماینده اویسی در عراق (در دوران صدام حسین) فعالیت میکرد و مأموریت داشت طرحهای او را پیش برد، اما هربار که از اویسی درباره زمان اجرای عملیات میپرسید، پاسخ میشنید که «کارتر اجازه نداده است».[12] خسروانی در نهایت به این نتیجه رسید که راه اویسی از شاه جدا شده و اویسی خودسرانه عمل میکند؛ به همین دلیل از گروه او جدا شد. خسروانی همچنین اظهار میدارد که اصرار کرده است فرح به رضا پهلوی اجازه دهد تا برای سلطنت پیامی صادر کند؛ زیرا در غیر این صورت، این امر خیانت به شاه، کشور و ایرانیها و همچنین باعث از بین رفتن تداوم قانون اساسی خواهد شد.[13] او، مانند بسیاری از سلطنتطلبان، به نیروی خودجوش انقلابی مردم اعتقادی نداشت و گرفتار توهم توطئه بود. خسروانی مدعی شد که ارتشبد حسین فردوست به او گفته بود که بهتر است از کشور خارج شود؛ زیرا رفتن شاه از دو سال قبل طراحی شده بود و باید جان خود را نجات دهد![14]
پایان زندگی در تبعید
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، پرویز خسروانی مدتی در تهران مخفی شد و سرانجام در ۲۲ اردیبهشت ۱۳۵۸ به سمت مرز ترکیه گریخت. وی پس از مدتی اقامت در پاریس، به لندن رفت. خسروانی پس از همکاری با سلطنتطلبان در تبعید و ناامیدی از طرحهای براندازی، نهایتا در ۱۸ مرداد ۱۳۹۴ در ۹۳ سالگی در لندن درگذشت.
پینوشتها:
[1].
پرویز خسروانی، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، کتاب بیستو سوم، تهران، وزارت اطلاعات و مرکز بررسی اسناد تاریخی، 1389، مقدمه، صص هفت و هشت.
[2]. حسین فردوست،
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 2، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، تهران، اطلاعات، 1370، ص 454.
[3]. سپهبد پرویز خسروانی،
تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، مصاحبهکننده حبیب لاجوردی، (9 مارچ 1983)، لندن، نوار شماره 1.
[6].
پرویز خسروانی، رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، همان، صص 29، 55، 61-62.
[7].
دولتهای ایران، از میرزا نصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1378، ص ص329، 332 و 337.
[8].
پرویز خسروانی، رجال عصر پهلوی، همان، ص 38.
[11]. همان، صص 244، 296، 320 و 322.
[12]. سپهبد پرویز خسروانی،
تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار شماره 2.