کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

شوقی افندی چگونه به ولی‌امرالله بدل شد؟

از عَکا تا تل‌آویو

28 خرداد 1404 ساعت 14:52

مولف : سیدهاشم منیری

قرار بود وارث معنویت باشد، اما مسیر زندگی‌اش بیشتر به بازی قدرت و سیاست شباهت داشت. از تحصیل در کالج‌های غربی تا دوستی با اسرائیل، از طرد خانواده تا تمجید از صهیونیسم؛ زندگی او را باید در مرز باریک میان پیشوایی مذهبی و جاه‌طلبی جهانی خواند..


 
پایگاه اطلاع‌رسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ شوقی افندی ربّانی در 1 مارس 1897م برابر با 11 اسفندماه 1275ش در شهر «عَکا»، که تحت حکومت امپراتوری عثمانی قرار داشت، متولد شد. پدرش، میرزا هادی افنان از خویشاوندان سیدمحمدعلی باب و مادرش، ضیاییه، دختر عبدالبهاء بود؛ ازاین‌رو او نوه ارشد عبدالبهاء، پسر ارشد بهاءالله، بنیان‌گذار فرقه بهائی، بود. در زمان تولد شوقی، عبدالبهاء و خانواده‌اش هنوز زندانی حکومت عثمانی بودند، ولی در آن هنگام کمی از محدودیت‌ها کاسته شده بود[1] و با انقلاب ترکان جوان در 1908م، بسیاری از زندانیان ازجمله عبدالبهاء همراه نواده‌هایش آزاد شد و به شهر «حیفا» رفت. شوقی نیز مدتی در شهر حیفا به سر برد تا اینکه دوران مدرسه و تحصیلات آغاز گردید.
 
تحصیلات
شوقی افندی تحصیلات اولیه خود را در عکا زیر نظر سیداسدالله قمی، که قبل از بهائیت و شغل مبلغی در تهران و تبریز کفش‌دوزی داشت، آغاز کرد[2] و سپس برای ادامه تحصیل به کالج «دفرر»، و بعد از آن به مدرسه شبانه‌روزی کاتولیکی در بیروت و در نهایت دانشگاه آمریکایی بیروت رهسپار شد. او به زبان‌های مختلف تسلط پیدا کرد و از همان ابتدا استعداد خود را در ترجمه و نویسندگی نشان داد. افندی سپس برای ادامه تحصیل به کالج «بالیول» آکسفورد در انگلستان روانه شد. تحصیلات او در غرب، دیدگاه‌های او را گسترش داد و او را با فرهنگ‌ها و اندیشه‌های مختلف آشنا کرد، ولی درعین‌حال، روابط بسیار نزدیکی با بیگانگان برقرار کرد، به‌ویژه آنکه با زنان خارجی انگلیسی و آمریکایی سر و سری هم داشت. او در لندن با یکی از خانم‌های انگلیس که نامش لیدی بلام فیلد و دارای پایگاهی بود، ازدواج کرد.
 
در نخستین نامه‌ای که شوقی به بهائیان نوشت، امضای این زن نیز در انتهای آن دیده می‌شود. او در آن زمان با شوقی همکاری نزدیک داشت و در پیشبرد امور یاری می‌رساند.[3] درهرحال، در انگلستان پس از آگاهی از مرگ پدربزرگش (عبدالبهاء) به «حیفا» آمد و درحالی‌که هنوز 25 سال سن بیشتر نداشت به جانشینی عبدالبهاء منصوب شد.[4] آگاهان معتقدند وصیت‌نامه‌ای که ورقه عُلیا، عمه شوقی با نام بهائیه،  با دار و دسته‌اش آن را منتشر کرد، جعلی و ساختگی است؛ چراکه عبدالبهاء کسی را بعد از خود به جانشینی انتخاب نکرد.[5]
 
گسترش تشکیلات اداری؛ همدستی با ماکسول کانادایی
شوقی افندی در ایام ریاست خود به تقلید از اروپاییان به بهائیت صورت تشکیلات حزبی داد و محافل منتخب محلی و ملی به‌وجود آورد و در برخی کشورها آنها را به‌عنوان محافل مذهبی یا حتی شرکت‌های تجاری به ثبت رساند. این اقدامات بعدها با مساعدت همسر کانادیی‌اش به نام ماری ماکسول، معروف به «روحیه ماکسول»، پایه‌ریزی و با کمک و مساعدت سیاسی صهیونیسم موفق به قلع و قمع مخالفان خود در سرزمین فلسطین اشغالی شد.[6] اندک اندک ماری ماکسول و همدستانش بر شوقی چیره شدند و نخست دست ایرانی‌ها را از کارها کوتاه کردند و آن‌گاه به خویشاوندان شوقی پرداختند و بر سر خواسته و پول و پیشکش‌هایی که از ایران و هندوستان می‌فرستادند، کشمکش درگرفت. شوقی در آغاز کار نزدیکان خود را راند، آن‌گاه نوبت به برادر و پدر و مادر رسید و کار به‌جایی رسید که جز آمریکایی‌ها، که افراد زنش بودند، همه از گرداگردش پراکنده شدند. مادرش بیمار شد بر بالینش نیامد تا فوت کرد. پس از چندی پدرش نیز که روزگاری در بستر بیماری بود، درگذشت. شوقی سالی چند ماه در سوئیس بود و برای زمستان به حیفا می‌آمد.[7] فردی خوش‌گذران بود و «خوی مردی کم داشت و پیوسته می‌خواست با مردان و جوانان نیرومند دوستی و آمیزش کند».[8] اما به دلیل روحیه همسر شوقی، این فرقه به شکل هیئتی تجاری گسترش یافت. از طرف دیگر، تشکیلات یادشده به‌تدریج نظم اداری گرفت.
 

شوقی افندی در حیفا (سال ۱۹۲۱م)
شوقی افندی در حیفا (سال ۱۹۲۱م)
 
الف) تدوین نظام‌نامه محفل بهائی در ایران و تحت مرکزیت شوقی افندی
در روایت‌های رسمی تاریخ بهائیت تصریح می‌شود که تشکیلات بهائی در دوران عبدالبهاء دارای تشکیلات مرکزی و شخص‌محور بود، اما در دوره شوقی و به‌طور دقیق از سال 1313ش دوران جدیدی در روند «سازمان شدن» بهائیت در ایران  آغاز شد.[9] در سال 1313ش و در دوران رهبری شوقی افندی، نظام‌نامه و بیان‌نامه تشکیلات بهائیت ایران به نام محفل ملی تنظیم و تصویب و سیاست‌های اداری و تشکیلاتی جدید بهائیت به اجرا گذاشته شد. توقیعی که به تاریخ 8 فوریه 1934م در دست است به‌صراحت اعلام می‌کند که نظم اداری با هدف تشکیل حکومت و کسب قدرت در آینده انجام می‌شود؛[10] ازاین‌رو، در سال 1313، ولی‌الله ورقا، حاجی غلامرضا امین [اصفهانی]، فاضل مازندرانی، یونس افروخته، شعاع‌الله علایی، علی‌اکبر فروتن، محمود بدیعی، عنایت‌الله احمدپور و احمد یزدانی، که به نام «نمایندگان بهائیان ایران در انجمن شور روحانی ملی» فعالیت داشتند، از طرف مرکزیت سازمان بهائی مأموریت یافتند نظام‌نامه محفل بهائیان ایران را تنظیم کنند.[11] این افراد در حقیقت رهبران تشکیلات بهائیت در ایران و تعدادی هم جزء «ایادی امر» بودند.
 
دستور جامعه بهائی با بیان‌نامه هیئت امنا آغاز می‌شود که دارای 7 ماده بود. ذیل ماده دوم آمده است: «... برای اجرا و تنفیذ مقاصد، وسایل ذیل ضروری و لازم است: اجتماعات دینیه، مجالس عمومی، محافل و کنفرانس‌ها...، طبع کتب و مجلات و جرائد...».[12] درنتیجه، گسترش و تبلیغ بهائیت به‌عنوان یک دستور دینی جهت جذب جوانان و دیگر افراد در دستور کار قرار می‌گیرد. آزادی بهائیان و عدم مجازات آنها در دوره پهلوی وضع را به‌گونه‌ای پیش برد که آنها توانستند در بسیاری از دستگاه‌های حکومتی نفوذ پیدا کنند و ساختمان اداری آن به نام «حظیره‌القدس» به صورت علنی در تهران برپا شود. از آن طرف، شوقی افندی به اقدامات جدیدی دست زد و شورای بین‌المللی بهائی را که مقدمه تشکیل «بیت‌العدل اعظم» بود، در اسرائیل تأسیس کرد.
 
شوقی افندی و مراتب دوستی با اسرائیل
مرکز جهانی بهائی در حیفا، اسرائیل، قرار دارد. این مرکزیت به دلیل حضور بهاءالله و عبدالبهاء در این منطقه شکل گرفته است. به همین دلیل شوقی افندی هم در این مکان به امور جامعه بهائی می‌پرداخت. شوقی افندی نقش مهمی در توسعه و گسترش مرکز جهانی بهائی داشت. او به ساخت و ساز بناهای بهائی و ایجاد زیرساخت‌های لازم برای فعالیت‌های جامعه بهائی در اسرائیل پرداخت. بنابراین ارتباطاتی در این زمینه وجود داشته است. از طرف دیگر، در زمان حیات شوقی افندی، دولت اسرائیل در فلسطین اشغالی تأسیس شد. تأسیس غیرمشروع اسرائیل با مخالفت همه کشورهای اسلامی روبه‌رو شد، و به‌ویژه رفتار صهیونیست‌ها با مسلمانان عواطف و احساسات عموم مسلمانان و بلکه همه انسان‌دوستان و عدالت‌خواهان غیرمسلمان را جریحه‌دار کرد، اما تشکیلات بهائیت به رهبری شوقی افندی از همان تأسیس دولت اسرائیل، روابط نزدیکی با آن برقرار نمود. بعد از استقرار غیرمشروع اسرائیل، شوقی افندی با رئیس جمهور اسرائیل دیدار کرد و «مراتب دوستی» بهائیان را نسبت به کشور اسرائیل بیان و آمال و ادعیه آنان را برای ترقی و سعادت اسرائیل اظهار داشت. او همچنین در پیام تبریک نوروز 1329ش خطاب به بهائیان اعلام کرد: «مصداق وعده الهی به ابنای خلیل و وراث کلیم، ظاهر و باهر و دولت اسرائیل در ارض اقدس مستقر شده است».[13] در همین پیام، به پیوند استوار دولت اسرائیل با مرکز بین‌المللی جامعه بهائی اشاره شده است، اما در عوض، زبان دشنام و ناسزاگویی به گذشتگان روا می‌دارد و امیرکبیر را «تقی سفاک بی‌باک» و سیدجمال‌الدین را «فردی که زبانش مقطوع گشت و شربت هلاکت نوشید!» توصیف می‌کند و درباره ایرانیان می‌گوید: «افراد ملت ایران که به قساوتی محیرالعقول و شقاوتی مبین به تنفیذ احکام ولاه امور و رؤسای شرع اقدام نمودند و ظلم و اعتسافی مرتکب گشتند که به شهادت قلم میثاق در هیچ تاریخی از قرون اولی و اعصار وسطی از ستمکارترین اشقیا حتی برابره آفریقا نشد».[14] وی در ادامه اضافه می‌کند: «و برکت آن ملت متعصب جاهل ستمکار بالمره مقطوع گشت و آفات گوناگون از قحطی و وبا و بلیات اخرمی کل را از وظیع و شریف احاطه نمود و ید منتقم قهار چندین هزار نفس را به باد فنا داد».[15] ازاین‌رو، به‌جای آنکه بر راستی و درستی عمل کند، به دشنام و ناسزاگویی عمل می‌نماید.
 
او آثاری از خود، که بیشتر توقیع، ترجمه، ادعیه و تألیف است، برجای گذاشت. مهم‌ترین آن کتاب «قرن بدیع» است که در تحلیل فرقه بهائی است و در سال 1944م، خطاب به بهائیان غرب نوشته شده است.
 
پایان زندگی
شوقی افندی ربانی، معروف به «ولی امرالله»، سرانجام در تاریخ 4 نوامبر 1957م برابر با 13 آبان‌ماه 1336ش، در 61 سالگی، بر اثر ابتلا به بیماری آنفلوآنزا در لندن درگذشت و در آرامستان «نیو ساوث‌گیت» دفن شد.

 
پی‌نوشت‌ها:
 
[1]. سیدسعید زاهد زاهدانی و محمدعلی سلامی، بهائیت در ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ هفتم، 1391، ص 203.
[2]. فضل‌الله مهتدی، خاطرات زندگی صبحی و تاریخ بابیگری و بهائیگری، به کوشش هادی خسروشاهی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چ سوم، 1386، ص 105.
[3]. همان، ص 62.
[4]. میکائیل جواهری، بهائیت؛ پادجنبش تجدید حیات ملت ایران، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، 1392، ص 214.
[5]. فضل‌الله مهتدی، خاطرات زندگی صبحی، همان، ص 390.
[6]. میکائیل جواهری، همان، صص 216-217.
[7]. همان، ص 217.
[8]. فضل‌الله مهتدی، خاطرات زندگی صبحی، همان، ص 367.
[9]. حمیدرضا اسماعیلی، سازمان سیاسی بهائیت 1892-1979، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، چ سوم، 1401، ص 175.
[10]. همان، ص 176.
[11]. همان، ص 177.
[12]. همان، ص 178.
[13]. شوقی افندی، توقیعات مبارکه (1945-1952)، مؤسسه ملی مطبوعات امری، سال 125 بدیع، ص 290.
[14]. فضل‌الله مهتدی، همان، ص 416.
[15]. همان، ص 417.
 


کد مطلب: 25959

آدرس مطلب :
https://www.iichs.ir/fa/news/25959/ع-کا-تل-آویو

تاریخ معاصر
  https://www.iichs.ir