پایگاه اطلاعرسانی پژوهشکده تاریخ معاصر؛ امیرهوشنگ دولو فرزند محمدولیخان آصف السلطنه در سال 1285ش در تهران متولد شد. پدر او همچنان که از نام خانوادگیاش پیداست، از طایفه دولو ایل قاجار بود و مادرش منیراعظم دختر کامرانمیرزا و خاله احمدشاه. امیرهوشنگ در ظاهر عنوان پیشخدمت شاه را یدک میکشید، ولی در اصل از نفوذ بالایی برخوردار بود و افراد بسیاری برای رسیدن به وزارت و وکالت از طریق او اقدام میکردند.[1]
صادرات خاویار و مواد مخدر
امیرهوشنگ دولو در ظاهر پیشخدمت مخصوص محمدرضا پهلوی بهشمار میآمد، اما در واقع بسیار صاحب قدرت بود. نفوذ او در دربار و دستگاه پهلوی دوم موجب شد ثروت کلانی بهدست آورد. به واسطه روابط گرم و صمیمی با محمدرضا پهلوی به ریاست شرکت خاویار ایران رسید و توانست سالها انحصار خود را بر حوزه تجارت خاویار بگستراند. در واقع، بعد از کودتای 28 مرداد سال 1332ش و بازگشت محمدرضا پهلوی به ایران بود که صادرات خاویار به طور کامل در دستان او قرار گرفت و این روند تا پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357ش ادامه پیدا کرد. شهرت او در حوزه خاویار چنان افزایش پیدا کرد که در مطبوعات غرب او را با نام سلطان خاویار ایران میشناختند،[2] اما دامنه فعالیت او فقط به صنعت خاویار محدود نبود.

محمدرضا پهلوی، امیرهوشنگ دلو و همسرش در یک میهمانی
شماره آرشیو: 1-36-122ق
دولو به عنوان آجودان مخصوص شاه از گردانندگان مواد مخدر در ایران و کشورهای اطراف بود. به تعبیر عباس میلانی او در قاچاق مواد مخدر به اروپا سهم عمدهای داشت و یکی از اشخاصی بود که باند قاچاق پاریس ـ برن را میچرخاند.[3]
یکی از اسناد ساواک که در سال 1351ش تهیه شده او را چنین توصیف کرده است: عیاش، بیبندوبار و مشکوک به داشتن اعتیاد به تریاک و متهم به دخالت در قاچاق مواد مخدر و هروئین. اینها تنها بخشی از اطلاعاتی است که درباره امیرهوشنگ دولو وجود دارد که تا حدودی از چهره او پرده بر میدارد.[4]
در یک مورد، در سال 1353ش اتومبیل او در راه اصفهان به تهران دچار حادثه شد. البته خود او در ماشین حضور نداشت. بااینحال، همسر راننده اتومبیل بهشدت آسیب دید و درگذشت؛ به همین دلیل دادستان و بازپرس دادگاه قم برای این مورد پرونده تشکیل داد و بهتدریج مشخص شد که در اتومبیل هوشنگ دولو سی کیلو تریاک جاسازی شده است. علاوه بر این و مصیبت بارتر این بود که مقداری هروئین نیز در ماشین شخصی او پیدا شد؛ درحالیکه در آن مقطع، برای یک گرم هروئین بسیاری از افراد اعدام میشدند. گفتنی است با مداخله محمدرضا پهلوی این ماجرا فیصله پیدا کرد و مجازاتی برای شخص دولو در نظر گرفته نشد. جالب اینجاست هنگامی که شاه از ماجرا مطلع شد گفت: چون به دولو اجازه کشت تریاک در اصفهان را دادیم ایرادی ندارد و مشکلی متوجه او نیست. در مورد هروئین هم مسئله لاپوشانی شد و به شخص شاه اطلاع داده شد که هروئین در ماشین پیدا نشده است.[5]
نظر حسین فردوست و اسدالله علم در مورد دولو
چنین برداشتی از شخصیت دولو در نوع نگاه نزدیکان شاه به خوبی دیده میشود. حسین فردوست، که سالها در دوره محمدرضا پهلوی از مقامهای بلندپایه نظامی بود، در وصف او چنین گفته است: امیرهوشنگ دولو در مقطعی با من دوستی نزدیک داشت و چند دفعه مرا به خانه خود دعوت کرد. معتاد به تریاک بود و به دستور شخص محمدرضاشاه، بهترین تریاک ایران برای خود و اطرافیانش به صورت مجانی در اختیارش قرار میگرفت. هر روز اشخاص مهمی به خانه او در رفتوآمد بودند و هر فردی که سودای ورود به سیاست را در سر میپروراند یا مشکلی در ارتباط با آینده شغلیاش داشت به او رجوع میکرد. او تمام این درخواستها را به گوش محمدرضا میرساند و جالب اینجاست که بیشتر این افراد از طریق او به خواسته خود میرسیدند.[6] در این زمینه مثالهای بسیاری را میتوان مطرح کرد.
از جمله اشخاص مهمی که در این دوره امیرهوشنگ دولو به طور مستقیم در انتصاب آن دست داشت، عبدالعظیم ولیان، وزیر برکنارشده تعاون و امور روستاها، بود که به استانداری خراسان و نیابت تولیت آستان قدس رضوی گماشته شد. کنار گذاشتن ولیان، که بسیار بددهن و تندخو بود، کمی افکار عمومی را تسکین داد؛ بااینحال، ولیان که میدانست باید چه کار کند. بعد از برکناری از وزارت در خانه امیرهوشنگ دولو متحصن شد و دولو سرانجام توانست رضایت شاه را با انتصاب او به مقام نیابت تولیت آستان قدس رضوی و استانداری خراسان جلب کند. سمتی که اگر مهمتر از وزارت تعاون نبود کمتر از آن هم نبود. بر این اساس بود که بسیاری به خانه دولو روی میآوردند. بااینحال، دولو فردی سیاسی نبود و کاری هم به مسائل سیاسی و امنیتی نداشت و در یک جمله دنبال اقتصاد و خوشگذرانی بود.[7]
دخالت دولو در امور کشور آنچنان بود که صدای اسدالله علم را نیز درآورده بود. ناراحتی علم از او در یادداشتهایش به تاریخ 12 اردیبهشت سال 1352ش آشکارا دیده میشود. در این یادداشتها آمده است: «شاه به من اطلاع داد که در سفر قریبالوقوعش دولو در التزام رکاب خواهد بود. با اینکه سه روز پیش کاملا برعکسش را گفته بود. من که نمیفهمم، چطور کسی به زیرکی شاه میتواند چنین افرادی را که اینقدر به حیثیت او لطمه میزنند، تحمل کند، اما خوب تاریخ ایران مملو از چاپلوسانی مثل دولو است؛ مردانی که ظاهرا هیچگونه شایستگی ندارند، ولی با وجود این مقرب درگاهاند».[8]
در جایی دیگر علم او را دلال محبت توصیف کرده است که هر ساله همراه شاه به سنت موریس میرود و در آنجا به خوشگذرانی و صرف تریاک مشغول است.[9]
دستگیری دولو
امیرهوشنگ دولو را در اسفند 1351ش، هنگامی که در ژنو سوئیس در حال تحویل تریاک به حسن قریشی ــ یک بازرگان ایرانی مقیم سوئیس ــ بود، نیروهای پلیس این کشور بازداشت کردند. بااینحال، این بار نیز شاه به کمک او آمد و او را آزاد کرد. در واقع، محمدرضا پهلوی، که در آن مقطع زمانی برای گذراندن تعطیلات به سنموریس سفر کرده بود، به ژنو آمد، دولو را آزاد کرد و با هواپیمای شخصی خود آن را به ایران باز گرداند. درهمینباره فریدون هویدا نوشته است: «شاه این شخص را پس از دستگیریاش به خاطر قاچاق مواد مخدر در سوئیس با ضمانت خود از زندان بیرون آورد و یکسره به فرودگاه زوریخ برد. از آنجا نیز درحالیکه مأموران پلیس ناظر فرار زندانی از کشورشان بودند، ولی به خاطر حضور شاه کاری از دستشان برنمیآمد، او را به هواپیمای آماده پرواز نشاندند و از سوئیس خارج کردند».[10]
چند ماه بعد از این ماجرا هنگامی که دادگاه ژنو قصد بررسی پرونده را داشت دولو همراه وکیل فرانسوی خود در دادگاه حضور پیدا کرد. دانشجویان مخالف شاه نیز که در ژنو حضور داشتند این دادگاه را به محلی برای اعتراض به رژیم پهلوی بدل کردند.[11]
بازتاب آزادی دولو در مطبوعات
این واقعه در مطبوعات غرب انعکاس وسیعی پیدا کرد و رسوایی و بدنامی بزرگی را برای خانواده پهلوی بر جای گذاشت. این ماجرا باعث شد تا مدتی ارتباط دربار پهلوی با قاچاق بینالمللی مواد مخدر موضوع رسانهها قرار گیرد. فارغ از انعکاس این رویداد در روزنامه «واشنگتنپست»، یک مجله آمریکایی با نام «ساگا» ماجرای لو رفتن بسته تریاکی که هوشنگ دولو در اوایل سال ۱۹۷۲م برای حسن قریشی ارسال کرده بود و دستگیری دولو و آزادی او با مداخله محمدرضا پهلوی را به صورت مبسوطی انعکاس داد و نوشت که دولو یک بار دیگر در سال ۱۹۶۰م در پاریس به جرم قاچاق مواد مخدر دستگیر شده و با مداخله برخی مقامهای عالیرتبه در ایران آزاد شده است. مجله یادشده بیان کرد که قاچاقچیان مواد مخدر و درباریان ایران بیش از پنجمیلیارد دلار در بانکهای سوئیس ذخیره کردهاند و سفرهای مکرر محمدرضا پهلوی به جزیره سنت موریس علاوه بر عیاشی، خوشگذرانی، فساد و زدوبندهای مالی و اقتصادی، برای رسیدگی به حسابهای بانکی شخص او انجام میشود.[12]
بعد از رسوایی دولو در سوئیس، مجله معتبر آلمانی «اشپیگل» در شماره اسفند 1351ش خود در مقالهای با عنوان «تحت حمایت شاه» این گونه نوشت: «چنانچه شاهنشاه ایران مایل نباشد، دادگاه سوئیس امکان کشف حقایقی را درباره دخالت هوشنگ دولو در قاچاق مواد مخدر نخواهد داشت؛ زیرا این پرنس، که عضو دربار شاهنشاهی و از معتمدان شاهنشاه است، از مصونیت سیاسی استفاده میکند».[13]
این مجله در ادامه افزود: این ماجرا که دیپلمات ایرانی برای تأمین ارز مورد نیاز پادشاه خود، هروئین و تریاک قاچاق کند موضوع تازهای نیست و مسبوق به سابقه است. مجله اشپیگل بهصراحت بیان کرد که دولو دوازده سال قبل نیز به اتهام حمل گسترده و مصرف مواد مخدر در پاریس تحت تعقیب قرار گرفت و بازداشت شد، ولی مصونیت سیاسی مانع تعقیب ایشان به وسیله دولت فرانسه گردید.[14]
جالب اینجاست که پس از این واقعه محمدرضا پهلوی به جای مجازات دولو، سفیر ایران در سوئیس را بازخواست کرد و تمام حواشی و پیامدهای این حادثه را متوجه شخص سفیر کرد. دولو نیز که افکار عمومی بهشدت علیه او بود، تا مدتی از نظرها دور ماند و هنگامی که ماجرا تا حدودی نزد رسانهها بیاهمیت شد دوباره فعالیت خود را از سر گرفت و به آنچه پیش از این انجام میداد بازگشت.[15]
در نهایت، امیرهوشنگ دولو در بحبوحه انقلاب و هنگامی که هنوز مبارزه مردم به پیروزی کامل نرسیده بود از ایران گریخت و به فرانسه پناهنده شد. چند سالی از حضور او در فرانسه نگذشته بود که در پاریس درگذشت.[16]
پینوشتها:
[1]. محمود طلوعی،
رجال عصر پهلوی، ج 2، تهران، انتشارات البرز، 1373، ص 892.
[2]. مسعود بهنود،
از سیدضیاء تا بختیار، تهران، انتشارات جاویدان، 1369، ص 460.
[3]. عباس میلانی،
معمای هویدا، تهران، انتشارات اختران، 1380، ص 125.
[4]. جمشید لاریجانی،
دوقلوی میرپنج، تهران، انتشارات علم، 1376، ص 243.
[5]. اسدالله علم،
یادداشتهای علم، ج 4، تهران، انتشارات مازیار، 1380، صص 156-157.
[6]. حسین فردوست،
ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ج 1، تهران، انتشارات اطلاعات، 1379، ص 893.
[7].
رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد انقلاب اسلامی، 1383، ص 21.
[8]. اسدالله علم، همان، ج 3، 1377، ص 137.
[10]. فریدون هویدا،
سقوط شاه، تهران، انتشارات اطلاعات، 1365، ص 95.
[11]. محمود طلوعی، همان، ص 608.
[12]. حسین فردوست، همان، ج 2، صص 463-464.
[15]. مینو صمیمی،
پشت پرده تخت طاووس، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، انتشارات اطلاعات، 1389، ص 119.
[16]. محمود طلوعی، همان، ص 896.