درآمد
جوئل میگدال بخش از کتاب خود ــ «دولت در جامعه» ــ را به توضیح این نکته اختصاص داده است که دولتهای استعماری از 1850م تا جنگ جهانی اول در نواحی مختلف جهان، بهویژه آسیا، قدرتمندان محلی را به عنوان نیروهای کنترلکننده دولت مرکزیِ سرزمین میزبان به بازی گرفتند،[1] اما این نویسنده طرف دیگر ماجرا را بازگو نکرده است: اینکه در برخی نقاط قدرتهای محلی به یاری دولت میزبان علیه نیروهای استعماری قد برافراشتند. در صورت مواجهه با چنین پیشآمدی، سیاست نیروهای استعماری مداخله مستقیم و تأسیس نهاد و مؤسسات جدید در سرزمین میزبان برای رسیدن به منافع خود است.
با شروع جنگ جهانی اول و به دنبال آن ورود نیروهای مـتفقین و متحدین به خاک ایـران، اوضـاع بهشدت بحرانی شد. روسها در شمال ایران، عثمانیها در غرب، انگلیسیها در جنوب و جنوب شرقی و آلمانیها بهطور پراکنده در مرکز و نواحی دیگر فعالیت میکردند. این در حالی بود که دولت ایران اعلام بیطرفی کـرده بود.[2] نیروی پلیس جنوب یا همان «اس.پی.آر» (S.P.R) در میانه جنگ جهانی اول در چنین مختصاتی توسط دولت انگلیس در ایران ایجاد شد. پلیس جنوب به معنای دقیق کلمه یک نهادسازی استعماری برای گسترش بیثباتی در ایران و در عین حال تأمین امنیت منافع دولت انگلیس بود. اگر کسی درباره هدف انگلیس مبنی بر تضعیف ایران و در صورت امکان نابودی آن شک دارد باید تاریخچه پلیس جنوب را بازخوانی کند.
تفنگداران دستساز
پلیس جنوب با عنوان اختصاری «اس.پی.آر» (South Persian Rifles) نیرویی نظامی بود که انگلیس در سال 1916م مطابق 1294ش در بحبوحه جنگ جهانی اول، در مناطق جنوبی کشور (بوشهر، شیراز، کرمان، فارس، بندرعباس، یزد، کازرون) تشکیل داد. انگلستان در بینالنهرین (عراق کنونی) با ترکها درگیر بود؛ بنابراین مشتاق بود که تسلط نظامی خود را بر مسیرهای تجاری و ارتباطی خلیج فارس تضمین و از منابع نفتی شرکت ایران ـ انگلیس محافظت کند. پس از شکست و تحقیرشان در کوت (آوریل ۱۹۱۶م)، آنها همچنین نیاز داشتند که اعتبار ازدسترفته انگلستان را در منطقه دوباره بازگردانند.[3]
ژنرال سر پرسی سایکس با هدف تأسیس پلیس جنوب وارد بندرعباس شد و فرماندهی این نیروها را که متشکل از ملیتهای مختلف ایرانی، هندی و انگلیسی بود، برعهده گرفت. بـعد افـرادی را از اطـراف و مناطق مجاور بنادر جنوب استخدام کرد.[4] نیروی تفنگداران جنوب ایران معروف به پلیس جنوب ظاهرا به بهانه حفظ امنیت در مناطق جنوبی کشور، ولی در واقع برای حفظ منافع انگلیس در بازه جنگ جهانی اول و پس از آن بود. پلیس جنوب، که طرحی شبیه قزاقخانه بود، بهخوبی اشتراک مساعی دولت انگلیس و حکومت هندوستان را در تأسیس این نهاد نشان میداد؛ چراکه وزارت خارجه انگلستان عهدهدار امر سیاسی ماجرا بود و حکومت هند هم وجه نظامی و تسلیحاتی آن را برعهده داشت.[5] در واقع پلیس جنوب یکی از آن دست ماجراهایی است که به خوبی اشتراک مساعی دولت انگلیس و حکومت هند در استعمار آسیا را نشان میدهد و دلالتی است آشکار بر نادرستی ادعاهای جریانی که سعی در تطهیر دولت انگلیس دارد. شکلگیری پلیس جنوب همزمان با دوران فترت مجلس شورای ملی در دوره سوم و چهارم و اوج اقتدار آن در زمان وثوقالدوله بود.

عبدالحسینمیرزا فرمانفرمائیان در کنار سِر پرسی ساکس کنسول دولت انگلیس
پلیس جنوب به دلیل عملکردش در مناطق جنوب با مخالفت شدید مردم مواجه شد. مردم بهویژه ایلات و عشایر، در مقابل این نیرو ایـستادگی کردند و از همان آغاز قیامهایی علیه آن به راه انداختند. این قیامها از مارس و سپتامبر 1916م با قیام مردم سـیرجان (سـعیدآبـاد) به فرماندهی حسینخان اسفندیارپور، رئیس ایل بچاقچی، آغاز شد و تـا قـیامهای گسترده مردم فارس به فرماندهی اسماعیلخان صولتالدوله قشقایی، ناصرالدیوان کازرونی، زایر خضرخان اهـرمی، شـیخ حـسینخان چاهکوتاهی، غضنفرالسلطنه برازجانی، و برخی از خوانین بلوچستان، ادامه یافت.[6] درکل تا سال 1300ش، که پلیس جنوب منحل شد،[7] این ناسازگاری همچنان به قوت خود باقی بود.

یکی از مقامات انگلیسی پلیس جنوب سوار بر تخت روان
شماره آرشیو عکس: 8412- 3ع
قحطی و ناامنی مصنوعی توسط پلیس جنوب
مخالفت مردم با پلیس جنوب کاملا واضح بود. بیشترین تمرکز قوای پلیس جنوب، در فارس و شهرهای اطـراف آن، بهویژه بـوشهر بـود، هر چند که پای آنان به اصفهان و تهران هم کشیده شد. بر این اساس، مردم نـواحی جـنوب ایران، از حضور نیروهای پلیس جنوب، بیشترین صدمه را متحمل شدند. یکی از اقدامات نـیروهای اس.پی. آر، ایـجاد نـاامنی و نابهسامانی در ابعاد گوناگون بود. آنها درصدد القای این فکر بودند که تنها نیروی توانا برای رفع مـشکلات مـردم، نـیروی پلیس جنوب است؛ البته این کار با فریب اجتماعی صورت گرفت.

جمعی از نیروهای پلیس جنوب به فرماندهی افسران انگلیسی
شماره آرشیو عکس: 5671- 1ع
نیروهای پلیس جنوب در فارس به خریدن گندم، جو و سایر اجـناس بـه چند برابر قیمت معمول و ذخیره کردن یا سوزاندن آنها، برای ایجاد قحطی در شهر، اقدام کردند. در ایـن شـرایط، مردم حتی مجبور به خوردن آرد ذرت و خاک اره شدند.[8] همچنین با توجه به این مهم که حملونقل یکی از ملزومات بسیار مهم و اساسی مبادلات تجاری است و مـختل شـدن آن، لطمه زیادی به مراودات تجاری میزند و درنهایت دسترسی مردم به مایحتاج ضروری را با مشکل دچار میسازد، نیروهای پلیس جـنوب در سـال 1336ق/ 1918م در بین راه بندرعباس تـا سـیرجان، تمام وسـایل حـملونـقل را به حمل مهمات نظامی اختصاص دادند؛ اقدامی که شـکایت تجار را در پی داشت. گاهی اوقات، قوای پلیس جـنوب بسیاری از کاروانهای تجارتی را بدون دلیل موجه و قـانعکننده و فقط به ظن احتمال همکاری تجار با آلمـانیها، به مدت طولانی تـوقیف میکردند.[9] از نـظر پلیـس جـنوب، تجار موظف بـودند کارهای خود را با اهـداف آنـها وفق دهند. چه بسا تجّاری که به همکاری با پلیس جنوب تن نمیدادند، نه تنها امنیت مالی و آینده شغلی خود را در معرض تهدید قرار میدادند، بلکه بر جان خـود نیز بـیمناک بودند و بـاید مـنتظر حـبس و تبعید میشدند: «بیستم رمـضان 1336ق/ 1918م، افراد پلیس جنوب به خانه حاج اسدالله تاجر کازرونی ریختند و مشارالیه را با پسرش، آقـا مـحمداسماعیل، گرفته و حبس کردند».[10] در شیراز نیز تعرض به باغها و بساتین مردم توسط نیروهای پلیس جنوب گزارش شده است.
امنیت مورد ادعای حامیان پلیس جنوب، تنها شامل حفاظت از منافع اقتصادی انگلیس مـیشد. وجود اراضی نفتخیز در جنوب ایران، باعث میشد انگلیس برای استفاده از منافع سرشار آن، از افراد برخی طوایف عشایر به عنوان حافظ منافع نفتی خود بهره گیرد و عملا ساختار زندگی عشایری آنـان را بـه هم بریزد. گاهی اوقات، مسئولان پلیس جـنوب، بـرای تـأمین نیرو، بهزور مردم را به خـدمت مـیگرفتند و ایـن علاوه بر سربازان انگلیسی و هندی بود.
برآیند
انگلیسیها بعد از آغاز عصر استعمار نگاه ویژهای به جنوب ایران داشتند و آنجا را دروازه ورود به هند تلقی میکردند. آنها با تـأسیس نـیروی پلیس جنوب تلاش کردند سلطه خود بر مناطق جنوبی ایران را تثبیت کنند و وقتی روسها در پی انقلاب بلشویکی ایران را ترک کردند، کوشیدند جای پای خود را در ایران محکم سازند و نفوذ پلیس جنوب را به مناطق مرکزی و شمالی ایران گـسترش دهـند؛ البته این اقدام هرگز با واکنش مثبتی از سوی ایرانیان همراه نبود و هرچند بخش زیادی از نیروی پلیس جنوب را سربازان ایرانی دربـر میگرفت، همواره به آنها به عنوان نیروی بیگانه یا مزدور نـگریسته مـیشد.[11] هدف از تأسیس پلیس جنوب، جلوگیری از فعالیت آلمانها و عثمانیهـا در جـنوب ایران، تأمین امنیت راههای جنوبی ایران برای انگلیســیها و نگه داشــتن منابع نفتی ایران زیرسلطه انگلیسیها بود و در مجموع، راه نفوذ بیشتر انگلیسیها در ایران را هموار میکرد. بهانه انگلیسیها برای تشکیل پلیس جنوب، زدودن نـاامنی از اسـتانهای فارس و بوشهر بود.[12]

محمدابراهیم شوکتالملک علم و محمدولی اسدی به اتفاق یک تن از افسران پلیس جنوب و چند تن از معتمدین محلی
شماره آرشیو عکس: 1133- 121خ
دولت انگلیس با این ابزار نه تنها امنیت را نصیب ایران نکرد، بلکه با تجاوزهای این نیرو، ناامنی و بیثباتی در ایران تشدید شد. بیشک مسائل و مشکلات ایران در آن دوره زمانی شدید بود، اما حضور نیروهای استعماری و جریانهای همدل با آن، شدت تأثیرگذاری این مسائل را بیشتر میکرد. حضور یـک نـیروی نظامی بـیگانه در کـشور، خـود میتوانست باعث ایجاد تنش و ناامنی گـردد.[13]
پینوشتها:
[1]. جوئل میگدال، دولت در جامعه (چگونه دولتها و جوامع یکدیگر را متحول ساخته و شکل میدهند؟)، ترجمه محمدتقی دلفروز، تهران، نشر کویر، 1395، صص 101-102.
[2]. سکینه کاشانی و عصمت بابادی، «بررسی زمینههای شکلگیری پلیس جنوب»، جندیشاپور، سال اول، ش 1 (بهار 1394)، ص 47.
[3]. https://www.nam.ac.uk/explore/persia-mission
[4]. فریبا جعفری، «پلیس جنوب: پیگیری اهداف انگلستان، مشکلات مادی و معنوی ملت ایران»،
تاریخ روابط خارجی، ش 18 (بهار 1383)، ص 158.
[5]. منیره راضی، «پلیس جنوب»،
دانشنامه جهان اسلام، ج 5، ص 703.
[6]. حسن باستانی راد، «پلیس جنوب ایران»،
کتاب ماه تاریخ و جغرافیا، ش 73 (آبان 1382).
[8]. محمدحسین رکنزاده (آدمیت)،
فارس و جنگ بینالملل، با مقدمه دکتر جواد سلمانزاده، ج 2، تهران، نشر اقبال، 1370، ص 223.
[9]. فریبا جعفری، «پلیس جنوب: پیگیری اهداف انگلستان، مشکلات مادی و معنوی ملت ایران»،
تاریخ روابط خارجی، ش 18 (بهار 1383)، ص 158.
[10]. محمدحسین رکنزاده (آدمیت)، همان، ج 2، ص 224.
[11]. اکرم نجفی، علیرضا علی صوفی و ثریا شهسواری، «بررسی مقایسهای عملکرد و برخورد بلشویکها و پلیس جنوب با ایرانیان در دوران احمدشاه قاجار» (با تأکید بر درگیری با عشایر تحت والیگری دکتر مصدق)،
مطالعات تاریخی جنگ، ش 29 (پاییز 1403).
[12]. محمد حسننیا، «واکنش ایرانیها به تشکیلات انگلیسی پلیس جنوب در منطقه فارس و دیگر جاها»،
مطالعات تاریخی، ش 38 (پاییز 1391)، ص 75.
[13]. سکینه کاشانی و عصمت بابادی، همان، ص 51.